راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

خرداد 76 و 22 خرداد 88
دو خیزش تاریخی مردم ایران
برای اصلاح جمهوری اسلامی

 

سرمقاله راه توده چاپی شماره 64 آبان ماه 1376اختصاص به موانع اساسی تحولات درایران اختصاص داشت. این شماره راه توده، مربوط به آغاز ریاست جمهوری محمد خاتمی است. دوران بسیار دشوار و سر گیجه آور اصلاحات در جمهوری اسلامی و کارشکنی ها و جنجال های تبلیغاتی در داخل و خارج از کشور علیه اصلاحات و علیه شخص خاتمی و دولت او.
راه توده در چنین دوران دشواری، با صراحت نظرات خود را پیرامون جنجال بر سر تولید سلاح در ایران، جنجال بر سر فعالیت های اتمی در ایران و کارشکنی ها و توطئه های جناح راست جمهوری اسلامی علیه اصلاحات منتشر کرد. از جمله در همین سرمقاله مورد اشاره. در همین دوران نوعی بازشناسی و نگاه دوباره به تحولات ایران، از خارج و توسط اپوزیسیونی که انتخابات دوم خرداد را تحریم کرده بود و با شرکت عظیم مردم در آن انتخابات یکباره تمام رشته ها و بافته های ذهنی اش پاره شد آغاز شد. از جمله درباره نقش نیروهای مذهبی در جنبش اصلاحات.
مصاحبه ای که بخش پایانی آن را می خوانید، گفتگوی رادیوئی سردبیر راه توده در آبانماه 1376 با برنامه ساز رادیو ایران "مانوک خدابخشیان" است که همان زمان نیز در راه توده نیز انتشار یافت و در آرشیو نیز موجود است.
ما این مصاحبه را به چند بخش تقسیم و تصمیم به انتشار دوباره آن گرفتیم تا یکبار دیگر خوانندگان راه توده بخاطر بیآورند که دفاع ما از جنبش سبز، دفاع از شرکت در انتخابات 22 خرداد و در مجموع، دفاع از اصلاحات امروزه و متاثر از حوادث نیست، بلکه ریشه دار است و ریشه اصلی آن باز می گردد به مشی و نگرش توده ای به تحولات اجتماعی.
زمانی این مصاحبه انجام شد که همگان می خواستند بدانند مبنای اصلاحات و مانیفست و محتوای آن چیست؟ از هر طرف در مطبوعاتی که زنجیر از پای آنها باز شده بود، مقالات و نظریاتی منتشر می شد. اغلب چپ روانه و گاه شتابزده و عجولانه. ایران 8 سال پر التهاب را باید پشت سر می گذاشت و "شب آبستن بود، تا چه زاید سحر". هنوز قتل های زنجیره ای، ترور حجاریان، ماجرای نوار سازان، حمله به کوی دانشگاه و نامه کودتائی فرماندهان سپاه به محمدخاتمی در پیش بود. محاکمه و زندانی شدن عبدالله نوری، توقیف روزنامه سلام و محاکمه حیرت آور آیت الله خوئینی ها و... همه در لیست نوبت بودند.
در چنین فضائی باید سخن گفته میشد و راه توده سخن گفت.
درباره خطر حکومت سپاهی، درباره خطر حمله به ایران که در آن زمان ناباورانه به آن نگاه می شد و در مناظره های تلویزیونی انتخابات 22 خرداد، محسن رضائی دبیر مجمع تشخیص مصلحت و فرمانده اسبق سپاه با صراحت آن را فاش ساخت و گفت که در آن زمان خطر حمله امریکا به ایران لحظه به لحظه نزدیک می شد. درباره خیانت به آرمان های انقلاب و محتوای واقعی اصلاحات برای بازگشت به همان آرمان ها، که در انتخابات 22 خرداد 1388 نیز بار دیگر خیزی آگاهانه تر در همین جت برداشته شد و بارها موسوی و کروبی بر آن تاکید کردند. درباره نقش ارتجاع مذهبی برای جلوگیری از رشد نواندیشی دینی، خطر حکومت طالبان در افغانستان و استقرار نیروهای نظامی ان در مرزهای ایران و ...
بیان و انتشار این سخنان در 14 سال پیش، از اعتباری ویژه برخوردار است و به همین دلیل باز انتشار آن مصاحبه را در چند قسمت که دراین شماره بخش پایانی آن را می خوانید ضروری تشخیص داده شد.


س: فکر نمی کنید، که همین حالا، نه تنها طالبان های داخل کشور مزاحم هر تحول مثبتی می شوند، بلکه حکومت طالبان در همسایگی ایران تشنج هائی را بوجود آورد و ما گرفتار تشنج های منطقه ای بشویم؟ و عواقبش هم می تواند به سقوط و قربانی شدن دولت خاتمی ختم شود.

ج: قطعا! شما این آخرین بیانیه طالبان افغانستان را حتما شنیده اید دیگر؟ آنها اعلام کرده اند که حاضرند مرزهای خودشان با ایران را برای مخالفان مسلح، که می خواهند با جمهوری اسلامی بجنگند باز کنند. حالا این می تواند شانتاژ سیاسی هم باشد و هدف اصلی آن جلوگیری از حمایت جمهوری اسلامی از اتحاد مخالفان طالبان در مزار شریف باشد، اما به هر حال این را گفته اند. اما وقتی قرار شد مرزهای دو کشور، مرز جنگی شود، درست کردن یک دار و دسته جنایت پیشه عهد بربرها، برای همان قدرت هائی که با تحولات در ایران مخالنفد و تجربه درست کردن طالبان افغانستان را هم دارند، کار دشواری نیست. مگر در پاکستان همین طالبان را سازماندن ندادند؟ چرا فکر نکنیم که می توانند یک طالبان دیگر هم برای ایران درست کنند و یک اسم مذهبی هم برایش درست کنند! بنابراین، این خطر وجود دارد.

س: فکر نمی کنید، که با توجه به همین خطر است که آقای خاتمی، خرازی وزیر خارجه جدید و امثال دکتر معین از برخورد و دیالوگ تمدن ها دفاع می کنند و هر نوع برخورد خشن را رد می کنند؟

ج: شما وقتی این نوع مسائل را مطرح می کنید، ما باید برویم به عرصه دیگری از بحث. بحث پیرامون همین مباحث مربوط به تمدن اسلامی و برخورد تمدن ها و سعه صدر اسلامی که روشنفکران مذهبی مطرح می کنند. در واقع این ها مباحث جدیدی نیست، این نواندیشی مذهبی از زمان شریعتی و حسینه ارشاد و یا پدرش محمد تقی شریعتی و شخصیت هائی مثل مهندس بازرگان و طاهر احمدزاده و حتی آیت ا لله مطهری شروع شد. حتی ریشه های این تفکر اسلامی باز می گردد به سید جمال الدین اسد آبادی و رویدادهای تقریبا یکصد سال اخیر. این تفکر دنبال وحدت جهان اسلام و جبران عقب ماندگی اسلام از تمدن غرب مسیحی و همخوان کردن احکام فقهی و اسلامی با تحولات جدید جهانی است و هنوز هم هست و آنچه عبدالکریم سروش مطرح می کند و یا آقای خاتمی اشاره می کند، ادامه همین تلاش است، حتی خود آیت ا لله خمینی هم به نوعی متاثر از همین تلاش برای جبران عقب ماندگی اسلام از تمدن غرب مسیحی بود! این یک بحث جداگانه است. اما آن چه که شما در ارتباط با تلاش های سیاسی مطرح می کنید، یک بحث کاملا سیاسی و اتفاقا خیلی هم جدی است. آن چه که در ارتباط با طالبان برای شما گفتیم، می تواند یک نقطه دیگرش آذربایجان باشد، عراق باشد، خلیج فارس باشد. می خواهم تاکید کنم که اینها همه اجزاء توطئه ها، علیه تحولات مثبت در ایران می تواند باشد. شما توجه کنید! چند شب پیش مصاحبه ای رادیو بی بی سی با خانم دکتر نجیب ا لله رئیس دولت اسبق افغانستان کرد، که در آن مطالب بسیار قابل توجهی مطرح شد. اولا این دکتر نجیب ا لله که طالبان با آن شیوه جنایتکارانه از ساختمان سازمان ملل متحد بیرونش کشید و به قتل رساندش، دکتر بود و از همان دانشگاه کابل فارغ التحصیل شده بود و اصلا نظامی نبود، بنابراین، این که مرتب می گفتند ژنرال نجیب ا لله، واقعا یکی از همان شیوه های تبلیغاتی علیه دولت گذشته افغانستان بود. خانم ایشان، از قول یکی از شهود عینی این جنایت، که گویا گزارش خودش را به سازمان ملل هم داده، نقل می کرد، که وزیر داخله پاکستان همراه طالبان وارد کابل شده بود. این یعنی این که دولت طالبان، دولت مستقیم پاکستان است، که زیر گوش ما و با حمایت مالی پرقدرت عربستان سعودی تشکیل شده است. حالا در این موازنه، اگر عربستان سعودی خنثی شود، اگر تحریک نشود، این می تواند در سیاست خارجی به سود ما باشد! درست با همین سیاست، نشریات وابسته به جناح راست حکومت مخالفت می کنند و مدام هم استناد می کنند به وصیتنامه آیت ا لله خمینی! خوب این آیت ا لله خمینی خیلی چیزهای دیگری هم در وصیتنامه اش گفته، چرا از آن دفاع نمی کنند؟ و در این موقعیت، دولت را در تنگنای تشدید توطئه ها قرار می دهید؟

س: می توان این طور ارزیابی کرد، که مذاکرات اخیر با عربستان و عراق همین تز خنثی گرائی را در دولت آقای خاتمی دنبال می کند.

ج: ظاهرا همینطور است. شما می دانید که یک موسسه مطالعات استراتژیک در ایران وجود دارد، که سال هاست روی همه این مسائل کار می کند. چرا نباید تصور کرد که همین موسسه و یا نظائر آن، حالا رسیده اند به اینجا، که این خطرات بسیار جدی وجود دارد. مگر آن که نیروی راست، جنبش و این واقع بینی ها را سرکوب کند، نشریات را ببندد و دهان ها را بدوزد و به زور نظامی قدرت را قبضه کند، که در این صورت دیگر این حکومت، یک حکومت نوکر مستقیم امریکا و انگلیس خواهد شد و تکلیفش روشن است. ولی امروز در برابر این گرایش مقاومت وجود دارد، و اتفاقا بخشی از این مقاومت هم توسط نیروهای مذهبی وجود دارد. واقع بینی ها در میان همین نیروها شکل گرفته است. در نیروهای مذهبی نوعی مقاومت وجود دارد و می خواهند دفاع کنند از آن آرمان هائی که معتقدند به آن خیانت شده است. ما باید به این مقاومت بهاء بدهیم، اگر چنین نکنیم، به طرف جنبش نرفته ایم، نیروی مقاومت را نشناخته ایم و به این نیرو هم بهای لازم را نداده ایم.

س: وقتی شما این طور تحلیل می کنید، شنوندگان می توانند تصور کنند که هنوز توده ای ها در این تصوراند که جلوی ورود امریکا به منطقه را بگیرند و یا با ارتباط با امریکا مخالفند. واقعا توده ای ها در این اندیشه اند که یک مناسبات پنهانی با روسیه بوجود بیآورند؟ با چین؟ کعبه ای به نام کعبه چپ وجود ندارد. این را چگونه پاسخ می دهید شما؟

ج: اولا گذشته متعلق به گذشته است. اوضاع به کلی اوضاع دیگری است. بحث کعبه و غیر کعبه را بگذاریم کنار. در باره جهان امروز و موقعیت امروز ایران صحبت کنیم.
اولا امریکا می خواهد به منطقه بیآید یعنی چه؟، امریکا در منطقه هست. در خلیج فارس نیروی وسیع نظامی دارد، در ترکیه حضور دارد و با اسرائیل و ارتش ترکیه می خواهد مانور مشترک انجام بدهد و معلوم نیست در جمهوری آذربایجان هم چه موقعیت نظامی پنهانی پیدا کرده است. این حضور، این مانور مشترک با اسرائیل و ارتش ترکیه هم ایران را در نظر دارد و علیه مملکت ما و تمامیت ارضی آن است. با قاطعیت با این توطئه و این حضور باید مخالفت کرد و ما در همین جا این مخالفت خودمان را با صراحت بیان می کنیم. بنابراین حضور نیروهای نظامی امریکا در منطقه و مانور نظامی با اسرائیل در ترکیه یک بحث است، مناسبات سیاسی یک بحث دیگر، ما می گوئیم هر نوع مناسبات سیاسی باید علنی باشد، حتی در همین مجلس کنونی هم باید بصورت علنی در باره آن صحبت شود تا مردم در جریان این نوع مناسبات و کم و کیف آن قرار گیرند. در این صورت به فرمایند بروند مذاکره کنند، کی می گوید نکنند؟ ما با آن چه مخالفیم، زد و بند سیاسی و زیر میزی و دور از چشم مردم است. با معاملات پشت پرده مخالفیم، زیرا این نوع معاملات، معمولا علیه منافع ملی صورت می گیرد و به نوعی خیانت ملی ختم می شود! اتفاقا جناح راست و مخالفان دولت خاتمی و توطئه کنندگان داخلی، مخالف مناسبات و گفتگوهای آشکار و علنی هستند، زیرا می خواهند امکان معاملات زیر میزی و زد و بند را، مانند مذاکرات لندن، به عنوان یک برگ برنده برای خودشان نگاه دارند!

س: نکته جالبی است، ما بحث را همین جا خاتمه ببخشیم، با این تاکید که همگی دریابیم، امروز دیگر نمی شود زد و بند سیاسی کرد.

ج: پیش از پایان این گفتگو، من اشاره به دو نکته بسیار مهم را در این فرصتی که به هر حال فراهم آمده تا با شنوندگان شما در ارتباط قرار بگیریم، مفید می دانم. اول در باره نیروهای مذهبی کشورمان است، که طیف گوناگونی را شامل می شود، با گرایش های بسیار متفاوت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، اگر این نیروها را نشناسیم، نمی توانیم مدعی درک دقیقی از نیروها باشیم. شما ببینید در همان امریکائی که شما ساکن آن هستید هم، انجمن ها و کانون های اسلامی با گرایش های متفاوت مثل قارچ، در نیویورک، لس آنجلس و واشنگتن از زمین بیرون می زنند. اینها با همفکران و کانون های مرکزی خود، در ایران ارتباط دارند. چرا باید به این کانون ها و انجمن ها بی اعتناء بود؟ باید گرایش ها وابستگی های آنها را شناخت. بی اعتنائی به آنها، نمی تواند به نفی موجودیت حضور آنها ختم شود. مسائل خیلی ریشه دارتر از این حرف هاست. شما به همان حقه بازی "لوئیزفراخان" در امریکا و عوامفریبی که برای انحراف جنبش سیاهان در امریکا و تقسیم این جنبش به مسلمانان و باب تیستها و شاخته های متعدد مسیحیت راه انداخته و اتفاقا راست ترین گرایش های مذهبی در جمهوری اسلامی هم برایش هورا می کشند و کمک مالی هم احتمالا به او می رسانند، نگاه کنید!
دومین نکته ای که در این فرصت پیش آمده، می خواستم در باره آن هم صحبتی داشته باشیم، مسئله تبلیغاتی است، که روی تولید سلاح، سلاح موشکی و یا نیروگاه اتمی در ایران راه انداخته اند و تلاش می کنند، در صورت وقوع تحولاتی که به سود آمریکا و اسرائیل نباشد، افکار عمومی جهان را آماده ضربه زدن به ایران کنند. ما با این تبلیغات عمیقا مخالفیم، با همه توانی که داریم در برابر آن می ایستیم و از هیچ تبلیغات منفی هم که به طرفمان سرازیر شود نمی ترسیم و با صراحت هم می گوئیم که وجود سلاح و تولید سلاح در ایران به سود مملکت ماست. با تبلیغات تحریک آمیز روی این که ایران موشک درست کرده و برد این موشک مثلا تا فلان جاست، این برد به "تل آویو" می رسد و یا نیروگاه اتمی درست کرده و ممکن است سلاح اتمی هم درست کند، این که هواپیما و یا هلیکوپتر درست کرده، تانک تولید کرده، اینها را تبلیغاتی علیه میهن خودمان می دانیم و با آن مخالفیم و دیگران را هم فرا می خوانیم با دقت بیشتری به این تبلیغات و هدفی که در پشت آن دنبال می شود، توجه کنند. ما واقعا تعجب می کنیم، که آن همت ملی و عرق ملی که ما ایرانی ها به آن شهره هستیم، کجا رفته است! مگر اسرائیل که کانون مرکزی این تبلیغات است، به کسی در باره سلاح اتمی که دارد حساب پس می دهد؟ چرا باید جمهوری اسلامی، و ایران، در درجه اول ایران، به اسرائیل حساب پس بدهد؟ چرا ما باید در این هو و جنجال بیفتیم و فراموش کنیم که باید از موجودیت و تمامیت ارضی کشورمان، در اوضاع بسیار بغرنج و پرتنش منطقه دفاع کنیم و تولید هر نوع سلاح در ایران، که در خدمت این هدف باشد، پیش از آن که موفقیت جمهوری اسلامی باشد، یک موفقیت ملی است. مبارزه برای تحولات در ایران، یک حرف است، دفاع از این مسائل یک حرف دیگر. مخالفت با اعمال غیر قانونی فرماندهان سپاه پاسداران یک حرف است و دفاع از مرزهای کشور، که وظیفه همه نیروهای مسلح است، یک حرف دیگر. آنها را باید از هم تفکیک کرد.

س: اخیرا مقاله جالبی را ما در اینجا خواندیم، که حالا با این مطالبی که شما مطرح می کنید، نکات مهم آن بیشتر مطرح می شود. در رابطه با مسائل هسته ای و صلح خاورمیانه، در این مقاله اشاره شده بود، که امریکا سال ها سوریه را مرکز تروریسم جهانی معرفی کرده بود، اما هرگز آن را تحریم اقتصادی نکرد، اما ایران را تحریم اقتصادی کرده است. مخصوصا از ایران نام برده بود و نه جمهوری اسلامی. نظر شما هم این است که مسائل ایران را باید از دیدگاه منافع ملی اول مورد بررسی قرار داد و بعد مسئله نظام را؟

ج: قطعا! مسئله ملی ما در درجه اول اهمیت قرار دارد. ما واقعا تعجب می کنیم، وقتی می بینیم و می خوانیم که چگونه در دام این تبلیغات افتاده اند، که مثلا در جمهوری اسلامی تانک تولید می شود و یا اینکه رژیم تانک تولید می کند! و بعد بی توجه به خطری که ایران را تهدید می کند و ضربه ای که به تمامیت ارضی و منافع ملی ما می خواهند بزنند، خوشحال هم هستند، که بالاخره می خواهند یکی توی سر جمهوری اسلامی بزنند. نخیر آقایان، می خواهند ضربه را به ایران بزنند! مگر با عراق جز این کردند، زیر گوش ما یک کشور ثروتمند را دیدید با همین تبلیغات و توطئه ها به دام انداختند و به خاک سیاه نشاندند و صدام حسین را هم بالای سر این ملت نگهداشتند. افغانستان را با خاک یکسان کردند. این جهانی است که امروز در برابر ما قرار دارد. وقتی از توطئه ها در باره تحولات مثبت در ایران صحبت می کنیم، هیچ چاره ای جز پرداختن به همه این مسائل نداریم.

راه توده 316 - 2 خرداد 1390
 

بازگشت