خاموشی
اصغر شکوری
یاور و همراه
توده ای های داخل کشور
در بدترین سالها، سخت ترین سالها
اصغر شکوری از کارگر قدیمی عضو حزب توده ایران که از فعالین قدیمی جنبش کارگری ایران بود، در سن ۸۷ سالگی در یکی از بیمارستانهای تهران بزرگ چشم بر جهان فروبست.
اصـغر شـکوری در سـال ۱۳۰۳ در روسـتای گنـزق در دامنـه کوه سبلان بدنیا آمد. در نوجوانی به فدائیان جنبش ملی آذربایجان پیوست. جنبشی که زیر بنای حکومت خود مختار آذربایجان به رهبری زنده یاد میرجعفر پیشه وری شد. پس از یورش به این حکومت، توانست از چنگ ارتش مهاجم شاه گریخته و خود را به تهران برساند.
او که در منطقه جوادیه تهران زندگی می کرد، مبارزه را در تهران با پیوستن به جنبش کارگری وقت به رهبری شورای متحده کارگری پیوست. پس از کودتای 28 مرداد سهم او نیز چند بار دستگیری و زندان بود که مجموعا به 7 سال رسید. این سهم زندان او از رژیم شاه بود.
پس از انقلاب 57 شکوری در حزب توده ایران فعالیت خود را شروع کرد. پس از یورش به حزب، چند بار دستگیر و زندانی شد.
علیرغم همه تهدیدها و هشدارهائی که جمهوری اسلامی می داد، شکوری خانه خود را تبدیل به کانونی برای مراسم حزبی کرد. برای مریم فیروز، وقتی از زندان آزاد شد، مراسم سالروز تولد گرفت. اول ماه مه و هشتم ماه مارس، پیوسته خانه او محل برگزاری روزکارگر و روز جهانی زن بود. در یکی از همین سالروزها مریم فیروز را به این مراسم آورد تا برای جمع کوچک حزبی سخن بگوید. فیلم این مراسم را یکبار راه توده منتشر کرد که در آرشیو جدید راه توده موجود است و یا پس از تکمیل این آرشیو به روز خواهد شد.
شکوری، پس از آزادی زنده یاد کیانوری و مریم فیروز از زندان جمهوری اسلامی، به دفعات آن دو را به خانه خویش بُرد. البته با پذیرش این شرط حکومتی که جز آن دو و خانواده شکوری کسی در میهمانی شرکت نداشته باشد.
یکبار نیز کیانوری را به بهانه گردش، به باغی در کرج برد که در آنجا، شماری از توده ای ها، همآهنگ شده در آنجا جمع شده بودند تا با کیانوری دیدار کنند. این دیدار تبدیل به یکی از جالب ترین پرسش و پاسخ های تاریخ حزب شد که متاسفانه هنوز امکان انتقال فیلم و نوار صدای این پرسش و پاسخ به خارج منتقل نشده است.
نخستین عکس کیانوری و مریم فیروز، پس از آزادی از زندان جمهوری اسلامی در خانه شکوری گرفته شد که با حذف کسانی که در کنار کیانوری ایستاده و یا نشسته بودند در راه توده منتشر شد و اکنون می توان آن عکس را کامل منتشر کرد. البته در آرشیو راه توده.
7 سال پیش، که هنوز می شد در دولت خاتمی نفس کشید، برای شکوری مراسم سالگرد 80 سالگی او را گرفتند. سخنران این مراسم محمدعلی عموئی دبیر و عضو هیات سیاسی کمیته مرکزی حزب توده ایران در دوران فعالیت علنی حزب، پس از انقلاب 57 بود. عموئی در همان مراسم گفت:
“من در سال ۱۳۳۸ برای نخستین بار با اصغرآقا آشنا شدم و آن زمانی بود که او همراه با دیگر اعضای گروهی از هواداران و اعضای حزب توده ایران بازداشت و به زندان شماره ۲ قصر فرستاده شده بود. سرکوب تشکیلات حزب پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد سرآغاز یک سلسله بازداشتها، شکنجهها، اعدامها و زندانی شدن انبوه اعضای کادر مرکزی بود. گسیخته شدن شبکههای سازمانی کمیتههای حزب در تهران و شهرستانها به ایجاد گروههای متعددی از اعضا و هواداران حزب منجر شد که هیچگونه ارتباط تشکیلاتی با مرکزیت حزب نداشتند. یکی از این گروهها جمعی از کارگران و زحمتکشان عضو حزب بود که به همت رفیق شایسته و ارجمندمان دکتر هاشم بنیطرفی، شناسایی و سازماندهی شده بودند. این گروه که طبعا در آن فضای بسته و پلیسی نمیتوانست با رهبری حزب در ارتباط باشد، با حفظ باورها و مشی حزب، اما متکی به خود، توانست تا سال ۱۳۳۸ فعالیت سیاسی خود را ادامه دهد. افراد این گروه به رغم کم شمار بودن، به گمان من متجانسترین و باورمندترین افراد گروههای پرشماری بود، که در سالهای دههی ۳۰ بازداشت و راهی زندان میشدند. اینان چه به لحاظ خصوصیات شخصی و چه از نظر ایمان و پایبندی به معتقدات و مشی حزب، نمونه بودند. شکوری عزیز ما هم یکی از صمیمیترین ووفادارترین اعضای این گروه بود. او که کارگری درستکار، صادق و صمیمی بود، به درستی رهایی زحمتکشان را از رنج و ستم مناسبات استثمارگرانه میدید و از این رو به صفوف حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر و زحمتکشان ایران پیوست. شکوری سالهای محکومیت در زندان را با سربلندی طی کرد و آنرا به فرصتی برای رشد و ژرفا بخشیدن به آگاهی های علمی و سیاسی خویش تبدیل کرد. او در شرایط سخت کار و زندگی عاری از امکانات، همچون بیشتر کارگران شریف این مرز و بوم، نتوانسته بود مراحل پیوسته آموزشی را طی کند. اما به بهترین شکل ممکن، محکومیت زندانش را به سالهای فراگیری و کسب دانش مبدل ساخت. اصغرآقا یا به گفته دوستان آذری زبان ”عسگرعمی“ ، خارج از زندان نیز همچنان چهرهای معتقد و پایبند به اصول بود. از همین رو پس از بازگشایی دفتر حزب در اسفند ۱۳۵۷ در خیابان ۱۶ آذر از جمله نخستین مراجعهکنندگان برای ثبتنام و ادامه فعالیت رسمی و علنی در تشکیلات حزب بود. متاسفانه عمر تجدید فعالیت علنی حزب ما چندان به درازا نکشید و این بار هم، شکوری همراه با دیگر اعضای حزب، نصیبی جز زندان نداشت. شکوری به درستی میدانست که گامبرداشتن به سوی رهایی زحمتکشان مستلزم پرداخت هزینهای بس سنگین است. بهمین جهت هم با سرافرازی و به دور از توهم، پیآمدهای آن را با گشادهرویی پذیرا شد. اکنون نزدیک به نیم قرن از آشنایی من با شکوری میگذرد. گرچه گذشت زمان آثار تحلیل برندهاش را بر جسم و چهره او بر جای گذارده است، اما جانش همچنان سرزنده و برخوردار از توانی مثالزدنی است. او در هر دو رژیم گذشته و حال زندان را تجربه کرد و در صفوف زندانیان سیاسی قرار گرفت؛ اما مهم تر از این، حفظ شرافت و پایبندیاش به آرمان والای مبارزه برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی است که او را همچنان محبوب زحمتکشان و مبارزان این دیار کرده است.”
زنده یاد اصغر شکوری، تابستان سال گذشته، برای دیدار فرزندان و بستگانی که در خارج از کشور داشت، راهی آلمان شد. با بسیاری از توده ای های استوار بر مشی حزب توده ایران دیدار کرد و از دوران زندان و فضای داخل کشور هر آنچه را دیده و لمس کرده بود گفت. در این سلسله دیدارها، با علی خاوری دبیراول حزب نیز ملاقات کرد، اما این دیدار، دیداری نبود که او انتظار آن را داشت. وقتی به تهران بازگشت، به برخی از توده ای های قدیمی که در جمع گروه های مختلف به دیدارش می رفتند، آهسته و افسرده گفت: ایشان آنجا نشسته و فکر می کند همه در اینجا "در تور" امنیتی اند و حتی خانه من هم "تله" است. من گفتم که اوضاع چیز دیگری است. گفتم که نشریه شما برای ما که در داخل هستیم "بی بار" است و از واقعیات فاصله دارد. از هر کس اسم بردم گفت "در تور است". گفتم بچه ها راه توده را می خوانند. گفت آنها هم عامل اند. گفتم "فلانی" مرجع بچه هاست در ایران. خجالت می کشم بگویم که گفت ایشان هم در تور است و ...
شکوری 18 تیز در گذشت و در قطعه ۲۴۲ بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.
با کمال تاسف و تعجب، برخی سایت های خبری – از جمله سایت های وابسته به فدائیان- با حذف بخش اصلی زندگی شکوری، یعنی حضورش در صف جنبش ملی آذربایجان و بویژه عضویتش در حزب توده ایران و پایداری اش بر سر مواضع حزبی اش، خبر خاموشی او را منتشر کردند. یعنی شخصیت واقعی او را سانسور کردند. ما نمی دانیم به چه دلیل و بموجب چه انگیزه ای، خبری را منتشر می کنند که درچارچوب استحاله سیاسی خویش، با مهم ترین بخش آن موافق نیستند؟
راه توده 324 27 تیر ماه 1390