سرنوشت تلخ بهارعربی را سیاست های خامنه ای رقم زد |
برگزاری کنگره حزب حاکم اسلام گرای ترکیه که در آن محمد مرسی رهبر اخوان المسلمین و رئیس جمهور مصر و خالد مشعل از رهبران حماس سخنرانی کردند و حتی خالد مشعل ترکیه را "رهبر جهان اسلام" معرفی کرد حکایت از سمت و گرایشی دارد که "بهار عربی" بسوی آن می رود. خواست دمکراسی، آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی که مردم کشورهای عرب برای تحقق آنها به مبارزه برخاستند اکنون می رود که به حاکمیت اخوان المسلمین و جناح راست نیروهای اسلامی بر منطقه بیانجامد. یعنی همان بلائی که بر سر انقلاب ایران آمد. این نیروها از نظر اقتصادی طرفدار سرمایه داری و اجرای برنامه های بانک جهانی هستند. از نظر سیاست خارجی نیز باوجود ژست های توخالی ضدامریکایی و ضداسراییلی که گاه به خود می گیرند عملا در همراهی با برنامه های استراتژیک امریکا در منطقه عمل می کنند که نمونه آن را در همسویی ترکیه و مصر و امریکا برعلیه سوریه می توان دید. در این شرایط یک محور مصر - ترکیه در حال شکلگیری است که خود را رهبر جهان عرب و اسلامی می داند و می خواهد کلیه منطقه را زیر پوشش گیرد. تحمیل چنین انحرافی بر بهار عربی و شکلگیری چنین محوری برای رهبری جهان اسلامی ممکن نبود اگر پیشتر در ایران راه برای آن باز نشده بود. انقلاب ایران و جمهوری اسلامی که برای یک دوران الهام بخش خلق های مسلمان منطقه برای آزادی و پیشرفت اجتماعی بود در دوران رهبری آقای خامنه ای و بویژه در هشت سال اخیر آنچنان درنشیب قرار گرفت که بتدریج همه درخشش خود را از دست داد و راه را برای ادعای رهبری القاعده از یکسو و اخوان المسلمین از سوی دیگر گشود. مقابله با اصلاحات، تحمیل یک سیاست جنگی نابخردانه، کوشش برای خفه و منحرف کردن همین دموکراسی محدود و نظام پارلمانی موجود، کودتا علیه رای مردم و انتخاب میرحسین موسوی، سرکوب آشکار و خونین مردم، سپردن حاکمیت به سرداران و نظامیان، مقابله با اقلیت های ملی و محدود کردن اقلیت های مذهبی و بویژه اهل سنت، بحران اقتصادی، اجرای خشن برنامه های بانک جهانی، سقوط اخلاقی، حاکمیت فساد و رشوه و باندبازی، زندانی کردن مذهبیون منتقد و ... همه و همه به سقوط کامل وجهه جمهوری اسلامی در منطقه انجامید و راه را برای حاکمیت اخوان المسلمین هموار کرد. اگر آقای خامنه ای و حکومت بجای کودتا علیه میرحسین موسوی به رای و خواست مردم احترام گذاشته بودند، سرنوشت خود آنها و ایران و بهار عربی اکنون جز این شده بود. دولت میرحسین موسوی می توانست در تحول خود و در ضرورتهای ناگزیری از تکیه به مردم، پرچمدار یک حکومت وحدت ملی، با سمتگیری اسلامی مترقی توام با دمکراسی و احترام به حقوق اقلیت ها و با هدفگیری عدالت اجتماعی باشد. چنین سمتگیری بزرگترین تکیه گاه نیروهای مترقی منطقه، نیرومندترین پشتوانه امنیت ملی و ضامن درخشش و احترام به کشور ما در صحنه جهانی می بود. اکنون وضع درست معکوس است. علاوه بر آنکه کودتا همچون سیاست جنگی حکومت در همه زمینه های شکست خورده است، حداقل ثبات اقتصادی داخلی و زندگی و معیشت مردم از دست رفته و بزرگترین خطرها نیز درصحنه جهانی کشور ما را تهدید می کند. تا جایی که تهدیدها آنچنان جدی و خطرها فوری شده است که بنظر می رسد متوقف کردن این راه و بازگشت از آن جز با یک بسیج ملی و احساس مسئولیت عمومی ممکن نیست. بدیهی است که بهار عربی تازه آغاز شده و هنوز راه درازی را در پیش رو داشته و دارد ولی شخص رهبر و حکومت ایران مسئولیت بسیار سنگینی در ایجاد امکان انحراف بهار عربی داشته است. انحرافی که پیامدهای فوری آن می تواند برای مردم ایران و منطقه با فاجعه توام شود. |
راه توده 378 17 مهر ماه 1391