راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

توطئه سیدخراسانی و شعیب صالح
ظهور دیکتاتوری
فیلم نیست
و نمایش آن آزاد است!

 

جنجال بر سر تهیه و انتشار فیلمی بنام "ظهور نزدیک است" و پخش فیلم سخنرانی نماینده علی خامنه‌ای در قم که مدعی شد آقای خامنه‌ای هنگام ولادت معجزه کرده و زبان باز کرده و "یاعلی" گفته است، در مرکز حوادث هفته گذشته قرار داشت. همزمانی این دو حادثه برای دیرباوران هم تردیدی باقی نگذاشت که هم علی خامنه‌ای و هم مجموعه حکومت در یک بحران عمیق مشروعیت یا بعبارت دقیق‌تر در یک "بحران هژمونی" گرفتار شده اند. یعنی نمی‌تواند مشروعیت و دلیل وجودی حکومت دینی خود را برای جامعه توجیه کنند و در نتیجه هژمونی ایدئولوژیک و سیاسی خود را بر جامعه برقرار نمایند. مقاومت سنگین مردم دربرابر کودتای 22 خرداد، چه به شکل مثبت و چه منفی آن، عرصه را بر حکومت تنگ کرده است.

در فیلم "ظهور نزدیک است"، احمدی نژاد شعیب صالح و علی خامنه‌ای سید خراسانی است. معجزه علی خامنه‌ای و معجزه مکتب ایرانی احمدی نژاد و ... همه و همه شکل‌های مختلف بروز این بحران و دست و پا زدن حکومت برای یافتن راهی برای برون رفت از آن است. اینها یک تعداد نمادها و سمبل‌هایی هستند که جانشین نمادهایی می‌شوند که مشروعیت جمهوری اسلامی تا به امروز بر روی آنها قرار داشت. یعنی : انقلاب، رهبری آیت‌الله خمینی و قانون اساسی. این سه پایه مشروعیت حکومتگران از گفتمان ایدئولوژیک حاکم در حال حذف است، زیرا هر سه، حاکمیت کنونی و وضع حاکم را نفی می‌کند. حتی مشروعیت براساس استناد به ولایت فقیه هم در حال کمرنگ شدن است. زیرا پذیرش ولایت فقیه یعنی تن دادن به قرار داشتن در چارچوب قانون اساسی و حکومت می‌خواهد دیواره قانون اساسی را - که جنبش سبز شعار اجرای کامل آن را داده- بشکند و از آن بیرون بزند. سخنرانی حجت الاسلام سعیدی در این زمینه گویاتر از هرچیز دیگرست. وی می‌گوید : مردم از آقای خامنه‌ای حمایت کنید، نه بخاطر اینکه طبق قانون اساسی رهبر است، یا در خط امام بوده، یا جانشین آیت‌الله خمینی شده، یا مجلس خبرگان او را برگزیده، یا در این انقلاب نقش داشته، یا با رای مردم انتخاب شده و یا حتی ولی فقیه است، بلکه از آن رو که هنگام ولادت معجزه کرده و گفته "یاعلی". مشروعیت آقای خامنه‌ای و ضرورت اینکه مردم پشت سر او باشند و از او تبعیت کنند دیگر از معجزات و کرامات شخصی او بیرون می‌آید و نه از هیچ چیز دیگر.

ایدئولوژی ظهور در این میان چه نقش ویژه‌ای دارد؟

"ظهور" واقعا نماد چیست و با ظهور که علی خامنه‌ای و محمود احمدی نژاد گویا "سرداران بزرگ" آن هستند چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

این پرسشی است که پاسخ آن روزبروز روشن‌تر می‌شود. ظهور نه نماد افسانه و پایان تاریخ است و نه پایان جهان و نه حتی ایران. "ظهور" نماد پایان انقلاب اسلامی است. اینکه می‌گویند ظهور نزدیک است یعنی زمان بسته شدن پرونده انقلاب اسلامی نزدیک است. با تبلیغ نزدیکی ظهور، ذهن مردم را برای به راه انداختن یک جوی خون، که در پی آن باید پرونده انقلاب 57 برای همیشه بسته شود آماده می‌کنند. "ظهور" روز پیروزی نهایی کودتای خونین علی خامنه‌ای علیه انقلاب، خمینی و جمهوری اسلامی، و علیه جنبش سبز است.

علی خامنه‌ای و دار و دسته‌ای که دور او جمع شده‌اند برای اینکه بتوانند نقش خود را در این "ظهور" یعنی در این کودتا بطور کامل اجرا کنند باید ریشه‌های مشروعیت خود را بتدریج از گذشته انقلاب ببرند و به یا علی گفتن در هنگام ولادت یا سید خراسانی شدن در هنگام ظهور پیوند زنند. از همینجاست که ایدئولوژی ظهور نه در تقابل بلکه در پیوند نزدیک با ایدئولوژی مکتب ایرانی است. برخی‌ها تعجب می‌کنند که چگونه احمدی نژاد با دو پا و دو ایدئولوژی به ظاهر مغایر یعنی امام زمان و نزدیکی ظهور از یکسو و مکتب ایرانی و منشور کورش از سوی دیگر به پیش می‌آید. برخی این را به حساب اینکه وی می‌خواهد با نظریه ظهور امام زمان نظر مساعد اقشار سنتی و با مکتب ایرانی نظر قشرهای متوسط شهری را به خود جلب کند می‌گذارند. اینها هم هست ولی همه مسئله اینجا نیست و حتی مسئله عمده در اینجا نیست. ظهور امام و مکتب ایرانی دو روی یک سکه هستند. پرونده انقلاب که با کودتای ظهور بسته شد، به پایان تاریخ نمی‌انجامد بلکه پرونده جدیدی بجای آن باید باز شود و این پرونده جدید همان مکتب ایرانی است. ظهور همان نابودی انقلاب یعنی هر چیز مثبت و مترقی است که انقلاب 57 بوجود آورده و در پی آن حاکمیت مکتب ایرانی یعنی بقای هر چیز منفی و نخاله و زباله این انقلاب در یک دیکتاتوری به تقلید از شاهان ایران است.  

زمانی که راه توده کودتای 22 خرداد را نه کودتای جمهوری اسلامی چنان که برخی مدعی بودند، بلکه کودتای حکومت اسلامی علیه جمهوری اسلامی نامید بسیاری در درستی این دیدگاه تردید داشتند. امروز نیز تصور اینکه "ظهور" ادامه کودتای 22 خرداد، نتیجه کودتا و پایان جمهوری و انقلاب اسلامی است برای برخی تعجب آور است و در آن به دیده تردید می‌نگرند. این عده توجه ندارند که همین امروز نیز جمهور اسلامی تا 90 درصد سرنگون شده است. امروز از "جمهوری اسلامی" جز سایه محوی از امام و انقلاب و قانون اساسی باقی نمانده است و این سایه روزبه روز محوتر و محوتر می‌شود. حکومت کودتا ریشه خمینی را از طریق خارج کشور، ریشه قانون اساسی را از داخل و خارج و ریشه انقلاب را از داخل در حال خشکاندن است. این سه بند که از پای حکومت باز شد، آنچه از جمهوری اسلامی باقی مانده و در واقع نمانده با یک تلنگر فرو می‌ریزد و حکومت در یک قالب تازه به دیکتاتوری خواد ادامه می‌دهد. در این شرایط محدودیت‌های اجتماعی که با منافع سرمایه‌داری نظامی و تجاری ایران نیز دیگر همخوانی ندارد حذف می‌شود ولی محدودیت‌های سیاسی با شدتی دهها بار بیشتر از پیش حفظ و تحکیم می‌شود.

این روند نه ساده است و نه بدون تضاد. چه در میان خود حکومت و لایه‌های تودرتوی آن و چه در تقابل با مردم. بزرگترین مانع درحال حاضر جنبش سبز است که بطور عینی و در شماری وسیع به شکلی آگاهانه خواهان بازگشت به ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب است نه گذار از جمهوری اسلامی به یک دیکتاتوری لائیک. این جنبش سبز از یکسو کودتای حکومت و علی خامنه‌ای را با مانع روبرو کرده و از سوی دیگر آنها را ناگزیر کرده به نقشه‌های خود سرعت بخشند. شتابی که مکتب ایرانی و نزدیکی ظهور و معجزات علی خامنه‌ای با آن مطرح می‌شود و از ظرفیت هضم جامعه بیرون است ناشی از احساس خورد شدن حکومت در زیر فشار جنبش سبز و تنگی وقت و نداشتن زمان است. همین شتاب موجب بروز تضادهای نوین می‌شود که بنوبه خود هم کل پروژه را با مانع روبرو می‌کند و هم شتاب آن را بیشتر می‌کند. و این شتاب در شتاب باز به ریزش‌های تازه تر و وسیع تر در آخرین بازماندگان کسانی می‌انجامد که همچنان به تبلیغات حکومتی باور دارند.

علی خامنه‌ای، در ولع قدرت، در حرص پاسخگو نبودن، در آرزوی تبدیل شدن به فصل الخطابی فرای قانون و بدون محدودیت، ریشه‌های مشروعیت خود را از انقلاب و قانون اساسی می‌برد، بدون آنکه پایه‌های مشروعیت جدیدی برای خود ایجاد کرده باشد یا اصولا بتواند ایجاد کند. به همین دلیل است که به معجزات پناه برده است. سرنوشت خود او در کودتایش علیه انقلاب و خمینی و قانون اساسی در همینجاست که تعیین، و بیش از هر کس دیگر، مبهم می‌شود!

 

 

 

   راه توده 311     29 فروردین ماه 1390

 

بازگشت