سخنرانی اسکارلافونتن |
از پنجشنبه دوم تا یکشنبه پنجم ماه ژوئن کنگره " مارکسیسم " در برلین پایتخت آلمان برپا شد. موضوع کنگره این بود: "پرسش در باره نظام ـ برنامه چپها چه باید باشد؟" در آغاز کنگره اسکار لافونتن رهبر سابق حزب چپ و رهبر امروز فراکسیون حزب چپ در مجلس ایالتی زارلاند (آلمان) سخنان مهمی ایراد کرد که من برجستهترین بخشهای آن را برایتانترجمه کرده ام. دوستان عزیز، رفقای گرامی! صمیمانه از دعوتی که از من کردید سپاسگزارم. البته به مخالفان نیز خیر مقدم میگویم ـ میدانم که چند نفر از آنها اینجا، کمین کرده اند و منتظرند تا بتوانند دوباره اتهامی را به ما بچسبانند. بویژه به خانمها و آقایان عضو سازمان حفظ قانون اساسی ( سازمان امنیت.م) سلام میکنم، مگر ممکن است جلسهای نظیر این بدون حضور آنها برپا گردد؟ آنها هم مطمئنا آمده اند تا ببینند آیا کسی باز در فکرترویج کمونیسم یا ضدیت با سامی گری (اسرائیل و یهودیت.م) و هواداری ازتروتسکیزم هست؟. حال که من این سه واژه تحریک آمیز را، که دائم علیه ما بکار گرفته میشود، مطرح کردم، میل دارم نخست چند کلامی در ارتباط با کمونیسم بگویم. این بحث در هیچ جا باندازه آلمان بر مدار کوته بینی نمیگردد. من این سخن را بعنوان کسی میگویم که در مرز فرانسه زندگی میکند و میداند در فرانسه بحث در بارۀ کمونیسم چگونه است. در آنجا کمونیسم در ارتباط با جنبش مقاومت (ضد فاشیسم) مطرح میگردد. با ابعادی بکلی متفاوت و در نتیجه با کیفتی دیگر. من سفرهای زیادی به اسپانیا کردهام، در آنجا بحث در باره کمونیسم با جنگ داخلی اسپانیا ارتباط پیدا میکند، در آنجا هیچ کس به این فکرنمی افتد که از آن حرفها که ما در باره کمونیسم میزنیم، بزند. یا در ایتالیا، در آنجا کمونیسم در پیوند با پارتیزانها ( مقاومت مسلحانه علیه فاشیزم) مطرح میگردد. تحریف تاریخ و اینجا، در آلمان، صحبت محدود میشود به دیوار میان دو برلین و سیمهای خاردار، استالین و مائو، والسلام. یکی از دلائل این نگرش این است که توانستند در غرب آلمان مقاومت کمونیستی (در برابر فاشیسم.م) را به چاه فراموشی بیاندازند. این کار را البته با نقشه و برنامه کردند تا مردان و زنانی که بدلیل مقاومت علیه فاشیسم به اردوگاهها فرستاده شدند فراموش شوند.(...) به ما، در دبستان میآموزند که: جنبش مقاومت در آلمان عبارت بود از مقاومت مردان بیستم ژوئیه (که قصدترور هیتلر را داشتند.م). اینطور نیست، جنبش مقاومت در آلمان، در درجه اول مقاومت زنان و مردان کارگر بود، آنها بودند که در برابر فاشیسم مقاومت کردند. آنچه در دبستان به ما، بعنوان جوانان آلمانی آموختند، تحریف تاریخ است. در بارۀ ضدیت با سامی گری( یهودیت) فقط میل دارم بر یک واقعیت انگشت بگذارم ـ واضح است که در میان مردم یک ضدیت سرپوشیده با یهودیت وجود دارد. کسی که فکر دیگری بکند، اشتباه میکند. این ضدیت همیشه وجود داشته است. در میان چپها هم هست و به همین دلیل هم باید هشیار باشیم. اما کسی که با تاریخ چپ آشنا باشد میداند که در آن ضدیت با یهود جائی ندارد. احمقانهترین کاری که میتوان کرد چسباندن (این اتهام) به حنبش چپ است. میل دارم روی یک نکته انگشت بگذارم: وقاحت بی مانند این است که حزبی (منظور حزب دموکرات مسیحی آلمان است.م) که" گلوبکه"(مفسر قوانین نژادی در حکومت نازیها و تئوریسین فلسفه نژادی.م) و " فیلبینگر "( قاضی دادگستری در نظام نازیها که بعد از جنگ، در آلمان فدرال از 1966 تا 1978 نخست وزیر ایالت بادن ورتمبرگ و از 1971 تا 1979 رهبر حزب دموکرات مسیحی در همین ایالت و از 1973 تا 1979معاون حزب درسراسر آلمان بود.. ویکی پدیا. م)( حزبی که اینها) اعضای آن بوده اند، حالا، مسیر اتهام را بر عکس کند و با انگشت اتهام چپ را نشان میدهد. این حکم در باره حزب " یورگن موله مان" و "اریش منده" ( هر دو اعضای حزب دموکرات آزاد آلمان) و هر حزب دیگر نیز صادق است. بنا بر این اگر احزابی باید گذشته خود را تصحیح کنند، آن احزابی هستند که بعد از جنگ جهانی دوم محل تجمع انبوهی از نازیها بودند. خوشبختانه امروز برخی از فراکسیونهای احزاب ایالتی به پژوهش و بررسی این امر مشغولند که چه تعداد از اعضای حزب نازی بعد از جنگ بعنوان نماینده در فراکسیونهای احزاب ایالتی صاحب کرسی شدند. آ یا گابریل( رهبر کنونی حزب سوسیال دموکرات) یکتروتسکیست پنهان کار است؟ کار دست من دادید. حالا رسیدیم بهتروتسکیستها و باز باید به اینها بپردازم. مسئله بزرگ این " ایسم"هاست، که هیچ کس حاضر نیست بگوید از آن چه میفهمد و منظورش چیست.تروتسکیسم را در درجه اول ارتباط میدهند با "اِنتِریسم" و منظورشان این است که گروهی وارد حزبی می شوند تا در آنجا صاحب نفوذ گردند و بنحوی در برنامه و سیاست این حزب اعمال نفوذ کنند. خود من هم که به عضویت احزاب در آمدم همین هدف را داشتم، بنا بر این میشود گفت که من هم مظنون به پیروی ازتروتسکی هستم. بعد بیاد "زیگمار گابریل" رهبر محترم حزب سوسیال دموکرات افتادم که اخیرا از اصلاح طلبان حزب چپ ( حزبی که سخنران از رهبران آنست.م) دعوت کرد که برای انجام " انتریسم" به حزب او، حزب سوسیال دموکرات، بپیوندند. به اینترتیب او هم بنحویتروتسکیست پنهان کار است. این را هم اضافه کنم تا مطلب کامل شود: از آنجا که سازمان امنیت فقط در حزب " ناسیونال دموکرات آلمان " ( حزب راستگرایان افراطی ـ نزدیک به نازیها.م) نفوذ نکرده و تلاش میکند تا در حزب چپ نیز راه پیدا کند، پس خود این گروه همتروتسکیست است. نکته بعدی که در برنامه قرار دارد انقلاب مستمر است، که آن نیز مرا با مشکل روربرو کرده، چون من تازه میفهمم که در کشورهای عربی چه خبر است. همه احزاب، از صدر تا ذیل، از این انقلاب حمایت میکنند، مثلا " گیدو وستر وله" ( وزیر خارجه کنونی آلمان و عضو حزب دموکرات آزاد که در بالا هم به آن اشاره شد.م) که دائم آن طرفهاست. پس او هم میتواندتروتسکیست باشدـ و این مرا کاملا گیج کرد، چون نمیدانم با این " آش در هم جوش " چه باید بکنم. بعد نوبت میرسد به " سوسیالیسم از پائین " (یعنی از بدنه حزب نه از رهبری.م )ولی این دیگر اصلا خطا نیست ، چون تنها چیزی که ما نمیخواهیم "سوسیالیسم از بالاست". مخالفان ما به این نکته پی نبردهاند که ما واقعا خواستار سوسیالیسم دستوری نیستیم، فرقی هم نمیکند که دستور دهنده کیست. با این همه، چون من الان مشغول بررسی انتریسم، تروتسکیسم، کمونیسم و سوسیالیسم هستم، میل دارم توصیهای بکنم، و با این توصیه میرسم به برنامه. توصیه من این است که ما چپها لغات خارجی راترجمه کنیم. چون وقتی که ما در بحث پیوسته لغات خارجی بکار میبریم، وقتی آنها راترجمه نمیکنیم آماج حمله میشویم، ولی اگرترجمه کردیم، آنوقت آنچه میخواهیم بگوئیم میگوئیم. مسئله بزرگ در بحثهای آلمانی این است که در آنها لغتهای خارجی زیاد بکار برده میشوند. و آنها که این لغتها را بکار میبرند چه آنها که نویسنده اند و چه آنها که سخنران هستند، از لحاظ فکری تنبلی میکنند و آنها را معنی نمیکنند. من گفته ام که جنبش چپها یک جنبش دموکراتیک نوخواه است، میخواهم این نکته را عنوان قرار دهم. وقتی که این را میگوئیم باید بدانیم که معنی دموکراسی چیست. شما در جائی برنامهای دیده اید که شرح داده باشد منظور از دموکراسی چیست؟ نگاهی به برنامه احزاب دیگر بیاندازید! من تا کنون در آن برنامهها چنین تعریفی نیافته ام و به همین دلیل میل دارم معنی کلاسیک (یعنی معنی جا افتاده و برسمیت شناخته شده) آن را بیان کنم چون برنامه ما را جمع و جور میکند. منظور چپها از عنوان دموکراسی یک نظام اجتماعی است که در آن خواستهای اکثریت مردم یک جامعه به کرسی مینشیند. درست است که این یک تعریف بسیار ساده است ولی پر ملاط است. چون نتیجه دموکراسی را مشخص میسازد نه شکل و شمایل آن را. ما در آلمان عادت کرده ایم در تعریف دموکراسی به توصیف شکل و شمایل آن بپردازیم، یعنی این که ما در فلان تاریخ و فلان تاریخ در انتخابات شرکت میکنیم و از این حرفها. نخیر، دموکراسی را باید درنتیجهاش دید. در جامعهای که مزد واقعی سالهاست کاهش پیدا میکند، در جامعهای که حقوق بازنشستگان سال به سال کمتر میشود و در آن خدمات اجتماعی سال به سال کاهش مییابد، طبق تعریفی که ما از دموکراسی کردیم ، در این جامعه دموکراسی حاکم نیست، چون دموکراسی را باید در حاصل آن ( برای مردم) دید نه در شکل و شمایلش. لطفا یک " ایسم " دیگر وقتی در باره تروریسم بحث میشد نیز همین بازی را علم کردند. این کاملا مسئله روز است. من در بحثهای مجلس همیشه گفتهام:" باز هم یک " ایسم " دیگر، خانم صدر اعظم شما که باتروریسم مبارزه میکنید، لطفا برای ما توضیح بدهید که اینتروریسم چیست." دو سال تمام ، من این سؤال را تکرار کردم ـ جواب ، بی جواب ـ چون دولت تعریفی نداشت، تا امروز هم ندارد. ولی یک کارمند دولت به پرسش پاسخ داد. چون متن قانون را نوشت : "تروریسم یعنی بکار بردن غیر قانونی قدرت برای به کرسی نشاندن خواستهای سیاسی". این متن در مجلس خوانده شد و ما همه به آن رای دادیم. من گفتم " بنا بر این ما حالا تصویب کردیم که: بوش و بلر و بسیاری دیگرتروریست هستند. این خیلی عالیست که شما به این بصیرت رسیدید." هیچ کس برای اعتراض به این سخن از جای برنخاست، نه از حزب دموکرات مسیحی و نه از حزب دموکرات آزاد ـ هیچ کس عصبانی نشد، چون در این لحظه نمیتوانستند در برابر قدرت واژهها چیزی بگویند. خب، حال نگاهی به برنامه چپها بیاندازیم، برنامهای که باید ضد سرمایه داری باشد، این را باید یک بار دیگرترجمه کنیم: ما تن به پذیرش آن نظام اقتصادی نمیدهیم، که شرط ثروت اندوزی در آن کار کشیدن از دیگران است. این یک توصیف درست از سرمایه داری است و ما معتقدیم که موضوع اساسی مورد بحث، در هر جامعه ای، باید مسئله اساسی در آن جامعه باشد و آن این است : چه چیز به چه کسی تعلق دارد و به چه دلیل؟ این پرسش را در برنامه دیگر احزاب پیدا نمیکنید. ولی باید به آن پاسخ داد، دست کم باید آنرا یک بار مطرح کرد. میتوان آنرا بر پایه نظریه اجتماعی لیبرال مطرح ساخت که خود به این نتیجه رسید که منشاء ثروت کار است. بعد کسی پیشنهاد کرد که بجای واژه ثروت ، واژه " ثروت از کار خود" گذاشته شود. بنا بر این ما خواستار آن هستیم که افراد جامعه صاحب آن چیزی باشند که حاصل کار آنهاست. به عبارت دیگر جامعهای که در آن بخش اندکی از حاصل کار افراد به آنها داده شود و بخش عمده آن به کسانی داده شود که اصلا دست به سیاه و سفید نزده اند، جامعهای است خالی از عدالت. بنظر ما چپها در چنین جامعه ای، عدالت وجود ندارد و ما میخواهیم آنرا عوض کنیم. و به این دلیل پرسش اساسی یا مرکزی آن هم نه فقط در برنامه ما، این است: اصلا دارائی یعنی چه؟ وقتی ما میگوئیم که دارائی از طریق کار بدست میآید، سنت کلاسیک (قدیمی و جا افتاده) لیبرال را مطرح میکنیم. ولی کار چیست؟ پاسخ به این پرسش نیز گوناگون است. و من فکر میکنم که ما در اینجا، درست در این کنگره، یک بار دیگر موظف به بازگشت به مباحثات اولیه در میان چپها، چپهای اروپائی هستیم. بنظر مارکس، "کار" یعنی (متابولیسم) سوخت و ساز با طبیعت. مارکس در اثر بسیار معروف خود بنام انتقاد بر برنامه گوتا (Kritik des Gothaer Progamms) گوشزد کرده است که چپها نباید بگویند: همه دارائیها حاصل کار هستند. و یادآور میشود که باید گفت: منشاء هر دارائی طبیعت است. به عبارت دیگر اگر مقوله کار بطور مستقل مطرح گردد و سوخت و ساز همیشگی آن با طبیعت کنار گذاشته شود به نتیجهای نادرست میرسیم. از این رو میل دارم به شما توصیه کنم به " انتقاد از برنامه گوتا" بازگردیم. به برنامهای بازگردیم که در آن، در آغاز جنبش کارگری اندیشه حفاظت از طبیعت یا بررسی دقیق طبیعت در درجه اول قرار داشت و با تعریفی که ما از کار داریم ضرورتا موضوع حفاظت از محیط زیست جایگاهی دیگر دارد، جایگاهی که با آنچه مثلا حزب سبزها میگوید فرق دارد. بنظر من ادعای سبزها در مورد حفظ محیط زیست توخالی است. از نظر من آنها حافظ محیط زیست نیستند. در این مورد فقط یک دلیل ارائه میدهم: کسی که میخواهد محیط را حفظ کند، در درجه اول باید بیاموزد که چطور زندگی انسان را حفظ کند. ولی کسی که از جنگی حمایت میکند که در آن بمبهای خوشهای آلوده به "اوران" بکار میرود هرگز نمیتواند حافظ محیط زیست باشد. |
راه توده 319
23 خرداد ماه 1390