راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سودان تجزیه شد
حاصل اسلام پناهی
ژنرال عمر البشیر

تنظیم آذرفریتاش
با استفاده از اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه
 

سودان، سرانجام به دو قسمت و دو کشور مستقل تبدیل شد. استقلال شمال و جنوب سودان از دل یک جنگ خونین داخلی بیرون آمد. از این پس خط نگهدار این استقلال شرکت های بزرگ نفتی جهان خواهند بود که به آسانی بر نفت سودان حاکمیت خواهند راند. اسلامگرائی البشیر، ژنرالی کودتائی که حالا سالهاست چیزی شبیه عمامه به سر می بندد تا باصطلاح لباس محلی بر تن داشته باشد، اگر در پی اسلامی کردن و با جنگ و خونریزی خیال تحمیل قوانین اسلامی بر کشور را نداشت، کار به اینجا نمی کشید و سودان به دو پارچه تبدیل نمی شد. نقشه ای که اکنون فرانسه و امریکا در پی تحقق آن در لیبی هستند و زمزمه آن را برای سوریه آغاز کرده اند. در فلسطین نیز چنین کردند، افغانستان نیز همین سرنوشت را پیدا کرده و لبنان نیز عملا دوپارچه شده است، گرچه پارلمانی واحد هنوز در کشور برقرار است. آن ترسی که از سرانجام سیاست های ماجراجویانه حاکمیت جمهوری اسلامی وجود دارد، همین نتیجه و ای بسا بسیار خونین تر و چند پارچه تر از سودان و سوریه و لبنان و عراق است.

انتخابات پر تقلب ریاست جمهوری سودان دراپریل 2010 و دخالت های دولت برای ادامه بخشیدن به ریاست جمهوری "عمر البشیر"، را می توان گام پایانی برای تجزیه سودان و تقسیم آن به دو بخش شمال و جنوب بود. انتخاباتی زودرس- به توصیه البشیر و به امید نمایش مشروعیت بین المللی- که اپوزیسیون بصورت گسترده آن را تحریم کرده بود. انگیزه واقعی انتخابات زود رس که تاریخ ان را خود عمرالبشیر تعین کرد .
نتیجه آن انتخاباتی به سود البشیر اعلام شد اما نه تنها بر مشروعیت رژیم البشیر نیافزود، که با تشدید خواست جنوب برای جدا شدن از شمال، آخرین رمق مشروعیت نداشته رژیم البشیر را نیز کشید. دولت های کارگزار شرکت های بزرگ نفتی که در دوران اخیر از سیاست تقسیم و تجزیه حمایت می کنند، آن تقلب انتخاباتی و بالا گرفتن موج استقلال طلبی در جنوب سودان را کارپایه استراتژی خود قرار داد و رفراندوم در دستور قرار گرفت. رفراندومی برای تبدیل سودان به دو کشور.
در حقیقت عدم مشروعیت داخلی و خارجی رژیم سودان و وابستگی آن به سرمایه داری تجاری و مالی جهان جدائی جنوب از شمال را اجتناب ناپذیر کرد و این امکان را برای قدرت های بزرگ جهانی فراهم ساخت تا با برگزاری رفراندم تنطیم شده (همه پرسی) اهداف استراتژیک و نفتی خود را در سودان پیش ببرند و در مرزهای دو کشور جنوب و شمال سودان به بهانه دفاع از این استقلال و جلوگیری از جنگی دوباره نیروی نظامی مستقر کنند. نیروئی که در واقع برای نگهبانی از خطوط و چاه های نفت سودان مستقر شد. اتحادیه اروپا، در کنار امریکا و هر دو در کنار صندوق بین المللی پول حافظ این استقلال شدند!
روزنامه اومانیته، ارگان حزب کمونیست فرانسه در همین ارتباط در تازیخ 5 ژوئیه نوشت:
رفراندمی که سازمان ملل متحد در سودان برگزار کرد سکوی پرش دیگری برای امریکا در منطقه بود. سکوئی که موجودیت آن با سرعت در سازمان ملل و بعنوان پذیرش یک کشور تازه استقلال – جنوب سودان- دراین سازمان به تثبیت رسید. گرچه نباید فراموش کرد که مبارزه ای طولانی در قالب یک جنبش آزادیبخش به رهبری "جان گارانگ" در جنوب این کشور ریشه دارد. این جنبش و رهبری مترقی آن برای امریکا قابل قبول نبود، بویژه در سالهای جنگ سرد. پس از جنگ سرد و تعدیل شعارها و خواست های اقتصادی این جنبش و مقابله خونینی که رژیم البشیر با آن کرده بود؛ زمینه ورود و حمایت امریکا را تحت پوشش دفاع از مسیحیان تحت ستم شمالی های مسلمان برای جدا ساختن جنوب از شمال فراهم ساخت. خطری که لبنان و افغانستان و عراق و ایران را تهدید می کند.
مرگ ناگهانی "جان گارانگ" در جریان سقوط هلیکوپتر حامل او که به تروری سیاسی برای تغییر هویت و خواست های جنبش آزادیبخش جنوب بود، از جمله مقدمات آن جدائی بود که در هفته گذشته جشن آن در مرزهای دو سودان برپا شد.
سرمایه داری فرانسه که از 10 سال پیش، از بیم از کف دادن نفوذ تاریخی خود در افریقا، سرکوزی را به ریاست جمهوری رساند تا شانه به شانه امریکا در جنگ های منطقه ای شرکت کرده و سهم فرانسه را در جریان این جنگ ها و تجزیه ها و استقلال های نوین حفظ کند، در سودان حضور نظامی یافت، همچنان که در لیبی چنین حضوری یافته است.
اومانیته می نویسد که آنچه در افریقا طی دوران پس از جنگ سرد بصورت تجزیه کشورها و در حقیقت شریک شدن امریکا در غنائمی که فرانسه خود را مالک تاریخی آن میدانست، اکنون می تواند از مرزهای افریقا وارد خاورمیانه شود و کشورهای این منطقه را به چندین کشور جدید تبدیل کند.
ایجاد کشورها و دولت های کوچک وبی ثبات استراتژی نوین امریکاست که بر پایه تضادهای قومی- مذهبی قرار دارد. این استراتژی که در ابتدا کودکی ناتوان بود، اکنون به زورمندی توانا و مسلح به ارتش ناتو در حال پیاده شدن در افریقا و خاورمیانه است.
اکنون سئوال بزرگ آنست که اپوزیسیون ملی و مترقی سودان که حزب کمونیست سودان نیز بخشی از آنست، با رژیم ژنرال اسلام پناه "البشیر" در شمال چه خواهد کرد و در جنوب چه مناسباتی را با دولت جدید و مستقل این منطقه برقرار خواهد کرد. آیا جنوب به تخته پرشی برای این اپوزیسیون تبدیل خواهد شد؟ این بستگی به سیاست ها و تمایل ها و گرایش های مترقی و یا ارتجاعی دولت تازه به استقلال رسیده دارد. دولتی که میداند این اپوزیسیون هم در جنوب و هم در شمال سودان سلول های سازمانی پرقدرتی را دراختیار دارد و در هر معادله سیاسی میان جنوب و شمال سودان باید روی آن حساب کرد.
 

راه توده 323    20 تیر ماه 1390

بازگشت