راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

در 35 سال گذشته

زمانه

گام به گام

در ایران

زیر و رو شده

 
 

دشوار بتوان تصور کرد، در هيچ دهه ای از تاريخ معاصر ايران، باندازه فاصله ده ساله ميان دو دهه 70 و 80 درايران کتاب تاريخی و خاطرات منتشر شده و نسل جديد کشور اينگونه مشتاق گذشته خويش، به آن مراجعه کرده باشند. اين رويکرد، يک خودشناسی ملی را برای دو نسل جوان و ميانه سال ايران ممکن ساخته است، که اثرات آن را در هر تحولی که در آينده در ايران روی دهد شاهد خواهيم بود. اين بازشناسی ملی و هويتی عليرغم همه کارشکنی های حکومتی پيش رفته و سد سانسور، تبليغات و تحريفات مسجدی و تلويزيونی حکومت را شکسته است.

توان ما برای روشن کردن چراغ های راهنما در گذرگاه های چهار ضلعی تاريخ معاصر و بويژه تاريخ 5 دهه اخير ايران محدود است، اما در آنچه قادر بوده ايم کوتاهی نکرده ايم. از دوران شاه گفتيم و از فجايع، جنايات، فساد درباری و پوسيدگی نظام استوار بر يک کودتای خونين بنام "28 مرداد". عقب تر رفتيم. از روی کار آمدن شاه نوشتيم. نه از خودمان و يا تاريخ نويسان، بلکه از زبان امثال ملک الشعرای بهار. هم آخرين شاه و هم پدرش، مانند همه حاکمان و شاهان مستبد با آنکه فرماندهی قشون و سپاه و ارتش و قزاق ها را برعهده داشتند، هميشه با کابوس کودتا زيستند!

از سالهای آستانه انقلاب و سپس سالهای اول پيروزی انقلاب بارها نوشته ایم و از دورانی که در آن هستیم. نبايد اجازه داد حوادث تاريخی فراموش شوند، همچنان که نبايد اجازه داد دستگاه های تبليغاتی جمهوری اسلامی به سبک و نيت و سود خود اين حوادث را تفسير کرده و به خورد مردم بدهند. نسل امروز، بايد از حوادثی که نسل ميانه ايران از سر گذرانده بياموزد، اگر چنين نشود، فردا احزاب و گروه های بر سر راه تحولات سبز شده، همان نقشی را درايران ايفاء خواهند کرد که کنفدراسيون دانشجوئی و انواع گروه های خلق الساعه مائوئيست در ابتدای پيروزی انقلاب 57 ايفاء کردند. در آمل جمهوری شورائی برپا کردند، در ترکمن صحرا حکومت خلقی و در کارخانه ها به ستيز با سنديکاها رفتند زيرا آنها را عقب مانده و شوراها را جانشين انقلابی آنها می دانستند. درباره آنچه که به مهاجرین سیاسی مربوط است، اگر از تاريخ نياموخته اند، اگر نتوانسته اند زبان دیگری جز زبان اتهام و پنهان ساختن کم آگاهی های خود پشت این شیوه ها یاد بگیرند و نزدیک به 35 سال عبور زمان و زیر و رو شدن جامعه ایران را درک کنند؛ بهتر است در مهاجرت ابدی بمانند، تا اينکه به این میزان از درک جامعه باز گردند. همچنان که چپ گویان راست اندیش نیز بهتراست درکنار آنها در خارج از کشور بمانند تا آنکه در ایران نقش آفرين دوباره حوادث سالهای اول انقلاب بهمن درايران آينده شوند.

اما حاکميت و روحانيت.

درباره نقش آنها در ايران و در انقلاب 57 مردم ایران علیرغم هر ستایشی که حاکمان کنونی جمهوری اسلامی از حاکمان صدر اسلام به مردم ارائه دهند و نهج البلاغه را الگوی حکومت اسلامی به مردم معرفی کنند، مردم نه آن ادعاها؛ بلکه حال و روز خود و عملکرد ویرانگر حکومتی که بر سرکار است را معیار قرار میدهند، حتی اگر تفکیکی میان گرایش های اسلامی نیز قائل باشند. تفکیکی که از نظر بینش اجتماعی و اقتصادی واقعیت نیز هست.

باید رويکردی که نسل جوان ايران به بازشناسی تاريخ ایران، تاریخ تشيع و فرهنگ تحمل یکدیگر، مبارزه مدنی و... پيدا کرده را نه فقط به فال نيک گرفت، بلکه آن را موهبتی اجتماعی نیز تلقی کرد.

 

 

 

                        راه توده  389     4 دی ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت