وبلاگ فیدل کاسترو |
هیچ کس نمی تواند مطمئن باشد که امپراطوری آمریکا در روند زوال خود بشریت را به سمت یک فاجعه نبرد. همان طور که همهی ما می دانیم، تا زمانی که حیات بشر باقی است، هر انسان این وظیفه مقدس را دارد که خوش بین باشد، حتی از لحاظ مذهبی نیز هر طرز فکر دیگری ناپسند است. اما من هنوز به خوبی 20 سال پیش را به یاد میآورم که گفتم یکی از گونه های زنده در معرض انقراض قرار دارد: گونه ی انسان. قبل از شیفته شدن چندین نفر از حکمرانان به امپراطوری آمریکا، نمی توانستم روی صحت آن گفته اصرار کنم. آن زمان هنوز هلموت کُهل آلمانی در قدرت بود که بعدها دنباله رو جورج بوش پدر شد (که البته فساد کمتری نسبت به پسر خود – جورج واکر بوش- داشت). به هر حال حدود ساعت 12:15 ظهر یک نفر به من زنگ زد که باراک اوباما راجع به سیاست خارجی در حال صحبت است و من نیز به سرعت تلویزیون را روشن کردم، چرا که باید سخنان او را به دقت گوش می دادم. نمی دانم چرا در بین خیل عظیمی از خبرگزاری ها که هر روز اخبار آنها را می خوانم، هیچ کدامشان اشاره نکرده بودند که این آقا در این زمان سخنرانی دارد. او چه میخواست بگوید؟ آنهم در زمانی که دنیا جنایتهای امپریالیسم، قتل عامها و ریختن بمبها از هواپیماهای بدون سرنشین را شاهد است؟ حتی خود اوباما نیز چندین سال پیش وقتی دانشجوی دانشگاه هاروارد بود، به ذهنش هم خطور نمی کرده است که روزگاری مرگ و زندگی انسان ها را او رقم بزند. البته هیچ کس باور ندارد که همهی امور در دستان اوباما است و او بر همهی شرایط موجود تسلط دارد؛ او فقط چند کلمهی مبهم راجع به سیستم پایدار سیاسی در آمریکا میگوید که رئیس جمهور مطابق قانون اساسی میتواند ادا کند و راجع به مسائل دیگر نمیتواند پا را از حد و مرز خود فراتر بگذارد. اکنون 234 سال پس از اعلام استقلال آمریکا، پنتاگون و سازمان سیا بازوهای اساسی این کشور در جهان را که بوسیله ی قدرت امپراطوری اش بنا شدهاند، در اختیار گرفته اند: تکنولوژیهایی که قادر به نابودی گونهی انسان در ظرف چند دقیقه هستند، وسایلی را برای نفوذ در جوامع مختلف جهت اثرگذاری و تبلیغات سنگین و نهایتا دستکاری آنها طبق منافع خود دارند، بطوریکه افراد باور کنند که قدرت این امپراطوری هیچ حد و مرزی نمی شناسد و حتی جرات مقابله یا مقاومت در برابر آنرا به خود ندهند. آنها یک دنیای مطیع و فرمانبردار را می خواهند که هیچ مزاحمی در هیچ کجای آن برایشان وجود نداشته باشد. این فکر مضحکی است که گمان کنیم آنها دنیای فردا را بر اساس "حاکمیت آزادی، عدالت، برابری در فرصت ها و حقوق بشر" میسازند. آنهایی که چنین فکری را دارند قادر به دیدن حقیقت موجود در دنیای فعلی نیستند که فقر، کمبود آموزشهای حداقلی، کمبود بهداشت، کمبود کار و بدتر از همه، کمبود مواد غذایی اساسی و حتی کمبود آب برای افراد مختلف در دنیا از نمونههای آن هستند. شاید یک نفر پیدا شود که بپرسد با میزان مرگ 10 هزار نفر در هر سال که بواسطهی خشونت متعاقب از مصرف مواد مخدر پیش میآید چه می توان کرد؟ آنهم در کشور مکزیک که در قلب کشورهای آمریکای مرکزی قرار دارد و روابط بسیاری نزدیکی نیز با آمریکا و کشورهای ثروتمند منطقه دارد. من نمی خواهم به افراد معتاد و مبتلا به این عارضه حمله کنم؛ بلکه هدف من نشان دادن این واقعیت است که به دیگران در هر روز زندگی در این دنیا چه میگذرد. سوال دیگری که باید بلافاصله پرسید این است که: در اسپانیا که توده های مردم در شهرهای اصلی این کشور دست به اعتراض زدهاند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این کشور 40 درصد جوانان بیکار هستند و بیکاری و مشکلاتی از این دست یکی از دلایل اصلی و بنیادین اعتراض مردم در این کشور است که به هیچ وجه پا پس نمیکشند. آیا احتمال می رود که بمبارانها مثل کشور لیبی در این کشور عضو ناتو نیز انجام شود؟ |
راه توده 321
6 تیر ماه 1390