راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گریبان حاکمیت ج. اسلامی را
مردم باید بگیرند نه امریکا و ناتو

 

6 ماه پیش، وقتی فیدل کاسترو در سلسله یادداشت‌های شخصی خود که در وبلاگ اختصاصی اش منتشر می‌شود، حمله نظامی ناتو به لیبی را پیش بینی کرد، بسیاری این پیش بینی را یک توهم از قلم پیرمردی تلقی کردند که در یک گوشه پرت افتاده جهان، و در گوشه اتاقش نمی‌تواند درجریان امور جهان امروز باشد و یا اساسا آن را درک کند. نه تنها درحاکمیت جمهوری اسلامی، نه تنها در میان اپوزیسیون مذهبی این حاکمیت، بلکه در میان نیروهای چپ ایران نیز این تلقی از آن پیش بینی وجود داشت. در ادامه همین تلقی، انتشار آن یادداشت کاسترو در راه توده، از سوی سازمان‌های چپ غیرمذهبی ایران با واکنش منفی روبرو شد و سایت‌های وابسته و یا مدعی حمایت از جنبش سبز نیز آن را یا نادیده گرفتند و یا نوعی کارشکنی در کار سرنگونی یک حکومت خودکامه – و بصورت غیر مستقیم در ایران- تلقی کردند. خشم و نفرت از حاکمیت جمهوری اسلامی به گونه‌‌ای بود و به گونه‌‌ای هست که این بخش از اپوزیسیون که علی القاعده باید درکی علمی‌‌تر از تحولات و رویدادهای جهان داشته باشد نیز ماهیت ناتو و تحولات جهانی را یا فراموش کرده و یا دیگر قادر به درک آن نیست. تحولاتی که در عمل، بازگشت جهان به یک قرن گذشته و تجدید مناسبات مستقیم استعماری در بخش‌هائی از جهان است. سازمان نظامی ناتو، سرباز بین‌المللی این نظم شده است.

علاوه بر آنچه راه توده در باره رویدادهای لیبی و سوریه تاکنون نوشته، در همین شماره راه توده نظرات رهبران مترقی‌‌ترین احزاب چپ و کمونیستی منطقه را درباره تحولات سوریه می‌خوانید که در تائید دیدگاه‌های کاستروست. ما، بی آن که ملاحظه واکنش این و آن را کرده باشیم، در باره لیبی نیز نوشتیم و باز هم تکرار می‌کنیم :

1- رژیم لیبی تا آغاز اجرای برنامه خصوصی سازی که از تقریبا از دهه پیش در آن کشور شروع شد، از بسیاری از رژیم‌های حاکم بر منطقه مترقی‌‌تر بود و مردم لیبی از رفاهی نسبی برخوردار بودند.

2- استبداد فردی قذافی، نقش خیانت آمیز فرزندان وی و در راس آنها "سیف الاسلام" در چپاول پول نفت زیر پرچم خصوصی سازی، آلوده شدن نظامی‌های لیبی به پول نفت در جریان همین خصوصی سازی‌ها و انتقال کادرهائی که سیف الاسلام با آرزوی حکومت بر لیبی پس از مرگ و یا برکناری پدرش به امریکا و انگلیس فرستاده در نابسامن شدن اوضاع لیبی نقش داشت. او این کادرها را که امروز نقاب از چهره برداشته و اسب‌‌تراوای فرانسه و امریکا در لیبی شده اند سپس به کشور باز گردانده و در راس حساس‌‌ترین نهادهای نظامی و اقتصادی وامنیتی گمارد. شرکت‌های نفتی روی خودکامگی و تصمیمات و حرکات عوامفریبانه قذافی که در 10 سال گذشته و همزمان با گسترش مناسبات با امریکا و فرانسه گسترش یافت، حساب کرده بودند و در باغ سبزهائی که به او در سالهای اخیر نشان دادند یک بازی زیرکانه بود.( حسابی که روی همین خصلت‌های امثال احمدی نژاد باز کرده اند) حتی اگر دولت‌های غربی از ابتدا وارد این بازی نشده بودند و در پی مناسباتی عادی با لیبی بودند، آن شرکت‌ها با اوج گیری بحران اقتصادی در امریکا و اروپا و نیاز به سلطه بر نفت لیبی، بازی را به سمت اهداف خویش چرخاندند!

یک حزب، یا سازمان و یا حتی فرد دارای اندیشه‌های مترقی حق ندارد به خود دروغ بگوید، زیرا این دروغ زمینه ساز فریب مردم است. جنبش چپ ایران، حاکمیت جمهوری اسلامی و احمدی نژاد و علی خامنه‌‌ای نیست و نباید باشد که یک روز برای قذافی سر و دست می‌دادند و امروز درحالیکه شعار ضد امریکائی و ضد اسرائیلی می‌دهند، با ناتو برای سرنگونی قذافی همراهی می‌کنند و سر افراد ساده درون سپاه و بسیج را با وعده آزادی امام موسی صدر از زندان قذافی و بازگرداندن او به لبنان و یا ایران گرم می‌کنند. امامی که اگر زنده هم باشد توسط تیم‌های‌‌ترور واحد قدس سپاه درجا با تیرخلاص کشته خواهد شد تا تبدیل به منتقد و یا رقیبی برای آقای خامنه‌ای و حاکمیت نظامی‌ها در ایران نشود!

این حاکمیت همین نقش همراهی با ناتو و امریکا را دیروز در افغانستان وعراق بازی کرد. محاسبات و حتی درک آنها از جهان، با درک جنبش چپ منطقه، جهان و ایران زمین تا آسمان فاصله دارد و طبیعی نیز هست که چنین باشد. به نتایج اقتصادی و سیاسی و اجتماعی عملکرد جمهوری اسلامی، بویژه در دو دهه گذشته باز گردید و یا آن را مرور کنید!

نظر ما در باره سوریه نیز همین است. یعنی خودکامگی و خام خیالی‌های بشار اسد همراه با اجرای برنامه خصوصی سازی در این کشور- بازگردید به‌‌ترجمه مقاله منتشر شده در روزنامه "الندا" در همین شماره راه توده- زمینه‌های یک بحران و شورش عمومی را فراهم ساخت و آن گروه از نظامی‌ها و  امنیتی‌های فاسد که بشار اسد را در میان خود گرفته بودند، امکان تیزبینی و پیش بینی و مانور بموقع او و سالم‌‌ترین افراد درون حاکمیت سوریه را برای عقب نشینی در برابر خواست‌های مردم و قبول و تن دادن به اصلاحات گرفتند. در این میان، مناسبات سیاسی، اقتصادی و بویژه  نظامی میان ایران و سوریه و نقش بیت رهبری و شورای فرماندهان سپاه که به مشاوران سرکوب مردم سوریه توسط نظامی‌های سوریه تبدیل شدند، همان نتیجه‌‌ای را داد که امریکا و اسرائیل منتظر آن بودند. نه تنها منتظر بودند، بلکه به کمک عوامل نفوذی خود در رژیم سوریه و در حاکمیت جمهوری اسلامی آن را سازمان دادند.

این بزرگترین خطای تاریخی است که جنبش چپ و مترقی ایران، ملیون و یا ملی مذهبی‌ها و یا چپ مذهبی، بدلیل نا مشروع بودن حاکمیت جمهوری اسلامی و تحت تاثیر عملکرد ضدملی و استبدادی آن، یا در برابر این واقعیات سکوت کنند و یا بدتر از سکوت، با سیاست‌های امریکا و ناتو همراهی کنند. نفرت از حاکمیت جمهوری اسلامی ما را برای مقابله با حاکمیت و ایجاد تغییرات در درون این حاکمیت و یا تغییر این حاکمیت باید مصمم‌‌تر کند، نه آن که زیر فشار این نفرت خود به بیراهه برویم. بحث ما اینجاست!

ما می‌گوئیم رویدادهای منطقه و داخل کشور را باید آنگونه دید و برای مردم توضیح داد که آنها با چشمان باز با حاکمیت روبرو شوند. آنجا که باید ضربه به حاکمیت جمهوری اسلامی فرود بیاید، خوشحالی از سرنگونی قذافی و یا بشار اسد بدست "ناتو" و ویرانی و نابودی تمام زیر ساخت‌های این کشورها نیست. بلکه افشای نقش مخرب حاکمیت‌های استبدادی و خود محور، از جمله در جمهوری اسلامی، و همراهی مستقیم و غیر مستقیم آنها با امریکا و ناتو و اسرائیل در رویدادهای منطقه و ایران است. این را برای مردم باید توضیح داد و آنها را آگاه و بسیج کرد. نه آن که امریکا و ناتو را بزک کرد و نجات دهنده کشورها و از جمله ایران از چنگ استبداد معرفی کرد! از نفوذ امریکا و اسرائیل در قلب حاکمیت جمهوری اسلامی باید با مردم سخن گفت و خطرات آن را گوشزد کرد. از ماهیت امریکائی کودتای 22 خرداد باید با مردم سخن گفت. از نفوذ اسرائیل در ارگان‌های امنیتی و نظامی و اتمی جمهوری اسلامی باید با مردم سخن گفت که امروز در سوریه ایفای نقش و وظیفه می‌کند و فردا در ایران. به مردم باید گفت که سوریه و لیبی به چه دلائل اقتصادی و سیاسی و پس از اجرای کدام برنامه‌های اقتصادی به این ورطه سقوط کردند. به مردم باید گفت که برنامه حذف لجام گسیخته یارانه‌ها که با حقه بازی نام آن را "نقدی کردن یارانه‌ها" گذاشتند، همان برنامه و راهی است که اسد و قذافی رفتند. دومی لیبی را به نابودی کشاند و اولی در آستانه کشاندن سوریه به ورطه نابودی و جنگ داخلی است. به مردم باید گفت که این فاجعه در منطقه و در ایران شکل نگرفته و روی شانه‌های یک کودتای خونین ضد انقلابی استوار نشده، جز با سیاست سرکوب در داخل و بلند پروازی گسترش تشیع در منطقه و تنظیم یک سیاست نظامی. سیاستی که اهداف اقتصادی آن سلطه بر بازار اتومبیل‌های مونتاژ ایران، فروش صنایع نظامی تولید شده در ایران و صدور گاز و نفت و محصولات پتروشیمی است که شرکت‌های وابسته به سپاه پاسداران بر همه آنها چنگ انداخته اند!

به جای خرسندی از سقوط قذافی و بشار اسد زیر بمباران ناتو و مردم را امیدوار کردن به تکرار همین فاجعه و رهائی از چنگ حاکمیت جمهوری اسلامی، که دادن آدرس اشتباه به مردم است، باید از ضرورت تغییرات در حاکمیت جمهوری اسلامی و جلوگیری از تبدیل شدن ایران به لیبی و سوریه با مردم سخن گفت! باید بدون حسابگری‌های سیاسی از واقعیت سخن گفت و راه چاره داخلی را در داخل ایران جستجو کرد. مشکل ایران "اتم" نیست، داشتن یک نیروی نظامی مدافع تمامیت ارضی کشور نیست، مشکل استبدادی است که سیاست نظامی برای اهداف مذهبی و اقتصادی بر شانه آن سوار و در واقع "مونتاژ" شده و این بلدوزر تاکنون انقلاب و ایران و فرهنگ، اقتصاد و حتی باروهای مذهبی مردم را شخم زده است.

 

 

 

                                راه توده  330        7  شهریور ماه  1390

 

بازگشت