مرور
راه توده
14 سال فراز و فرود پرحادثه
در داخل و خارج کشور چگونه گذشت!
برای مرور مواضع راه توده در این شماره،
بخشهایی از دو نامه راه توده را برگزیدهایم كه یكی از آنها در بهمن 1376
و دیگری در اردیبهشت 1377 بطور خصوصی نگاشته و ارسال شده و پس از مدتی، هر
دو در شماره 72 خرداد 1377 راه توده منتشر شده اند. مخاطب نامه اول رفیق
"خاوری" و نامه دوم رفقای رهبری فدائیان - اكثریت هستند. از ارسال این دو
نامه حدود 14 سال میگذرد. 14 سالی كه در آن بیش از 8 انتخابات بسیار مهم و
گاه سرنوشت ساز برگزار شد تا رسید به انتخابات22 خرداد، كودتا علیه رای
مردم و خیزش جنبش سبز و به جان هم افتادن سران حكومت کودتا که جریان دارد.
فصولی كه هر كدام از آنها شاید به اندازه همه 25 سال پس از 28 مرداد 32
برای ما و ملت ما حاوی درس و تجربه بوده است.
برای مرور مواضع راه توده در این شماره،
بخشهایی از دو نامه راه توده را برگزیدهایم كه یكی از آنها در بهمن 1376
و دیگری در اردیبهشت 1377 بطور خصوصی نگاشته و ارسال شده و پس از مدتی، هر
دو در شماره 72 خرداد 1377 راه توده منتشر شده اند. مخاطب نامه اول رفیق
"خاوری" و نامه دوم رفقای رهبری فدائیان - اكثریت هستند. حتی همین نامه
نگاری ها نیز باید به افراد منصف و صادق نشان دهد که راه توده برای حفظ
وحدت حزب و اتخاذ سیاستی منطبق با مشی توده ای، و حفظ رابطه صمیمانه و
رفیقانه با رفقای فدائی چگونه از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است.
از ارسال این دو نامه حدود 14 سال میگذرد و نه 14 سال زندگی عادی و آرام
یك فرد، بلکه زندگی یك حزب، یك ملت. 14 سالی كه در آن بیش از 8 انتخابات
بسیار مهم و گاه سرنوشت ساز برگزار شد و فراز و فرودهای جنبش اصلاحات و روی
كار آمدن دولت احمدی نژاد و جنبش بزرگ انتخاباتی 22 خرداد و كودتا علیه رای
مردم و خیزش جنبش سبز و در آخرین فصل خود بجان هم افتادن سران حكومت را
شاهد بوده است. فصولی كه هر كدام از آنها شاید به اندازه همه 25 سال پس از
28 مرداد 32 برای ما و ملت ما حاوی درس و تجربه بوده است. ما امروز از فراز
این تجربه عظیم 14 ساله است، به این دو نامه باز میگردیم و آنها را
بازخوانی میكنیم.
این نامهها زمانی نگاشته شده كه رفقا كیانوری و مریم فیروز در داخل ایران
و زنده هستند و رفیق عمویی هنوز حتی امكان یك مصاحبه و گفتگوی نیمه آزاد را
هم نداشتهاست. خط سرخی كه از سراسر این نامهها عبور میكند عبارتست از
پافشاری بر حضور نگرش توده ای در جامعه، بر اینكه نشریات و ارگانهای حزب
در خارج كشور باید آنچنان سخن بگویند و عمل كنند كه توده ایهای داخل كشور
بتوانند، با استفاده از شرایط بوجود آمده پس از پیروزی محمد خاتمی، با
ابتکارات خود در صحنه حضور یابند و نه آنكه برعكس، با كارزار تبلیغاتی كه
نامه مردم به راه انداخته است حتی مانع ابتكارهای خود آنان شوند.
راه توده در شرح یك سلسله دیدارها و وقایع نوشت:
"راه توده" در تیر ماه 1373، طی ملاقاتی چند ساعته با رفیق خاوری، بر غلط
بودن راهی که او میرود تاکید کرد و با صراحت اعلام داشت تبدیل شعار "طرد
ولایت فقیه" به شعار محوری در مرحله ای که در آن قرار داریم، عملا طرفداران
این شعار را به انفعال در برابر رویدادها خواهد کشاند، زیرا این شعار قدرتی
فوق واقعیات برای "ولی فقیه" قائل میشود؛ در حالیکه "ولی فقیه"، که ما هم
طرفدار جمع شدن دم و دستگاه آن و جلوگیری از بازگشت سلطنت به ایران زیر
لوای "ولایت" هستیم، خود تابعی است از توازن نیروها در جامعه و هر نوع
تغییر در این عرصه، تغییر قانون اساسی، حذف بند "ولایت فقیه" از قانون
اساسی و یا حتی وقوع تغییراتی چنان عظیم که قانون اساسی نوینی را با خود به
همراه آورد نیز، در چارچوب این تغییر توازن قوا ممکن است....
در آستانه انتخابات مجلس پنجم نیز، طی گفتگوئی صریح با رفیق خاوری، اشتباه
بزرگ "تحریم" با وی در میان گذاشته شد و باز هم هشدار داده شد، اما او بر
"تحریم انقلابی" انتخابات پای فشرد و همین سیاست را، با همین مضمون اما با
فرار از به کار بردن کلمه "تحریم" در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد نیز
پی گرفت. بدین ترتیب ایشان به راه خود رفت و ما به راه خود!" (راه توده
شماره 72 - متن كامل نامه به رفیق خاوری و بخشی از نامه به رهبری فداییان
خلق اكثریت را كه مربوط به وضعیت نامه مردم و ضرورت درس اندوزی از آن است
در ادامه مقاله میتوانید بخوانید. متن كامل نامه به فداییان خلق را كه
بنوبه خود با بحثهای كنگره اخیر- دوازدهم - این سازمان بیارتباط نیست با
توضیحات جداگانه منتشر خواهیم كرد!)
راه توده در ادامه این نامهها با اشاره به نوشتههای نابخردانه و توهم
آلود نامه مردم كه براساس آن گویا قرار است رفقا كیانوری و عمویی در داخل
ایران حزب سازی كنند نوشت:
"گذشت زمان نشان داد، که اگر منتشر کنندگان "نامه مردم" در همان سال 73 به
جای شایعه پراکنی، ضمن درک ضرورت جلوگیری از تشتت نظری و سازمانی، با
پیشنهاد ما برخورد کرده و بحث را در میان همه توده ایها همگانی کرده بود،
نه نیازی به شایعه پراکنی و تبلیغات سوء علیه "راه توده" بود و نه اشتباه
"تحریم انتخابات" در دفتر "نامه مردم" ثبت شده بود و نه امروز این گونه در
تله چپ روی افتاده بودند، که ندانند چگونه باید از آن بیرون بیآیند. آن خود
محوری و زهر افشانیهائی که علیه همه کس و همگان، برای اثبات حقانیت خود
صورت گرفت، باعث شد تا امروز چنان شود، که حتی امثال "عموئی" و "کیانوری"
هم، اگر بخواهند با پذیرش همه خطرها، سدها و موانع حکومتی را شکسته و با
مطبوعات داخل کشور(دوران شکوفای انتشار مطبوعات در سالهای اول ریاست جمهوری
محمد خاتمی) فقط مصاحبه کنند، از بیم سمپاشیهای مهاجرین تن به مصاحبه با
این مطبوعات ندهند. بدین ترتیب است، که "امیر انتظام" و "فرج سرکوهی" در
مطبوعات داخل کشور ظاهر میشوند و از اندیشه و نظراتشان دفاع میکنند، اما
زجر دیده ترین چهرههای حزب توده ایران زیر فشاری دو سویه حکومت و مهاجرت،
هنوز نتوانسته اند از امکانات موجود داخل کشور استفاده کنند: فشار حکومت و
ارتجاع از یک سو، و فشار تبلیغاتی مهاجرین از سوی دیگر. غم انگیز نیست که
"نامه مردم"، در کانون این تبلیغات خارج از کشور قرار گرفته است؟
توهم پروری و جو سازی، و در عین حال بی اطلاعی از اوضاع داخل کشور موجب شده
است، تا این ستیزه جویان و خود محور بینان، ندانند که هنوز "عموئی" و
"کیانوری" به عنوان دو زندانی سیاسی، که در خارج از زندان بسر میبرند، حق
ملاقات با یکدیگر را هم ندارند، چه رسد به حزب سازی مشترک! و خنده دارترین
و در عین حال غم انگیزتر آن که فعالیتهای آقای "پیروز دوانی" در داخل
کشور، که گرایشات سیاسی وی، به جای همخوانی با نظرات شناخته شده حزب توده
ایران و "راه توده"، با اندیشههای اپوزیسیون چپ رو خارج از کشور همخوانی
دارد، توسط نامه مردم در کنار "کیانوری" و "عموئی" قرار داده شده است! همین
جو سازان، بی اطلاع از داخل کشور، یا نمیدانند و یا میدانند اما
نمیگویند تا سناریوهایشان نقش برآب نشود، که: هم کیانوری و همسرش و هم
عموئی در دو حوزه انتخابیه متفاوت، در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شرکت
کرده و رای به "خاتمی" دادند و "اتحاد چپ دمکرات"، که ظاهرا آقای پیروز
دوانی سخنگوی آن است، با صدور اطلاعیه ای، که در آرشیو "راه توده" موجود
است، رسما و هم صدا با نامه مردم و اپوزیسیون خارج از کشور، انتخابات ریاست
جمهوری را تحریم کرد!"
راه توده با اشاره به تشكیل جلسهای بنام "كنگره حزب" در مهاجرت نوشت:
"ما، از همان ابتدای زمزمه تشکیل کنگره حزبی در مهاجرت، که بعدها مشخص شد،
تصفیه حزب از کادرهای سابقه دار و شناخته شده حزبی و تشکیل "حزبی جدید"، با
"سیاستی جدید" انگیزه آن بوده است، چه در تماسهای فردی و چه به صورت
مکتوب، گفتیم و نوشتیم، که آن چه میتواند از تشدید بحران تشکیلاتی – و
نظری- در حزب جلوگیری کند، نه تشکیل کنگره، بلکه قبول واقعیات، خاتمه
بخشیدن به رهبری فردی، تمرکز اندیشه و نیرو بر روی مسائل داخل کشور، تدقیق
شعارها، تاکتیکها و استراتژی حزب، اعتماد به کادرها و تقویت اعتقاد به خرد
جمعی و دمکراسی درون حزبی است. در آن شرایط، به این واقع بینی و توصیهها
توجه نشد و متاسفانه کسانی نیز، با انگیزههای متفاوت و شاید صادقانه راه
را برای آن تصفیهها و برپائی کنگره هموار ساختند و با آن همگام شدند.
پس از پایان نخستین "کنگره مهاجرت"، رفیق خاوری در مصاحبه ای، مسائل را در
چند جمله ساده خلاصه کرد و گفت: «در حزب رسم شده بود، که مشکلات حزب را از
این "پلنوم" به آن "پلنوم" ببرند، با تشکیل موفقیت آمیز "کنگره" اخیر، به
این شیوه حل مشکلات حزبی خاتمه بخشیده شد» (نقل به مضمون)
در پاسخ به این ارزیابی غیر واقعی و غیر علمی، ما به خود ایشان گفتیم و سپس
در "راه توده" نوشتیم، که مشکلات با تغییر "شکل"ها حل نمیشود! چرا که از
این پس، «مشکلات میتواند، از این "کنگره" به "کنگره" دیگر برده شود!»
(چنان که دیدیم در طول سالهای پس از آن کنگره، چندین انشعاب، تصفیه و گروه
بازی از دل برگمار شدگان همین کنگره بیرون آمد که آخرین آن قرار گرفتن دو
"نامه مردم" روی دو میز در جشن اومانیته و اول ماه مه اخیر در شهر کلن
آلمان بود. دومی چنان از اوضاع ایران بی خبر و از مرحله پرت است که اعلام
شرکت در انتخابات 22 خرداد توسط اولی را اشتباه میداند و مصاحبه خاوری با
نشریه "یونگه ولت" آلمان که در آن حمایت از میرحسین موسوی را اعلام داشت
غلط می داند! کار مشی و سیاست توده ای با آن کنگره به اینجا کشیده است.)
راه توده سپس توصیه كرد:
"نخستین چاره جوئی برای برداشتن نخستین گام، در جهت وحدت تشکیلاتی حزب،
تشکیل یک هیات پیگیری برای تماس با توده ایهای خواهان فعالیت است. تصویب
قطعنامهای در این ارتباط و انتشار آن، شاید بتوان گام موثر و اولیه در این
ارتباط باشد. در غیر این صورت، دیگرانی که جلب نیروها را وظیفه روز خود
اعلام داشته اند، زمان را از دست نخواهند داد." ( و دیدیم که در یک مرحله
نسبتا سریع، حزب دمکراتیک مردم ایران به رهبری بابک امیرخسروی توانست چنین
کند و پس از افتادن از پرچمی که آنها بلند کرده بودند، آنهائی که جذب آن
حزب شده بودند، انزوا و پراکندگی را برگزیدند.)
راه توده در این نامه پیرامون شعار طرد ولایت فقیه و همچنین "جبهه واحد
ضددیكتاتوری" هشدار كوتاهی داد كه دلایل نادرستی این شعارها در زمان طرح
خود بارها و به تفصیل در شمارههای مختلف راه توده آمده است كه از تكرار آن
در اینجا اجتناب میكنیم.
راه توده در پایان نامه خود وظیفه حزب و توده ایها را چنین جمع بندی كرد:
1- بسیج نیرو، وحدت حزبی و پایان بخشیدن به پراکنده ساختن نیروها
2- پذیرش واقعیات امروز جامعه ایران و تدوین سیاستی منطبق با این واقعیات
3- بهره گرفتن از هر امکان ممکن و مقدور – هر اندازه اندک- برای حضور در
جامعه
در باره هر یک از این سه عرصه، باید سیاستی مشخص و صادقانه اتخاذ کرده و
اعلام داشت. نه تنها اعلام داشت، بلکه در جهت تحقق آن گامهای عملی برداشته
و خود را موظف و متعهد به اجرای آن اعلام داشت.
"راه توده" به عنوان یک گردان متعهد حزبی، آمادگی خود را برای همه گونه
تلاش در جهت تحقق سه عرصه یاد شده در بالا اعلام میدارد، و امیدوار است،
که همه رفقا، مسئولین و دلسوزان واقعی حزب، تلاش و کوششی این گونه را در
خود برانگیخته و در عرصه کار و پیکار حزبی بدان عمل کنند!"
کسانی که مایل اند متن کامل این نامه را بخوانند، می توانند به عنوان " دو
نامه- پس از 14سال " در همین شماره راه توده مراجعه کنند.
راه توده 317 - 9 خرداد 1390