راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

گفتگوی اومانیته با "محمد برادا"
خاورمیانه جوان
در چهره
انقلاب جوان مصر

ترجمه جعفر پویا

 

 

"محمد برادا" نویسنده مراكشی در سال 1938 در رباط متولد شده است. دانشگاه خود را در مصر طی كرده و از آگاهان اوضاع مصر به حساب می آید. وی از سال 1976 تا 1983 رییس كانون نویسندگان مراكش بود. او در گفتگویی با اومانیته به مسایل انقلاب مصر پرداخته و اهمیت آن را بر منطقه ارزیابی كره است. ترجمه این گفتگو را می خوانید:

 

- اومانیته : شما كه مصر را خیلی خوب می شناسید، آیا حوادث اخیر شما را متعجب كرد؟

- برادا : نه! من اغلب به مصر می روم و اوج گرفتن خشم مردم را بویژه در آخرین سفرم به قاهره كه یك ماه و نیم پیش بود كاملا احساس كرده بودم. شورش جوانان مصر تبلور خواسته های نسل های مختلفی است كه دربرابر استبداد و رژیم پلیسی احساس ناتوانی می كردند و در عین حال توهم ناسیونالیسم آنگونه كه ناصر از آن دفاع می كرد، فلجشان كره بود.

- چرا توهم؟

- زیرا این مفهوم از ناسیونالیسم تنوع جامعه مصر را در نظر نمی گرفت. این شعاری بود كه معلوم شد فاقد مفهوم است. در واقعیت، شرایط یك انقلاب در مصر از سال 1967 و شكست دربرابر اسرائیل وجود داشت. ولی توهم ناسیونالیسم این واقعیت را می پوشاند. واقعیتی كه طی سالیان دراز تنها از طریق مخالفت روشنفكران، اندیشمندان و نویسندگان خود را نشان می داد. آنان ضرورت روزبه روز بدیهی تر انقلاب را بیان می كردند، انقلابی كه نه مانند سال 1952 از بالا و توسط ارتش انجام گیرد.

- چه عاملی موجب انقلاب كنونی شده است؟

- شرایطی كه از 1967 وجود داشت با "انقلاب" لیبرال سادات وخیم تر شد. نوع رابطه مصر با اسرائیل موجب جدا شدن تدریجی این كشور از جهان عرب شد. مبارك با سپردن خود به دست توهمی دیگر، اوضاع را وخیم تر كرد، توهم همكاری كامل با ایالات متحده و اسراییل در چارچوب جهانی شدن سرمایه‌داری. این موجب رشد نفوذ سرمایه‌داران و از جمله پسر وی جمال شد كه دست در دست هم ثروت كشور را غارت می كردند.

مبارك با نشان دادن خود همچون نماد ملت، پس از پیروزی سال 1973 (در جنگ كیپور) پوششی بر این اوضاع بود. نشانه های قیام مردم روز به روز بیشتر در ادبیات خود را نشان می داد ولی انتگریست ها به جان نویسندگان و اندیشمندان مخالف افتاده بودند و مبارك دست آنان را باز گذاشته بود. چنین بود كه "فرج فودا" كشته شد. (وی را جماعت اسلامی در سال 1992 ترور کرد). ابوزیاد ناگزیر از مهاجرت گردید و حتی نجیب محفوظ با چاقو زخمی شد. ولی همه اینها نتوانست مانع از ظهور یك ادبیات جدید، جوان، حاشیه ای شود، ادبیات خشم و قیام، كه از حاشیه شهرها می آمد با رمان ها، داستان ها و اشعاری كه كاملا با سنت ادبی ناسیونالیستی وداع كرده بودند. این ادبیاتی بود كه به نقد بنیادین همه تابوها دست زده بود، اعم از اجتماعی، جنسی و حتی مذهبی با چهره هایی همچون "احمد ال ایدی" و "محمد فخارانی"، "احمد خامسی."

- آیا همه جهان عرب دنبال مصر خواهد رفت؟

- در هر حال با پایان یافتن ترس از استبداد و این واقعیت كه چهره آن برملا شده است، دری بر  روی خلق های عرب گشوده شده است. ما در تونس دیدیم. در مصر دیدیم. این هم اكنون یك انقلاب است، همان انقلابی كه اروپا در قرن هیچدهم از سر گذراند و ما هنوز آن را نداشته ایم. انقلابی كه اجازه داد اندیشه آزادی خواهی به فرد اهمیت بدهد، و این هزاران هزار جوان بتوانند قدرت تصور آینده ای دیگر را بدست آوردند و نقشه سیاسی را از نو ترسیم كنند.

- اوضاع در مراكش چگونه است؟

- هیچ كشور عربی نخواهد توانست از این جنبش بگریزد. مراكش هم به یك انقلاب دمكراتیك نیاز دارد، احتمالا به سمت یك سلطنت نمادین برود كه در آن شاه دیگر حكومت نمی كند، چیزی شبیه اسپانیا. این خواستی است كه از دو سال پیش مطرح شده است. در حال حاضر عمدتا روشنفكران و نویسندگان هستند كه خواهان تجدید نظر در قانون اساسی كشور هستند.

مصاحبه کننده: فرانسواز ژرمن روبن.

 

 

 

 

   راه توده  308     23 اسفند ماه 1389

 

بازگشت