راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نقش "بختیار"
در فاجعه حمله
نظامی عراق
به ایران

 

در باره حمله ارتش صدام حسین به ایران و نقشی که برخی ژنرال های شاه و شخص شاپور بختیار در این حمله داشت، ما بارها مستند به هشدارهائی که حزب توده ایران در آستانه این حمله در ارگان مرکزی حزب "مردم" داده بود اشاره کرده ایم. اطلاعات مربوط به رایزنی های پیش از حمله عراق به ایران و رفت و آمدهای ارتشبد اویسی و شاپور بختیار به بغداد، بعدها در پرسش و پاسخ های زنده یاد کیانوری نیز با تاکید بر این که این اطلاعات را دوستان ما (حزب کمونیست اتحاد شوروی وقت و همچنین حزب کمونیست عراق) در اختیار ما قرار داده و ما آن را در اختیار دفتر آیت الله خمینی و رئیس مجلس وقت، هاشمی رفسنجانی قرار داده بودیم، منتشر شد.
در سالهای اخیر که شماری از چپ، بویژه برخی رهبران سازمان فدائیان اکثریت؛ بختیاری شده اند و همچنین افرادی که در کیهان لندن مقاله نویس و به زعم خویش روزنامه نگار شده اند و اتفاقا آنها نیز از زیر دروازه همین سازمان عبور کرده اند، هر بار که ما این مسئله را هنگام مرور رویدادهای انقلاب و پس از انقلاب یاد آور شده ایم، علیه راه توده قلم تیز کرده اند. همین افراد با نشان دادن جمهوری اسلامی آقای خامنه ای، عوامفریبانه سئوال می کنند، بختیار بهتر بود یا این حاکمیت؟
ما، تاکنون در باره توهماتی که این عده در ارتباط با دولت بختیار مطرح کرده و می کنند، باره ها توضیحاتی داده و تاکید کرده ایم که بختیار در آن دوران، در بهترین حالت، تنها می توانست نقش یک محلل را ایفاء کند. شور انقلابی مردم را خوابانده – که ناممکن بود- و زمینه بازگشت شاه را فراهم کند. شاهی که علی امنینی را تحمل نکرده بود، به محض برقراری سلطه دوباره اش بر کشور، بختیار را به خانه اش بر می گرداند و اگر چون و چرا می کرد دستور حذفش فیزیکی اش را می داد. او که برای حفظ قدرتش از قتل برادرش علیرضا و دامادش ارتشبد خاتم و ترور سپبهد رزم آراء درنگ نکرده بود، بختیار نافرمان را تحمل می کرد؟
آنچه که در این یادداشت کوتاه می خواهیم بنویسیم، تحلیل دوران نخست وزیر شدن بختیار و وعده هائی که داد و ناممکن بودن عملی شدن آنها نیست، بلکه می خواهیم در باره نقشی که بختیار در برپائی جنگ ایران وعراق داشت بنویسیم. آن هم نه از قول حزب توده ایران، بلکه از قول اسناد رسمی وزارت خارجه بریتانیا!
پیش از خواندن این اسناد، باید بخاطر داشت که یکی از مهلک ترین ضرباتی که به انقلاب 57 و ایران وارد آمد و مبنای بسیاری فجایع بعدی و قدرت گیری ارتجاع مذهبی و نابودی دستآوردهای انقلاب شد، همین جنگ ایران و عراق بود که به گفته هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تهران، نزدیک به یک هزار میلیارد دلار خسارت به ایران وارد آورد. مطابق آماری که تاکنون در ویکیپدیا منتشر شده و اخیر هاشمی رفسنجانی نیز به آن اشاره کرد، طی 8 سال جنگ فرسایشی ، یعنی از از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ 214 هزار نظامی و غیر نظامی ایرانی کشته شدند. 45 هزار مجروح شیمیائی و 600 هزار مجروح و مفقود و اسیر جنگی ایرانی بر جای گذاشت. این که رهبران جمهوری اسلامی با کدام خام خیالی ها به دام ادامه جنگ افتادند و این که چگونه همین جنگ موجب نظامی شدن و در واقع سپاهی شدن رهبری جمهوری اسلامی شد و به چه دلائل، اگر حادثه ای رخ ندهد، میرویم به سوی حکومتی شبیه ژنرال های ترکیه و پاکستان در ایران موضوع بحث دیگری است. بحث در اینجا، تنها بر سر دو نکته است:


1- نقش بختیار و برخی ژنرال های شاه در این آتش افروزی تاریخی، به امید اعلام حکومت در خوزستان (طرحی که زمان کودتای 28 مرداد نیز مطرح بود و اردشیر زاهدی در خاطرات خود با صراحت به آن اشاره می کند و می گوید که پیش بینی شده بود که اگر کودتا شکست خورد، ما به خوزستان برویم و در آنجا اعلام حکومت کنیم اما پدرم – سپهبد زاهدی- کرمانشاه را مناسب تر می دانست!)


2- نقش و تلاش رهبری وقت حزب توده ایران برای افشای تدارک این جنگ و هوشیار ساختن رهبری وقت جمهوری اسلامی برای اتخاذ سیاست هائی با همسایگان ایران که جلوی این فاجعه را بگیرد و یا برای وقوع چنین واقعه ای آمادگی نظامی ایران را فراهم کند.
در نخستین جلسه شورای جنگ، که با پیشنهاد ابوالحسن بنی صدر، بلافاصله پس از آغاز حمله ارتش عراق به ایران، در طبقه پائین کاخ ریاست جمهوری در خیابان پاستور و با حضور فرماندهان سپاه و وزیر دفاع و شخص رئیس جمهور تشکیل شد، نورالدین کیانوری دبیراول وقت حزب توده ایران نیزبه دعوت رئیس جمهور شرک کرد. او درهمین جلسه ضمن تحلیل انگیزه های حمله ارتش عراق به ایران و ضرورت دفاع استوار در برابر این تهاجم در آبادان و خرمشهر، به آن هشدارها و اخباری اشاره کرد که پیش از حمله در روزنامه "مردم" منتشر شده و دقیق تر و مشروح تر آن دراختیار دفتر آیت الله خمینی قرار گرفته بود.
حال بازگردیم به اسنادی که انگیزه این بازگشت به گذشته شد.
اسناد جدید و از طبقه بندی خارج شده دولت بریتانیا توسط دکتر مجید تفرشی ترجمه و منتشر شده است. البته با عنوان "جنگ ایران و عراق در اسناد آرشیو ملی بریتانیا"
در این کتاب می خوانید:
« کریس رندل Chris Rundle دیپلمات فارسی‌دان و رئیس بخش تحقیقات خاورمیانه وزارت خارجه بریتانیا می نویستد: "اطلاعات گمراه کننده ایرانیان تبعیدی از قبیل شاپور بختیار مبنی بر این بود که احتمالاً به دلیل وجود اغتشاش در ارتش و بی‌ثباتی رژیم به دلیل مخالفت مردم، بویژه در خوزستان، ایران قادر به جنگ نخواهد بود و پرچم نیروهای آزادی بخش برافراشته خواهد شد."»

 

راه توده 323    20 تیر ماه 1390

بازگشت