گفتگو با محمدعلی عمویی صدای حمایت از نسرین ستوده باید بلندتر شود |
امیدوارم صداهای بیشتری در حمایت از خواست نسرین ستوده بلند شود. این صداها باید منعکس شود، شاید کسانی این صدا را بشنوند و حق قانونی نسرین ستوده را به او بدهند. او میخواهد فرزندش را در آغوش بگیرد، روز ملاقات او را روزی میگذارند که دخترش نمیتواند بیاد، ملاقات حضوری نداشته است، مرخصی نداشته است، تلفن نداشته است. آیا این چیز زیادی است که ستوده میخواهد؟ اعتصاب غذا یعنی جان را سرمایه مطالبهای کردن. زندانی سیاسی حقوقی دارد و وقتی میبیند که این حقوق پایمال میشود، تنها راهی که برایش میماند از جان خود مایه گذاردن است. |
تغییر برای برابری:بیست وشش روز از اعتصاب غذای نسرین ستوده در زندان میگذرد. حدود دوهفته بعد از اعتصاب غذای ستوده 8 نفر از زنان زندانی هم در اعتراض به برخورد مامورین دست به اعتصاب غذا زدند. این اعتصاب بعد از یک هفته پایان گرفت، اما نسرین ستوده همچنان در اعتصاب غذا بود که به سلول انفرادی منتقل شد. این انتقال همراه با ممنوعیت ملاقات او با خانوادهاش بود. در بیخبری از وضعیت این وکیل زندانی، گفتگویی با محمدعلی عمویی به عنوان با سابقه ترین زندانی سیاسی ایران داشتیم. او که بار تجربه 37 سال زندان را بردوش میکشد در این گفت وگو به تبعیض مضاعف علیه زندانیان زن اشاره کرده و بر مسئولیت همه ما تاکید میکند که امروز باید صدای این زنان باشیم. گفت وگویی محمدعلی عمویی با سایت تغییر برای برابری را میخوانید:
- به عنوان کسی که نیمی از عمر خود را در زندان گذرانده است به ما بگویید که یک زندانی در چه شرایطی وارد چنین معامله خطرناکی میشود که جانش را بهای خواست خود قرار دهد؟
معمولا یک زندانی مطالباتی دارد که این مطالبات را به صورت کتبی یا شفاهی با مسئولین امر در میان میگذارد. یک بار، دو بار ... وقتی به نتیجه نرسد، یگانه سلاح برای به دست آوردن مطالبات عرضه داشتن جان خود آدم است. به نظر من نسرین ستوده وجود خودش را وقف مطالبات برحق خود کرده است. مطالبات ستوده چیست؟ آیا چیز غیرعادی است که غیرقابل اجراست؟ ستوده هیچ خواستی فراتر از حقوق خود ندارد.
زمانی ما در زندان شاه اعتصاب غذا کردیم چون از داخل آشی که برای ما آورده بودند یک تکه گونی درآمد و گفتیم جیره غذایی ما را خشک به ما بدهید، خودمان آشپزی کنیم . مسئولین زندان موافقت نکردند و ما اعتصاب کردیم . این خواست برحقی بود، منتها به این علت که تمام مواد غذایی زندان قصر یک جا تهیه میشد، نمیتوانستند سهم ما را جدا کنند. نتیجه این شد که کل مواد را به ما تحویل دادند که ما خودمان آشپزی کنیم. چون خواست ما برحق است.
- چند روز اعتصاب کردید؟
10 روز اعتصاب کردیم و موفق شدیم. مورد دیگری را بگویم. ما وسایل ورزشی، تور و توپ والیبال میخواستیم، چراغ خوراک پزی میخواستیم، کنترل اتاق ملاقات را میخواستیم که دست خود ما باشد، اینها را به مرور در زندان شماره 4 قصر به ما دادند. مجاور زندان ما زندان شماره 3 بود که زندانیان سیاسی دیگری در آنجا بودند، آنها عین این امکاناتی را که ما داشتیم طلب کردند و مسئولین زندان به آنها ندادند. آنها دست به اعتصاب غذا زدند. ما هم در حمایت از رفقایمان اعلام اعتصاب 48 ساعته کردیم. 48 ساعت گذشت، گفتیم 48 ساعت دیگر تمدید میکنیم تا وقتی که این مطالبات برآورده شود. آن زمان سرهنگ محرری رئیس زندان قصر بود، خب بعد از مذاکراتی که کردیم در نهایت امکاناتی مشابه به زندانیان زندان شماره 3 دادند. این امکانات حق ما و بقیه زندانیان بود، اما خواست نسرین ستوده به مراتب از این امکانات کمتر است و واقعا عجیب است که بعد از 20 روز همچنان در مقابل این خواست مقاومت میکنند. شاید وقتی شرایط زندان را ندیده باشی، بگویی مثلا این چراغ خوراک پزی مگر چه ارزشی دارد، که جانت را کف دست بگیری و به خاطر آن بجنگی . اهمیت این امکاناتی تماس تلفن یا ملاقات حضوری و ... چقدر است که فرد حاضر میشود چنین بهایی برای کسب آنها بدهد؟ ببینید، مساله حقوق انسانها چه در زندان و چه بیرون از زندان مساله مهمی است. در عرصه جهانی هم شما میبینید که مساله حقوق بشر مطرح است و سازمان ملل کمیسیون ویژهای برای این امر دارد. وضعیت حقوق بشر مورد نظارت قرار می گیرد و اگر جایی نقض شود منجر به صدور بیانیه میشود. وای به زمانی که کسی که در زندان است، یعنی از بسیاری از امکانات محروم شده است. این فرد میتواند مطالبات گوناگونی داشته باشد، اما گاهی این مطالبات به قدری بدیهی است، مثل مطالبات نسرین ستوده که واقعا دلیلی ندارد که این مطالبات برآورده نشود. او توپ والیبال نخواسته است، دمبل و هارتر نخواسته، او نخواسته که سالن ملاقات را خودش کنترل کند. ما به خاطر این چیزها اعتصاب کرده بودیم و موفق به کسب آن هم شدیم. او میخواهد فرزندش را در آغوش بگیرد. روز ملاقات او را روزی میگذارند که دخترش نمیتواند بیاد، ملاقات حضوری نداشته است، مرخصی نداشته است، تلفن نداشته است. آیا این چیز زیادی است که ستوده میخواهد؟
این حق طبیعی نسرین ستوده است که فرزندش را ملاقات کند. ملاقات حق طبیعی یک زندانی سیاسی است. نه فقط سیاسی که این بدیهیترین حق یک زندانی عادی هم هست. من حیرت میکنم که چگونه یک زندانی سیاسی به خاطر بدیهیترین حقوقش باید اعتصاب غذا کند. چرا باید مطالباتش را مطرح کند و آنقدر مخالفت جدی باشد که ناچار شود از جانش مایه بگذارد. اعتصاب غذا یعنی جان را سرمایه مطالبهای کردن. اصولا زندانی سیاسی حقوقی دارد و وقتی میبیند که این حقوق پایمال میشود و طلب میکند و نمیدهند، تنها راهی که برایش میماند این است که از جان خود مایه بگذارد.
- همیشه زنان زندانی، فشارها و تبعیضهایی بیش از مردان را تحمل کردهاند و اخیرا با برخوردهایی که منجر به اعتصاب غذای 6 زندانی زن دیگر شد، شاهد افزایش این فشارها هستیم. گویی زنان باید بابت سرکشی از نقشهای از پیش تعیین شدهشان هم تاوانی باید بدهند. فکر میکنید ما به عنوان افرادی که بیرون از زندان هستیم چه حمایتی از نسرین ستوده و دیگر زنان زندانی میتوانیم بکنیم؟
ما یک مقولهای به نام تبعیض جنسیتی داریم که یکی از مظاهر آن همین موردی است که شما به آن اشاره کردید. نگاه به زن، نگاه به جنس زن فرق دارد با نگاهی که به مردان میشود. اگر این برابری حقوقی را باور نداشته باشیم در تمام عرصهها شما شاهد این تبعیض هستید و زندان هم یکی از این عرصه هاست. همین که صدای این زنان شنیده نمی شود، نشانه این تبعیض است. این زن بیش از 20 روز است که اعتصاب غذا کرده است. در کدام روزنامهای خواندهاید که این اتفاق افتاده است. اینهمه روزنامه در این مملکت منتشر میشود، ولی با کمال تاسف هیچکدام صدای مردم ایران نیست و در نتیجه صدای نسرین ستوده هم شنیده نمیشود. آیا واقعا این زن باید جان خود را برای چنین خواست بدیهی و ابتدایی فدا کند. این وظیفه کسانی است که از این اتفاق اطلاع پیدا میکنند که صدای نسرین ستوده را به گوش همه برسانند، از جمله خود من که حالا اطلاع پیدا میکنم که شرایط اعتصاب و نگهداری او بدتر شده است. حتما باید این صدا را منعکس کرد که آقایان، مسئولین این زندانی چیزی فراتر از حقوق خودش نخواسته است. این مطالبات بدیهیترین حقوق این زن است. اجازه ملاقات به او بدهید، باید مرخصی و همه حقوقی که قانون به او داده را داشته باشد. این تبعیض روا نیست، این ظلم است. حاکمیتی که انقدر دم از عدالت میزند یکبار به اعمال خودش نگاه جدیای بیاندازد و ببیند که جان یک نفر به خاطر کسب حقوق اولیه و ابتداییاش در خطر است. در نظام قبل از انقلاب ما به خاطر غذا اعتصاب کردیم، آن هم به به این خاطر که اینها به ما غذا نمیدادند. از آشپزخانه عمومی به ما غذا میدادند و گفتیم طبخ این غذا غیربهداشتی است و موافقت کردند. از نظامی که داعیه این را دارد که برخواسته از یک حرکت بزرگ انقلابی جامعه ایران است، انتظار میرود تبعیضات این چنینی در آن وجود نداشته باشد و به این گونه مطالبات پاسخ مثبت بدهد. من امیدوارم صداهای بیشتری در حمایت از خواست نسرین ستوده بلند شود. این صداها باید منعکس شود، شاید کسانی این صدا را بشنوند و حق قانونی نسرین ستوده را به او بدهند. |
راه توده 383 22 آبان ماه 1391