با هدایت علی خامنه ای حجتیه از انقلابیون انتقام گرفت! همه چهرههای کنونی دولت و حاکمیت که در دوران رهبری آیت الله خمینی ناشناخته بودند، همه اراذل و اوباش و مداحانی که در اطراف بیت رهبری و احمدی نژاد جمع شده یا در مقامهای فرماندهی سپاه جای قدیمیها را گرفته اند و به دزدی و اختلاس و جنایت مشغولند ریشه در مافیای حجتیه دارند. آنها همان کادرهای حجتیه در سالهای اول انقلاب و پیش از آن هستند که بقول آقای خامنهای، با ریزش نیروهای مذهبی انقلاب کرده، در دوران رهبری ایشان "رویش" کرده اند. رویش علفهایی هرز بر تنه درخت انقلاب که زندگی و خون و حیات آن را مکیدند. این سرنوشتی است که اقای خامنهای برای انقلاب بزرگ مردم ایران رقم زد. |
روزنامه اعتماد هفته گذشته گفتگویی با حبیب الله عسگراولادی پدرخوانده حزب موتلفه اسلامی انجام داد. اهمیت این گفتگو نه در سخنان عسگراولادی که بیشتر در سکوت او دربرابر پرسشهای خبرنگار این روزنامه است. اعتماد مینویسد که عسگراولادی از جمله حاضر نشد به سوالهایی نظیر ماجرای سفر او به پاکستان در سال 61 در پرونده حزب توده ایران پاسخ دهد. "اعتماد" همچنین اشاره به "در دسترس نبودن جواد مادرشاهی" برای پاسخگویی در این مورد میکند که معنای این در دسترس نبودن دقیقا مشخص نیست. "جواد مادرشاهی" آیا در زندان است، یا به خارج فرار کرده یا به ماموریتی فرستاده شده، یا حاضر به نشان دادن خود و گفتگو نیست؟ هیچیک از اینها روشن نیست. البته دو سال پیش سایتی غیرمعتبر و داستان پرداز به نام "رهروان حسین" که زیر پوشش مخالفت با رحیم مشایی برای او تبلیغ میکرد مدعی شده بود که آرشیو اطلاعاتی "جواد مادرشاهی" در اختیار مشایی قرار گرفته که از آن برای حق و سکوت از علی خامنهای بهره میگیرد. این سخن در نشریه انقلاب اسلامی خارج از کشور که توسط آقای بنی صدر منتشر میشود نیز مطرح شد. نفس پرسش اعتماد از حبیب الله عسگراولادی یا جستجو برای یافتن جواد مادرشاهی نشان میدهد که پرونده همکاری انگلستان با جمهوری اسلامی برای سرکوب حزب توده ایران امروز در جامعه ایران مطرح است و این جامعه خواهان توضیح و یافتن پاسخ آن است. توضیحی که امثال عسگراولادی از ارائه آن خود داری میکنند. اما در این میان "جواد مادرشاهی" کیست؟ جواد مادرشاهی از رهبران انجمن حجتیه و به گفته دکتر "مهدی خزعلی"، در حال حاضر نفر دوم تشکیلات حجتیه، پس از مهندس "سجادی" است. وی یکی از کلیدهای ارتباطی انجمن حجتیه با بیت رهبری است. او در ابتدای انقلاب، فرماندار گنبد بود. در جریان وقایع خونین این منطقه، در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی نقش داشت. سپس مشاور امنیتی و ضد جاسوسی دفتر ریاست جمهوری در دوران خامنهای شد و سپس همراه وی به بیت رهبری رفت. وی در ابتدای انقلاب مسئول مرکز اسناد ساواک درسلطنت آباد شد و توانست اسناد مربوط به حجتیه و روحانیون را از آنجا خارج کند. عزت شاهی، از اعضای ارشد کمیتههای انقلاب در سالهای اولیه جمهوری اسلامی، در کتاب خاطرات خود مینویسد: "اسناد و مدارک ساواک در جایی بنام مرکز اسناد نگه داشته میشد و فردی به نام "جواد مادرشاهی" را به مسئولیت آنجا گماشته بودند. مادرشاهی از اعضای انجمن حجتیه بود... وجود مادرشاهی این فرصت را به آنها داد تا مدارک مربوط به خودشان را از میان پروندهها بیرون بکشند." (خاطرات عزت شاهی، ص 488) بعدا علی خامنهای که از زمان اقامت در مشهد با انجمن حجتیه روابط برقرار کرده بود مادرشاهی را به مقام مشاور امنیتی خود منصوب کرد. تجربه مادرشاهی در امور امنیتی از آنجا بود که انجمن حجتیه از همان دوران شاه تحت پوشش مبارزه با بهاییت یک سازمان جاسوسی تشکیل داده بود بنام "کمیته تحقیق" که وظیفه آن به اصطلاح نفوذ در میان بهاییان و کشف و منهدم کردن آنها بود. مادرشاهی رئیس این سازمان بود و پس از انقلاب در کنار علی خامنهای قرار گرفت. در سال 1360 و پس از ترورها و بمب گذاریهایی که موجب رئیس جمهور شدن علی خامنهای گردید ماجرای نفوذ انجمن حجتیه در جامعه و حکومت نیز ناگهان به بحث روز تبدیل شد. آن زمان ارتباط میان مطرح شدن بحث انجمن حجتیه با ریاست جمهوری علی خامنهای چندان روشن نبود ولی خود نیروهای مذهبی قطعا از ارتباط خامنهای با انجمن حجتیه و سپردن کارها بدست آنان اطلاعاتی داشتند. در 6 بهمن 1360 اقای خامنهای بعنوان رئیس جمهور با روزنامه اطلاعات مصاحبهای کرده و در آن از طرح مسئله انجمن حجتیه انتقاد میکند. آقای خامنهای میگوید: "انجمن حجتیه به آن عدهای گفته میشود که در طول بیست و چند سال همت خود را مصروف میکردند برای پاسخگویی و مقابله با شبهات بهائیها در ایران. من نفس وجود این مسأله و عمده کردن مسأله انجمن حجتیه را در جامعه متهم میکنم و کسانی را که برای اولین بار این شایعه و بحران مصنوعی را سعی کردند که به وجود بیاورند ناخالص میدانم. به نظر من در میان افرادی که در انجمن حجتیه هستند، عناصری انقلابی، مؤمن، صادق، دلسوز برای انقلاب، مؤمن به امام و ولایت فقیه و در خدمت کشور و جمهوری اسلامی پیدا میشوند. همچنان که افرادی منفی، بدبین، کج فهم، بی اعتقاد و در حال نق زدن و اعتراض هم پیدا میشود. ... انجمن از نقطه نظر تفکر سیاسی و حرکت انقلابی یک طیف وسیعی است و یک دایره محدود نمیباشد." علی خامنهای در همان مصاحبه با اشاره به طرح مسئله انجمن حجتیه در خطبههای نماز جمعه احمد جنتی میگوید: "یک شب پیش من آمدند (جنتی) و من از ایشان سؤال کردم که چطور شد این مسأله را مطرح کردید؟ ایشان در حالی که از آن چه که واقع شده بود خشنود نبودند گفتند حال کاری است که صورت گرفته چگونه باید جبران کنم؟ و من به ایشان پیشنهاد کردم جبرانش به این صورت است که شما در نماز جمعه نسبت به کسانی که میخواهند از بیان شما سوء استفاده کنند و این مسأله را به صورت یک جریان عظیم دربیاورند و آن را در جامعه عمده بکنند و به صورت تضاد اصلی انجمنی و ضد انجمنی دربیاورند، شما اخطار بکنید و بگویید که نظر شما به هیچ وجه این نبوده که تضاد اصلی در جامعه ما تضاد انجمنی و غیرانجمنی است و اگر خود انجمنیها در پاسخ سؤالات شما یک حرف قابل قبول و قابل تعریف آوردند، آن را مجددا در نماز جمعه مطرح بکنید." علی خامنهای نه تنها از انجمن حجتیه دفاع کرد، بلکه تا انجا پیش رفت که کوشید نفر دوم حجتیه (مادر شاهی) را رئیس و وزیر اطلاعات ایران کند. سعید حجاریان در گفتگو با خبرنامه داخلی جبهه مشارکت پیرامون شکلگیری وزارت اطلاعات به نقش "مادرشاهی" اشاره میکند و میگوید: "آقای خامنهای که رئیس جمهور وقت بودند استدلالشان این بود که برای رئیسجمهور ابزاری باقی نمانده است و باید دو نهاد بعنوان بازوی رئیسجمهور زیر نظر او باشد؛ یکی سازمان برنامه و یکی هم اطلاعات. از طرف ایشان آقای "جواد مادرشاهی" میآمد که از قدرت استدلال و نطق بالایی برخوردار بود. انصافا هم کار کرده بود و تمام سرویسهای کشورهای مختلف را مورد مطالعه قرار داده بود. نمودار میآورد. چارت تشکیلاتی سرویسها را روی تخته میکشید و خلاصه برای طرح استدلالهای خودش معرکه میگرفت و من هم مجبور بودم با او مخالفت کنم." به هر حال آقای خامنهای موفق به تحمیل مادرشاهی نشد ولی توانست کس دیگری را به جای آن بنشاند یعنی حجت الاسلام ریشهری را. سعید حجاریان در همان مصاحبه میگوید: "آن موقع آقای خامنهای به عنوان معاون دکتر چمران که در آن زمان وزیر دفاع بود ... یک روز مرا صدا کرد و گفت: ما در دادرسی ارتش نیرو نداریم. آقای ریشهری را ایشان به ما معرفی کرد و گفت که طلبه فاضلی است." به این ترتیب از یکسو ریشهری وزیر بعدی اطلاعات که اخیرا موسوی لاری وی را به همراه "نیری" و "رئیسی" و "فلاحیان" پاسخگوی اعدامها و جنایات پس از انقلاب اعلام کرد خود معرفی شده علی خامنهای است و از سوی دیگر خود خامنهای معاون چمران است که بنوشته حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه (که در تاریخ سازمانهای مذهبی کار میکند) از رهبران انجمن حجتیه بوده است. خسروپناه مینویسد: "در طول ۶۰ سال فعالیت انجمن حجتیه، افراد زیر جزو چهرههای شاخص آن بودند. البته برخی از آنان در دورههای بعد، از عضویت در انجمن کناره گیری کردند: شیخ محمود حلبی، سید حسن افتخارزاده، محمد صالحی آذری، دکتر تاجری، دکتر قندی، مهدی طیب، دکتر گلزاری، سیدعلی اکبر پرورش، سرلشکر سلیمی، کلاهدوز، مهندس جواد مادرشاهی، دکتر مصطفی چمران، دکتر محمد نهاوندیان، دکتر احمد توانا" (مراجعه کنید به سایت راسخون) جالب اینجاست که خود چمران پس از انقلاب رئیس ادارات ساواک زمان شاه شده بود و احتمالا مادرشاهی را وی به ریاست ساواک سلطنت آباد گماشته بود. به گفته حجاریان : "پیش از انقلاب، اداره هشتم (ساواک) ماموریتش را روی کشورهای بلوک شرق بویژه شوروری و نیز کشورهای عربی تعریف کرده بود.... بعدا که سنجابی از دولت استعفا داد و یزدی شد وزیر خارجه و دکتر چمران شد وزیر امور انقلاب، اینها (منظور ادارههای ساواک است.ر.ت) رفتند زیر نظر چمران. بعدا ماجرای سعادتی را هم همین اداره هشتمیها کشف کردند." سعادتی هم البته به جاسوسی برای شوروی متهم و سپس به ده سال زندان محکوم و بعدا توسط لاجوردی اعدام شد. که خود این دستگیری و اعدام یکی از دلایل تشدید فضای خصومت میان مجاهدین خلق و دیگر نیروهای مذهبی شد که سرانجام خونین آن را همگان میدانند. رابطه چمران با مادرشاهی و خامنهای از آنجا آشکار میشود که پس از آغاز جنگ، علی خامنهای، چمران، مادرشاهی به همراه سرهنگ سلیمی (یکی دیگر از رهبران حجتیه) "ستاد جنگهای نامنظم" را تشکیل میدهند. علی خامنه ای بعدا "دفتر مشاورت نمایندگان امام در شورای عالی دفاع" را تشکیل داد و سلیمی را رییس این دفتر کرد. پس از بالا گرفتن مخالفت آقای خمینی با انجمن حجتیه سلیمی مجبور به استعفا از این انجمن شد. بنظر میرسد هشدار و نگرانی آیت الله خمینی از نفوذ انجمن حجتیه از طریق علی خامنهای موجب واکنش و سخنرانی تند وی علیه انجمن شده باشد. در خاطرات هاشمی رفسنجانی 11 تیر 1362 امده است که : "وزیر دفاع [سرهنگ سلیمی] به ملاقات من آمد... خبر ملاقات امام و اعلان استعفای رسمی خود از انجمن حجتیه را گفت." با اینحال براساس خاطرات26 بهمن 1363 "عصر، آقای سرهنگ محمد سلیمی آمد؛ در باره مسائل انجمن حجتیه، بحث شد و بنا به نظر امام، اگر به طور رسمی و صریح، انحلال انجمن اعلان بنمایند، امکان دفاع از افراد فراهم میشود." بعبارت دیگر سلیمی همچنان با انجمن حجتیه در ارتباط بود. در همین حال وی با سرهنگ کتیبه رییس رکن دوم ارتش یکی دیگر از اعضای حجتیه که ضمنا از پیروان مظفر بقایی بود نیز ارتباط داشت و به گفته رفسنجانی (15 تیر 1361) کتیبه خواهان انتصاب سرهنگ سلیمی بعنوان رییس ستاد بود. سلیمی در دوران رهبری آقای خامنهای فرمانده کل ارتش شد و تا سال 1384 این سمت را بعهده داشت. کتیبه و سلیمی و حجتیه از سوی دیگر با اسرافیلیان رییس دانشگاه علم و صنعت و از این طریق با محمود احمدی نژاد و انجمن اسلامی آن دانشگاه ارتباط داشتند که بخشی از آنان از طریق چمران در کردستان فعال شدند. خود چمران در وصیتنامه اش از "سه شمع که سوختند تا نور افروختند" نام میبرد که یکی از این سه شمع شیخ محمود حلبی است که "بابهایی از عرفان به «الله» را برایم گشود". به هر حال با استعفای بازرگان از نخست وزیری، چمران هم کنار رفت و مدتی بعد محمد علی رجایی نخست وزیر شد که تیم جدیدی را به اطلاعات نخست وزیری آورد و دست حجتیه از سازمان اطلاعات کوتاه شد. این تیم پس از رسیدن موسوی به نخست وزیری نیز در مقام خود باقی ماند. در تقابل با میرحسین موسوی و تسلیم نشدن وی بود که علی خامنهای تشکیلات اطلاعاتی ویژه خود را بوجود آورد و حجتیه و مادرشاهی را در راس آن قرار داد و چنانکه گفتیم بعدها کوشید وی را وزیر اطلاعات کند. پس از رسیدن آقای خامنهای به رهبری جواد مادرشاهی هم نقشهای تازه و مهمتری بعهده گرفت که ظاهرا آخرین آن عضویت در دفتر بازرسی ویژه بیت رهبری بوده است. همه اینها نشان میدهد که در طی دو دهه رهبری آقای خامنهای انجمن حجتیه چه نفوذ عظیمی در جمهوری اسلامی بدست آورده است و میتوان فهمید این همه چهرههای جدیدی که در دوران رهبری آیت الله خمینی ناشناخته بودند و این همه اراذل و اوباش و مداح که در اطراف بیت رهبری و احمدی نژاد جمع شده یا در مقامهای فرماندهی سپاه جای قدیمیها را گرفته اند و به دزدی و اختلاس و جنایت مشغولند ریشه در کجا دارند. اینان همان حجتیهایهایی هستند که بقول آقای خامنهای "رویش" کرده اند، رویش علفهایی هرز بر تنه درخت انقلاب که زندگی و خون و حیات آن را میمکند تا روزی که آن را بخشکانند و به چوب خشکی تبدیل کنند. این سرنوشتی است که اقای خامنهای برای انقلاب بزرگ مردم ایران رقم زده است. |
راه توده 387 20 آذر ماه 1391