ج. اسلامی |
جنگ روانی، همچون بسیاری از اصطلاحات تخصصی و علمی دیگر در كشورمان مورد كج فهمی، به خصوص توسط سیاسیون و مقامات قرار گرفته است. آنگونه كه نیروهای امنیتی برای سیاسیون جا انداخته اند، جنگ روانی یعنی ترساندن یا حتی وادار نمودن طرف مقابل به پذیرش شكست از طریق تبلیغات و اخبار كذب یا مبالغه آمیز، از این روی برای مقابله با آن نیز باید متقابلاً دست به تهدید و ارعاب طرف مقابل از طریق رسانه و حتی دروغ و خبرسازی مبادرت ورزید كه چون برای حفظ نظام اسلامی (!) است، بلامانع بوده و حتی گاه واجب است! این تأویل ارائه شده برای سیاسیون، آن فایده را تعمداً دنبال می كرد كه نه تنها آن پدیده شناخته نمی شد، بلكه به خیال مقابله با آن، دقیقاً در همان دامی می افتادند كه جنگ روانی دنبال می كرد. برای روشن شدن قضیه ضروری است تا بر برخی از نقاط عطف موضوع متمركز شویم. بزرگ نمایی و تبلیغات پیش از جنگ یا حتی طی جنگ، موضوع تازه ای نیست و در نبردهای پهلوانان شاهنامه ها و گرشاسب نامه ها به كرات آمده و در تاریخ جنگ بدوی نیز امری متداول بوده است، اما آنچه جنگ روانی می گوید، ورای این تأویل سطحی از جنگ روانی است. در جنگ روانی برحسب مطالعات روانشناسی و پژوهش های رسانه ای، تكنیك های مختلفی اعمال می شود كه هدف از تمامی آن ها، گمراه ساختن و ایجاد تصویری غیرواقعی نه تنها از دشمن، كه حتی از "خود" است. برای روشن تر شدن قضیه می بایست به مواردی مشخص اشاره كرد. در هر دو جنگ خلیج فارس در مورد نیروهای عراقی و توان ارتش عراق، جنگ روانی موثر، مربوط به بزرگنمایی قدرت نیروهای متحد و غربی نبود، بلكه دقیقاً برعكس، بزرگنمایی توان نیروهای عراقی برای رهبران شان بود. ارتش عراق را پنجمین ارتش قدرتمند جهان می خواندند، در حالی كه نیروهای عراقی را در كویت نشان می دادند كه روی خاكریزهای چندین متری مجهز مستقرند، سربازان آمریكایی را عرق كرده و مستأصل، پشت سنگرهای ناشیانه حفر شده به تصویر می كشیدند و در مذاكراتی نیز كه نمایندگان آمریكایی با نزدیكان و نمایندگان صدام حسین داشتند، با آرامش و نرمش از آنان خواستند تا كویت اشغال شده را رها كنند؛ به طوری كه برداشت پسران و داماد صدام كه نتیجه مذاكرات را به صدام ارائه می كردند، این بود كه آمریكایی ها قصد برخورد جدی ندارند و بیشتر می خواهند از طریق دیپلماتیك فشار بیاورند و تهدیدات شان جنبه عملی ندارد. اینك همه ما به خوبی می دانیم كه نتیجه آن نوع برداشت ها در جنگ چه شد و صدام و نظامیان عراقی كه با تجربه سال ها جنگ و كمك مستشاران خارجی، خود را آماده رویارویی كردند، ناگهان به نیروهایی نابینا بدل شدند، نه تنها تمام سیستم های الكترونیكی و ضد الكترونیكی شان از كار افتاد و این در میادین امروزین جنگ، یعنی كوری مطلق، بلكه حتی ارتباط بیسیمی صدام با فرماندهان اش قطع شد؛ به طوری كه آنان نمی دانستند چه در حال روی دادن است و باید چه بكنند و تا چشم باز كردند، دریافتند كه توسط نیروهای متحد محاصره شده و صدام نیز مجروح و بیهوش از اتاق عمل سر در آورد. جنگ روانی كه مكمل جنگ واقعی است، یعنی این. یعنی چنان در هاله رسانه ای فرو روید كه مهمتر از دشمن، از خود تصویر غیرواقعی و ترجیحاً مبالغه آمیز داشته باشید. (این همان بازی زیرکانه ای است که اکنون با قدرت نظامی- سپاهی ایران می شود و رهبر جمهوری اسلامی را متکی به همین قدرت، رهبر جهان سوم و حتی رهبری جهان معرفی می کند!) اما اگر در این تصورید كه طرف مقابل تان جنگ روانی اش را تنها از طریق رسانه های خود و رسانه های مستقل انعكاس می دهد، سخت در اشتباه اید. یكی از اصلی ترین شگردهای جنگ روانی، گمراهی رسانه های كشور مقابل با كمك "از تعادل خارج سازی" و كشاندن شان به سوی ورطه ای كه است كه به خیال مقابله با جنگ روانی دشمن، آن را طی می كنند و خود از همین طریق، طعمه آن می شوند. این كار به چند روش می تواند صورت بگیرد، ولی معمولاً سرویس های اطلاعاتی برای نفوذ، مهمترین هدف را رسانه های طرف مقابل می دانند و به كمك خبرسازی و دروغ سازی و شایعه پراكنی توسط مهرهای امنیتی نفوذی خود – آن هم با دستاویز جنگ روانی بر علیه دشمن- یا استفاده ابزاری از اشخاص غیرمتخصص و حتی گماردن اشخاصی بر سر رسانه های هدف كه از تعادل روانی درستی برخوردار نیستند، چه رسد توان درك این كه دارند، آنان را بازی می دهند، امكان واقعیت سنجی را از سیاسیون و حتی تحلیلگران طرف مقابل عملاً سلب می كنند. این اتفاقی است كه دقیقاً در رسانه های كشورمان در حال وقوع است و آنان نه تنها مقامات و سیاسیون كه كشور و حتی منطقه را به سوی جنگی پیش می برند كه یك فاجعه تمام عیار است. اگر در رسانه های كشور، به خصوص رسانه های ملی و حكومتی، تغییر نه تنها در اشخاص كه مهمتر از آن، در رویه ها داده نشود، با فاجعه ای غیرقابل جبران مواجه خواهیم بود. |
راه توده 307
16 اسفند ماه 1389