حاکمیت نظامی
به راه بادیه رفتن به از نشتن باطل
سپاس و درود بر شما که پویندگان واقعی راه حزب توده ایران هستید. آنچه میآید درآستانه انتخابات دهم ریاست جمهوری نوشته شده بود نظرتان را درباره آن میخواهم بدانم . انقلاب ما دارای سه شعاراصلی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود که بخش آخر را ما "عدالت اجتماعی" قبول داشتیم و تکرار میکردیم. معنای دو کلمهی اول کما بیش برای همگان آشکار بوده و هست اما جمهوری اسلامی از همان ابتدا دارای دو کلمه قابل مناقشه بود و هست. یکی جمهوری که به معنای دخالت مستقیم مردم در تعیین سرنوشت خویش است که عمدتا با انتخابات آزاد محقق میگردد و دیگر کلمهی اسلامی که مردم آن را معادل عدالت اجتماعی میدانستند و آقای خمینی نیز از همان ابتدا تعبیر حکومت مستضعفان را برای آن انتخاب کرد و این که اسلام دین برادری و برابری است. مردمی که اکثریت آنها را مسلمانان تشکیل میدهند هدف از انقلاب را تحقق این شعارها میدانستند. لذا قرائتهای مختلفی که از اسلام میشود جدا از درست یا نادرست بودن وجه تاریخی آنها اگر مطابقت با این خواست مردم نداشته باشد در مسیرانقلاب و خواست مردم انقلابی نبوده و نیست. پس از پیروزی انقلاب یکی از مهمترین نقاط عطف جنبش مردم ایران که دقیقا در راستای اهداف و شعارهای اولیه انقلاب بزرگ 57 قرار داشت جنبش دوم خرداد است که به حاکمیت دور شده از خواست مردم یکباردیگر خواستهای واقعی مردم ما را یادآوری کرد. این جنبش به ایجاد جبههای بنام جبهه دوم خرداد منجرگردید که طیفهای مختلفی با مرزبندیهای نامشخص در آن حضور یافتند. جنبش دوم خرداد با شرکت مردم درانتخابات بوجود آمد نه با تحریم انتخابات. این بدان معنی نیست که هیچ جنبشی با تحریم انتخابات بوجود نمی آید ولی به این معنی هست که از طریق شرکت در انتخابات هم میتوان جنبش بوجود آورد. حتی شکست جنبش 2 خرداد نیز اصل آن را تغییر نمی دهد. همهی جنبشها پیروز نمی شوند و شکست هر جنبش دلایل و تحلیل خود را دارد. تحریم انتخابات تجربهای است عینی که نتایج آن امروز برای همگان روشن شده است. ما دیدیم که حتی زمانی که اپوزیسیون داخل و خارج انتخابات را مشترکا و متفقا تحریم کردند نتیجه آن جنبشی را ایجاد نکرد.
اگر در مقطعی مردم ما قادر باشند که اعتراض خود را نسبت به سیاستهای حاکم نه به شکل خشونت آمیز بلکه به شکل مسالمت آمیزی نشان دهند آیا نباید از این فرصت استفاده نمود؟ عدم ظهور اعتراضات یا همان اعتراض خاموش اگر تجلی نیابد تاثیر گذارتراست یا وقتی که آشکار میشود؟ این درس بزرگی است که هم ما و هم مردم ایران برای شرکت درانتخابات 22 خرداد گرفتند و در پای صندوقهای آن نیز وسیعا حضور یافتند. هرکس مدعی بی نتیجه بودن و یا نادرست بودن شرکت دراین انتخابات بشود، هیچ چیز از حرکت جنبشها به سوی آگاهی تودههای مردم نمی داند. مردم ما اگر تجربه انتخابات دوم خرداد و کارشکنی قدرت در برابر دولت خاتمی را نداشتند و چوب انفعال را در انتخاباتی که منجر به روی کار آمدن احمدی نژاد شد را نخورده بودند، حماسه انتخابات 22 خرداد را نمی توانستند بیآفرینند. حماسهای که حکومت با کودتا علیه آن، به بزرگترین نادانی سیاسی خود دست زد و بر عمق آگاهی مردم از آنچه که در کانون قدرت میگذرد چنان افزود که هرگز نخواهد توانست از زیر بار آن شانه خالی کند. شاید سئوال شود که چرا ما با اصلاح طلبان همصدا شده ایم. آنها که نه تنها قصد تغییر نظام را دارند بلکه قصد حفظ آن را دارند. باید به این منتقدان گفت: اصلاح طلبان آمدند تا شکل نظام جمهوری اسلامی را تغییر دهند و آن را مطابق با محتوای غنی شعارهای و خواستهای انقلاب 57 کنند. این تلاش در فاصله انتخابات دوم خرداد و انتخابات 22 خرداد بسیار غنی تر و پرمحتوا تر شده است. چنان که بر مبنای همین غنای خواستها، حمایت دگراندیشان از آنها باید جدی تر از گذشته شود. چنان که درانتخابات 22 خرداد همین نمود را داشت و در جریان مقاومت در برابر کودتای 22 خرداد نیز چنین نمودی را داشت و خواهد داشت. ما هم میدانیم که اصلاحات وظیفه اش تغییرات بنیادین نیست، بلکه رفرم است. اما تا همین حد نیز باید دراین مرحله مورد حمایت قرار گیرد. چه از جانب کسانی که خواستار تحول در چهارچوب نظام هستند و چه از جانب کسانی که هر گونه رفرمی را در چهارچوب نظام محکوم به شکست میدانند. اینکه ما در مبارزه با یک حریف قدر و به بهانه آن که شرایط و قوانین نابرابر است، تیم خود را از قبل بازنده بدانیم معنای آن پذیرش انفعال در یک جنبش است و انفعال یعنی اجازه دادن به حریف قدر که بدون هیچ مشکلی و بدون پرداخت هیچ هزینهای برنده مطلق بازی باشد. آنچه که امروز مردم از خواهان آن هستند و شرایط را برای آن مناسب میدانند انقلاب نیست، بلکه اصلاحات است. در واقع چیزی که مردم از آن ناراضیاند چهره تحریف شدهای است که بموجب آن ضد انقلاب خود را انقلاب عرضه میکند.
ما نباید افراد را مورد حمله قرار دهیم بلکه باید سیاستها و اندیشهها را نقد کنیم امروز عدهای نمایندگان اصلاح طلب را به خاطر اشتباهات شان در سالهای اولیه انقلاب مورد سرزنش قرار میدهند. درک یک پدیده به معنای قبول آن نیست. اینکه جناح چپ در دوران پس از انقلاب تا پایان جنگ قدرت را در دست داشته و بنا بر شرایط زمان مرتکب اشتباهات بزرگی گردیده قابل درک است، اما به معنای قبول آن اشتباهات نیست. حتی شاهدیم که جناح چپ مذهبی با پذیرش اشتباهات گذشته خویش در عرصهی مبارزه حاضر شده و از بعد از کودتای 22 خرداد بزرگترین هزینهها را متقبل شده است. نهضتهای اجتماعی دارای دو مرحله هستند مرحله حسی و مرحلهی عقلی. در مرحله حسی شورها و عواطف بر مبارزان انقلابی غلبه دارند و ادراک واقعیت دارای جنبهی احساساتی است در مرحلهی عقلی است که نهضتها میکوشند تا قوانین جامعه و جنبش اجتماعی را درک کنند و مبارزه را در جهت واقع بینانه سیر دهند. حقیقت یعنی انعکاس موثق و دقیق واقعیت در ذهن ما. گاهی ما واقعیت را نه آنگونه که هست بلکه آنگونه که خود میخواهیم میسازیم و بر اساس این واقعیت تحریف شده که منطبق بر واقعیت خارجی نیست اما برگرفته از آن است فعالیت میکنیم. درحالیکه حقایق در یک دوران نسبی است و با تکمیل و تدقیق واقعیت تغییر میکند. شکست انقلاب زمانی قطعی است که نیروی ضد انقلاب حاکم چنان قدرت را قبضه کرده باشد که امکان روی کار آمدن نیروی دیگری که به لحاظ طبقاتی با نیروی ضدانقلابی تضاد داشته و از سیاستهای اقتصادی دیگری حمایت مینماید، وجود نداشته باشد. ما هم در انتخابات دوم خرداد و هم در انتخابات 22 خرداد شاهد شدیم که چنین امکانی در جمهوری اسلامی آنچنان موجود است که در انتخابات 22 خرداد ناچار شدند برای حفظ قدرت علیه مردم کودتا کنند. کودتائی که رسوائی حاصل از آن بسیار مهم تر و تاثیر گذار تر از جلوگیری از اجرای اراده مردم برای سپردن حاکمیت به منتخبان خود بود. ما در همین یکسال و نیم گذشته نیز شاهدیم که حاکمیت هنوز در مردابی که خود بوجود آورده دست و پا میزند تا بلکه خود را تثبیت کند و قادر به آن نیست. |
راه توده 299
13 دیماه 1389