آقای خامنه ای در رویای تقلید از شاه اسماعیل صفوی |
در واپسين روزگاران حکومت صفويان علامه "محمدباقر مجلسی" شيخ الاسلام اصفهان بود. مجلسی که خود فقيهی از تبار علمای شیعه جبل عامل لبنان بود رساله ای نوشت و در آن به 14 حديث از ائمه پرداخت. اين احاديث درباره ظهور امام زمان و علائم و نشانه های آن بود و به همين سبب به "رساله ظهوريه" ناميده شد. هنگامی که دولت صفوی درايران استقرار يافت تشيع فقط در چند شهر کوچک ايران مانند ساوه، آوه، قم، ری، ورامين و چند منطقه ديگر رواج داشت و بسياری از مردم ايران بر مذهب تسنن بودند. صفويان درمدت نزديک به 200 سال توانستند تشيع را با ايراد خطبه ها، برقراری کلاس های درس، نگارش کتاب ها و جلوتر و قطعی تر از اینها، با شمشير شاه اسماعيل يکم به مردم ايران تحمیل کنند. دسته هايی بنام "تبرائيان" در کوچه و بازار برای دريدن سينه آنان که از دشمنان علي (سنی ها) تبرا نمی جستند می گشتند و چنان کردند که ايرانيان از وحشت می گفتند "لا اله الا الله، اسماعيل ولی الله" سپاهيان قزلباش شاه اسماعيل او را جاويدان می دانستند." با شکست شاه اسماعيل از سلطان سليم عثمانی در نبرد چالدران همه اين پندارها را در هم ريخت. |
آنچه می خوانید برگرفته شده از کتابی تحقیقی است که در سال 1377 در تهران منتشر شد و بسرعت نیز نایاب شد و به چاپ بعدی آن اجازه ندادند. اين کتاب با نام "مهاجرت علمای شيعه از جبل عامل به ايران" در 1500 شماره توسط انتشاراتی امير کبير منتشر شد. نويسنده و محقق کتاب "مهدی فراهانی منفرد" است و کتاب در 216 صفحه.
آغاز کوچ از لبنان به ايران
«دوران فرمانفروائی دودمان صفوی بر ايران اهميتی چند سويه دارد. يکپارچگی سياسی ايران که پس از سرنگونی حکومت ساسانی از دست رفته بود، يکبار ديگر به دست صفويان فراهم آمد. مهم ترين پديده ای که با آغاز حکومت صفويان در ايران رخ نمود رسمی شدن تشيع و چيرگی تدريجی اين مذهب در سراسر ايران بود. تلاش حکومت صفوی برای ترويج و توسعه مذهب تشيع در آغاز اين حکومت با شور و شعار بسيار همراه بود. شمشير اسماعيل اول بيش از هر عامل ديگری در دگرگونی مذهب بسياری از مردم قلمرو او موثر بود و تيغ "تبرائيان" در دوری جستن سنی های ايران از مذهب خويش نقش بنيادی داشت. اما حکومت صفوی رفته رفته به اين حقيقت پی برد که با شمشير می توان مردم را به ترک مذهب تسنن و پذيرش تشيع واداشت ولی ترويج بنيادی تشيع و بر آوردن نيازهای مذهبی کسانی که به تشيع گرويده بودند بوسيله ای ديگر نياز دارد. به همين دليل چون با به قدرت رسيدن شاهاسماعيل، بسياری از علمای سنی ايران توسط او کشته و يا از کشور رانده شده بودند، تکيه به روحانيونی ايرانی موجود در کشور و قدرت بخشيدن به آنان درکشاکش درگيری های ترک ها و تاجيک ها در حکومت، نه ممکن بود و نه به سود صفويان. به همين دليل دولت صفوی تصميم گرفت همان شيوه ای را پيش بگيرد که حکومت سربداران برای دعوت از شهيد اول به ايران و ترويج و توسعه تشيع به کار برده بود. در نتيجه، تربيت يافتگان مکتب علمی شهيد اول را از جبل عامل به ايران فراخواند. البته علمای شيعه از عراق و بحرين نيز به ايران کوچ کردند ولی هم از نظر گستردگی دامنه مهاجرت علمای جبل عامل و هم از نظر نقش و جايگاهی که درحکومت صفوی يافتند می توان مهاجرت از جبل عامل را طيف و جريان اصلی مهاجرت علمای شیعه به ايران دانست. برخی علمای شيعه جبل عامل نیز در عصر اسماعيل يکم به مناطق همجوار امپراتوری صفوی کوچ کردند و از آنجا پيوندهائی با حکومت شيعه ايران برقرار کردند ولی نه حکومت صفوی ميخواست همه علمای جبل عامل را برای ترويج تشيع به ايران فراخواند و نه شخصيت اسماعيل يکم که خود را دارای منزلتی نيمه الهی می دانست جائی برای ابراز وجود آنان می گذاشت. درزمان پادشاهی طهماسب فراخوانی اين علما به ايران از سياست های اصلی دولت شد و "شاه دين پناه" دست آنان را در کارهای حکومتی باز گذاشت. از اين زمان مهاجرت گسترده علمای جبل عامل به ايران آغاز شد و تا پايان حکومت صفوی ادامه يافت. ... نکته اساسی اين فصل، گذشته از مسائل مربوط به رشد و گسترش و دوام تشيع در جبل عامل، ترسيم چهره نهضت علمی شيعه و شناساندن پيشوای اصلی اين نهضت، شهيد اول (1)است. آن مکتب فقهی که شهيد اول با توجه به شرايط سياسی، فرهنگی و اقتصادی سرزمين خود بنياد نهاد به جنبه های سياسی و حکومتی توجه داشت و به فقيهان شيعه در امور سياسی اختيارات ويژه ای می داد. فقيهانی که بعدها به ايران آمدند از همين سنت پيروی کردند و با گسترش و تبيين آن از سوی ديگر برای تبيين مشروعيت حکومت تلاش کردند. اين مکتب فقهی پيش از عصر صفوی نيز يک بار مورد توجه حکومت سربداران قرار گرفته بود و "خواجه علی مويد سربداری" کوشيده بود با آوردن شهيد اول به ايران، تشيع فقاهتی را در برابر جناح صوفيان در نهضت سربداران تقويت و ترويج کند. مهاجرت علمای جبل عامل به ايران در دو مرحله انجام شد. در مرحله اول تعداد اندکی از عامليان به ايران آمدند و در مرحله دوم مهاجرت اوج و گستردگی چشمگير يافت. مهاجران به دو گروه، نخست گروهی که با صفويان همگامی و سازگاری نشان دادند و دوم مهاجرانی که به شيوه های گوناگون به ناهمگامی و ناسازگاری با حکومت صفوی پرداختند. در منابع عصر صفوی شواهدی مبنی بر وجود يک مقام مذهبی نيمه رسمی با عنوان "خاتم المجتهدين" يا "مجتهد الزمانی" ديده می شود. دارنده اين عنوان در حکومت صفوی نايب امام زمان دانسته می شد و شاهان صفوی خود را نايب او قلمداد می کردند. با توجه به اين رابطه، شاه صفوی به طور غير مستقيم نايب امام زمان به شمار می آمد و به اين ترتيب موضوع غصب حکومت که شيعه آن را متعلق به امامان خود می داند از ميان برداشته می شد. هم بنيانگذاران و هم دارندگان اين عنوان در تمامی دوران حکومت صفوی – جز در دو مورد- فقيهان جبل عامل بودند و همين مقام به آنان نقش و اهميت ويژه می داد. فقيهانی چون محقق کرکی در آثار خود کوشيدند تا بر نقش انحصاری فقيه جامع الشرايط به عنوان نايب عام امام غايب که در مکتب فقهی شهيد اول نيز مورد توجه قرار گرفته بود تاکيد کنند. محقق کرکی از اين طريق کوشيد که مقام پيشوائی جامعه شيعه را بدست آورد و دراين مسير مخالفت هائی را در ميان ديگر علمای شيعه برانگيخت. محقق کرکی و ديگران کوشيدند تا در آثار خود در بررسی موضوعاتی چون مشروعيت خراج و يا مشروعيت برپائی نماز جمعه، فقيه جامع الشرايط را نايب عام امام قلمداد کنند و گرفتن خراج و برپائی نماز جمعه را در زمان غيب امام مشروع بدانند. مهاجرانی که با حکومت صفوی سازگاری و همگامی نشان دادند، گذشته از عهده دار شدن مقام خاتم المجتهدينی و رسيدن به مقام های شيخ الاسلامی، صدارت، قضاوت و حتی وزارت دراين حکومت کوشيدند به طور نظری و به شيوه های گوناگون حکومت صفوی را در چشم رعايايش مشروع جلوه دهند. آنان چنين نمودند که حکومت صفوی با دولت امام عصر پيوند خواهد خورد. آنان حتی گفتند که ائمه شيعه ظهور دولت صفوی را پيش بينی کرده بودند. گروه ديگر کسانی بودند که پس از مدتی ايران را ترک کردند و يا در ايران به ناسازگاری با حکومت صفوی پرداختند. تنی چند از علمای شيعه جبل عامل نيز به رغم دعوت های چند باره حکومت صفوی هرگز به ايران گام ننهادند. مهاجرت فقيهان جبل عاملی به ايران موجب چيرگی فقيهان در حکومت صفوی شد و اين چيرگی پيامدهای بسيار داشت.
1 - محمد بن مکی ملقب به شمس الدين، از بزرگان علمای اماميه که افقه فقها بود و در دوران سلطنت "برقوق" به فتوای قاضی برهان الدينمالکی و عبادبن جماعه به قتل رسيد و به شهيد اول مشهور شد. "محمد بن مکی» را که به "شهيد اول" در راه ولايت فقيه مشهور شده،علمای اسلام مرتد اعلام کردند و حاکم دمشق او را مروج جنگ شيعه- سنی اعلام کرد. بدين ترتيب اولين ولی فقيه را در نهم جمادی الاول 786 با شمشير گردن زدند و سپس جنازه اش را برای سنگسار به دار آويختند و سرانجام نیز آن را سوزاندند. پيروان محمد مکی خون اهل سنت را حلال می شمردند و نکاح متعه (تملک موقت زنان- چیزی شبیه صیغه کم مدت) را مباح می دانستند. "مکی" نخستين کسی بود که دعوی نيابت مهدی را کرد و گفت زمينه ساز ظهور وی بود. محمدبن مکی را نخستين فقيه شيعه می دانند که از جبل عامل برخاست و درجهان اسلام پايگاه علمی بلند يافت. "مکی" نخستين کسی بود که دعوی نيابت مهدی را کرد و گفت بدون حضور شخص وی نمی توان نماز آدينه برپا داشت. او جمع آوری خمس و زکات را وظيفه نايب امام دانست و از اين طريق بصورت پيشوای شيعيان در آمد که در ميان ايشان نايب امام زمان و زمينه ساز ظهور وی بود. محمد مکی ولايت فقيه را هموار کننده ظهور امام زمان دانست. دومين تئوريسين ولايت فقيه و حکومت نايب امام زمان را عثمانی ها در کعبه دستگير و به تختگاه امپراطوری برده و کشتند. وی "محقق کرَکی" نام داشت. رقبا و مخالفانش او را در دربار صفوی زهر دادند و کشتند. نخستين مرحله مهاجرت از جبل عام لبنان به ايران با آمدن شيخ علی کرَکی مشهور به محقق کرکی و شاگردان و مريدان "شهيد ثالث" آغاز شد. از جمله شيخ حسين حارثی و پسرش محمد عاملی مشهور به شيخ بهائی. شيخ حسين حارثی از برجسته ترين شاگردان شيخ علی کرکی بود که او را بزرگترين دانشمند شيعه می شناسند. شيخ حسين حارثی سفر نامه ای به توصيه شيخ علی کرکی درباره مهاجرت از جبل عام به ايران نوشت که تنها گزارش مکتوب از ماجرای مهاجرت علمای شيعه از جبل عام لبنان به ايران است. آنها زندگی خود در جبل عامل را زندگی تحت فشار و ستم گزارش کرده اند و مهاجرت از جبل عامل به ايران را مانند هجرت پيامبر از مکه! شيخ حسين حارثی که زندگی در جبل عامل را زندگی در محاصره ستم گزارش کرده است، درباره مهاجرت به ايران ابتدا و بی آنکه ذکر کند طلا و نقره ای را که همراه داشته از کجا آورده بوده، می نويسد: "در اولين روز ماه ربيع الاول به خرم آباد وارد شديم. مورد آزار کردها قرار گرفتيم و بخشی از دارائی ما به غارت رفت. هرچه نقره داشتيم ربودند و هرچه طلا داشتيم بردند و اسبان ما را سوار شدند و هر ظرفی که داشتيم برداشتند و جامه ها و خلعت ها و زيورهای ما را بر خود مباح دانستند. راه طی کرديم تا به اصفهان رسيديم و در آن شهر(پايتخت صفويه) محکم و استوار منزل کرديم. مردمان اهل و صالحی در آنجا ديديم. هر روز زندگی در اصفهان با هزار روز برابر است. بخاطر وجود نعمت فراوان از عبادت به حداقل معمول از نماز و روزه قانعم و هيهات که حق آن را به تمامی به جای آورم. با لذات و کامروائی ها از پرداختن به علم دور مانده و از علم چيزی برايم نمانده است." او پس از چند سال و در 40 سالگی از ايران گريخت و به بحرين رفت. به بهانه حج از شاه صفوی اجازه گرفت و از ايران خارج شد و ديگر بازنگشت و به پسرش "شيخ بهائی" نوشت: "اگرخواهان دنيائی به هند برو، اگر دين خود را می خواهی به بحرين بيا و اگر هيچ يک را نمی خواهی در ايران بمان." مرحله دوم مهاجرت از جبل عامل به ايران، بصورت يک موج بزرگ آغاز شد. فقهای شيعه جبل عامل به سوی ايران سرازير شدند و در اصفهان، مشهد، قزوين، اردبيل و قم و ديگر شهرها ساکن شدند. تاکنون نام 90 تن آنان شناخته شده است. آنها دراين شهرها به مقام هائی چون پيش نماز، شيخ الاسلامی، صدارت، وزارت و مهمتر از همه به مقام پيشوائی مذهبی جامعه ايران که يک مقام غير رسمی اما پرقدرت بود رسيدند. آنها در سلطنت شاه عباس متصدی بسياری از امور شدند و حتی به صدارت و وزارت رسيدند و به مقام پراعتبار مجتهدالزمانی يا خاتم المجتهدينی رسيدند. و اين در دورانی است که مريدان و لشکريان شاه اسماعيل هرگز گمان به مرگ او نداشتند. يک جهانگرد ونيزی می نويسد: "مسلمانان (اهل سنت) می گويند: "لااله الا الله محمد رسول الله" اما ايرانيان می گويند"لا اله الا الله، اسماعيل ولی الله" و سپاهيان شاه اسماعيل او را جاويدان می دانند." شکست شاه اسماعيل از سلطان سليم عثمانی در نبرد چالدران اين پندارها را در هم ريخت و از اين پس او در چشم آنان يک انسان معمولی و فانی و غير مصون از خطا شد. شاه اسماعيل که ايرانيان را به زور شمشير شيعه کرد و روحانيون اهل سنت نيز يا شيعه شدند و يا از ايران گريختند، پس از شکست چالدران پنج يا شش سال پياپی زمستان را در تبريز و نخجوان به شکار پرداخت و يا با جوانان خوش آب و رنگ و جام شراب و شعر و موسيقی گذراند و در 10 سال آخر عمر خود يکبار هم رهبری لشگرکشی های صفويان را برعهده نگرفت. از دست رفتن حيثيت شاه در برابر قرلباش ها (ارتش و گارد اسلامی شاه اسماعيل)، تشنج ميان تاجيک ها و ترک ها را افزايش داد. روحانيان ايرانی در جدال دو عنصر ترک و تاجيک که از عمده ترين مشکلات اوائل حکومت صفوی بود، با تاجيکان اتحاد و پيوستگی نزديک داشت. برخی از سادات و مقدسان را کشش سياسی نبود و به طور کلی روحانيان معرف سنن ايرانی بودند. تغيير ناگهانی مذهب از تسنن به تشيع در زمان شاه اسماعيل اول ضربه سختی بود که بر بسياری از روحانيان سنی فرود آمد و گروهی نيز گوشمالی ديدند و تبعيد شدند. پس از شاه اسماعیل، طهماسب يکم که در يازده سالگی بر تخت سلطنت نشست، نبوغ، تندی و بی باکی پدر را نداشت و سپردن کار ترويج تشيع را به فقيهان خودی بيش از آن صلاح نديد و ناچار متوجه جبل عامل شد و فقيهان را فراخواند تا مسئوليت ترويج تشيع را به آنها واگذار کند. از سوی ديگر، اشتياق عالمان شيعه به زندگی در قلمرو يک دولت شيعه مذهب نيز نبايد از نظر دور بماند. رسميت تشيع در ايران و اهتمام صفويان در تبليغ و ترويج آن به طور طبيعی عالمان شيعه را در نقاط مختلف جهان اسلام برانگيخت تا برای گريز از آزار حکومت های غير شيعی و بهره وری از آسودگی و آزادی های مذهبی به قلمرو صفويان بيابند. عالمان عصر صفوی، بويژه مهاجران عاملی تلاش می کردند تا مشروعيت دولت صفوی را تبيين کنند. پس از هجوم افغان ها و واژگونی دولت صفوی، ديگر باره مشروعيت حکومت همه مدعيان، چه سنی و چه شيعه مورد سئوال قرار گرفت و تصريح شد که آنان غاصب حق شاهان صفوی هستند. بعلاوه کوشش شد تا با برپائی نماز جمعه، حلال دانستن خراج و حتی توجيه اعمال ستمکارانه شاهان صفوی، مشروعيت حکومت ايشان تبيين شود.
در عصر طهماسب، توانائی و شايستگی محقق کرکی قدرت و اختيار بی مانندی را در حکومت برای او که خاتم المجتهدين شده بود فراهم آورد. وی در دولت صفوی به منزلت و قدرتی دست يافت که هيچيک از فقيهان مهاجر يا ايرانی هرگز به آن پايه از قدرت و منزلت نرسيدند. افزايش قدرت و نفوذ کرکی در دربار طهماسب، دشمنی امرای دولت صفوی را نيز به همراه داشت. پس از مرگ "محقق کرکی" که گفته می شود درباريان به او زهر دادند، شاه طهماسب چون لازم ديد جای خالی وی را با انتصاب فرد ديگری پر کند، تاکيد کرد که مجتهد از جبل عامل می خواهد. بعد از محقق کرکی، موضوع نيابت امام غايب (ولايت فقيه که تئوری آن در جبل عامل توسط محمدمکی تدوين شده بود) همواره مطرح بود ولی کسانی که از سوی شاهان صفوی برای اين مقام نامزد می شدند هرگز قدرت و اقتدار او را بدست نيآوردند. در واپسين روزگاران حکومت صفويان علامه محمدباقر مجلسی يکی از با نفوذترين عالمان عصر صفوی که در عهد سليمان و حسين صفوی شيخ الاسلام اصفهان بود بعنوان نايب امام غايب شاه سلطان حسين صفوی را نايب خود قرار داد و به نام وی خطبه خواند. مجلسی نيز خود فقيهی از تبار عامليان بود. مجلسی رساله ای نگاشت و در آن به ترجمه و شرح 14 حديث از ائمه پرداخت. اين احاديث درباره ظهور امام زمان و علائم و نشانه های آن بود و به همين سبب به "رساله ظهوريه" ناميده شد. اگر چه مجلسی قدرتی در حد محقق کرکی در دربار صفويه بدست آورد، اما نفوذ وی با نفوذ کرکی به شيوه ای بنيادين متفاوت بود. مجلسی در زمان شاه سلطان حسين بدليل ضعف و ناتوانی شاه به چنان نفوذی بعنوان فقيه برجسته عصر دست يافت. علمای شيعه عصر صفوی اين عقيده را القا می کردند که دولت صفوی تا ظهور حضرت صاحب الزمان پايدار خواهد ماند و برای اين منظور از روايات و احاديث و حساب جمل سود می بردند. درميان آنان اين گرايش وجود داشت که دولت صفوی را با دولت مهدی موعود هم سنجی کنند و به نوعی دولت صفوی را با آن پيوند دهند. آنان درتلاش بودند تا دولت صفوی را بعنوان دولتی معرفی کنند که ظهورش توسط پيشوايان شيعه پيش بينی شده و همان دولت است که آمال و آرزوهای شيعيان را برآورده خواهد کرد. آنها همچنين بر اين عقيده بودند که دولت صفوی با ظهور حضرت مهدی موعود پيوند خورده و تا ظهور آن حضرت پايدار خواهد ماند. شهيد ثانی تلاش هايی برای فراهم آوردن چارچوب نظری يک حکومت شيعه انجام داد و در آثار خويش ديدگاه های نوينی در باره حکومت فقيه و توسعه اختيارات وی ارائه کرد. نخستين و شايد بنيادی ترين پيامد مهاجرت فقيهان جبل عامل به ايران نقشی بود که آنها در توسعه و پيشبرد تشيع درايران برعهده گرفتند. هنگامی که دولت صفوی درايران استقرار يافت تشيع فقط در چند شهر کوچک ايران مانند ساوه، آوه، قم، ری، ورامين و چند منطقه ديگر رواج داشت و بسياری از مردم ايران بر مذهب تسنن بودند. صفويان با استفاده از شيوه های گوناگون، درمدت نزديک به 200 سال توانستند تشيع را در کشور چيرگی بخشند. شيوه صفويان برای ترويج تشيع هم سياسی بود و هم مذهبی: ايراد خطبه ها، برقراری کلاس های درس، نگارش کتاب ها. اما هرگز نبايد اين حقيقت را ناديده گرفت که شمشير اسماعيل يکم و سختگيری و زورمداری او در ابتدای کار اصلی ترين ابزار ارائه تشيع به مردم ايران بود. به راه افتادن دسته هايی بنام "تبرائيان" در کوچه و بازار برای دريدن سينه آنان که از دشمنان علي (سنی ها) تبرا نمی جستند از جمله سياست های زورمدارانه شاه اسماعيل در ترويج تشيع بود. همه عاميليان از محقق کرکی گرفته، که در رد سنيان کتاب نگاشت و رساله های زيادی را در فقيه شيعه تاليف کرد و شاگردان بسياری پرورد تاعلامه محمد باقر مجلسی که گفته اند تنها رساله "حق اليقين" او 70 هزار تن از سنيان سوريه را به مذهب تشيع درآورد، دراين روند سهم و نقش بسيار داشتند و به شيوه های گوناگون در پيشبرد و توسعه تشيع کمک کردند. |
راه توده 389 4 دی ماه 1391