راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

تسلیم جنبش سبز
یگانه راه حل
میان دو باند قدرت
در جمهوری اسلامی

 

ماجرای برکناری مصلحی وزیر اطلاعات بدستور احمدی نژاد- رئیس دولت کودتا- و بازگشت او به فرمان علی خامنه‌ای - رهبر نظام کودتا- یک بار دیگر بالا گرفتن اختلاف میان سارقین رای مردم را نشان داد. شخصیت کم عقل مصلحی و گرایش او به این یا به آن سمت کم اهمیت ترین بخش این ماجراست، همانطور که بودن یا رفتن او کم اهمیت ترین بخش تغییراتی است که در ماهیت کنونی وزرات اطلاعات می‌تواند روی بدهد. دو مسله اساسی در این ماجرای برکناری و برگماری وجود دارد:
نخست موضوع اختلاف است که بر سر تقسیم غنایم کودتاست و دوم ماهیت اختلاف است که بین دو قدرت و دو باندی است که هر دو قدرت نامحدود می‌خواهند و حاضر نیستند تن خواست مردم برای اجرای قانون بدهند.
در واقع گرد و خاکی که رهبر و رییس جمهور در حول خود بپا کرده‌اند بیش از آنکه بر سر این یا آن فرد یا وزارتخانه باشد رویارویی میان باندهایی است که هیچکدام نمی‌خواهند محدودیتی را بر قدرت خود بپذیرند و همه نهادها و ارکان جمهوری اسلامی را تابع و مطیع مطلق خود می‌خواهند. آنها در حاشیه این گرد و خاک می‌خواهند دور زدن و زیر پا گذاشتن قانون اساسی را آشکارتر از پیش به یک مسئله عادی تبدیل کنند.
چاپلوسان علی خامنه‌ای قانون اساسی و رهبری و حتی ولایت فقیه را کنار گذاشته، او را سید خراسانی معرفی می‌کنند و داستان مضحک معجزه "یا علی" گفتن هنگام ولادت او را پخش می‌کند. باند احمدی نژاد هم طوری سخن می‌گوید که گویی راجع به رئیس جمهور کودتا حرف نمی‌زند، بلکه از "شعیب صالح" سردار امام زمان یا از فرمانده سپاه کورش سخن می‌گویند. مردم هم حیران مانده‌اند که با نزدیک شدن "ظهور" میان سرداران امام زمان اختلاف افتاده و سید خراسانی و شعیب صالح بجان هم افتاده‌اند.
علی خامنه‌ای در حالی بطور غیرقانونی مصلحی را به وزارتخانه خود باز می‌گرداند که هر گاه کسانی در مجلس خواستند به کار احمدی نژاد یا وزاری او رسیدگی کنند جلوی آنها را می‌گرفت. نه فقط از این جهت که دستش را از پشت احمدی نژاد نمی‌تواند بردارد، بلکه ضمنا برای آنکه نشان دهد که فوق قانون اساسی است و تصمیم گیرنده اصلی اوست و نه مجلس. از آنطرف احمدی نژاد هم رسما و علنا می‌گوید که مجلس را قبول ندارد و قانون آن را اجرا نمی‌کند. تا او هم بنوبه خود نشان دهد پیغام و پسغام‌های رهبر به مجلس برای خود رهبر ارزش دارد نه برای او که با پیروزی کودتا فوق قانون شده است. بنابراین، گرد و خاک بیش از اینکه بر سر این وزیر یا آن وزارتخانه باشد، هیاهوی دو مقام و دو باند و دو قدرتی است که هر دو دستشان در کودتای علیه رای مردم الوده است و هیچکدام حاضر به پذیرش محدودیتی در قدرت خود نیست.
وقتی گفته می‌شود گرد و خاک میان باندهای قدرت یا جنگ درون اصولگرایان "جنگ زرگری" است معنایش این نیست که آنها با هم هیچ اختلاف و کشمکشی بر سر تقسیم غنایم یا تبدیل شدن به کانون قدرت نامحدود ندارند. معنایش آنست که در این جنگ قدرت هر کدام برنده شوند نتیجه یکی است: برآمد یک قدرت خودکامه فوق قانون و فوق محدودیت بیش از امروز. خطر هم دقیقا در همینجاست. کسانی که می‌گویند جنبش سبز کنار بنشیند تا "تضادهای" میان گرگ‌ها اوج بگیرد و همدیگر را پاره کنند دقیقا در همین قسمت اشتباه می‌کنند: در نبود جنبش سبز، به فرض اینکه این گرگها به مرحله پاره کردن همدیگر برسند از درون آن یک ابرگرگ مهیب تر و خطرناک تر بیرون می‌آید و نه لاشه‌های پاره پاره شده هردو آنگونه که این عده به مردم وعده می‌دهند. برای آنکه نتیجه جنگ قدرت به یک قدرت ضعیف شده بیانجامد لازم است که جنبش سبز به شکلی نیرومند و آگاهانه در صحنه حضور داشته باشد. هریک از دو سوی دعوا باید احساس کند که برای پیروز شدن به نیروی جنبش سبز احتیاج دارد و باید به آن امتیاز دهد. تنها در اینصورت است که آقایان موسوی و کروبی ولو در حبس و حصر هم که باشند یک پای هر راه حلی بسود منافع ملی کشور خواهند بود.
مردم ما هیچیک از باندهای حکومتی را که بر سر تقسیم غنایم کودتا به جان هم افتاده‌اند نمی‌خواهند. جنگ و گرد و خاک میان آنها نیز ارزشی برای مردم ما ندارد و کمترین آینده مثبتی بخودی خود از آن بیرون نمی‌اید. حضور مردم در صحنه و جنبش سبز آنان است که تنها ضامن آینده‌ای دیگر و بهتر است.

راه توده 312 5 اردیبهشت ماه

بازگشت