خاطرات سال
های دور آقایان نگهدار و فتاپور
پرش ناممکن، از روی نام
و نقش تاریخی حزب توده ایران
رهبری وقت حزب توده ایران چه در جریان
مناطره های تلویزیونی سال 1359، چه در کارزار جلوگیری از چپ روی طیف فدائی
در جریان بسته شدن دانشگاه ها در سال 59 و چه در جریان تلاش برای جلو گیری
از سقوط مجاهدین خلق به دامن توطئه های حکومت برای راه انداختن حمام خون از
آنها، به وظائف تاریخی خود عمل کرد. حتی بخشی از وظیفه ای که مذهبی ها باید
در برابر مجاهدین خلق برعهده می گرفتند تا این سازمان به مجری فجایعی که
کمر انقلاب را شکست تبدیل نشوند، حزب ما برعهده گرفت. درحالیکه این مذهبی
ها بودند که زبان یکدیگر را بهتر می دانستند و باید این وظیفه را، با جدا
شدن از رقابت ها و اختلافات دوران زندان شاه برعهده می گرفتند. کسانی که از
روی این واقعیات در مهاجرت می پرند، نه به خود خدمت می کنند، نه به آگاهی
مردم و نه تاریخ!
اخیرا، در ارتباط با دو واقعه بسیار مهم
سالهای اول تاسیس جمهوری اسلامی، دو عضو رهبری وقت سازمان فدائیان خلق
ایران –اکثریت- یعنی آقایان فرخ نگهدار و مهدی فتاپور خاطراتی را که از آن
دو واقعه دارند نوشته و منتشر کرده اند. یکی از این دو واقعه سلسله مناظره
های تلویزیونی با شرکت آیت الله بهشتی است و دیگری تلاش برای جلوگیری از
کشیده شدن رهبری سازمان مجاهدین خلق به آن سیاستی که سرانجام به شعار قیام
مسلحانه و دوران بلند ترور و اعدام ختم شد!
درباره این هر دو واقعه، یعنی جلوگیری از بسته شدن دانشگاه ها و همچنین
تلاش برای جلوگیری از افتادن مجاهدین خلق در دام توطئه های ارتجاع مذهبی و
پیامدهای آن، که بر سرنوشت انقلاب و احزاب سیاسی ایران تاثیری انکار ناپذیر
باقی گذاشت، بیش از اعضای رهبری وقت سازمان فدائیان اکثریت که در آن دوران
هنوز خود در سردرگمی در شناخت انقلاب و جمهوری اسلامی قرار داشت، رهبری وقت
حزب توده ایران نقش غیر قابل انکار داشت. باید متاسف بود که آقایان نگهدار
و فتاپور حق مطلب را هنگام یادآوری این وقایع و آن سالها ادا نکردند.
واقعیت اینست که در آن دوران به غایت دشوار سیاسی، حزب توده ایران یک تنه
در برابر کج روی ها و چپ نمائی ها و چپ روی های ناشی از عدم درک دقیق اوضاع
ایران ایستاد. نه تنها در ارتباط با خود سازمان چریک های فدائی خلق که بخشی
از حوادث کردستان و گنبد به پای آنها نوشته شده و بعدها بخشی از آن با نام
"فدائیان اکثریت" سیاست حزب ما را قبول کرده و از این ماجراجوئی ها جدا شد،
بلکه در ارتباط با مجاهدین خلق نیز به همچنین. یعنی، درحقیقت وظیفه ای که
باید مذهبی ها برعهده می گرفتند تا از افتادن مجاهدین خلق به ورطه حادثه
جوئی نیفتند، تا آنجا که در توان ما، بویژه در عرصه سیاسی حزب توده ایران
برعهده گرفت. درحالیکه این مذهبی ها بودند که زبان یکدیگر را بهتر می
دانستند و باید این وظیفه را، با جدا شدن از رقابت ها و اختلافات دوران
زندان شاه برعهده می گرفتند که نه تنها چنین نکردند، بلکه با کمال تاسف با
ارتجاع مذهبی در این ستیز مذهبی- سیاسی یا همکلام شدند و یا حداکثر سکوت
کردند و ناظر.
مقالات تحلیلی همه جانبه ای خطاب به مجاهدین خلق در روزنامه ارگان مرکزی
حزب توده ایران "مردم" منتشر شد که عمدتا توسط رحمان هاتفی عضو هیات سیاسی
حزب نوشته شد. این شماره ها روی آرشیو نوین راه توده قابل دسترسی است و ما
در نظر داریم، در آینده همه این نوشته ها را یکجا و در یک مجموعه منتشر
کنیم تا نسل جدید کشور بخواند و بداند حزب ما چگونه با چنگ و دندان کوشید
انقلاب را حفظ کند و تجربه انقلابی خود را به همراه درس هائی که از
اشتباهات جنبش ملی گرفته بود، در اختیار نسل مذهبی و غیر مذهبی، چپ و ملی
انقلاب 57 بگذارد.
مشابه همین تلاش را ما در ارتباط با سازمان چریک های فدائی خلق کردیم که آن
هم در روزنامه "مردم" و نامه هائی که برای رهبری وقت آن سازمان نوشته شد
موجود است که قصد جمع آوری و انتشار یکجای آن را نیز داریم. از جمله نامه
ای که مربوط به تعطیل دانشگاه ها و باصطلاح انقلاب فرهنگی است و در همین
شماره راه توده آن را می خوانید.
این سهمی است که متوجه تغافل آقای نگهدار بخاطر نامه ایست که اخیرا بمناسبت
سی امین سال فاجعه اعلام قیام مسلحانه سازمان مجاهدین خلق نوشته و منتشر
کرده است.
اما آقای فتاپور. ایشان نیز در شرح کشافی که از نقش خود در مناظره های
تلویزیونی منتشر کرده، فراموش کرده است که در آن مناظره ها اگر زنده یاد
کیانوری حضور نداشت، مجریان برنامه، امثال ایشان را قطعا نخورده بودند،
بلکه بلعیده بودند. در آن مناظره ها، در حقیقت آیت الله بهشتی و کیانوری با
هم بحث می کردند و برای گرم شدن تنور گاهی نیز چند جمله ای دکتر پیمان و یا
آقای فتاپور می گفتند.
ایشان در بخشی از همین یادداشتی که در باره آن مناظره ها منتشر کرده و
بسیار تلاش کرده از کنار نام کیانوری – غیر از ادعائی که درباره مخالفت
کیانوری با شرکت بهزاد نبوی در آن مناظره ها می کند و ما آن را یک ادعای
پوچ و مضحک می دانیم- خزیده و دور شود، اشاره به متینگی می کند که وسط همین
مناظره ها، فدائیان خلق در میدان آزادی اعلام و برگزار کردند. تظاهراتی که
ایشان به عده و عُده آن و درگیری های خونینی که بین همین لباس شخصی های
امروز که در آن زمان نامشان "حزب الله" بود با اجتماع کنندگان روی داد. عده
و عُده ای که همان زمان کیانوری گفت: راستها و بقایائی نظام شاهنشاهی که
مخالف انقلاب اند و نمی توانند تظاهرات راه بیاندازند خودشان را در میان
فدائی ها جا زدند و در میدان آزادی جمع شدند. صرفنظر از این که آن تعبیر تا
چه حد درست و تا چه حد غلط بود، این نکته امروز و با توجه به شناختی که از
ماهیت جناح های درون رهبری جمهوری اسلامی داریم آشکار است که آن تظاهرات،
آن هم در میان برنامه های مناطره تلویزیونی با آیت الله بهشتی، حداقل یک
اشتباه تاکتیکی بسیار جدی بود. اشتباهی که به مخالفان بسیار پرقدرت این
مناظره ها، فرصت داد تا جلوی ادامه آن را گرفته و فضای سیاسی را ببندند!
در پایان ضبط جلسه سوم همان مناظره ها که پخش نشد، آیت الله بهشتی به همراه
تیمی که او را تا تلویزیون همراهی می کردند و با او به حزب جمهوری اسلامی
باز می گشتند، هنگام داخل شدن به آسانسور جملهای را در پاسخ به اطرافیان
خود بر زبان آورد که به گوش یکی از افرادی که کیانوری را تا تلویزبون می
بردند و به دفتر حزب در خیابان 16 آذر باز میگرداندند خورد. او از آسانسور
بیرون می آمد و آیت الله بهشتی درحالیکه با اطرافیانش صحبت می کرد وارد
آسانسور شد. این جمله در اشاره به استدلال های کیانوری در جلسه سوم بر دهان
بهشتی بود: زیاد هم بی راه نمی گوید!
در همین جلسه، هنگامی که آیت الله بهشتی منکر هر نوع اقدامی از طرف حزب
جمهوری اسلامی علیه آزادی ها و دفاتر احزاب و برعهده داشتن نقش رهبری کننده
گروه های فشار شده بود، کیانوری یک ورق روزنامه جمهوری اسلامی را که در کیف
دستی اش داشت بیرون آورده و در برابر دکتر بهشتی و دوربین تلویزیون گرفت.
در این صفحه عکس هادی غفاری عضو هیات رهبری حزب جمهوری اسلامی که محاصره
کنندگان دفتر حزب در خیابان 16 آذر را رهبری می کرد منتشر شده بود.
بجای متینگ در میدان آزادی، باید از آن فرصت تلویزیونی، در جهت این نوع
افشاگری ها و خدمت به حفظ آزادی ها استفاده می شد.
اگر آقای فتاپور، حتی در حاشیه انتشار خاطرات خود از مناظره های تلویزیون و
حتی نام بردن از تظاهرات میدان آزادی، پس از 30 سال اشاره به این اشتباه می
کرد، درسی به نسل جوان امروز نمی داد؟ واقعا آن تظاهرات به فضای باز سیاسی
و آن مناظره ها کمک کرد؟ اگر نکرد، که نکرد، پس از 30 سال نباید این را
گفت؟ حتی اگر در تائید سیاست دقیق حزب توده ایران در آن دوران باشد!
راه توده 323 20 تیر ماه 1390