پایان کتاب تاریخ "جنبش کارگری و کمونیستی در ایران" نوشته عبدالصمد کامبخش مقاومت جنبش ها هر حکومتی را ناچار به عقب نشینی می کند شیوههای فاشیستی از طرف هیئت حاکمه به معنای ضعف ارتجاع است و نه قدرت آن |
پایان سخن
جنبش آزادی بخش ملی خلقهای ایران یکی از حلقههای مبارزه عمومی خلقهای خاور علیه اسارت استعماری است. سالهای 1325- 1332 در تاریخ این مبارزه جای خاص دارد. در این مبارزه حزب توده ایران، حزب طبقه کارگر، نقش مهمی داشت. بررسی جنبش آزادی بخش ملی و نقش حزب طبقه کارگر و پیروزیها و ناکامیهای آن در این جنبش نویسنده این کتاب را به نتایج زیرین میرساند: 1- پایان دومین جنگ جهانی، تضادهای اساسی سیستم سرمایه داری را عمیق تر کرد. شکست آلمان هیتلری و ژاپن امپریالیستی و پیروزی اتحاد شوروی موجبات گسترش جنبش خلقها را در راه رهائی ملی و علیه اسارت امپریالیستی فراهم آورد. در سالهای 1325-1332 ایران در مرکز جنبش ضدامپریالیستی خاور نزدیک و میانه قرار داشت. مبارزه خلقهای ایران در شرایط نامساعد جهانی یعنی تهدید و شانتاز امپریالیسم و مساعی آن برای یافتن بهانهای برای بر افروختن آتش جنگ جهانی انجام گرفت. با این همه با تضعیف نفوذ امپریالیسم به طور کلی و طرد موقت امپریالیسم انگلستان از کشور، به پیروزیهای قابل ملاحظهای دست یافت. این پیروزیها ازاین جهت برای خلقهای خاورمیانه دارای اهمیت عظیم بود که گزند پذیری امپریالیسم را نشان داد و افسانه قدرقدرتی آن را در هم ریخت. مبارزه مردم را حزب توده ایران رهبری میکرد. این مبارزه هم در شرایط علنی و هم در شرایط غیر علنی انجام میگرفت. تنوع شکل و کثرت حوادث از مشخصات این مبارزه است و به این جهت تجارب حاصله از این مبارزه برای احزاب کمونیستی و کارگری کشورهائی که در راه آزادی ملی خود مبارزه میکنند، دارای ارزش است. 2- حزب توده ایران حزب مارکسیستی- لنینیستی طبقه کارگر ایران و وارث سنن حزب کمونیست ایران است. پیدایش این حزب در شرایط دومین جنگ جهانی، پس از کناره گیری رضا شاه از سلطنت، امری قانونمند بود. رشد فوق العاده سریع این حزب مؤید این واقعیت است. حزب توده ایران در مدتی کوتاه به بزرگترین و متشکل ترین احزاب کشور بدل شد و طبقه کارگر و روشنفکران زحمتکش را به سوی خود جلب کرد و با موفقیت در روستاها نفوذ نمود و اعتماد سایر قشرهای اجتماعی را به دست آورد. حزب توده ایران از شرایط علنی برای متشکل کردن زحمتکشان کشور به منظور مبارزه به خاطر مطالبات اقتصادی و آزادیهای سیاسی استفاده میکرد. 3- حزب توده ایران که در سال 1327 اجبارا به مبارزه مخفی پرداخت، پیشوای مورد قبول تودههای زحمتکش بود و اعتماد وعلاقه آنان را به سوی خود جلب کرده بود. تاریخ مبارزه مخفی حزب توده ایران نشان میدهد که چگونه میتوان برای تلفیق مبارزه علنی با مبارزه غیرعلنی از امکانات استفاده نمود. بدون این کار حزب طبقه کارگر به گروه محدودی تبدیل میشود که از توده مردم جدا شده و قادر نیست در سیر حوادث تاًثیر لازم ببخشد. حزب توده ایران تقریبا با تمام سازمانهای کم و بیش وسیع تودهای پیوند داشت (با اتحادیهها، جمعیتها، سازمانهای سندیکائی و غیره)، در موارد بسیار حزب خود در تشکیل این سازمانها شرکت میکرد. تعداد زیادی روزنامههای علنی پیوند باز هم وسیعتر حزب را با تودهها تأمین میکردند. در عین حال انتشار وسیع و منظم مطبوعات مخفی حزب، هم قدرت حیاتی حزب را به ثبوت میرساند و هم خط مشی اساسی حزب و اندیشههای مارکسیستی- لنینیستی را میان تودهها اشاعه میداد. 4- فعالیت عملی حزب سیاسی ملاک صمیمیت و وفاداری آن نسبت به آرمانهای مردم است. حزب توده ایران با استفاده از تمام اشکال ممکن برای دفاع از منافع مردم، عملأ توانست خود را مدافع واقعی حقوق زحمتکشان نشان دهد. مبارزه پارلمانی حزب توده ایران، فعالیت وزرای آن در دولت ائتلافی و دفاع جسورانه اعضاء و رهبران این حزب در دادگاهها، با وجود خطراتی که آنان را تهدید میکرد، به مردم نشان داد که حزب توده ایران نه در حرف، بلکه در عمل مدافع آنان است. این عاملی بود که برای حزب توده ایران حیثیت و اعتبار فوق العادهای به وجود آورد. 5- ایران کشوری است کثیرالمله. در چنین شرایطی، حزب توده ایران به پیروی از سیاست لنینی در مسئله ملی که یگانه سیاست صحیح در این مورد است علاقه تمام خلقهای ایران را به سوی خود جلب کرد. حزب توده ایران با دفاع از جنبش دمکراتیک آذربایجان و کردستان به این جنبشها کمک نمود. سازمان ایالتی حزب توده ایران در آذربایجان با الحاق خود به فرقه دمکرات آذربایجان استخوان بندی این حزب جدید را به وجود آورد. مطبوعات حزب توده ایران به علت دفاع از جنبش آذربایجان و کردستان دائما به داشتن تمایلات تجزیه طلبانه متهم میشد. ولی حزب توده ایران از پشتیبانی خود از مطالبات حقه سایر خلقها هرگز امتناع نکرد. این واقعیت عشق و علاقه عمیق خلقهای ایران را به سوی این حزب جلب کرد. 6- تجربه جنبش آزادیبخش ملی ایران در سالهای 1325- 1332 بار دیگر نشان میدهد که بسیج موفقیت آمیز تودههای مردم در هر جنبش دارای چه اهمیت عظیمی است. عقب نشینی ناگزیر ارتجاع همیشه معلول مبارزه فعال توأم با فداکاری تودههای مردم بوده است. سالهای مورد بررسی ما سرشار از این نوع مبارزات است: اعتصاب عمومی نفتگران (در فروردین و اردیبهشت 1330)، که در سراسر کشور از آن پشتیبانی شد، تظاهرات همگانی توأم با زد و خوردهای خونین، هنگام ورود هریمن یا سر کار آمدن قوام، مبارزات اسفندماه 1330 برای عقیم گذاردن توطئه دربار شاه و غیره. این مبارزات که حزب توده ایران نقش عمده در آن داشت، موجبات تزلزل و پریشانی ارتجاع را فراهم آورد و به برانداختن دودلی عناصر متزلزل کمک نمود و کار ملی کردن صنعت نفت را تسریع کرد. 7- در شرایط مبارزه کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره نه فقط توده عظیم خرده بورژوازی شهر، بلکه صاحبان صنایع و بازرگانان متوسط یعنی بورژوازی ملی نیز در مبارزه ضد امپریالیستی ذینفعند. متحد کردن این نیروها در جبهه واحد وسیع مبارزه و رهبری کردن آنها مهمترین وظیفه حزب طبقه کارگر است. حزب توده ایران از آغاز تأسیس خود این واقعیت را در نظر داشت. به ابتکار حزب توده ایران، "جبهه آزادی" که بخش قابل ملاحظهای از مطبوعات مترقی کشور را متحد میکرد، تشکیل گردید. حزب توده ایران همچنین "جبهه واحد احزاب مترقی" را بوجود آورد و یک سلسله اقدامات دیگر را در این زمینه انجام داد. موفقیتهای حزب در این زمینه امکان ایجاد چنین اتحاد وسیعی را نشان میدهد. با آنکه در زمان مصدق نیز گام هائی در این جهت برداشته شد ولی تمام اقدامات ممکن به عمل نیامد. فقدان چنین وحدتی، جنبش را در برابر ارتجاع آسیب پذیر نمود. 8- بورژوازی ملی کشورهای مستعمره و وابسته در مراحل معینی نه فقط در مبارزه با امپریالیسم شرکت میکند، بلکه دعوی رهبری جنبش را نیز دارد و در این زمینه به رقابت با پرولتاریا برمیخیزد. حزب طبقه کارگر برای به دست آوردن هژمونی همیشه باید وضع اقتصادی و سیاسی کشور و آرایش نیروهای اجتماعی را به درستی تجزیه و تحلیل کند و معلوم سازد که بورژوازی ملی در مرحله معین مبارزه تا چه حد میتواند در جنبش شرکت ورزد و مهمتر از همه باید در دادن شعارهای بسیج کننده ناشی از حوائج مبرم روز بر او پیشی گیرد. تجربه حزب توده ایران نشان میدهد که با آنکه حزب همیشه تواناترین نیروی بسیج کننده بوده، در لحظاتی ابتکار رهبری را به سود بورژوازی ملی از دست داده و این زمانی بود که شعار حزب در باره ملی کردن نفت با شرایط زمان تطبیق نمی کرد. 9- بورژوازی ملی که در جنبش ضدامپریالیستی شرکت میکند، دارای ویژگی هائی است که اگر درنظر گرفته نشود، نیروهای دمکراتیک میتوانند در تجزیه و تحلیلهای خود و در ارزیابی تناسب نیروها دچار اشتباه شوند و غافلگیر گردند. ویژگی اساسی بورژوازی ملی را دوگانگی خصلت آن تشکیل میدهد که خود معلول ضعف بورژوازی ملی است. این بورژوازی که از کمونیسم بیش از امپریالیسم وحشت دارد، در لحظات قطعی میتواند لبه تیز مبارزه خود را علیه کمونیسم متوجه سازد. ما نقش جناح راست بورژوازی ملی ایران را قبلا نشان دادیم. این جناح، هنگامی که جنبش به مرحله قاطع خود گام نهاد، آشکارا به جانب ارتجاع گرائید. در عین حال نقش جناح رادیکالتر آن را نیز که در لحظه قاطع، یعنی در آستانه کودتای نظامی، تزلزل هلاکت بار از خود نشان داد، ملاحظه کردیم. 10- تجربه همکاری حزب طبقه کارگر ایران با بورژوازی ملی حاکی است که فقط با درنظرگرفتن تمام خصوصیات (خصوصیات عام و خصوصیات خاص در هر کشور) بورژوازی ملی (که هنوز بخش قابل ملاحظهای از خرده بورژوازی شهر را به دنبال میکشد)، تعیین صحیح مواضع سیاسی آن در هریک از مراحل مبارزه ضمن تلفیق همکاری با انتقاد صحیح افشاگرانه میتوان مبارزه مشترک علیه امپریالیسم و فئودالیسم را با موفقیت انجام داد. 11- حزب توده ایران با تمام مظاهر و اشکال استعمار مبارزه میکند. حزب توده ایران بدون آنکه مبارزه ضدامپریالیستی را در مقیاس وسیع قطع کند در هر لحظه مشخص این مبارزه را در جهت امپریالیسم خطرناک تر سوق داده است. مثلا در زمان جنگ لبه تیز این مبارزه به طور عمده علیه فاشیسم آلمان متوجه بود. این حزب که کاملا جوان بود، با مبارزات جسورانه خود علیه هواداری سنتی از آلمان، سیمای واقعی امپریالیسم آلمان را روشن ساخت و در این راه از تمام امکانات خود استفاده نمود. پس از سرکوب آلمان هیتلری، امپریالیسم آمریکا و انگلیس هدف عمده مبارزه ضد امپریالیستی حزب توده ایران گردید. 12- تجربه جنبش آزادی بخش ملی ایران و سایر کشورهای خاورنزدیک و میانه حاکی است که اکنون امپریالیسم آمریکا نیروی عمده استعمار را تشکیل میدهد. نیروهای ارتجاع داخلی و خارجی برای تعرض مشترک علیه جنبش آزادیبخش، در اطراف امپریالیسم آمریکا متمرکز میشود. خدمت حزب توده ایران در این بود که علیه امپریالیسم آمریکا به مبارزه پیگیر و موفقیت آمیز پرداخت و آن را افشاء کرد و تصورات واهی در باره این امپریالیسم را درهم ریخت و ثابت کرد که امپریالیسم آمریکا اکنون عمده ترین دشمن تمام جنبشهای آزادیبخش ملی است. 13- امپریالیسم جهانی، موفقیتهای خلقهای کشورهای مستعمره و وابسته و مبارزه آنان را در راه آزادی ملی، عامل شکست سیستم استعماری خود میداند. به این جهت زمانی که جنبش آزادیبخش ملی اعتلاء مییابد، امپریالیست ها، حتی زمانی که تضادهای میان آنها به حادترین نحو بروز کرده باشد، حاضرند برای سرکوب جنبش به سازش موقت بپردازند و با نیروی مشترک عمل کنند. رژیمهای سلطنتی و دار و دسته مالکان و کمپرادورها تکیه گاه امپریالیسم را در داخل این کشورها تشکیل میدهند. تاریخ جنبش آزادیبخش ایران نمونه بارز آن است. 14- تجربه مبارزه رهائی بخش ملی خلقهای ایران نشان میدهد که هیئت حاکمه خود فروش حاضر است به چه تحریکات و مفسده جوییها و خیانتهائی تن دردهد. اقداماتی نظیر مبارزه مشترک ارتجاع داخلی و امپریالیسم برای سرکوب اعتصابات خوزستان، متحد کردن عشایر جنوب (به دست امپریالیستها) و استفاده ارتجاع از شورش این عشایر به عنوان دستاویزی برای تعرض به جنبش دمکراتیک آذربایجان، انعقاد قراردادهای سری با آمریکا برای تأمین کنترل کامل آمریکائیها بر ارتش و ژاندارمری، انعقاد "قرارداد الحاقی" با شرکت نفت و بسیاری اقدامات دیگر- نمونه آن است. 15- به کار بردن شیوههای فاشیستی از طرف هیئت حاکمه به معنای ضعف ارتجاع است و نه قدرت آن. ارتجاع زمانی به این شیوهها متوسل شد که جنبش میتوانست از ابتدائیترین آزادیهای موجود در ایران به نحوی موفقیت آمیز استفاده کند. ارتجاع برای رسیدن به هدفهای خود از تمام وسایل استفاده میکرد: ایجاد احزاب دولتی و سندیکاهای ساختگی، تشکیل دار و دستههای تروریستی که فعالین حزبی را مورد ضرب و جرح قرار میدادند و ترور میکردند و سازمانهای دمکراتیک را غارت کرده و آتش میزدند و سرانجام تغییر در قوانین موجود و حتی قانون اساسی به منظور جنبه قانونی دادن به خودسریهای دستگاه حاکمه. 16- امپریالیستها و ارتجاع داخلی در شرایط کنونی، مبارزه با نیروهای مترقی را تحت عنوان "مبارزه با خطر کمونیست" مؤثرتر میدانند و برای این کار از توسل به هر نوع فتنه انگیزی و دسیسه بازی ابا ندارند. آنان میخواهند به این وسیله بخشی از نیروهای ضدامپریالیستی (بورژوازی ملی، خرده بورژوازی شهر و غیره) را بترسانند و آن را از جنبش ضدامپریالیستی جدا کنند. تقریبا تمام مبارزه هیئت حاکمه علیه حزب توده ایران و سازمانها و سندیکاهای دمکراتیک وابسته به آن و حتی مبارزه با جمعیت هواداران صلح نیز زیر علم مبارزه با کمونیسم انجام میگرفت. 17- رویزیونیستهای راست و "چپ" به مثابه متحدین امپریالیسم و ارتجاع داخلی عمل میکنند. امپریالیستها و ارتجاع داخلی به انفجار حزب توده ایران از داخل به دست گروههای انشعابی که دارای مواضع رویزیونیستی بودند، امید فراوان داشتهاند. این گروهها مانند رویزیونیسم بین المللی، اصول انترناسیونالیسم پرولتری را نفی میکردند و میکوشیدند حزب طبقه کارگر را نابود سازند و ماهیت طبقاتی حزب را مسخ کنند و مبارزه آن را علیه امپریالیسم تضعیف نمایند. گروههائی که در داخل حزب توده ایران دارای موضع گیری رویزیونیستی بودند و در اطراف خلیل ملکی متحد شده بودند، تدریجا به دشمنان سوگند خورده طبقه کارگر و دستیاران مستقیم ارتجاع تبدیل شدند. این گروهها هنگام نهضت ملی کردن صنعت نفت، برای ایجاد تفرقه در میان نیروهای ضدامپریالیست، از تمام وسائل استفاده میکردند. 18- حزب توده ایران فقط در اثر نرمش و بالاتر از آن در اثر اجرای صحیح اصل لنینی مرکزیت دمکراتیک توانست مبارزه با گروههای اپوزیسیون را با موفقیت انجام دهد. حزب در نتیجه مباحثه درونی که به خوبی سازمان یافته بود، اپوزیسیون را کاملا منفرد کرد و توانست مبارزه را چنان گسترش دهد که هر یک از اعضاء فعال حزب، خود به نادرستی و ضد حزبی بودن مواضع اپوزیسیون پی ببرد. ریشه کن کردن سازمانی اپوزیسیون فقط پس از شکست ایدئولوژیک آن میسر گردید. |
راه توده 383 22 آبان ماه 1391