گزارش و خاطرات کنفرانس تهران- به قلم مترجم استالین |
|
ائتلاف ضد هيتلری در آغاز سالهای 40 ممکن شد و اتحاد نظامي و سياسي سه قدرت بزرگ اتحاد شوروی، ايالات متحده و بريتانيای كبير ادامه تحولات در اوضاع بينالمللي در جنگ دوم جهاني بود. اين اتحاد بر خلاف همه مشكلات و اختلافات بر سر اهداف نهائي جنگ به يك ائتلاف نيرومند میان دول دارای نظامهای اجتماعي متفاوت مبدل گرديد و اين خود امر پيروزی بر فاشیسم هیتلری را تسريع كرد. در دوره ائتلاف ضد هيتلری مناسبات ميان سه قدرت در سطوح مختلف، از قبيل ديپلوماسي، اقتصاد، فرهنگ و قبل ازهمه، در رشته نظامي تكامل يافت. ضمنا ديدارها و تماسهای شخصي، از جمله، مكاتبه منظم عالي ترين رهبران اتحاد شوروی، ايالات متحده و بريتانيای كبير در این تکامل نقش داشت. "ثلاثه بزرگ" ( نامي كه به سه قدرت بزرگ اطلاق شد) برای صدها ميليون نفر در سراسر جهان مترادف با اميد به پيروزی و رهائي از فاشيسم هیتلری گرديد. ديدار تهران اهميت ويژهای داشت، بدون شك، شركت كنندگان اين ديدار از مسئوليتي كه تاريخ برعهده آنان گذاشته بود آگاهي كامل داشتند. آنها از عهده مسائل پيچيدهای كه در برابرشان قرار گرفته بود با انعطاف برای سازش معقولانه برآمدند. موافقت قابل قبول طرفین كار آساني نبود، زيرا علاوه بر درك اهميت يگانگي، اختلافات جدی و حتي علايم خصومت نیز میان طرفین وجود داشت.
انتخاب محل ديدار
پائيز سال 1943، نه تنها ملاحظات نظامي بلكه ملاحظات سياسي نيز ديدار سه رهبر ائتلاف نظامي ضد هيتلري را ايجاب ميكرد. لازم بود اقدامات بعدي مشترك در جهت پيروزي سريعتر بردشمن مشترك بررسي و هماهنگ شود و تبادل نظر پيرامون نظام جهان پس از جنگ صورت گيرد. با آنکه بر سر این دیدار تفاهم شده بود، بر سر محل کنفرانس همچنان اختلاف نظر وجود داشت. استالين ترجيح ميداد كنفرانس نزديكتر به خاك شوروي برگزار شود. او به اين نكته استناد ميكرد كه عمليات جنگي در جبهه شوروي و آلمان اجازه نمي دهد كه او درحالیکه فرماندهي عالي جنگ را برعهده دارد، براي مدتی طولاني مسكو را ترك كند. روزولت، به نوبه خود، به قانون اساسي آمريكا اشاره ميكرد كه اجازه نمي داد او به عنوان رئيس جمهور براي مدت طولاني واشنگتن را ترك كند. براي اولين بار در مكاتبه رهبران شوروي و آمريكا يك پيشنهاد مشخص درمورد محل ديدار در پيام روزولت مورخ 6 سپتامبر سال 1943 ارائه گرديد. رئيس جمهور امریکا اطلاع داد كه " ديدار می تواند در آفريقاي شمالي باشد". تقريبا همزمان با آن، چرچيل نیز به مسكو اطلاع داد كه حاضر است برای این دیدار به قبرس يا خارطوم بیاید. استالين در پيام مورخ 8 سپتامبر خود به این دو، ايران را پيشنهاد کرد و دو روز بعد جواب چرچيل، مبني براينكه "حاضر است به تهران بیاید" را دريافت كرد. مسئله حل نشده ماند زيرا روزولت از اين پيشنهاد پشتيباني نكرده و همچنان محلهاي مختلف ديگری را براي ديدار پيشنهاد مي کرد. 14 اكتبر روزولت به استالين نوشت كه "قاهره از بسياري لحاظ مناسب تر است و خارجی از محدوده قاهره، نزديك اهرام، چند ويلا هست كه ميتوان در آنها دیدار کرد. ضمنا در يكي از بنادر شرقي درياي مديترانه نیز محل مناسبی وجود دارد به شرطي كه هر يك از ما در كشتي های خود درمحل حاضر شویم. اگر این پیشنهاد را می پذیرید ما ميتوانيم كشتي خوبي براي شما و هيئت شما در اختيارتان بگذاريم تا كاملا مستقل باشيد و در عين حال بتوانيد با ناوگان خودتان ارتباط مداوم داشته باشيد. محل دیگری که می توانیم با هم دیدار سه جانبه داشته باشیم حوالي بغداد است. در آنجا ميتوانيم سه اردوگاه با تعداد كافي مامورين امنيتي روسي، بريتانيائي و امريكائي را دراختيار داشته باشيم." 19 اكتبر استالين پاسخ داد: " متاسفانه هيچيك ار محلهاي پيشنهادي شما را براي این ديدار مناسب نمی دانم و همچنان تهران را پیشنهاد می کنم. ضمنا موضوع امنيت در اين مورد براي من مطرح نيست". در پيام بعدی استالین شرحی از برنامه تعرض زمستاني نيروي شوروي ارائه داد. استالين توضيح داد كه " همكاران من عقيده دارند كه اين عمليات مستلزم رهبري روزمره ستاد كل ارتش و ارتباط شخصي من با فرماندهي ميباشد. در تهران ميتوان اين شرايط را از طريق تلگراف و تلفن با مسكو تامين کرد، در صورتي كه ساير محلهای پیشنهاد دارای این شرایط نیستند." روزولت، يك هفته بعد بار دیگر پیامی فرستاد و پيشنهاد ديدار در تهران را رد کرد. او استدلال کرد که كوههاي نزديك پايتخت ايران به گونه ایست که ممکن است چند روز متوالي امکان پرواز را از ما بگیرد و در نتيجه، هواپيمائي كه ميبايستي اسناد مختلف را از واشنگتن به رئیس جمهوری برسانند ممكن است براي مدتی طولاني معطل شود. روزولت نوشت " توجه داشته باشید که برای پرواز هواپیماها تهران که در گودی قرار گرفته مناسب نیست. لذا با كمال تاسف بايد به شما اطلاع دهم كه نخواهم توانست رهسپار تهران شوم. دولت و رهبران قوه مقننه با حضور در تهران مخالف اند". روزولت بصره را به عنوان يك محل ديگر ديدار پيشنهاد کرد با این محاسبه که یک خط تلفني از تهران به آنجا كشيده شود. اين پيام را "كوردل هل" وزير امور خارجه ايالات متحده آمريكا در بهار سال 1943 که براي همآهنگی كنفرانس سه وزير امور خارجه وارد مسكو شده بود، تسلیم استالين کرد. استالين در پاسخ به "هل" اطلاع داد که استدلال رئیس جمهور امریکا را فراموش کنید! استالين در ادامه گفت: "البته روزولت ميتواند درمورد امكان مسافرت به پايتخت ايران براي ديدار با نمايندگان اتحاد شوروي و بريتانياي كبير خود تصميم بگيرد، وليكن از جانب خودم بايد بگويم كه هيچ جائي را مناسب تر از تهران نميبينم، وظايف فرماندهي عالي نيروي شوروي برعهده من گذاشته شده و اين امر مرا مجبور ميسازد بطور روزمره عمليات جنگي را در جبهه ما رهبري كنم. با اين وضع براي من به عنوان فرمانده عالي جنگ امكان ندارد دورتر از تهران بروم. همكاران من در هيئت دولت معتقدند كه در حال حاضر خروج من از اتحاد شوروي بخاطر پيچيدگي زياد اوضاع در جبهه ها غيرممكن است...". استالين سپس گفت كه "وياچسلاو مولوتوف" معاون اول وی در هيئت دولت يقينا مي تواند بجای وی در ديدار شركت جويد و هنگام مذاكرات، طبق مفاد قانون اساسي شوروی، از تمام اختيارات رئيس دولت شوروی برخوردار است، در اين صورت هيچ اشكالي در انتخاب محل ديدار وجود نخواهد داشت. استالين در خاتمه گفت: " اميدوارم كه اين پيشنهاد قابل قبول طرفهای ذی نفع باشد". این پاسخ قاطع استالین آشكارا وزير امور خارجه آمريكا را غافلگیر کرد. "هل" گفت كه بلافاصله پيشنهاد استالين را به اطلاع رئيس جمهور خواهد رساند و از طرف خود افزود كه پيشنهاد آخر(اعزام مولوتوف) "باعث ياس" روزولت خواهد شد زيرا ایشان برای ديدار با شخص استالين اهميت خاص قائل است. هل کاملا درک کرده بود که کنفرانس در محل دیگری غیر ای تهران با عدم شرکت استالین همراه خواهد شد. سرانجام امريكائيها تهران را بعنوان محل برگزاري كنفرانس پذیرفتند. پيام روزولت به تاريخ 8 نوامبر حاكي از همين امر بود. بدون شك، مسكو روی اين واقعيت كه نيروهای ي شوروي مطابق قرارداد 1921 به منظور قطع فعاليتهاي خرابكاري و جاسوسي عمال هيتلري در ايران به قسمت شمالي ایران وارد شده و در آنجا مستقر بودند حساب می کردند. نيروهاي انگليس نیز وارد قسمت جنوبي ايران شده بودند و به این ترتیب حل مسئله تامین امنيت جانی شركتكنندگان كنفرانس تهران آسان بود، اما مسئله دیگر فعاليت جاسوسی عمال مخفي نازي در تهران بود، که باید برای آن فکری می شد. دراين ارتباط تصميم گرفته شد كنفرانس در محوطه سفارت شوروی برگزار شود. عمارت اصلي كه معمولا دفتر سفارت در آنجا بود براي اقامت روزولت رئيس جمهور آمريكا و برای هيئت نمايندگي شوروی اقامتگاه سفير كبير اتحاد شوروی در نظر گرفته شد. مسئله اقامت رئيس جمهور آمريكا براي مدت كار كنفرانس در سفارتخانه شوروي قبلا مورد مذاكرده شركت كنندگان ديدار تهران قرار گرفته بود. بالاخره اين مسئله بر مبنای ملاحظات امنیتی مورد قبول واقع شد. ساختمان سفارت آمريكا در حومه تهران، و سفارتخانههاي شوروي و انگليس در مجاورت مستقيم يكديگر قرار داشتند. كافي بود یک خيابان کوتاه به كمك سپرهاي بلند مسدود شود و يك معبر موقت بين دو سفارتخانه ايجاد شود تا يك محدوده واحد بوجود آيد. بدين ترتيب امنيت اعضاي هيئتهاي نمايندگي شوروي و انگليس تامين ميشد، زيرا تمام محدوده حفاظ امنیتی پیدا می کرد. اگر روزولت در سفارتخانه آمريكا اقامت ميگزيد در آنصورت وي و ساير شركت كنندگان ديدار مجبور ميشدند روزي چند مرتبه از خيابانهاي تنگ تهران به محل مذاكرات رفت و آمد كنند. دراین صورت احتمال ميرفت عمال "رايش سوم" خود را درمیان مردم جا داده و دست به عملیات تروریستی بزنند. "مايكل ريلي" نماينده سازمان اطلاعات و امنیت آمريكا در این نگراني با سازمان مخفي شوروي شريك بود. او خاطرنشان ساخته بود كه عليرغم همه تدابير احتياطي اتخاذ شده، هنوز نازها در تهران عده زیادی هوادار دارند، علاوه براين، اطلاعاتي در دست بود مبني براينكه سازمان جاسوسي هيتلري در تدارک برنامه ترور بودند. 20 سال پس از كنفرانس تهران، "اتواسكورتزني" كه هيتلر مشكلترين عمليات خرابكاري را به او محول ميكرد تائيد نمود كه وی از جانب هیتلر ماموريت ربودن روزولت را درتهران داشت. روزولت رئیس جمهوری امریکا که پس از بازگشت از تهران، بدلیل اقامت در سفارت اتحاد شوروی با انتقاد محافل حکومتی و مطبوعات امریکا قرار گرفته بود، در یک مصاحبه مطبوعاتي به تاریخ 17 دسامبر 1943 بيانيه ويژهاي صادر كرد مبني براينكه بجاي سفارتخانه آمريكا در سفارتخانه شوروي اقامت داشته زيرا استالين اطلاعاتي مربوط به توطئه آلمان به دست آورده بود. روزولت افزود كه از قرار اطلاع مارشال استالين، احتمال ميرفت يك توطئه بهمنظور سوءقصد به جان همه شركتكنندگان كنفرانس صورت گيرد. رئيس جمهور اعلام داشت كه احتمالا قريب صد جاسوس آلماني در حوالي تهران به سر ميبردند. روزولت افزود: "آلمانها بسيار کوشیدند تا موقعي كه ما از خيابانهای تهران عبور ميكرديم كار مارشال استالين، چرچيل و من را يكسره كنند زيرا سفارتخانههاي شوروي و آمريكا با هم قريب 5/1 بیشتر كيلومتر فاصله دارند. در اواخر نوامبر 1943 شرایط دیدار ژوزف استالين، فرانكلين روزولت و وينستون چرچيل در تهران فراهم آمد.( ادامه در شماره بعد) هر يك از آنان نظريات خاص خود را در زمينه تاريخ گذشته و آينده بشر داشتند. هر يك آرمانها و عقايد خود را داشتند، اما با وجود اين، منطق مبارزه بر با برخلاف برضد بر رغم به مخالفت دشمن مشترك آنان را در تهران گرد هم آورد. تاريخ دانان بسياري تهران را اوج ائتلاف ضد هيتلری مي پندارند. اين پندار عادلانه به نظر ميرسد، ولي راه منتهي به اين نقطه اوج آسان نبوده است، از لحظه حمله هيتل به اتحاد شوروی محافل حاكمه انگلستان و ايالات متحده خودداري از خود نشان داده و دراوايل چندان مايل نبودند با اتحاد شوروی در زمينه نظامي همكاری كنند. در حالي كه دولت شوروی كوشش ميكرد در اسرع وقت روابط هم پيماني با قدرتهای غرب برقرار نمايد و اين را ضامن مبارزه موفقيتآميز عليه قدرتهای "محور" فاشيستي تلقي مي كرد، لندن و واشنگتن تنها تحت فشار واقعيات وارد عمل مشترك عليه دشمن مشترك ميشدند. همين عمل مشترك بود كه در نتيجه نهائي زمينه را برای همكاری انگليس و آمريكا در سالهای جنگ و تشكيل ائتلاف ضد هيتلری آماده ساخت.
من با اضطراب کوشش کردم با تمام قوا روی دیداری که در پیش بود متمرکز شوم. استالین و روزولت قرار بود بزودی با هم در سفارتخانه ما در تهران دیدار کنند. ترجمه سخنان استالین سخت بود زیرا وی در عین حال که شمرده سخن می گفت، با صدای خفیف و با لهجه گرجی حرف می زد و هرگز هم نمی شد از او پرسید از فلان جمله چه منظوری داشته است. سریعا و در یک لحظه باید منظور هر جمله او را درک کنم و بلافاصله آن را به انگلیسی برگردانم. مشکل وقتی جدی تر شد که گفتند باید متن گفتگو را ثبت هم می کردم. یگانه دلخوشی من این بود که استالین شمرده سخن می گوید و پس از هر جمله مجال ترجمه را به من میدهد. وقتی به اتاق مجاور تالار اجلاس عمومی کنفرانس وارد شدم، استالین با لباس مارشالی، بسیار آهسته و شمرده در اتاق قدم می زد. سلام کردم و دفتر و قلم خود را روی میز پایه کوتاهی که در دو طرف آن یک صندلی و یک مبل قرار داشت گذاشتم. او همچنان در افکار خود غرق بود و قدم می زد. سپس یک سیگار از بسته ای که روی آن نوشته شده بود "گرسگووینا فلور" بیرون کشید و آتش زد. پس از روشن شدن سیگار، با دقت زیاد به من نگاه کرد و پرسید: - راه زیاد خسته کننده نبود؟ آماده ترجمه هستید؟ گفتگوی بسیار پرمسئولیتی در پیش است. با قاطعیت پاسخ دادم: - بله، رفیق استالین، حالم خوب و آماده ام. سپس، استالین مقابل میز کوچکی که من کاغذ و قلم خود را روی آن گذشته بودم ایستاد و بسته سیگار خود را روی آن گذاشت. سیگارش خاموش شده بود و این بار در حالیکه دوباره سیگار را روشن می کرد به مبلی که کنار میز بود اشاره کرد و گفت: - شما دراینجا، کنار من می نشینید. روزولت را با چرخ دستی می آورند و در سمت چپ صندلی راحتی شما قرارش می دهند. من که تازه دلیل نبودن سه مبل یا صندلی در دیداری سه نفره را درک کرده بودم گفتم: - بلی! استالین دوباره به حرکت آهسته خود در اتاق ادامه داد، اما به پایان اتاق نرسیده بود که در اتاق باز شد و پیشخدمت فیلیپینی چرخ دستی را که روزولت با تمام سنگینی خود روی دسته های آن تکیه کرده و تبسمی نیز بر لب داشت وارد اتاق کرد. با لحنی مهربان و در حالیکه دستش را دراز کرده بود گفت: - هالو. مارشال استالین، ببخشید، فکر می کنم کمی دیر کردم. استالین با اشاره به محل ملاقات که در داخل سفارت ما بود گفت: - نخیر، بموقع آمدید. من کمی زودتر آمده بودم. البته رسم میزبانی است. آخه شما مهمان ما هستید. درحقیقت می توان گفت که در خاک شوروی به مهمانی آمده اید! روزولت با خنده پاسخ داد: - مخالفم. ما قرار گذاشته بودیم در منطقه بیطرف دیدار کنیم. ضمنا اینجا اقامتگاه من است و شما مهمان من هستید! استالین با لبخند: - بهتراست این بحث را کنار بگذاریم. بفرمائید که از جایتان راضی هستید؟ به چیز دیگری احتیاج ندارید؟ - خیر. همه چیز خوب است. اینجا مثل خانه خودم است. از این که این خانه را دراختیار من گذاشته اید صمیمانه تشکر می کنم. استالین با اشاره دست دعوت کرد: - خواهش می کنم نزدیکتر به میز. پیشخدمت فیلیپینی چرخ دستی را به محلی که تعیین شده بود هدایت کرد و سپس آن را به جلو برگرداند، ترمز چرخ را محکم کرد و خود از اتاق خارج شد. استالین یکی از سیگارهای خود را به روزولت تعارف کرد ولی او با تشکر قوطی سیگار خود را در آورده و با انگشتان دراز و باریک خود یک سیگار در چوب سیگاری کهربائی ظریفی که از جیب در آورده بود قرار داده و روشن کرد، سپس با تبسم و در حالیکه شانه هایش را به علامت عذرخواهی بالا کشیده بود گفت: - من به سیگار خودم عادت دارم. ضمنا، مارشال، پیپ مشهورتان کو؟ همان که می گویند با دود آن دشمن خود را بیرون می کنید؟ استالین که از جمله آخر روزولت استقبال کرده بود، چشم هایش را تنگ کرد و با تبسم گفت: - بنظرم حالا دیگر همه را بیرون کرده ام. البته اگر پاسخ جدی بخواهید، راستش اینست که پزشکان به من توصیه کرده اند کمتر از پیپ استفاده کنم. با این وجود آن را با خودم آورده ام و برای جلب رضایت شما حتما دفعه دیگر آن را همراه می آوریم! روزولت خیلی جدی گفت: - باید از دستور پزشکان اطاعت کرد. من هم اجبارا همین کار را می کنم. استالین خیلی رسمی پرسید: - در مورد دستور گفتگوی امروز پیشنهادهائی دارید؟ - فکر نمی کنم که حتما در همین دیدار باید مسائل جدی و قابل بحث را طرح کرد، می توانیم درباره اوضاع کنونی و دورنمای آینده تبادل نظر کنیم. البته مایلم اطلاعاتی پیرامون اوضاع در جبهه شوروی و آلمان را مستقیم از زبان شما بشنوم. استالین گفت: - پیشنهاد شما را قبول می کنم. بسیار آرام و بدون عجله بسته "گرسگووینافلور" را یکبار دیگر باز کرد و چنان با دقت در جستجوی یکی از آنها گشت و انتخاب کرد که گوئی آنها با هم فرق می کنند. آن را آتش زد و سپس آرام و شمرده ادامه داد: - آنچه به اوضاع جبهه ما ارتباط دارد، شاید بطور عمده عبارت از آن باشد که اخیرا نیروی ما ژیتومیر را که یک نقطه گرهی راه آهن است ترک کرد. روزولت پرسید: - وضع هوا در جبهه چگونه است؟ - هوا فقط در اوکرائین مساعد است، اما در سایر بخش های جبهه گل و لای است و خاک هنوز یخ نبسته. روزولت با لحنی توام با همدردی گفت: - دلم می خواست حدود 40- 30 لشکر آلمان را از جبهه شوروی به آلمان منحرف کنم. - بسیار کاری خوبی است، اگر ممکن شود. - این، یکی از مسائلی است که من قصد دارم همین روزها و در همین کنفرانس (کنفرانس تهران) پیرامون آن توضیحاتی بدهم. پیچیدگی مسئله در آنست که مسئله مهم تدارکات برای یک نیروی دو میلیون نفره امریکائی در برابر ما قرار دارد. ضمنا فاصله قاره امریکا تا اروپا حدود سه هزار مایل است. - دراین مورد وسائل نقلیه خوب لازم است. من البته از مشکلات شما آگاهم. - بنظرم این مسئله را می توانیم حل کنیم. کشتی سازی درایالات متحده رشد رضایتخبشی دارد.
استالین و روزولت دراین دیدار مسائل زیادی را مطرح کردند. رئیس جمهور به خطوط کلی اندیشه همکاری ایالات متحده و اتحادشوروی در دوران پس از جنگ اشاره کرد و استالین از این اندیشه استقبال کرد و گفت که پس از جنگ اتحاد شوروی بازار خوبی برای ایالات متحده خواهد بود. روزولت از این گفته استالین به گرمی استقبال کرد و خود اضافه کرد: پس از جنگ امریکائی ها به مقدار زیادی مواد خام احتیاج خواهند داشت و به همین دلیل بین دو کشور می تواند روابط بازرگانی نزدیک و خوبی بوجود آید. استالین اضافه کرد: اگر امریکائی ها تجهیزات فنی به اتحاد شوروی تحویل دهند، اتحاد شوروی نیز مواد خام مورد نیاز امریکا را تامین خواهد کرد.
دراین دیدار و گفتگوی اول، تفاوت آشکاری میان نظرات امریکا و انگلستان نسبت به سرنوشت جنگ و آینده مستعمرات به چشم می خورد. روزولت نسبت به لزوم برخورد نوین به مسئله کشورهای مستعمره و وابسته پس از جنگ زیاد حرف زد. شاید او صمیمانه به امکان اعطای تدریخی خودمختاری و بالاخره استقلال به آنها فکر می کرد، البته در طول کنفرانس نیز بارها این موضوع را دنبال کرد. اما واقعیت این بود که او در پشت این اظهارات خواه نا خواه منافع آن محافل ایالات متحده را منعکس می کرد که زیر پوشش تجدید نظر در وضع رسمی مستعمرات، عملا مسعمرات قدرت های اروپای سرمایه داری متزلزل می کرد و زمینه نفوذ ایالات متحده در کشورهای مستعمره را آماده می ساخت. روزولت درباره آینده هندوچین گفت که می توان طی 40- 30 سال مردم این منطقه را آماده خودمختاری کرد، همین گفته در باره دیگر مستعمرات هم صادق است. سپس ادامه داد: - چرچیل نمی خواهد از تحقق این پیشنهاد قاطعانه حمایت کند، زیرا می ترسد که این اصل مستعمرات انگلیس را هم شامل شود. "هل" وزیر امور خارجه ما وقتی به مسکو آمده بود سند نوشته من را همراه داشت که مربوط به تشکیل کمیسیون بین المللی امور مستعمرات بود. منظور از این کمیسیون این بود که از ممالک مستعمره برای بررسی وضع آنجا و تدابیر ممکنه بهبود آن بازدید نماید. تمام فعالیت این کمیسیون باید کاملا جنبه علنی داشته باشد. استالین از فکر تشکیل چنین کیمسیونی پشتیبانی کرد و گفت که به این مرجع میبایستی شکایت، درخواست و غیره برسد. روزولت آشکارا از واکنش رهبر شوروی راضی بود ولی نگرانی خود را نسبت به برخورد احتمالی چرچیل پنهان نکرد. او حتی به استالین تذکر داد که ضمن گفتگو با نخست وزیر بریتانیا بهتر است موضوع هند مطرح نشود زیرا اکنون چرچیل هیچ نوع آمادگی چنین صحبت هائی را درباره هند ندارد. او دوست دارد این مسئله پس از پایان جنگ بررسی شود. استالین خاطرنشان کرد: - بله. میدانم. هند زخم دردناک چرچیل است. روزولت تائید کرد: - درست است، اما اعتقاد دارم انگلستان سرانجام مجبور خواهد بود دست به اقداماتی در هند بزند. من امیدوارم بازهم و با تفصیل بیشتر پیرامون هند با شما گفتگو کنم و ضمنا این نکته را در نظر خواهم داشت اشخاصی که از مسئله هند دورند درمقایسه با اشخاصی که با این مسئله ارتباط مستقیم دارند بهتر می توانند برای حل و فصل آن تصمیم بگیرند. استالین با احتیاط به این نظر واکنش نشان داد. او فقط به تائید این نکته بسنده کرد که اشخاصی که از هند بدورند برخورد عینی تری می توانند نسبت به آن داشته باشند. روزولت به ساعت خود نگاه کرد. تا افتتاح رسمی کنفرانس که ساعت 16 تعیین شده بود وقت کمی مانده بود. روزولت گفت: - فکر می کنم وقت آن رسیده که گفتگو را تمام کنیم. باید کمی استراحت کرد تا بتوان روی مسائل اجلاس متمرکز شد. تبادل نظر ما بسیار مفید بود و بطور کلی آشنائی و گفتگوی صمیمانه با شما موجب خوشحالی من شد. استالین جواب داد: - من هم بسیار خوشبخت شدم. سپس از جا بلند شد و با سر به روزولت که در صندلی چرخدار خود نشسته بود ابراز تشکر کرد. من به اتاق مجاور رفتم تا پیشخدمت فیلیپینی رئیس جمهور را صدا کنم. پیشخدمت بلافاصله آمد، دسته پشتی صندلی راحتی چرخدار روزولت را گرفت و او را به اقامتگاهش برد. با وجود اینکه استالین و روزولت برای اولین بار یکدیگر را در تهران ملاقات کردند، دیدارشان در محیطی بسیار صمیمانه صورت گرفت. بنظر می رسید که آنها از مدتها پیش با هم آشنا هستند و تنها برای مدت کوتاهی از هم جدا شده بودند و اینک دوباره بهم رسیده اند. بنظرم این محیط غیر رسمی ناشی از آن بود که هر دو رهبر از تابستان سال 1941 به بعد مکاتبه منظم داشته و طی این مکاتبات که تقریبا هفتگی صورت می گرفت مسائل بسیار مختلفی را با هم مطرح کرده بودند.
پشت میز مذاکره جلسات عمومی کنفرانس د رتالار بزرگی که به سبک آسپیر آرایش شده بود تشکیل می شد. در وسط تالار میز گرد بزرگی پوشیده با پارچه ای به رنگ بژ قرار داشت. دراطراف آن صندلی های راحتی با ابرایشم راه راه که دسته های آن های چوب ماهون چیده شده بود. در وسط میز، پایه ای با پرچم های دولتی سه قدرت شرکت کننده در کنفرانس قرار داشت. روبروی هر صندلی راحتی یک دفتر یادداشت و یک مداد نیز چیده بودند. سران هیات هنای نمایندگی و مترجم ها نزدیک میز نشسته بودند. سایر اعضای هیات های نمایندگی و پرسنل فنی روی صندلی ها جای گرفته بودند. نخستین جلسه عمومی در ساعت 16 روز 28 نوامبر شروع شد و سه ساعت و نیم طول کشید. اجلاس را روزولت رئیس جمهور امریکا افتتاح کرد. او طی سخنانی گفت: - من، چون از بقیه سران دول حاضر در این کنفرانس جوان تر هستم، بخود اجازه می دهم پیش از آنها سخن بگویم. می خواهم به اعضای این کنفرانس که اعضای یک خانواده جدید هستند و اطراف این میز نشسته اند اطمینان بدهم که ما همه با یک هدف دراینجا جمع شده ایم و آن این که هرچه زودتر به فاشیسم غلبه کرده و در جنگی که به جهان تحمیل شده پیروز شویم. ما قصد نداریم همه آنچه که دراینجا گفته خواهد شد را منتشر کنیم، اما با یکدیگر مثل دوستان، بی پرده و صمیمانه سخن خواهیم گفت. تعهد متقابل شرکت کنندگان کنفرانس، دراین باره که هر آنچه در آن گفته شود منتشر نخواهد شد، زمینه را برای تبادل نظر آزاد و بی پرده آماده ساخت و به هر یک از طرفین کمک کرد تا بهتر و صریح تر با مواضع طرف مقابل آشنا شود. همچنین، زمینه را فراهم ساخت تا با وجود تفاوت های بنیادین میان نظام های اجتماعی و سیاسی اتحاد شوروی از یکسو و ایالات متحده و انگلستان از سوی دیگر، به حسن تفاهم و همکاری نتیجه بخش در مباره علیه دشمن مشترک برسند و اتحاد ضد هیتلتر را مستحکم کنند.رئیس جمهور امریکا در ادامه سخنانش پیرامون ترتیب کار کنفرانس اعلام کرد که ستاد نظامی هیات های نمایندگی می توانند مسائل نظامی را جداگانه بررسی کنند و هیات های نمایندگی بصورت همزمان بر سر مسائلی مانند نظام جهانی، پس از جنگ مذاکره کنند. روزولت در خاتمه سخنانش گفت: - فکر می کنم نتیجه این دیدار موفقیت آمیز خواهد بود و سه کشوری که علیه فاشیسم هیتلری متحد شده اند دراین کنفرانس بتوانند پایه های تحکیم اتحاد را برای نسل های آینده نیز فراهم کنند. او سپس روی کرد به چرچیل و استالین و از آنها سئوال کرد که قبل از آغاز مذاکرات تمایل دارند سخنانی در باره اهمیت این دیدار برای تمام بشریت سخن بگویند؟ چرچیل بلافاصله دست راست خود را بعلامت اجازه سخن بلند کرد و سپس، برای بلند شدن، روی صندلی راحتی خود چند بار جا بجا شد تا توانست برای هیکل سنگین خود جا پیدا کند. درحالیکه بسیار همآهنگ و واضح سخن می گفت، کلمات را مانند بنائی که آجر پس از آجر می چیند تا دیوار را بالا ببرد ادا کرد. در فاصله ای که مترجم سخنان او را به روسی ترجمه می کرد نیز لب هایش حرکت می کرد. گوئی جمله ای را که بعدا می خواست با صدای بلند بگوید، ابتدا یکبار برای خودش تکرار می کرد. چنان که گوئی برای باطن خود سخن می گوید. مترجم که آخرین جمله را به پایان می برد، چرپیل با اطمینان از اینکه کلمات مناسب را پیدا کرده، این بار با صدای بلند آنچه را قبلا برای خود زمزمه کرده بود سخن برای حاضران تکرار می کرد. با صدای بلند و مانند یک ناطق حرفه ای سخن می گفت. این جملات او از آن سخنرانی ثبت شد: - شاید این دیدار مظهر بزرگترین تمرکز قوای جهان، در تاریخ بشر باشد. حل و فصل مهم ترین مسائل برای کوتاه کردن هرچه زودتر جنگ و رسیدن به پیروزی. سرنوشت آینده بشریت اکنون در دست های ماست. من ادعا می کنم که برای خدمتی تاریخ به بشریت دراینجا جمع شده ایم. سپس، پیش از آنکه روی صندلی اش بنشیند، چند ثانیه ای با نگاهی نافذ همه حاضران را برانداز کرد تا از تاثیر سخنانش مطمئن شود. استالین بسیار خونسر و بی آنکه از جایش خود بلند شود، شروع به سخن کرد. بلافاصله سکوت مطلق در سالن کنفرانس حاکم شد. شاید به این علت که اکثریت حاضران در کنفرانس برای نخستین بار صدای استالین را می شنیدند و شاید هم به این دلیل که استالین بسیار خفیف و شمرده سخن می گفت. او بسیار کوتاه و بدون حاشیه پردازی گفت: - با سلام به همه حاضران در این کنفرانس، می خواهم چند تذکر بدهم. فکر می کنم تاریخ با ماست. قوای عظیم و امکانات عظیمی در اختیار ماست. شخصا امیدوارم تمام تدابیر ممکنه را بتوانیم اتخاذ کنیم تا در چارچوب همکاری مشترک، از امکانات عظیمی بهره گیری کنیم که ملت هایما دراختیارمان گذاشته اند. و اکنون بیائید کارمان را شروع کنیم. در اولین جلسه عمومی چگونگی عملیات جنگی در مناطق مختلف مطرح شد و همه به یک آگاهی از وضع جبهه ها رسیدند. روزولت اوضاع نظامی آسیای جنوب شرقی را بصورت مختصر توضیح داد و سپس با تفصیل بیشتری درباره عملیات در منطقه برمه و نقشه های مربوط به آزاد سازی بخش شمالی آن از اشغال ژاپنی ها صحبت کرد. او توضیح داد که همه این تدابیر بمنظور کمک رسانی به چین جنگ زده، افتتاح راه برمه و تحکیم مواضع پیش بینی شده است تا بتوان بلافاصله پس از شکست آلمان، از این مواضع به نیروهای ژاپن حمله کرد و آن را شکست داد. کمی هم در باره عملیات جنگی در اروپا توضیح داد. پس از روزولت استالین سخن گفت: - در ارتباط با جنگ در اروپا، قبل از هر چیز می خواهم کمی در باره چگونگی عملیات از زمان تعرض آلمان ها در ماه ژوئیه به اینطرف حرف بزنم. شاید من زیاد وارد جزئیات بشوم، دراینصورت می توانم توضیحاتم را کوتاه کنم. چرچیل فورا پاسخ داد: - کاملا آماده شنیدن گفتنی های شما هستیم. استالین ادامه داد: - در ضمن باید بگویم که اخیرا خودمان هم برای تعرض تدارکاتی را دیده بودیم، اما آلمان ها پیشدستی کردند. البته چون خودمان را برای تعرض آماده کرده و نیروی زیادی جمع کرده بودیم، پس از دفع حمله آلمان ها توانستیم در اندک زمانی حمله را شروع کنیم. همینجا می خواهم بگویم که بر خلاف آنکه می گویند ما همه چیز را از قبل برنامه ریزی می کنیم، دراین مورد برای خودمان هم موفقیت های ماه های اوت و سپتامبر غیر مترقبه بود. بر خلاف انتظار ما، آلمان ها ضعیف تر از آنچه تصور کرده بودیم از آب درآمدند. مطابق گزارش سازمان اطلاعاتی ما، اکنون آلمان ها درجبهه ما جمعا 260 لشکر دارند که 10 لشکر مجاری است، 20 لشکر فنلاندی، 16 تا 18 لشکر رومانی. روزولت پرسید: - هر لشکر آلمانی چند نفر است؟ استالین با دقت پاسخ داد: - یک لشکر آلمانی با قوای کمکی قریب 12 تا 13 هزار نفراست. در مقابل آنها، ما 300 تا 330 لشکر در جبهه ها داریم که مشغول جنگ اند. این مازاد نیرو را ما معمولا برای عملیات تعرضی بکار می گیریم، اما با توسعه تعرض، این برتری رو به کاهش می رود. اشکال بزرگ آنست که آلمانی ها هنگام عقب نشینی همه چیز را نیست و نابود می کنند. به همین دلیل رساندن مهمات به جبهه ها برای ما دشوار می شود و به همین دلیل تعرض ما با کندی صورت می گیرد. طی سه هفته اخیر آلمانی ها در اوکرائین و در جنوب و غرب کیف دست به عملیات تعرضی گسترده زده اند. آنها توانسته اند یک منطقه مهم و گرهی در شبکه راه آهن ما را تصرف کنند. شاید در روزهای آینده بتوانند "کوروستن" که آن هم یک نقطه گرهی و مهم دیگر در شبکه راه آهن ماست را هم تصرف کنند. در آن ناحیه آلمانی ها 5 لشکر تانک و 22 الی 23 لشکر پیاده نظام و موتوریزه دارند. هدفشان عبارتست از تسخیر دوباره کیف پایتخت اوکرائین. اگر چنین موفقیتی بدست آورند، آنوقت ما با اشکالات جدیدی مواجه خواهیم شد. بنابراین سرعت ورود متحدین به جبهه های جنگ در شمال و یا شمال غربی فرانسه بسیار اهمیت دارد. چرچیل پس از استالین شروع به صحبت کرد. او فورا نقشه های انگلیس و امریکا در مورد پیاده کردن نیرو در فرانسه و افتتاح جبهه دوم در اروپا را مطرح کرد. نخست وزیر انگلیس از همه چیز می گفت مگر افتتاح جبهه دوم که استالین اهمیت گشوده شدن آن در شمال و یا شمال غرب فرانسه و کاهش فشار سنگین آلمانی ها روی کیف را در سخنان خود تشریح کرده بود. او از اعلام زمان گشایش این جبهه طفره رفت. از اهمیت عملیات در شرق مدیترانه با ورود بعدی به شبه جزیره بالکان و پیشروی به سوی شمال شرقی برای قطع حرکت ارتش شوروی به سمت غرب تکیه می کرد. در واقع چرچیل هر بار که رشته سخن را بدست می گرفت، همین فکر را توسعه می داد و از گشایش جبهه دوم در فرانسه طفره می رفت. پس از تبادل اطلاعات پیرامون اوضاع جبهه ها، سران هیات ها قرار گذاشتند بحث پیرامون جبهه دوم را به کارشناسان نظامی واگذار کنند و خود روز بعد، یعنی 29 نوامبر جلسه ویژه را تشکیل دهند.
جلسه مشاوره کارشناسان
دراین جلسه از طرف هیات نمایندگی امریکا دریاسالار "لگی" و ژنرال "مارشال"، از طرف انگلیس ژنرال "بروک" و سرمارشال نیروی هوائی "پورتال" و از طرف شوروی گروهی به ریاست مارشال "وروشیلف" حضور داشتند. من نیز بعنوان مترجم حضور داشتم. جلسه مشاوره را دریاسالار لگی که از او تقاضا شده بود ریاست جلسه را برعهده داشته باشد افتتاح کرد. لگی به ژنرال بروک انگلیسی پیشنهاد کرد گزارشی درباره میدان عملیات جنگی مدیترانه بدهد. بروک همان طفره رفتن چرچیل در جلسه سران را در جلسه مشاوران نظامی دنبال کرده و اعلام کرد که مهم ترین وظیفه انگلیس و امریکا آنست که هرجا ممکن باشد دشمن را تحت فشار قرار بدهند. درعین حال آنها باید بکوشند راه بر روی سیلی از لشکرهای آلمانی که ممکن بود به شمال فرانسه سرازیر شود را سد کنند، زیرا افزایش شمار آنها در آن منطقه خطرناک است. بروک حرفش را ادامه داده و گفت که بدیهی است عملیات "اورلرد" (پیاده کردن نیرو در شمال فرانسه) دست و پای بسیاری از لشکرهای آلمانی را خواهد بست، اما تنها 6 ماه بعد این امر ممکن خواهد شد. او یادآور شد که انگلیس مایل است از نیروئی ک در دریای مدیترانه دارد حداکثر استفاده را بکند. ژنرال بریتانیائی فکر را توسعه داده و گفت که در نقشه های تدوینی انگلیس و امریکا عملیات فعال در تمام جبهه ها، از جمله در منطقه دریای مدیترانه پیش بینی شده است. ا نگلیس قایق های مخصوص دارد که قابل استفاده برای عملیات در آن منطقه است. فقط لازم است"اورلرد" به زمانی که ناوهای دسانت در دریای مدیترانه مورد استفاده قرار گیرد موکول گردد. انجام این عملیات می تواند نیروی آلمانی را سرگرم کند، اما اگر چنین نشود آلمانی ها این نیرو را علیه "اورلرد" بکار خواهند برد. سپس بروک انواع عملیات را برای انحراف نیروی آلمانی در هنگام پیاده شدن متحدین در شمال فرانسه مورد بررسی قرار داد و از اشکالات مربوط به انتقال نیروی تازه نفس از راه دریا برای کمک به این و آن گروه بندی صحبت کرد. او توضیح داد که تکمیل بموقع هر نوع دسانت کمکی با نیروهای تازه نفس کار ساده ای نخواهد بود، اما از همه امکانات دراین زمینه باید استفاده کرد تا آلمانی ها نتوانند به نیروی خود بیافزایند، بویژه زمانی که نیروی پیاده شده متحدین هنوز باندازه کافی نباشد. ژنرال مارشال که پس از بروک سخن می گفت به موضوع ناوهای دسانت پرداخت که به گمان وی بصورت حاد مطرح است. قبل از هرچیز منظور از ناوهای قابل حمل تانک و نیروی موتوریزه بود. کمبود همین نوع ناو از نظر انجام موفقیت آمیز بودن عملیات در دریای مدیترانه احساس می شد. ارجحیت عمل "اورلرد" در آن بود که کوتاه ترین فاصله انتقال نیرو را در لحظه آغازین در نظر داشت. در آینده بنا بود نیرو مستقیما از ایالات متحده، جمعا حدود 60 لشکر امریکائی به فرانسه اعزام شود. ژنرال مارشال ادامه داد: اکنون موضوع اینجاست که چه اقداماتی باید در سه ماه آینده و مطابق با آنها، در شش ماه آینده انجام داد. پیاده کردن نیرو در جنوب فرانسه دو ماه قبل از عملیات"اورلرد" کار بسیار خطرناکی است. ولی درعین حال این هم کاملا درست است که عمل در جنوب فرانسه به موفقیت "اورلرد" کمک خواهد کرد. بنابراین لازم است دو سه هفته قبل از افتتاح جبهه دوم، در نورماندی، در جنوب فرانسه نیرو پیاده کرد. لازم است به این نکته توجه شود که عملیات آلمانی ها در زمینه ویران ساختن همه بنادر مانع قابل ملاحظه ای در راه عملیات متحدین خواهد بود. لازم است تدارکات ارتش از طریق کرانه باز طی مدت طولانی صورت گیرد. درخاتمه، ژنرال مارشال بار دیگر متذکر شد که امریکائی ها نه از نظر کمبود نیرو و تدارکات، بلکه از نظر کمبود ناوهای دسانت با اشکال مواجه اند. بدین ترتیب ژنرال مارشال با وجودی که نقشه های انگلیس را مبنی بر گسترش عملیات متحدین در منطقه مدایترانه رد نکرد، ولی توضیح داد که کمبود وسائل دسانت در صورتی که این نقشه ها عملی شود به تاخیر قابل ملاحظه ای در عتملیات "اورلرد" منجر خواهد شد. وروشیلف که استدلال های بروک و مارشال را با دقت گوش می داد، ترجیح داد نظر خود را بعدا اعلام کند. او، دراین مرحله فقط از کارشناسان غربی خواست تا اطلاعاتی در باره عملیات هوائی ارائه بدهند. "پورتال" مارشال نیروی هوائی انگلستان گفت که حمله های هوائی به آلمان تا آن زمان بطور عمده از خاک انگلستان صورت گرفته است، ولی اکنون وقت آنست که از منطقه دریای مدیترانه نیز حمله هوائی آغاز شود. با این تذکر که مبارزه ای سخت در پیش است، اظهار عقیده کرد که نقشه انگلیس و امریکا مبنی بر نابودی نیروی هوائی آلمان بهر صورت به موفقیت خواهد انجامید. دشمن نسبت به حملات هوائی گسترده، بویژه به جنوب آلمان که از منطقه دریای مدیترانه صورت خواهد گرفت بسیار حساسیت دارد. ما بخوبی آگاهی داریم که نیروی هوائی شوروی تقریبا به تمامی در نیردهای جبهه زمینی درگیر است ولی خوب بود اگر فرماندهی شوروی تعدادی جنگنده برای بمباران شرق آلمان می فرستاد. این امر اثر خوبی بر وضع سایر جبهه ها خواهد داشت. سپس دریاسالار لگی نظر مارشال ورشیلف را دراین زمینه سئوال کرد. ورشیلف بالاخره سکوت را شکست و گفت: - قبل از همه من می خواستم دو سئوال مطرح کنم. یکی اینکه برای حل مسئله وسائل نقلیه و دسانت چه اقداماتی شده و دیگر آنکه آیا به عملیات "اورلرد" اولویت داده می شود یا خیر؟ از سخنرانی مارشال چنین بر می آید که امریکائی ها عملیات "اورلرد" را عمده می دانند، اما ژنرال بروک. آیا ایشان نیز بعنوان رئیس ستاد کل ارتش بریتانیا این عملیات را عمده میداند؟ آیا بعقیده وی نمی شود بجای آن عملیات دیگری را در منطقه مدیترانه و یا جای دیگری در نظر گرفت؟ ژنرال مارشال ذر پاسخ به ورشیلف گفت: - تا آنجا که به ایالات متحده مربوط است ما هر چه از دستمان بر می آمد انجام دادیم تا تدارکات لازم تا لحظه شروع عملیات "اورلرد" انجام شود. بویژه کشتی های باری دسانت در حال تدارک است که هر یک ظرفیت حمل 40 تانک را دارد. برای مدتی همه در سکوت فرو رفتند و سپس ژنرال بروک گفت: - قبل از هر چیز مایلم جواب سئوال مارشال وروشیلف را بدهم که می خواست بداند انگلیسی ها چه برداشتی از عملیات "اورلرد" دارند. انگلیسی ها اهمیت بسیاری به این عملیات میدهند و آن را جزء مهمی از جنگ تلقی می کنند، اما برای موفقیت آن مقدمات معینی باید وجود داشته باشد که نگذارد آلمانی ها از جاده های عالی شمال فرانسه برای انتقال نیروهای تازه نفس استفاده کنند. بدین ترتیب، بروک بدون آنکه جواب مستقیم سئوال وروشیلف درباره اینکه "انگلیسی ها عملیات "اورلرد" را عمده تلقی می کنند یا نه؟" را بدهد به تفصیل شروع کرد به این اظهار نظر که فرماندهی بریتانیا باید بداند که مقدمات لازم برای پیاده کردن نیرو از طریق لامانش در سال 1944 فراهم می آید یا خیر و لذا انگلیسی ها تدارک می بینند تا در اوائل سال آینده این عملیات را انجام دهند. اما اشکال کار در ناوهای مخصوص دسانت است. برای آمادگی آنها تا ماه مه 1944 هم اکنون لازم است بیشتر ناوهای دسانت از دریای مدیترانه فرا خوانده شوند که این امر باعث متوقف شدن عملیات در ایتالیا می شود و این در شرایطی است که انگلیسی ها می خواهند در ایتالیا تعداد هرچه بیشتر لشکرهای آلمانی را در نبردها درگیر نگه دارند. این امر نه تنها از نظر انحراف نیروی آلمانی از جبهه روسیه، بلکه از نظر موفقیت آینده "اورلرد" نیز اهمیت دارد. بهمین جهت است که هم اکنون نمی شود تمام کوشش را روی تدارک "اورلرد" متمرکز کرد. لذا مشکل بتوان گفت مداخله در شمال فرانسه چه زمانی آغاز خواهد شد. در خاتمه ژنرال بروک به اشکالات مربوط به ایجاد بنادر شناور موقت اشاره کرد و توضیح داد که دراین زمینه آزمایشاتی درجریان است که بعضی از آنها چندان موفقیتی نداشته، اگرچه بطور کلی موفقیت هائی نیز بدست آمده است. بدین ترتیب ژنرال بروک علاوه بر اشکالاتی که انگلیسی ها تا آن لحظه مطرح کرده بودند، یک مانع تازه نیز بر سر راه گشایش بموقع "اورلرد" اضافه کرد. این توضیحات خواه نا خواه مارشال وروشیلف را قانع نکرد و او سئوال خود را بار دیگر تکرار کرد: - من می خواهم بدانم آیا انگلیسی ها عملیات "اورلرد" را عمده می دانند یا خیر؟ ژنرال انگلیسی بازهم از پاسخ مستقیم طفره رفت و گفت: - من منتظر این سئوال بودم و باید خاطرنشان کنم که نمی خواهم عملیات چه در شمال و چه در جنوب فرانسه با شکست روبرو شود. در شرایط نامناسب، این عملیات محکوم به شکست است. وروشیلف که نتوانسته بود پاسخ مستقیم از دهان انگلیسی ها بشنود، به تشریح نقطه نظرات شوروی پرداخت. او اعلامیه روز گذشته هیات شوروی در اجلاس عمومی کنفرانس را یادآوری کرد که در آن تاکید شده بود ستاد کل ارتش شوروی عملیات در منطقه مدیترانه را در درجه دوم اهمیت تلقی می کند و لازم می داند فقط آنگونه عملیاتی در جنوب فرانسه انجام شود که برای موفقیت "اورلرد" زمینه ساز شود. وروشیلف گفت: - تجربه جنگی، ضربات نیروی هوائی انگلیس و امریکا بر آلمان درجه سازمانی نیروی ایالات متحده و پادشاهی متحد، وسائل فنی نیرومند ایالات متحده، قدرت دریائی متحدین و بویژه تسلط آنها بر دریای مدیترانه، همه اینها نشان میدهد که اگر عزمی در میان باشد "اورلرد" می تواند با موفقیت انجام شود. تنها اراده قوی دراین امر لازم است. سپس وروشیلف یادآوری کرد که پیشنهادات طرف شوروی عبارت از آنست که عملیات از طریق لامانش توسط عملیات نیروی متحدین در جنوب فرانسه تقویت شود. برای رسیدن به این هدف نیز درایتالیا می توان عملیات تدافعی را آغاز کرد و نیروی آزاده شده را در جنوب فرانسه پیاده کرد تا ضربه از دو طرف بر دشمن وارد شود. پیاده کردن این نیرو می تواند دو تا سه ماه جلوتر، یا بطور همزمان و یا کمی پس از عملیات "اورلرد" صورت گیرد. ولی حتما باید صورت گیرد. وروشیلف ادامه داد: - ما عملیات از طریق لامانش را یک عملیات سخت می دانیم. ما آگاه هستیم که این عملیات سخت تر از عبور از رودخانه هاست ولی بر پایه تجربه خود در عبور از رودخانه های بزرگی مانند دنپر، دسنا، سوژ که ساحل راست آنها مرتفع و توسط آلمانی ها بخوبی تقویت شده بود می توانم بگویم که عملیات از طریق لامانش در صورتیکه با جدیت دنبال شود به موفقیت خواهد رسید. در ساحل راست رودخانه های مذکور، آلمان ها استحکامات جدیدی از بتون مسلح ساخته و توپخانه نیرومندی در آنجا مستقر کرده بودند و می توانستند ساحل چپ پائین را تا فاصله زیاد هدف قرار دهند و مانع رسیدن نیروی ما به روخانه شوند. با این وجود، پس از آتش متمرکز توپخانه و خمپاره اندازها، پس از ضربات نیرومند نیروی هوائی، نیروی ما توانست از این رودخانه عبور کند و دشمن شکست خورد. وروشیلف در پایان سخنانش گفت: - بنابراین من اطمینان دارم که عملیات "اورلرد" اگر خوب تدارک دیده شود و مهمتر از همه، حمایت نیروی هوائی قوی برای آن تدارک دیده شود به موفقیت کامل خواهد انجامید. بدیهی است نیروی هوائی متحدین باید قبل از شروع عملیات نیروی زمینی تسلط کامل خود بر هوا را تامین کند. ژنرال بروک در جواب وروشیلف با لحنی مسالمت آمیز گفت که انگلیس و امریکا عملیات در دریای مدیترانه را در درجه دوم اهمیت قرار میدهند، اما چون نیروی مهمی در آنجا مستقر است عملیات در آنجا می تواند و باید انجام شود تا به عملیات عمده کمک کند. این عملیات با تمامی جریان جنگ و بویژه با موفقیت عملیات جنگی در شمال فرانسه ارتباط نزدیک دارد. سپس بروک مسئله عبور از موانع آبی را مطرح کرد. او گفت که انگلیس ها با علاقه و تحسین تمام عبور ارتش شوروی از رودخانه ها را دنبال می کردند. ما شاهد موفقیت های بزرگ روس ها در عملیات پیاده کردن نیرو بودیم ولی عملیات از طریق لامانش مستلزم وسائل ویژه و تدارک جزئیات بیشتری است. اشکال بزرگ آنست که ساحل فرانسه کم شیب است و پایاب وسیع آنجا وجود دارد. بنابراین در بسیاری جاها ناوها نمی توانند به ساحل نزدیک شوند. ژنرال مارشال نیز به اشکالات مربوط به پیاده کردن نیرو در شمال فرانسه اشاره کرد. او با خوشبینی وروشیلف نسبت به عبور نیرو از لامانش مخالفت کرد. مارشال گفت زمانی وی در زمینه عملیات زمینی و عبور از رودخانه ها تعلیم دیده اما وقتی با عملیات عبور از اقیانوس مواجه شد مجبور به تجدید تعلیمات شد. بنابراین اگر ناکامی در عبور از رودخانه بتواند به معنای عدم موفقیت تلقی شود، عدم موفقیت در عبور نیرو از اقیانوس به معنای فاجعه است. وروشیلف با حرف مارشال مخالفت کرد. او استدلال کرد: - ماهیت عمده عملیاتی مانند "اورلرد" عبارت از سازمان، برنامه ریزی و تاکتیک دقیق. اگر تاکتیک با هدف سازگار باشد، حتی عدم موفقیت واحدهای پیشرو، در حد همان عدم موفقیت است و نه فاجعه. نیروی هوائی باید بر فضای هوائی تسلط پیدا کند و توپخانه دشمن را سرکوب کند. پس از آتش شدید توپخانه واحدهای پیشرو جلو میروند و اگر توانستند موقعیت جدید خود را تثبیت کنند و دورنمای پیروزی جدید را حدس بزنند واحد اصلی می توانند در آنسو پیاده شود. هیچ نتیجه ای از این بحث بدست نیآمد. طرفین عقاید خود را حفظ کردند. کارشناسان نظامی نه تنها پیرامون مسئله عملیات پیاده کردن نیرو به توافق نظر نرسیدند، بلکه مسئله مهم گشایش جبهه دوم در شمال فرانسه که خواست فوری استالین بود حل نشده باقی ماند. به همین دلیل، وقتی بعد از ظهر جلسه عمومی هیات های نمایندگی سه قدرت تشکیل شد، نمایندگان نظامی نتوانستند هیچ گزارشی از پیشرفت گفتگوها ارائه بدهند.
تاریخچه جبهه دوم در اروپا تا آن روز بس طولانی بود. از لحظه حمله آلمان هیتلری به اتحاد شوروی، نیروی اصلی آلمان در جبهه شرق درگیر بود. هیتلر به این دلیل توانسته بود نیروی خود را در جبهه شرق متمرکز کند که درجبهه غرب عملیات چندان جدی علیه ارتش هیتلر جریان نداشت. اتحاد شوروی قسمت اعظم سنگینی ضربه نظامی هیتلری را تحمل می کرد. هیتلر برای حمله به اتحاد شوروی 5ر5 میلیون نیروی نظامی آلمان را بسیج کرده بود. این نیرو متشکل بود از 181 لشکر و 18 تیپ در مرز شوروی و تسلیحات آن نیز عبارت بود از 48 هزار توپ و خمپاره انداز، قریب 2800 تانک و توپ خودرو، 4500 فروند هواپیما و دیگر وسائل فنی جنگی. زیر چنین فشاری بود که اتحاد شوروی روی ورود فعالانه تر متحدین خود برای مقابله با دشمن مشترک و حمایت از ارتش سرخ- بویژه عملیات در قاره اروپا- پافشاری می کرد. در ماه های اول جنگ شرایط در جبهه شوروی و آلمان برای افتتاح جبهه دوم در اروپای غربی کاملا مساعد بود، زیرا هیتلر نیروی خود را در آن بخش کاهش داده بود. برخی سیاستمداران انگلیسی بلافاصله پس از حمله آلمان هیتلری به اتحاد شوروی از اندیشه افتتاح هرچه زودتر جبهه دوم در اروپا پشتیبانی کردند. آنتونی ایدن وزیر خارجه بریتانیای کبیر در تاریخ 30 ژوئن 1941 اعلام داشت که رهبران انگلیس "به پیاده کردن نیرو در فرانسه فکر می کنند". لیکن زمان می گذشت و هیچ اقدام مشخصی برای عملی شدن این پیشنهاد انجام نمی شد. استالین طی نامه خود برای چرچیل نخست وزیر انگلستان نوشته بود: "وضع نظامی اتحاد شوروی و بریتانیای کبیر نیز در صورت ایجاد جبهه دوم علیه هیتلر در غرب (شمال فرانسه) و در شمال (شالگان) بسیار بهبود می یافت... من از اشکالات مربوط به ایجاد چنین جبهه ای آگاهی دارم ولی بنظرم علیرغم اشکالات باید این جبهه ایجاد شود، نه تنها بخاطر امر مشترک ما، بلکه بخاطر منافع خود انگلستان. هم اکنون ایجاد چنین جبهه ای آسان تر است زیرا نیروی آلمان در شرق متمرکز است و هیتلر هنوز وقت نکرده پای خود را در مواضع تسخیر شده در شرق محکم کند". چرچیل پاسخ داد: با وجود آنکه دولت وی "از روز اول حمله آلمان به روسیه امکان تعرض به فرانسه اشغالی و هلند را در نظرداشت" درحال حاضر "روسای ستاد امکانی نمی بینند دست به کاری بزنند که بتواند کمی، ولو ناچیز به شما باشد". همزمان با این مکاتبه، آلمان هیتلری 30 لشکر تازه نفس پیاده نظام و شمار زیادی تانک و جنگنده جدید به جبهه شرق اعزام کرد و پیشروی خود را ادامه داده و بیش از نیمی از خاک اوکرائین را اشغال کرده و در شمال به لنینگراد نزدیک شدند. 3 سپتامبر 1941 استالین طی نامه ای برای نخست وزیر انگلستان نوشت: "آلمانی ها خطر از سوی غرب را حرف پوچ می دانند و با اطمینان به اینکه هیچ جبهه دومی در غرب وجود ندارد و نخواهد داشت، تمام نیروی خود را از غرب به شرق انتقال می دهند". دولت شوروی با اصرار خواست که جبهه دوم که حداقل بتواند 30- 40 لشکر آلمانی را از جبهه شرق به خود جلب کند "همین امسال ایجاد گردد". لیکن این خواست نیز در هوا معلق ماند. مکاتبه میان لندن و مسکو درباره استفاده از نیروی انگلیس درجبهه شوروی و آلمان بسیار گویاست. این فکر در پیام 13 سپتامبر 1941 استالین برای نخست وزیر انگلیس مطرح شد. دراین پیام استالین به چرچیل پیشنهاد کرده بود "25- 30 لشکر در آرخانگلسک پیاده شود و یا از راه ایران به نواحی جنوبی اتحاد شوروی برای همکاری نظامی با نیروی شوروی درخاک شوروی وارد شود، درست مانند جنگ گذشته در فرانسه، که یک لشکر اعزامی روسیه در آنجا در نبرد شرکت کرد. سپس در پیام گفته می شد که "این، کمک بزرگی است" اگر ضربه محکمی بر هیتلریها وارد شود. حال واکنش دولت انگلیس نسبت به این پیام چه بود؟ دولت انگلیس به زبان چرچیل اعلام کرد که اعزام لشکرهای انگلیس به جبهه شوروی و آلمان "مطلقا خارج از توانائی است". درعین حال، چرچیل پیشنهاد کرد نیروی شوروی درایران با نیروی انگلیس عوض شود و واحدهای بریتانیائی به قفقاز "جهت حفاظت مناطق نفت خیز" اعزام گردند و نیروی شوروی آزاد شده برای تقویت جبهه اعزام شود! خواه ناخواه دولت شوروی با قاطعیت این پیشنهاد چرچیل را رد کرد و استالین طی پیام بعدی خود برای چرچیل با لحنی خشک نوشت: "در قفقاز جنگ نیست. جنگ در اوکرائین است." موضع دولت ایالات متحده نیز روشن بود. روزولت در جریان دیدار و گفتگو با سفیر اتحاد شوروی در ایالات متحده "م.م. لیتوینوف" مدعی شد که نیروی امریکا برای ایران، نسبت به نیروی انگلیس و شوروی قابل قبول تر است! روزولت نیز در همین رابطه پا را از چرچیل فراتر گذاشته و گفت امریکائی ها می توانند در قفقاز هم جای نیروی شوروی را بگیرند. روزولت اضافه کرده بود که عین این کار را می شود در مورمانسک نیز انجام داد و دست نیروی شوروی را برای عملیات در نواحی فعال تر جبهه باز کرد. این پیشنهاد روزولت حامل اشاره دیپلماتیکی بود مبنی بر اینکه امریکا مخالفتی ندارد با اینکه اتحاد شوروی "یک بندر یخ نزن در شمال، مثلا در نروژ، مثل نارویک" دریافت کند تا بتوان یک "راهرو" برای اتحاد شوروی تعبیه کرد. دولت شوروی نمی توانست این پیشنهاد را بپذیرد. کمیسرخلقی امور خارجه اتحاد شوروی طی تلگرام مورخ 18 ژانویه به لیتوینوف دستور داد این جواب را به روزولت بدهد: "دولت شوروی لازم میداند به رئیس جمهوری اعلام کند که اتحاد شوروی نه به خاک و نه نسبت به هیچ امتیاز دیگری در کشور مستقل نروژ ادعائی ندارد و لذا نمی تواند پیشنهاد اشغال نارویک توسط نیروی شوروی را قبول کند." و اما در مورد خروج نیروی شوروی از قفقاز و یا از مورمانسک و جایگزینی نیروی امریکا در آنجا، در پاسخ شوروی اشاره شد که این امر "هم اکنون هیچ اهمیت عملی ندارد، زیرا مورمانسک و قفقاز هم اکنون در خطر نیست. ولی ما با رضایت خاطر کمک روزولت را بصورت نیروی امریکا قبول می کردیم، اگر هدف این بود که در کنار نیروی شوروی علیه نیروی هیتلر و متحدینش وارد نبرد شود." از این مکاتبات و نظرات می توان این نتیجه معین را گرفت: اول، اینکه دولتین ایالات متحده و انگلیس هنوز نسبت به توان اتحاد شوروی برای مقابله درازمدت با مداخله هیتلری تردید داشتند و بنابر این نمی خواستند نیروی خود را به خطر بیاندازند. درعین حال، امریکائی ها مثل انگلیسی ها مایل به حضور نظامی در شمال ایران، قفقاز و نیز در شبه جزیره کلسکی بودند زیرا آن مناطق را از نظر سوق الجیشی و اقتصادی مهم می دانستند. این سئوال پیش می آید که آیا برای متحدین غربی امکان داشت در دوره اول جنگ در اتحاد شوروی جبهه دوم را در اروپا باز کنند یا خیر؟ به گواهی "لرد بیوربروک" وزیر تدارکات جنگی وقت انگلیس، رهبران نظامی انگلیس "هیچوقت نمی خواستند دست به عملیات تعرضی بزنند". البته، اصل مسئله تنها در بی میلی نظامی ها نبود، بلکه ملاحظات معین سیاسی نیز دراین میان نقش بازی می کرد. در لندن و واشنگتن محافل با نفوذی بودند که مایل بودند اتحاد شوروی و آلمان یکدیگر را در جریان نبرد هرچه بیشتر ضعیف کنند. "مور برابازون" وزیر صنایع هواپیماسازی وقت انگلستان، بی تعارف، این ملاحظات را بازگو کرد. وی اعلام کرد: "بهترین نتیجه مبارزه درجبهه شرق این می بود که اتحاد شوروی و آلمان یکدیگر را خنثی کنند و در نتیجه انگلستان بتواند بر اروپا تسلط یابد." بجاست اگر حرف مشهور "هری ترومن" سناتور وقت و بعدا معاون ریاست جمهوری و رئیس جمهوری امریکا را بیآد آوریم که گفت:"هرگاه دیدیم که آلمان پیروز میشود باید به روسیه کمک کنیم و هر وقت روسیه درحال غلبه بود باید به آلمان کمک کنیم تا بدین ترتیب امکان بدهیم یکدیگر را کشته و تضعیف شوند". چنان که حوادث بعدی نشان داد، نظرات مشابه آنچه آورده شد، تاثیر زیادی در موضع گیری محافل حاکمه انگلستان و ایالات متحده در زمینه مسئله افتتاح جبهه دوم در اروپا داشت. پس از آنکه بدنبال حمله ژاپنی ها به پرل هاربر در تاریخ 11 سپتامبر 191 به ایالات متحده اعلام جنگ کرد، آنگاه واشنگتن فعالانه در بحث پیرامون جبهه دوم شرکت کرد. رئیس جمهور "روزولت" بارها متذکر شد که پیاده کردن هرچه زودتر نیرو در اروپای غربی را مهم ترین وظیفه متحدین غربی می داند، لیکن درایالات متحده محافل با نفوذی هنوز وجود داشتند که با این امر شدیدا مخالفت می کردند. با وجود این، در بهار سال 1942 نقشه امریکائی ورود به جنگ در شمال فرانسه از طریق لامانش در تنگ ترین قسمت آن و پیاده کردن نیرو در ساحل فرانسه میان کاله و هاور در شرق مصب روز سن تهیه شد. ژنرال مارشال ضمن گزارش در باره این نقشه به روزولت متذکر شد که "تعرض موفقیت آمیز در این ناحیه بزرگترین کمک به جبهه روسیه خواهد بود". ولی در همان زمان نیز عملی ساختن این نقشه که در اوائل نام رمز "راونداپ" داشت، تنها برای بهار سال 1943 پیش بینی شده بود. البته در سال 1942 فرماندهی امریکائی عملیات محدودی بنام "اسلج هامر" را در نظر داشت که میبایستی فقط به این شرط انجام شود که:
1- "وضع درجبهه روسیه وخیم شود. یعنی موفقیت ارتش آلمان بقدری خراب شود که خطر شکست حتمی مقاومت روسیه بوجود آید... در اینصورت حمله را باید بهای یک کار مشترک بدانیم. 2- وضع آلمانی ها در اروپای غربی بحرانی شود." چنانچه می بینیم دراینجا هم روش انتظار برتری یافت. درحالیکه نبردهای شدید در سال 1942 در جبهه شوروی و آلمان درجریان بود، لندن و واشنگتن منتظر مناسب ترین لحظه برای افتتاح جبهه دوم بودند! هنگام سفر مولوتف به لندن و واشنگتن در تابستان سال 1942 دولت شوروی دوباره مسئله تسریع در مداخله متحدین غربی در فرانسه را مطرح کرد. روزولت جواب مثبت داد و در نتیجه چرچیل مجبور به عقب نشینی شد. اعلامیه مشترک انگلیس و شوروی که 12 ژوئن 1942 به امضاء رسید، فرمول توافق نظر شده در واشنگتن را تکرار می کرد که حاکی بود: " توافق نظر کامل نسبت به وظائف مبرم ایجاد جبهه دوم در اروپا در سال 1942 حاصل گردیده است." بنظر می رسید که مسئله دشوار توافق نظر پیرامون موعد مشخص افتتاح جبهه دوم بالاخره حل شده است، اما این بار هم قدرت های غربی به تعهد خود وفا نکردند. سال 1942 گذشته بود، سال 1943 هم نزدیک به اتمام بود. وقتی در اواخر نوامبر کنفرانس تهران افتتاح شد هنوز هم معلوم نبود جبهه دوم در اروپای غربی چه زمانی گشوده خواهد شد. بنابر این طبیعی بود که در آنجا دولت شوروی با قاطعیت جواب این سئوال را بخواهد که جبهه دوم بالاخره چه وقت باز خواهد شد؟ در سالهای بعد از جنگ چرچیل بطور مکرر این واقعیت را نفی کرد که وی بجای عملیات "اورلرد" نقشه مداخله در قاره، در بخش شرقی دریای مدیترانه، قبل از هرچیز، در بالکان را کشیده بود. اما اسناد سخنان و ادعاهای او را تکذیب می کند: " اخبار زیاد قابل شک نسبت به خط مشی که من در توافق کامل با روسای ستادهای بریتانیا در کنفرانس تهران از آن پیروی کردم در دست بود. در امریکا این افسانه شایع شده که من می خواستم از عملیاتی بنام "اورلرد" که می بایستی از طریق لامانش انجام شود جلوگیری کنم و این که من بیهوده سعی می کردم پای متحدین را در یک مداخله گسترده در بالکان و یا در کارزار وسیعی در بخش شرقی دریای مدیترانه به میان بکشم تا بطور بسیار موثر عملیات اورلرد را نا فرجام سازم". در واقع بطوری که اسناد نشان می دهد، چرچیل از همین خط مشی پیروی می کرد. اهداف واقعی چرچیل در آن زمان برای رئیس جمهور روزولت نیز روشن بود. پسرش روزولت که در آن روزها مقیم تهران بود،پس از مرگ پدر فورا متن گفتگوی خود با وی را که در پایتخت ایران صورت گرفته بود منتشر ساخت. در مورد مذاکرات پیرامون افتتاح جبهه دوم در اورپا رئیس جمهور روزولت به الیوت گفته بود که چرچیل دراین زمینه هدف ویژه ای داشت و آن عملیات در بالکان بود. رئیس جمهور روزولت ضمن سخنرانی خود در اولین جلسه عمومی کنفرانس تهران نیز خاطرنشان ساخته بود که عملیات از طریق لامانش بسیار مهم و خیلی مورد علاقه اتحاد شوروی است. او گفته بود که تا آنجا که این امر به متحدین غربی مربوط است آنها یک سال و نیم است که نقشه های مربوطه را تهیه می کنند ولی هنوز نمی توانند بخاطر کمبود ظرفیت های باربری موعد عملیات را تعیین کنند. پس از اشاره به اینکه هر نوع عملیات پیاده کردن نیرو مستلزم ناوهای مخصوص است، روزولت مسئله اولویت و نوبت بندی این یا آن عملیات را مطرح کرد. سپس وی پرسید که آیا چرچیل مایل است به آنچه گفته شد چیزی بیافزاید؟ چرچیل پاسخ داده بود:
- اجازه می خواهم حرفم را موکول به بعد کنم و مارشال استالین حرفش را بزند.
لابد نخست وزیر انگلیس می خواست بار دیگر از موضع نمایندگان شوروی سر در آورد تا بعدا استدلالال مناسبی پیش بکشد. استالین قاطعانه اعلام کرد که طرف شوروی به پیاده شدن نیروی متحدین در شمال فرانسه و بدون تاخیر بیشتر حساب می کند، زیرا فقط اینگونه عملیات می تواند وضع را در جبهه شوروی و آلمان بهبود بخشد. استالین تاکید کرد:
- ما روس ها عقیده داریم که ضربه به دشمن در شمال یا شمال غربی فرانسه بهترین نتیجه را می دهد. فرانسه نقطه ضعف بزرگ هیتلر است. البته، این عملیات سخت است و آلمانی ها در فرانسه دیوانه وار از خود دفاع خواهند کرد، ولی بازهم این بهترین راه حل است. نظر قاطع من همین است. این بار چرچیل نتوانست طفره برود. ابتدا تذکر داد که پیشنهاداتش را فقط در چارچوب طرح مسئله عنوان می کند و سپس اعلام کرد که باید مسئله چگونگی استفاده از نیروی متحدین غربی در دریای مدیترانه حل شود. چرچیل پرسید: - آیا عملیات ما در بخش شرقی دریای مدیترانه که احتمالا باعث کمی تاخیر در انجام عملیات از طریق لامانش خواهد شد مورد علاقه دولت شوروی هست؟ چرچیل منتظر پاسخ نماند و با عجله گفت: - در مورد این مسئله ما هنوز تصمیم معینی نگرفته و اینجا آمده ایم تا تصمیمی بگیریم. روزولت مداخله کرده و با قطع کردن حرف چرچیل گفت: - یک امکان دیگر وجود دارد و آن اینکه در بخش شمالی دریای آدریاتیک نیرو پیاده کنیم و ارتش شوروی هم به ادسا نزدیک شود. نخست وزیر انگلیس سخن روزولت را ادامه داد و گفت: - اگر ما بتوانیم رم را فتح کنیم و راه آلمان را از جنوب ببندیم، بعدا می توانیم در غرب و جنوب فرانسه دست به عملیات بزنیم و به ارتش های چریکی کمک کنیم. می توان یک کمیسیون تشکیل داد که این مسئله را بررسی کرده و سند دقیق و تدوین شده آن را تهیه کند. استالین که با دقت حرف چرچیل را گوش می کرد اجاره صحبت خواست: - من چند سئوال دارم. برداشتم اینست که برای عملیات در شمال فرانسه 35 لشکر موجود است. درست است؟ چرچیل پاسخ داد: - بله. درست است. استالین حرفش را دامه داد: - قبل از عملیات مداخله در شمال فرانسه در نظر است عملیات درجبهه ایتالیا برای اشغال رم انجام شود و پس از آن عملیات تدافعی در ایتالیا در نظر است؟ چرچیل به علامت تصدیق سرش را تکان داد. استالین همچنان به پرسش های خود ادامه داد: - من برداشتم اینست که علاوه براین، عملیات دیگری هم در نظر است که یکی از آنها پیاده کردن نیرو در منطقه دریای آدریاتیک است. آیا برداشتم درست است؟ چرچیل گفت: - شاید چنین عملیاتی به نفع ارتش شما باشد. سپس شروع کرد به توضیح این که بزرگترین مسئله عبارت از انتقال نیروست. عملیات "اورلرد" را 35 لشکر شروع خواهد کرد و سپس مقدار نیرو باید توسط لشکرهائی که از ایالات متحده انتقال خواهند یافت افزایش یابد و تعدادشان به 50- 60 برسد. ظرف 6 ماه آینده نیروی هوائی بریتانیا و امریکا مستقر در انگلستان دو و سه برابر خواهد شد. علاوه براین، هم اکنون کار مربوط به ذخیره سازی نیرو در انگلستان بصورت مداوم انجام می شود. استالین دوباره پرسید: - آیا من درست متوجه شده ام که علاوه بر عملیات تسخیر رم یک عملیات دیگر در منطقه دریای آدریاتیک و نیز یک عملیات در بخش جنوبی فرانسه در نظراست؟ چرچیل این بار از جواب مستقیم طفره رفت و گفت که در نظر است در لحظه شروع عملیات "اورلرد" یک حمله در جنوب فرانسه صورت گیرد. برای این منظور می شود یک مقدار نیرو از ایتالیا فرا خواند ولی هنوز جزئیات این عملیات مشخص نشده است. استالین گفت: - بنظرم بهتر بود عملیات "اورلرد" مبنای تمام عملیات سال 1944 قرار گیرد. اگر همزمان با این عملیات، نیرو در جنوب فرانسه پیاده می شد آنوقت در گروه نیرو می توانستند در جنوب فرانسه به هم برسند. بنابراین خوب بود اگر دو عملیات انجام می شد، یکی عملیات "اورلرد" و دیگری پیاده کردن نیرو در جنوب فرانسه برای کمک به عملیات اول. در عین حال عملیات در ناحیه رم یک عملیات منحرف کننده برای نیروی دشمن می بود. با پیاده کردن نیرو در آن واحد در شمال و جنوب فرانسه و یا به هم رساندن این نیروها می شد به افزایش نیرو هم دست یافت. تجربه عملیات در جبهه شوروی و آلمان نشان می دهد که بزرگترین نتیجه را ضربه دو طرفه بر دشمن می دهد. بطوری که مجبور باشد نیروی خود را در یک جهت و بعد در جهت دیگر انتقال دهد. متحدین کاملا می توانند از این تجربه هنگام پیاده کردن نیرو در فرانسه استقاده کنند.
شرکت کنندگان کنفرانس بارها به مسئله "اورلرد" و جبهه جنوب فرانسه بازگشتند، اما به تصمیم درباره زمان باز کردن این جبهه حتی یک گام نزدیک نمی شدند. ضمنا چرچیل از کوشش برای تعویض "اورلرد" با عملیات در دریای مدیترانه و یا در بالکان منصرف نمی شد. در یکی از جلسات عمومی وی دوباره اعلام کرد که انگلیس در منطقه مدیترانه ارتش قابل ملاحظه ای دارد و می خواهد که آن را که بیکار مانده وارد عملیات کند. چرچیل اعلام کرد به همین دلیل است که او می خواهد هیات نمایندگی شوروی این مسئله و جوانب گوناگون آنرا برای بهترین نحوه استفاده از نیروی موجود در منطقه مدیترانه بررسی کند. نخست وزیر بریتانیا یک سلسله مسائلی را مطرح کرد که به گمان وی می بایست مورد مطالعه دقیق قرار گیرد. قبل از هر چیز وی این موضوع را مطرح کرد که چه کمکی می توان برای عملیات "اولرود" کرد. اگر از نیروی مستقر در منطقه مدیترانه استفاده شود، ارزش آن را دارد تا در حرکت بطول شبه جزیره آپنین برای سرکوبی نیروی دشمن سرعت بیشتری بکار رود؟ همچنین در صورتیکه ترکیه وارد جنگ شود می شود جزیزه رودوس را تسخیر کرد. یک امکان دیگر عبارت از آنست که از این نیرو در جنوب فرانسه برای تقویت عملیات اورلرد استفاده شود. هیچ یک از امکانات مذکور بعید نیست، منتهی مسئله زمان مطرح است. استفاده از لشگرهای موجود اعم از اینکه درکدام یک از سه عملیات برشمرده شده در گیر باشند بدون تاخیر در عملیات اورلرد و یا جلب بخشی از وسائل حمل نیرو از اقیانوس هند امکان ندارد. چرچیل اعلام کرد: - ما بر سر همین دوراهی قرارگرفته ایم. این که کدام تصمیم را بگیریم. می خواهیم نظر مارشال استالین را در مورد وضع عمومی سوق الجیشی بشنویم، چون تجربه نظامی متحدین روس ما می توان در تصمیم صحیح ما را یاری کند. رئیس هیات نمایندگی بریتانیا ادامه داد: - اما یک مسئله دیگر هم برای ما وجود دارد و آن جبنه سیاسی است که از جنبه نظامی مهم تراست. منظور من بالکان است. در آنجا 21 لشکر آلمانی و پادگان هائی مستقرند. از جمله 54 هزار سرباز آلمانی در جزایر دریای اژه متمرکزاند. همچنین 12 لشکر بلغاری در بالکان هستند. چرچیل ضمن اشاره به اهمیت نیروی دشمن مستقر در بالکان اطمینان داد که انگلستان منافعی با تمایلات جاه طلبی در بالکان ندارد، فقط می خواهد 21 لشکر آلمانی را در بالکان زمین گیر کند و در صورت امکان انها را نابود سازد. چرچیل اطمینان داد: - ما می خواهیم دوستانه با متحدین روسمان همکاری کنیم. این اطمینان دادن ها قانع کننده نبود و بهمین دلیل، نماینده شوروی دوباره اعلام کرد که عملیات "اورلرد" باید در میان مسائل نظامی مسئله عمده و قاطع تلقی گردد. استالین حرفش را ادامه داد: - البته روس ها نیاز به کمک دارند. وقتی هم مسئله کمک به خودمان مطرح باشد ما از آنهائی انتظار کمک داریم که باید عملیات پیش بینی شده را انجام دهند. ما کمک موثر انتظار داریم. استالین اضافه کرد: - قبل از هر چیز لازم است که زمان شروع عملیات "اورلرد" بتاخیر نیفتد. همچنین باید تقویت "اورلرد" با پیاده کردن نیرو در جنوب فرانسه همراه شود. بنظر هیات نمایندگی شوروی بهتر است تمام این مسائل درجریان کنفرانس حل شود و ما دلیلی علیه امکان این تصمیم نمی بینیم. روزولت وارد بحث شده، گفت که به زمان اهمیت بسیار می دهد و اگر موافقت کلی با عملیات "اورلرد" درمیان باشد باید در مورد موعد انجام آن توافق نظر داشت. بنظر روزولت می توان یکی از این دو راه حل را قبول کرد: 1- عملیات "اورلرد" یا در هفته اول ماه مه انجام شود و یا کمی به تعویق بیفتد. تاخیر در عملیات "اورلرد" ممکن است به خاطر یکی دو عملیات در دریای مدیترانه صورت گیرد که مستلزم وسائل حمل نیرو و جنگنده است. 2- عملیاتی در بخش شرقی دریای مدیترانه انجام شود و اگردر این ضمن موفقیتی بدست نیآمد باید وسائل و نیروی اضافه به آنجا انتقال داد. رئیس جمهور امریکا حرفش ار ادامه داده گفت: - بنابراین ستادهای ما باید طوری نقشه های عملیات دربالکان را تهیه کنند که زیانی به "اورلرد" وارد نشود. استالین حرف رئیس جمهور را تصدیق کرد و افزود: - در صورت امکان خوب بود اگر عملیات "اورلرد" در حدود ماه مه، مثلا10-15-20 ماه مه انجام می شد. چرچیل جواب داد: - من نمی توانم چنین تعهدی بدهم. استالین واکنشی آرام ولی قطعی نسبت به این گفته از خود نشان داد: - اگر اورلرد در ماه اوت انجام شود، در اینصورت بخاطر هوای بد نتیجه ای نخواهد داد. ماه های آوریل و مه برای "اورلرد" مناسب تر از همه است. چرچیل بالحن آشتی آمیز گفت: - گمان می کنم اختلاف نظر ما آنقدر نیست که بنظر می رسید. من حاضرم هر آنچه از دست دولت انگلستان بر می آید انجام دهم تا عملیات "اورلرد" در کوتاه ترین مدت ممکن آغاز شود. اما فکر نمی کنم که باید نسبت به آن امکانات زیادی که در دریای مدیترانه وجود دارد بی تفاوت بود و آن را نفی کرد. البته استفاده از آنها باعث دو سه ماه تاخیر درانجام "اورلرد" خواهد شد. بنظرما نیروی بریتانیا نباید طی 6 ماه بیکار بماند. این نیرو باید با دشمن نبرد کند و بکمک متحدین امریکائی ما امیدواریم لشکرهای آلمانی در ایتالیا نابود شوند. ما نمی توانیم در ایتالیا بیکار بمانیم والا تمامی کارزارما درآنجا خراب می شود. ما باید به دوستان روسمان کمک کنیم... - بدین ترتیب چرچیل دوباره به گفته خود در باره گسترش عملیات در منطقه مدیترانه بازگشت. موضوع را طوری عنوان کرد که گویا بهترین طریقه کمک به اتحاد شوروی است. استالین با لحن استهزا آمیز تذکر داد: - از حرف چرچیل چنین بر می آید که گویا روس ها از انگلیسی ها انتظار دارند دست به عملیات نزنند! مذاکرات گره خورده و کار پیش نمی رفت. روزولت پینشهاد کرد کمیسیون نظامی مامور شود مذاکرات پیرامون مسائل حل نشده را ادامه دهد. استالین با قعطیت مخافت کرد: - هیچ کمیسیون نظامی لازم نیست. ما می توانیم همه مسائل را در همین کنفرانس حل کنیم. ما باید مسئله مربوط به زمان، فرماندهی کل و نیز ضرورت عملیات کمکی در جنوب فرانسه را حل کنیم.... چرچیل تذکر داد: - در مورد تعیین موعد عملیات "اورلرد" باید گفت که اگر قرار باشد مسائل سوق الجیشی توسط کمیسیون نظامی تحقیق شود... استالین میان حرف او پریده و گفت: - ما نیازمند هیچ تحقیقی نیستیم. روزولت چون احساس کرد جلسه به سمت تشنج می رود با عجله وارد بحث شده و گفت: - ما همه اطلاع داریم که بین ما و انگلیسی ها اختلاف نظر زیادی نیست. من مخالف تاخیر درعملیات "اورلرد" هستم. در صورتیکه چرچیل بیشتر روی اهمیت عملیات در دریا مدیترانه تاکید می کند. کمیسیون نظامی می توانست این مسائل را روشن سازد. استالین تکرار کرد: - خودمان می توانیم این مسائل را حل کنیم، زیرا نسبت به کمیسیون نظامی اختیارات بیشتری داریم. با اجازه شما می خواستم از انگلیسی ها بپرسم آیا به عملیات "اورلرد" ایمان دارند و یا فقط برای آرامش خاطر روس ها حرفش را می زنند؟ چرچیل پاسخ داد: - اگر شرایط مطرح شده در کنفرانس مسکو فراهم شود، در اینصورت با شروع عملیات "اورلرد" ما موظف خواهیم بود تمام نیروی ممکن را علیه آلمانی ها انتقال دهیم... شرایطی را که چرچیل ذکر کرد مدتی قبل از دیدار تهران در کنفرانس وزرای خارجه سه قدرت در مسکو تعیین شده بود. این شرایط پیش بینی می کرد در کدام موارد پیاده کردن نیرو از طریق لامانش می تواند به موفقیت برسد: درلحظه مداخله به خاک فرانسه در آنجا نباید بیش از 12 لشکر سیار آلمانی باشد و آلمانی ها نباید طی 60 روز امکان پیدا کنند بیش از 15 لشکر برای تقویت نیروی خود به فرانسه اعزام نمایند. منظور چرچیل از یادآوری این شرایط آن بود که در شرایط معین عملیات "اورلرد" ممکن بود امکان پذیر گردد. نتیجه اینکه مسئله "اورلرد" پس از بحث طولانی دوباره به بن بست رسیده بود. بنظر می رسید که ادامه مذاکره اصلا معنی ندارد. استالین ناگهان از جایش بلند شد و خطاب به مولوتف و وروشیلف گفت: - برویم. دیگر اینجا کاری نداریم. کار ما در جبهه زیاد است... - چرچیل که آشکارا ناراحت شده بود گفت که منظورش درست درک نشده است. روزولت برای اینکه از تشنج محیط بکاهد با لحن آشتی آمیزی گفت: - حالا بسیار گرسنه ایم. بنابراین پیشنهاد می کنم جلسه را قطع کنیم تا در ضیافت ناهار که امروز مارشال استالین می دهد حضور یابیم...
روز بعد، وقتی سران سه کشور سر میز صبحانه حاضر شدند خیلی زود معلوم شد روزولت عمیقا خوشحال است. او با شکوه خاصی خطاب به حاضران گفت: - آقایان! می خواهم خبر خوشی به مارشال استالین بدهم. مطلب اینجاست که امروز ستادهای کل با شرکت نخست وزیر بریتانیا و رئیس جمهور امریکا پیشنهاد زیر را قبول کردند: عملیات "اورلرد" برای ماه مه سال 1944 تعیین شده و با تقویت از طرف نیروی پیاده در جنوب فرانسه انجام خواهد شد. قدرت این عملیات کمکی به مقدار موجودی وسائل پیاده کردن نیرو در آن روز بستگی خواهد داشت." نمایندگان شوروی ظاهرا با خونسردی از این اعلامیه استقبال کردند. فقط رنگ پریدگی غیر عادی و صدای بی طنین استالین احساسات وی را آشکار ساخت. او سرش را به علامت خرسندی کمی پائین آورد و گفت: - من از این تصمیم راضی ام... چند دقیقه همه سکوت کردند. بعد چرچیل گفت که تاریخ دقیق آغاز عملیات هوای آن ماه بستگی دارد. استلالین اضافه کرد که او البته تاریخ دقیق را درخواست نمی کند و برای تدقیق آن بدون شک یکی دو هفته در ماه مه لازم خواهد بود. سپس اعلام کرد: - من می خواهم به چرچیل و روزولت اطمینان بدهم که روس ها برای لحظه شروع عملیات پیاده کردن نیرو در فرانسه ضربه سختی بر آلمانی ها وارد خواهند کرد. روزولت از استالین از بابت این تصمیم تشکر کرد و ضمنا متذکر شد که این امر آلمانی ها را از امکان انتقال نیروهایشان به غرب محروم خواهد ساخت. اینجا مذاکره کنفرانس تهران پیرامون مساله افتتاح جبهه دوم در شمال فرانسه خاتمه یافت. تعهداتی را که انگلیس و امریکا در آن روز کرده بودند عملا در موعد تعیین شده برآورده شد: عملیات "اورلرد" در تاریخ 6 ژوئن سال 1944 آغاز گردید.
هفت دسامبر سال 1943 پیامی در مسکو دریافت شد که توسط روزولت و چرچیل امضا شده و مشتمل بر اقداماتی بود که به تدارک ورود انگلیس و امریکا در اروپای غربی و دیگر عملیات علیه آلمان هیتلری مربوط می شد. پیام حاکی از آن بود که برای مختل کردن سیستم نظامی، اقتصادی و صنعتی آلمان، انهدام نیروی هوائی آلمان و تدارک عملیات عبور از لامانش بیشترین اولویت سوق الجیشی را دارد. در پیام گفته می شد که مطابق موافقت تهران از دامنه عملیات ماه مارس در خلیج بنگال کاسته خواهد شد تا بتوان وسائل پیاده کردن نیرو در جنوب فرانسه را تقویت کرد. همچنین به اطلاع می رسید که قرار است بر تولید وسائل پیاده کردن نیرو در ایالات متحده امریکا و انگلستان افزوده شود تا گشایش جبهه اورلرد تقویت گردد. اصولا چرچیل و روزولت در مورد اینکه نباید گذاشت نیروی شوروی بسوی غرب فراتر از خط معین پیشروی کند وحدت نظر داشتند. اختلاف نظر دو رهبر تنها در نحوه رسیدن به این هدف بود. چرچیل همچنان شیفته نقشه عملیات بالکان بود که به انگلیس و امریکا امکان ورود به بلغارستان، رومانی و اتریش را می داد. روزولت ترجیح می داد هرچه زودت دراروپای غربی نیرو پیاده شود. چرچیل در راه بازگشت از تهران به امریکا مبتلا به ذات الریه شده و چند هفته بستری شد. سپس او را برای معالجه به مراکش بردند. او در این فرصت نقشه های جدیدی برای فلج کردن تصمیمات کنفرانس تهران کشید و بار دیگر نقشه جبهه "نرماندی" را پیش کشید. چرچیل در راه مراکش به رئیس جمهور امریکا با تلگراف پیشنهاد کرد عملیات "اورلرد" سه چهار هفته به تعویق انداخته شود تا بتوان از وسائل پیاده کردن نیرو در منطقه دریای اژه و جزیره رودوس برای پیشروی در بالکان استفاده کرد. رئیس جمهوری امریکا در پاسخی که 28 دسامبر بدست چرچیل رسید نوشت: - اورلرد همچنان عمده ترین عملیات باقی می ماند و در موعد پیش بینی و توافق شده در قاهره و تهران انجام خواهد شد. همه تدابیر ممکن اتخاذ گردیده تا از هرگونه تاثیر در "اورلرد" و تدارک آن جلوگیری شود. برای این منظور 12 ناو مربوط به عملیات اورلرد "مطابق زمان تعیین شده اعزام خواهد شد و 15 ناو دیگر که قرار است 14 ژانویه به دریای مدیترانه وارد شود مستقیما به پادشاهی بریتانیا خواهند رفت. به عقیده من موضوع "رودوس" و منطقه دریای اژه باید به بعد موکول شود و ما اکنون نمی توانیم با تفصیل بیشتر مسئله پیاده کردن نیرو در رودوس را قبل از انجام علمیات "انویل" بررسی کنیم. ("انویل" نام رمز عملیات پیاده کردن نیرو در ریویر واقع در کرانه جنوبی فرانسه بود). به خاطر توافق نظر حاصل شده میان شوروی، بریتانیا و امریکا در تهران من نمیتوانم بدون موافقت استالین باهیچگونه استفاده از نیرو و یا وسائل در یک جای دیگر موافقت کنم، زیرا این امر ممکن است باعث تاخیر یا زیان در عملیان "اورلرد" یا "انوپل" شود." چرچیل از این پاسخ راضی نبود. روزولت روی توافق نظر حاصل شده در تهران، در موعد مقرر پافشاری می کرد. با وجود این، نخست وزیر بریتانیا به بعضی از هدف هایش رسیده بود. امریکائی ها موافقت کردند شماری از ناوها را برای پیاده کردن نیرو در دریای مدیترانه معطل کنند. این امر گسترش عملیات در دریای اژه را ممکن می ساخت. نخست وزیر در یادداشت های خود نوشت: " تلگراف رئیس جمهور عالی بود... مادام که همه چیز خوب پیش می رود من راضی ام." روز بعد، 29 دسامبر چرچیل پیام زیر را برای روسای ستاد ارتش بریتانیا فرستاد: " من در مورد این مسئله (تاریخ "اورلرد") برپایه موافقت تهران کاملا مبارزه می کنم. طبق این تصمیم، تاریخ 20 ماه مه بهتر از 5 مه است واین در حقیقت زمانی کاملا جدید است. موافقت ما با استالین حتی با تاخیر الی 31 ماه مه انجام شده تلقی خواهد شد. از تلگراف ایزنهاور اینگونه برداشت کرده ام که 3 ژوئن که با حالت ماه مطابقت دارد، کاملا امکان پذیر است. بویژه اگر فرماندهان تازه تعیین شده برای انجام این عملیات، این را درخواست کنند. اکنون لزومی ندارد این موضوع مورد بحث قرارگیرد ولی باید آن را در نظر داشت. دو نقشه احتمالی تدارک عملیات را بترتیب، یکی برای 5 مه و دیگری برای 3 ژوئن ارائه دهید. تکرار می کنم، این موضوع از نظر تاخیر عمل قابل بحث نیست و نباید بیرون از محفل ما پخش شود. درهمان روز چرچیل جواب مطلوب را از روسای ستاد گرفت. آنها در پاسخ نوشتند: " برای انجام شرایط نقشه تهیه شده توسط فرماندهان کنونی "اورلرد" عملیات باید قریب 5 ماه مه صورت گیرد. لیکن در این تاریخ با توجه به تاخیری که ممکن است در رسیدن ناوهای مخصوص برای پیاده کردن نیرو پیش بیآید را نمی شود یک تاریخ قطعی دانست. این امر یک روز دیگر را در ماه مه برای انجام "اورلرد" محتمل می سازد... اما برنامه در واقع بسیار فشرده است. چنین بنظر می رسد که هیچ تخلفی از موافقت تهران صورت نخواهد گرفت و ما فکر نمی کنیم که در مرحله کنونی احتیاج به مشورت با روس ها باشد". در واقع، چنان که می بینیم، مطلب بر سر به تعویق انداختن افتتاح جبهه دوم بود. لیکن چرچیل می خواست خودسرانه، بدون اطلاع طرف شوروی هدفش را عملی کند. 16 آوریل 1944 وقتی تاریخ توافق نظر شده در تهران برای پیاده کردن نیرو در نرماندی نزدیک شده بود، نخست وزیر از ژنرال مارشال دعوت کرد در حمله در ایتالیا عجله کند. او عملیات "اورلرد" و "انوپل" را بدست فراموشی سپرده بود! چرچیل با تظاهر به احساسات اعلام می کرد که تعرض باید "از جان و دل صورت گیرد" و "به پیروزی کامل و یا شکست" بیانجامد. در آن دوره چرچیل به دفعات از بابت مقاومت هیتلری ها در برابر نیروی متعرض انگلیس و امریکا در ایتالیا اظهار تاسف کرد. او انتظار داشت که فرماندهی آلمان "بگذارد" متحدین غربی بلامانع در ایتالیا پیشروی کنند، تا، قبل از رسیدن نیروی شوروی به بالکان راه یابند. چرچیل در یاددشت های خود نوشت: " به احتمال قوی تا 31 ماه مه چیزهای زیادی که هنوز از ما پوشیده است آشکار خواهد شد. من متاسف می شدم اگر این فرصت را از دست می دادم". یک حادثه، گویا مربوط به نقشه های چرچیل در مورد شرکت دادن ترکیه در جنگ بود. حتی در اولین اجلاس عمومی کنفرانس تهران نیز او اعلام کرده بود که باید ترکیه را واداشت هرچه زودتر به متحدین بپیوندد. در طول اجلاس، نخست وزیر بریتانیا چند بار این فکر خود را تکرار کرد و بالاخره روزولت و استالین موافقت کردند که "باید سعی کرد ترکیه وارد جنگ شود". این امر چرچیل را امیدوار ساخت و در اجلاس عمومی بعدی شروع کرد به استدلال بر این مبنا که اگر چه ورود ترکیه به جنگ لازم خواهد شد تا به این کشور کمک رسانده شود ولی این امر مستلزم اعزام نیروی مهم انگلیس و امریکا نخواهد بود. چرچیل گفت:" ما در نظر داریم حداکثر دو سه لشکر به منطقه ترکیه بفرستیم و بعدا 20 واحد نیروی هوائی نیز اضافه کنیم. روزولت از این پیشنهاد پشتیبانی کرد. در نتیجه، توافق نظر شد که چرچیل با رهبران ترکیه گفتگو و نتیجه را گزارش کند. وی براین عقیده بود که اگر ترکیه وارد جنگ شود و به نیروی آلمان در یونان و بلغارستان حمله کند ممکن است کار به آنجا بکشد که لندن و واشنگتن مجبور شوند نیروی قابل ملاحظه ای را برای نجات ترکیه اعزام کنند و این امر عملیات "اورلرد" را قابل تردید خواهد کرد! "لرد موران" پزشک شخصی چرچیل که همراه وی به تهران رفته و کنار بستر نخست وزیر هنگام مریضی اش در قاهره و مراکش کشیک می داد، گواهی داد: " بعقیده نخست وزیر، فوائدی که متحدین غربی از ورود ترکیه به جنگ بدست خواهند آورد بسیار با ارزش است. او میداند که فقط این امر می تواند افتتاح جبهه دوم در فرانسه را به تاخیر اندازد. او احساس می کند که این موضوع جز اکنون، هیچگاه روشن نخواهد شد... او مصمم است برای آخرین بار کوشش کند و ترک ها را متقادعد سازد. او با رئیس جمهوری "اینونو" یک دیدار خصوصی انجام خواهد داد. آنها نباید این فرصت را از دست بدهند". اما چرچیل نتوانست ترکیه را برای ورود به جنگ تشویق کند. همچنان امید چرچیل به اینکه فرماندهی هیتلری راه بالکان را از طریق ایتالیان به روی متحدین غربی باز کند برآورده نشد. مطابق تصمیمات تهران طرف شوروی به تدارک تعرض آینده علیه نیروی هیتلری اقدام کرد. 26 ماه مه رئیس دولت شوروی باطلاع چرچیل رساند که فرماندهی شوروی عملیات جدید گسترده ای را برای تقویت "اورلرد" تدارک می بیند. 6 ژوئن 1944 عملیات "اورلرد" آغاز گردید.
دستگاه تبلیغاتی غرب بی وقفه اتحاد شوروی را متهم به «تجزیه اروپا» و «تقسیم آلمان» می کند. در ضمن، به کنفرانس های بین المللی زمان جنگ در تهران و یالتا استناد می شود که گویا اتحاد شوروی در آنجا تصمیماتی را به شرکت کنندگان در اجلاس تحمیل کرده بود که منجر به «تجزیه» اروپا گردید. واقعیت از چه قرار بود؟ حقیقت آنست که در کنفرانس تهران مسئله اقدامات متحد در مورد سرنوشت آلمان، پس از شکست آن مورد بحث قرار گرفت. بر سر این موضوع که قدرت های «محور» فاشیستی (آلمان، ایتالیا، ژاپن) باید بدون قید و شرط باید تسلیم شوند اختلاف نظری نبود. اما لازم بود فکرکرد چه اقداماتی باید صورت گیرد تا آلمان که درطول عمر یک نسل دو باربشریت را به ورطه همه کشی انداخته بود دگرهیچ وقت نتواند دست به تجاوز جدید بزند. برای اولین باراین موضوع 28 نوامبر، شب هنگام مورد بحث قرار گرفت. آن روزنسبتا خسته کننده بود و روزولت که خسته بنظرمی رسید با عذرخواهی ازهمتایان خود پس آنکه همه ازسرمیز بر خاستنده به اقامتگاه خود رفت. چرچیل، استالین، ایدن و مولوتف به اطاق مجاورکه قهوه درآنجا حاضربود، رفتند. چرچیل گفت که متحدین باید چنان ضربه دندان شکنی برآلمان وارد کنند که دیگرهیچ وقت نتواند سایرملل را تهدید کند. استالین با این حرف موافقت کرد ولی افزود که اگر تدابیرخاصی اتخاذ نگردد آلمان بزودی قدرت خود را بازیافته و دوباره صلح را تهدید خواهد کرد. چرچیل مخالفت کرده گفت که هم اکنون درنتیجه تلفات زیاد آلمان درجبهه شوروی و نیز بمباران های آلمان ازطرف نیروی هوائی متحدین منابع انسانی و قدرت نظامی و صنعتی آن تا اندازه زیاد کم شده و دراواخرجنگ، آلمان چنان ضرباتی خواهد خورد و بقدری ویران خواهد گردید که به هیچ وجه نخواهد توانست نیرویش را باز یابد. استالین لبخند زده گفت: می بینیم شما بسیارخوشبین هستید. متاسفانه من نمی توانم در این خوشبینی شریک شوم. شرایط خاص آلمان، چنان است که بارها خواهد توانست صلح را به خطراندازد. ولیکن ما البته می توانیم سعی کنیم این شرائط را تغییردهیم...
چرچیل احساس کرد استالین موضوع نظام اجتماعی آلمان بعد از جنگ را مطرح می کند. فورا موضوع صحبت را تغییر داد. در آن شب مسئله آلمان دیگر مطرح نشد. روز بعد استالین ضمن دیدار خصوصی با روزولت درباره صحبت خود با چرچیل به او گفت: - پس از آنکه شما رفتید من با چرچیل راجع به حفظ صلح در آینده صحبت کردم. چرچیل بسیار سرسری این موضوع را در نظر می گیرد. او عقیده دارد که آلمان نخواهد توانست بزودی قدرت خود را باز یابد. من با این عقیده مخالفم و فکر می کنم که این امر ممکن است زود صورت بگیرد. برای این کار تنها 15- 20 سال لازم خواهد داشت، در صورتی که هیچ چیز مانع آلمان نشود. نخستین جنگ بزرگی را که آلمان در نیمه دوم قرن گذشته شروع کرده بود در سال 1871خاتمه یافت. فقط 43 سال بعد از آن جنگ یعنی در سال 1914آلمانی ها جنگ جدیدی را آغاز کردند و پس از21 سال دیگر در سال 1939، باز هم دست به جنگ زدند. آشکار است مدتی که برای بازیابی قدرت آلمان لازم است کوتاه می شود و در آینده نیز شاید کوتاه تر شود. استالین ضمن استدلال خود، اظهار عقیده کرد که بسیارمشکل بتوان وضعی را تعیین کرد که آلمان یکبار دیگرسایرملل را تهدید نکند. ما هرممنوعیتی را که برای آلمانی ها وضع کنیم آنها امکان خواهند یافت اززیرباراین ممنوعیت ها فرار کنند. اگرما آلمان را ازتولید گلوله توپ و اژدر منع کنیم نمی توانیم کارخانه های ساعت سازی آن را ببندیم، در حالی که هر کارخانه ساعت سازی بزودی خواهد توانست تولید مهمترین قطعات گلوله و اژدر را راه اندازی کند. بنا براین، آلمان می تواند قدرت خود را بازیافته و دست به تجاوزبزند. او ادامه داد: - برای پیشگیری از تجاوزلازم است که ما بتوانیم مهمترین نقاط سوق الجیشی را اشغال کنیم، تا آلمان نتواند آنها را اشغال کند. باید چنین نقاطی را نه تنها دراروپا، بلکه درخاوردورهم اشغال کرد تا ژاپن نتواند دست به تجاوزجدید بزند. یک نهاد ویژه ای باید تاسیس شود که حق داشته باشد نقاط مهم سوق الجشی را اشغال کند. هرگاه آلمان و ژاپن تهدید به تجاوزکنند این نقاط باید فورا اشغال گردد تا آلمان و ژاپن محاصره و سرکوب شوند... - روزولت گفت: با نظرشما صد درصد موافقم. البته آلمانی ها می توانند درکارخانه های خود تولید نظامی را سازمان دهند ولی دراین صورت واکنش سریع ضروراست و اگرتدابیر قاطعی اتخاذ گردد آلمان وقت کافی برای تسلیح خود نخواهد داشت. استالین لبخند زد و گفت: - در این صورت همه چیز تامین است.
هنگام اجلاس عمومی، دسامبرشرکت کنندگان کنفرانس دوباره موضوع آلمان را مطرح کردند. روزولت گفت که پیشنهادی راجع به تجزیه آلمان موجود است و باید این موضع را با تفصیل بیشتر مورد بحث قرارداد. پس از رئیس جمهورامریکا چرچیل که لابد ازاین طرزطرح مسئله آگاهی داشت، حرف زد. او قطعانه از روزولت پشتیبانی کرد: - من طرفدارتجزیه آلمان هستم. اما می خواهم به مسئله تجزیه پروس فکرکنم. همچنین من طرفدار جدائی باواریه و استانهای دیگرازآلمان هستم. پیشنهاد چرچیل تا اندازه ای غیرمترقبه بود و سکوت درتالارحکمفرما گردید. روزولت دوباره به حرف آمده گفت: - برای جدی تر شدن بحث، میخواهم نقشه ای را که دوماه پیش شخصا درمورد تجزیه آلمان به 5 دولت کشیده بودم، تشریح کنم. چرچیل میان حرف او پریده گفت: - می خواستم تاکید کنم که پروس ریشه شرارت های آلمان است. روزولت به علامت تصدیق سرش را تکان داد و حرفش را ادامه داد: - من می خواهم اول تصویرکلی درنظرمان مجسم کرده باشیم و سپس راجع به جزئیات گفتگو کنیم. بنظرمن باید پروس را تا حد امکان ضعیف ساخت و از وسعت آن کاست. پروس باید اولین جزء مستقل آلمان شود. دومین جزء مستقل باید ازهانوفر و نواحی شمال غربی آلمان تشکیل گردد. سومین جزء ازساکسن و ناحیه لایپزیک، چهارمین جزء ازاستان هسن، دارمشتادت، کاسل و نواحی جنوب راین و نیزشهرهای قدیمی وستفالن، و پنجمین جزء عبارت ازباواریه، بادن و وورتمبرگ باشد. هر یک ازاین پنج جزء دولت مستقلی باشد. علاوه براین نواحی هامبورک و کانال کیل باید از آلمان جدا شود و ملل متحد یا چهار قدرت برآنجا حکومت برانند. نواحی رور و سار نیز باید تحت کنترل ملل متحد و یا تمام اروپا قرارداده شود. این پیشنهاد من است. باید خاطرنشان کنم که این پیشنهاد فقط تقریبی است...
درشرایط آن روزکه تقریبا تمام اروپا هنوز زیر پاشنه فاشیسم قرارداشت پیشنهاد روزولت راجع به تجزیه آلمان دور از واقعیت بنظرمی رسید. علاوه براین، ازهمان اول این نیت بوجود آمده بود که آیا دراواسط قرن 20- م می توان خلق آلمان را واداشت احیای دولت های کوچک دوران دوک ها را قبول کند؟ آیا رئیس جمهورامریکا درتجدید نظردرنقشه آلمان زیاده روی نکرده است؟
اما چرچیل از فکرروزولت پشتیبانی کرده و خطاب به رئیس جمهورگفت: - شما سبدی ازمطالب را خالی کردید. بنظرم دو مسئله وجود دارد. یکی تخریب و دیگری سازندگی. من دو فکردارم: اولی جداسازی پروس ازآلمان و دومی جداسازی استانهای جنوبی آلمان: باواریه، بادن، وورتمبرگ، پالاتینات، ازسار تا ساکسن با خود ساکسن، من پروس را درشرایط سخت قرارمیدادم. بنظرم آسان بتوان استانهای جنوبی را ازپروس جدا ساخت و دراتحادیه دانوب مشمول کرد. مردم مقیم حوزه دانوب عامل جنگ نیستند. بهرصورت با اهالی پروس روش به مراتب سخت تری را درپیش می گرفتیم تا با بقیه آلمانی ها، آلمانی های جنوبی دست به جنگ جدیدی نخواهند زد. این استدلالات چرچیل فصل جدیدی را درموضوع سرنوشت آلمان بازمی کرد. وی ضمن جانبداری ازتجزیه آلمان و سرکوبی پروس، موضوع را به ایجاد ساختاری می کشانید که شبیه به پادشاهی تکه پاره هامبورگ بود. مفهوم استدلال های وی درمورد اتحادیه دانوب همین بود. استالین نسبت به این نقشه دید منفی داشت. - ما هربرخوردی به مسئله تجزیه آلمان داشته باشیم لازم نیست هیچ اتحادیه غیر قابل زیست دول دانوبی را ایجاد کنیم. مجارستان و اطریش باید جدا ازهم وجود داشته باشند. اطریش تا قبل ازاستیلای هیتلری یک دولت مستقل بود. سپس چرچیل دوباره حرف زد: - می خواستم بگویم اگرآلمان به چند جزء تقسیم شود و اگر ترکیباتی ازاین اجزاء تشکیل نگردد روزی فرا خواهد رسید که آلمانی ها متحد خواهند شد. - هیچ تدابیری وجود ندارد که بتواند امکان اتحاد را منتفی سازد. چرچیل پرسید: - مارشال استالین یک اروپای تجزیه شده را ترجیح می دهد؟ استالین پاسخ داد. - اروپا چه ربطی دارد؟ من نمی دانم آیا لازم است که 5 و یا 6 دولت آلمانی مستقل ایجاد گردد. این مسئله را باید مورد بحث قرارداد... این مسئله دوباره درکنفرانس کریمه درماه فوریه ازطرف قدرتهای غرب مطرح شد. ولی در آنجا هم اندیشه تجزیه آلمان مورد پشتیبانی طرف شوروی قرار نگرفت. نماینده شوروی درکمسیون سه جانبه پیشنهادات انگلیس و امریکا را درمورد تجزیه آلمان رد کرد. موضع دولت شوروی نسبت به این مسئله بوضوح تعیین شده بود. رئیس دولت شوروی هنگام سخنرانی خود در روز پیروزی برآلمان هیتلری، 9 ماه مه سال 1945، اعلام نمود که اتحاد شوروی « قصد ندارد آلمان را تجزیه یا نابود کند».
مجازات مجرمین نظامی
مسئله مجازات مجرمین نظامی فاشیستی درمیان دیگرمسائل درکنفرانس تهران بررسی گردید. البته، این بحث غیررسمی بود و درمحیط غیر رسمی و درضیافت نهار سه رهبر و نزدیکترین مشاورین آنها صورت گرفت. درخاتمه نهاراستالین به پا خواست و راجع به سرنوشت مجرمین نظامی نازی حرف زد. وی گفت: - من پیشنهاد می کنم هرچه زودترهمه مجرمین نظامی آلمان محاکمه و به اشد مجازات برسند. آنها باید مجازات شوند. هیچ یک ازآنها نباید ازمجازات بگریزند، هیچ یک نباید در گوشه و کنار دنیا پنهان شوند. فکر می کنم تعداد این گونه مجرمین نازی کم نخواهد بود... به مجرد این که این حرف به انگلیسی ترجمه شد، چرچیل اعلام کرد: - چنین نظری ازبن و ریشه با حس انگلیسی عدالت مغایرت دارد! انگلیسی ها با چنین مجازات همگانی هیچ وقت موافقت نخواهند کرد. من عقیده قطعی دارم که هیچ کس اعم ازاین که نازی باشد یا نباشد با هرشواهد و قرائنی که علیه او وجود داشته باشد نباید بدون محاکمه اعدام شود! همه به طرف استالین نگاه کردند. او با آرامش خاطر کامل به حرفهای هیجان آمیز نخست وزیرانگلیسی واکنش نشان داد و به توضیح مفصل ماهیت پیشنهاد خود پرداخت. وی گفت: - منظورم این نیست که مجرمین نازی بدون محاکمه مجازات شوند. پرونده هرمجرم باید با دقت بررسی شود. اما هم اکنون واضح است که با این وحشیگری های گسترده هیتلری ها دربین آنها باید ده ها نفرمجرم وجود داشته باشند. استالین از روزولت که ساکت شاهد این صحنه بود نظرش را خواست. رئیس جمهورگفت: - طبق معمول آشکاراست که من مجبورم دراین بحث داوری کنم. کاملا آشکاراست که باید راه سازشی میان موضع شما، مارشال استالین، و موضع نخست وزیر، دوست صمیمی من پیدا کرد. نمایندگان شوروی و امریکا که ازنکته پردازی رئیس جمهورخوششان آمده بود خندیدند. لیکن انگلیسی ها درحالیکه به رهبرخود نگاه می کردند، سکوت کردند. هپکینس معاون رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا گفت: - بیائید این بحث را قطع کنیم. چندین مایل راه تا آلمان و چندین ماه تا روزپیروزی برآلمان درپیش است... اما استالین همچنان نظرهریک ازحضار را می پرسید. بالاخره به الیوت روزولت پسررئیس جمهور که او نیز در نهارحاضر بود، رسید. او ازجایش بلند شد و با کمی شکسته نفسی ولی محکم گفت: - آیا این مسئله زیاد عالمانه نیست، زیرا وقتی ارتش های ما ازسوی غرب حرکت کنند و روسها از سوی شرق به تعرض ادامه بدهند این مسئله درعمل حل خواهد شد. این طورنیست؟ سربازان روسی، امریکائی و انگلیسی کاربیشتراین مجرمین را درنبرد یکسره خواهند کرد... استالین که ازاین حرف خوشش آمده بود، جام خود را بلند کرد و گفت: - جواب حسابی است! به سلامتی شما، الیوت! دراین لحظه چرچیل بالای میزبه جلو خم شده و با انگشت سبابه اش الیوت را تهدید کرده با صدای بلند گفت: - پس شما می خواهید میانه متحدین را خراب کنید؟ آیا شما ازمعنی حرفتان آگاهی دارید؟ بزودی همه به اطاق مجاور رفتند تا قهوه بخورند. ولی چرچیل درآن شب به نمایندگان شوروی نزدیک نشد. واکنش عصبانیت آمیز چرچیل به پیشنهاد مجازات مجرمین نظامی نازی غریب بنظرمی رسید. واکنش رهبری که امضای او زیراعلامیه سران دول سه قدرت ائتلاف ضد هیتلری که درماه نوامبرسال 1943 هنگام جلسه مشاوره وزرای خارجه سه قدرت درمسکو منتشرشده بود، قرارداشت. اعلامیه ای که درآن مسئولیت هیتلری ها در برابر جنایات مورد تاکید قرار گرفته و زیر آن را روزولت و استالین نیز امضاء کرده بودند. دراین اعلامیه آمده بود: "... آلمانی هائی که درتیرباران همگانی افسران ایتالیائی یا دراعدام گروگان های فرانسوی، هلندی، بلژیکی و نروژی یا دهقانان قبرس شرکت کرده اند و یا کسانی که درقتل عام مردم لهستان یا قتل عام مردم اتحاد شوروی شرکت کرده اند باید بدانند که به محل جرم بازگردانده شده و در برابر مردم محاکمه خواهند شد. بگذار کسانی که هنوزدستشان بخون افراد بیگناه آغشته نشده این را ببیندند تا در حساب خود را از مجرمین جدا کنند و مرتکب جنایت نشوند. سه قدرت متحد حتما باید آنها را در هر گوشه جهان که یافتند به محل جرم و جنایت بازگرداند و تحویل دادگاه دهند...." بنظرمی رسید که پس ازاین اعلامیه، پیشنهاد مجازات مجرمین نظامی هیتلری با مخالفتی روبرو نخواهد شد. موضوع برسرمجازات مجرمین نازی بود، نه برسرانتقام ازآلمانی ها . لیکن چرچیل شاید به فکراستفاده ازنظامیان هیتلری برای ایجاد "حریم بهداشتی" جدید دراطراف روسیه شوروی بود. به مروری که ارتش شوروی بسوی غرب پیشروی می کرد، مسئله سرنوشت لهستان بعد ازجنگ بیشتر خودنمائی می کرد. این مسئله درکنفرانس تهران نیزبررسی شده بود. روزولت قبل ازهرکس این موضوع را مطرح کرد. وی اظهار امیدواری کرده بود که دولت شوروی بتواند با دولت فراری لهستان درلندن مذاکرات و مناسبات را آغاز کند، اما دولت شوروی دلایل معتبری در اختیار داشت که بموجب آنها عمال این دولت در داخل لهستان با آلمانی ها رابطه داشته اند. استالین در پاسخ به روزولت مستقیما همین مسئله را یاد آور شده و گفت: "رابطین این دولت که در لهستان هستند، با آلمان هیتلری در ارتباط اند". استالین گفت: - آنها پارتیزان ها را می کشند. شما اطلاع ندارید که آنها درآنجا چه می کنند. چرچیل میان حرف او پریده و گفت: این مسئله ازنقطه نظرما بسیارمهم است. ما بدلیل حمله به لهستان به آلمان اعلام جنگ کردیم. در آن زمان من متعجب بودم که چرا چمبرلن درماه آوریل سال 1939 به لهستان ضمانت داده بود. درعین حال از این موضوع خوشحال شدم. بخاطرلهستان و اجرای تعهد خود بود که ما با وجودیکه جزاز نظر نیروی دریائی خود آمادگی نداشتیم به آلمان اعلام جنگ دادیم و نقش عمده ای بازی کردیم تا فرانسه را برای ورود به جنگ تشویق نمائیم. اگراز ما سئوال کنند چرا وارد جنگ شدید ما جواب خواهیم داد اینکار را به خاطرضمانتی که به لهستان داده بودیم، آغاز کردیم. سپس چرچیل موضوع مرزهای آینده لهستان را مطرح کرد. وی گفت: - می خواهم ازمثال سه چوب کبریت استفاده کنم که یکی آلمان، دیگری لهستان و سومی اتحاد شوروی باشد.هرسه این چوب های کبریت باید بسوی غرب جابجا شود تا یکی از وظایف عمده ای را که در برابرمتحدین قراردارد حل کنیم و آن تامین امنیت مرزهای غربی اتحاد شوروی است. استالین پاسخ داد: - من باید بگویم که روسیه نه کمتر، بلکه بیشتراز قدرت های دیگر در مناسبات حسنه با لهستان ذینفع است، زیرا لهستان همسایه روسیه است. ما از احیاء و تقویت لهستان جانبداری می نمائیم. لیکن ما لهستان را از دولت فراری آن در لندن جدا می دانیم. ما مناسبات خود را با این دولت به آن دلیل که دولت لهستان علیه اتحاد شوروی به هیتلر پیوست برقرار نمی کنیم. همه این مسائل بموقع خود درمطبوعات منعکس شده است. درحالیکه آخرین کلمات این سخنان ترجمه می شد، استالین پوشه چرمی قرمز تیره رنگی را که جلو او قرارداشت باز کرد و یک ورق اعلامیه از آن بیرون آورد. در آن سرآدمی با دو صورت شبیه یانوس خدای رم قدیم تصویرشده بود و در طرف دیگر نیمرخ هیتلر، و از طرف دیگرنیم رخ استالین رسم شده بود. استالین درحالیکه اعلامیه را بالای میزبلند نگه داشته بود تا همه بتوانند بخوبی آنرا ببینند، گفت: - این را عمال دولت فراری درلهستان پخش می کنند. می خواهید از نزدیک تر ببینید؟ با این حرف، استالین اعلامیه را به چرچیل داد. چرچیل آنرا با بی میلی برداشت، اخم کرد و ساکت به روزولت داد و او نیز شانه هایش را حرکت داده، سرش را تکان داد و اعلامیه را به استالین پس داد. پس از کمی سکوت استالین حرفش را ادامه داد: - کجاست آن ضمانتی که دولت فراری لهستان درآینده دست ازاین کارکثیف بردارد؟ ما می خواستیم ضمانت آنرا داشته باشیم که عمال آن دولت پارتیزان ها را نکشند و دولت فراری لهستان مردم را به مبارزه علیه آلمانی ها دعوت کند و دست به چنین دسایسی نزند. ما روابط حسنه با دولتی خواهیم داشت که فعالانه علیه آلمانی ها مبارزه کند و مطمئن نیستم که دولت کنونی فراری لهستان که در لندن مقیم است چنین کند. اگر آنها با پارتیزان ها اعلام همبستگی کنند و اگرما ضمانت داشته باشیم که عمال آن با آلمانی ها درلهستان رابطه ندارندشته آن وقت حاضرخواهیم بود مذاکرات را با این دولت شروع کنیم. و اما درمورد مثال سه چوب کبریت می خواستم از مفهوم آن اطلاع بیشترحاصل کنم. چرچیل توضیح داد که منظورش مسئله مرزها بود و اینکه خوب بود همان جا درپشت میزگرد ازنظریات روس ها درمورد مرزهای آینده لهستان آگاهی پیدا کند تا پس از آن او و یا ایدن بتوانند این ملاحظات را به اطلاع لهستان ها برسانند. چرچیل حرفش را ادامه داد: - ما حاضریم به لهستانی ها بگوئیم که این پیشنهاد و نقشه خوبی است و آنها نمی توانند انتظار بهتری داشته باشند. من می خواهم تاکید کنم که پس از جنگ ما می خواهیم یک لهستان قوی، مستقل و دوست روسیه در این کشور وجود داشته باشد. استالین بنوبه خود موضع دولت شوروی را نسبت به این مسئله بیان کرد و گفت: - مطلب برسر این است که اراضی اوکرائین باید به اوکرائین و اراضی بلاروس به بلاروس برگردانده شود. یعنی، میان ما و لهستان باید مرزسال 1939 وجود داشته باشد. مولوتف توضیح داد که معمولا این مرز را بنام وزیرامورخارجه انگلستان سالهای 20 خط "کرزون" می گویند. آنگاه چرچیل نقشه ای را درآورد که به گفته او روی آن خط کرزون و خط سال 1939 کشیده شده بود. ایدن انگشتش را روی نقشه کشیده و توضیح داد که در قطعه جنوبی، خط کرزون بدقت تعیین نشده و افزود که طبق پیش بینی، خط کرزون قراربود از شرق لووف بگذرد. استالین مخالفت کرد و گفت که خطی که روی نقشه چرچیل کشیده شده دقیق نیست. لووف باید درحدود اتحاد شوروی باشد و خط مرزی از غرب بگذرد. استالین افزود که مولوتف نقشه دقیقی با خط کرزون و شرح مفصل آنرا دراختیار دارد. ما از یک لهستان بزرگ، پیشرفته صنعتی و دوست اتحاد شوروی حمایت می کنیم. در همان حال به مولوتف دستورداد نقشه مورد بحث را نشان دهد. چند دقیقه بعد یک پوشه بزرگ سیاه را آوردند. مولوتف نقشه را روی میز پهن کرد و خط کرزون را که درآنجا مشخص شده بود، نشان داد. هم چنین مولوتف متن رادیوگرام امضای کرزون را قرائت کرد که در آن بدقت نقاط آن خط مشخص می شد. پس ازتوضیح به کمک نقشه، مسئله کاملا آشکارگردید. موضع طرف شوروی دیگرقابل بحث نبود. چرچیل گفت: - بدیهی است که شرکت کننده گان کنفرانس اختلاف نظرمهمی درمورد مرزهای غربی اتحاد شوروی، ازجمله "لووف" ندارند... روزولت پرسید که آیا امکان دارد لهستانی ها بنا به میل خود به لهستان باز گردند؟ استالین جواب مثبت داد. پس از آن چرچیل گفت که به لهستانی ها (یعنی به دولت فراری) توصیه خواهد کرد پیشنهادات کنفرانس را قبول کنند. او افزود که یک طرح از سند مربوط به مسئله لهستان را تهیه کرده و می خواهد آنرا قرائت کند. چرچیل بلافاصله متن زیر را قرائت کرد: "دراصل قبول شده است که کانون دولت و خلق لهستان باید میان خط باصطلاح کرزون و خط رودخانه "اودر" قرارگیرد و پروس شرقی و استان اوپلن را در بر گیرد. لیکن مرزبندی نهائی مستلزم مطالعه دقیق و احتمالا، اسکان اهالی دربعضی نقاط می باشد". استالین ازنظراصولی با فرمول پیشنهادی چرچیل موافقت کرد. رئیس هیئت نمایندگی شوروی تایید کرد که اتحاد شوروی طرفدار «احیاء و تقویت لهستان» می باشد. وی گفت که مسایل امنیت اتحاد شوروی و لهستان تفکیک ناپذیراست. لهستان ضد شوروی راه را برای عملیات تجاوزکارانه علیه اتحاد شوروی هموارساخت. هیتلری ها از خاک لهستان به اتحاد شوروی حمله کردند. بنا براین دولت شوروی نمی گذارد که لهستان پس ازجنگ هم حربه دست محافل امپریالیستی غرب و تکیه گاه مناسبی برای ماجراجوئی های ضد شوروی بماند. رئیس جمهور امریکا "روزولت"، درواقع، در بحث پیرامون مرزهای لهستان درتهران شرکت نکرد. لیکن در گفتگوی خصوصی با استالین وی نظرامریکا را درمورد این مسئله اظهار داشت و علل خودداری اش ازاظهار نظررسمی را توضیح داد. روزولت گفت که با نظریات هئیت نمایندگی شوروی درمورد لزوم احیای دولت لهستان موافقت دارد و شخصا مخالفتی ندارد که مرزهای لهستان از شرق به طرف غرب، تا رودخانه "اودر" جابجا شود، لیکن بنا به ملاحظات مربوط به سیاست داخلی و دقیقتر، نظربه انتخابات آینده ریاست جمهوری درسال 1944، او برای اینکه رای 6- 7 میلیون امریکائی های لهستانی الاصل را از دست ندهد نمی تواند بصورت علنی درحل و فصل مسئله لهستان، چه درتهران و چه دربهارسال آینده، شرکت کند. هنگام بحث پیرامون مرزغربی لهستان استالین اشاره کرد که اتحاد شوروی بنادری که یخ نبندد دردریای بالتیک ندارد و بنا براین احتیاج به بنادرکونیکسبرگ و ممل و اراضی مربوطه پروس شرقی دارد. گذشته ازاین، واگذاری بخشی از پروس شرقی به اتحاد شوروی جوابگوی منافع نابودی خطرناک ترین کانون نظامی گری آلمانی است که هم روزولت و هم چرچیل درتهران سخت طالب آن بودند. انگلستان و ایالات متحده اصولا موافقت نمودند درخواست شوروی را برآورده کنند. چرچیل طی پیامی برای استالین که 27 ماه فوریه سال 1944 درمسکو دریافت گردید خاطرنشان ساخته بود که دولت انگلستان واگذاری کونیگسبرگ و اراضی مجاورآن به اتحاد شوروی را «ادعای عادلانه روسیه» می داند... «اراضی این بخش پروس شرقی به خون روسی رنگین شده که بیدریغ درراه امرمشترک ریخته شده است... بنا بر این... ادعای روس ها بر این اراضی جنبه تاریخی دارد و بخوبی مستند است». بنا به ابتکار روزولت در کنفرانس تهران تبادل نظری درمورد مسئله فنلاند نیز مطرح شد. از جمله غرامت خساراتی که از ناحیه فنلاند در جنگ به اتحاد شوروی وارد شده بود و این که رابطه فنلاند با آلمان برای دورانی باید قطع شود و آلمانی های آنجا نیز خاک فنلاند را ترک کنند. چرچیل از طرح «راه های تضمین ورود به لنینگراد» را ارائه داد و «مواضع روسیه بعنوان یک قدرت دریائی و هوائی نظامی مسلط دردریای بالتیک» را تائید کرد. چرچیل با اشاره به اینکه غرامت زیان وارد شده به اتحاد شوروی از طرف فنلاند، هنگام جنگ و بعنوان متحد آلمان جای تردید دارد. فنلاندی ها ممکن است برخلاف اراده خود تابع «کشور دیگری» شده باشند. چرچیل گفت: «ما انتظارداریم که امنیت ضروری مرزهای روسیه تامین شود ولی ما خواهش می کنیم که با فنلاندی ها با گذشت رفتارشود». رئیس دولت شوروی خبرداد که مدتی پیش "بوهمان" معاون وزارت امورخارجه سوئد به اطلاع نماینده شوروی درسوئد رسانده بود که «فنلاندی ها می خواستند با روس ها صحبت کنند». ضمنا بوهمان گفته بود که «فنلاندی ها می ترسند که روسیه فنلاند را ازاستقلال محروم سازد و آنرا به یکی ازاستان های خود تبدیل کند». استالین خبرداد که دولت شوروی جواب داده است که «چنین قصدی ندارد» و مخالفتی با آغاز گفتگوها با فنلاندی ها ندارد و آنها می توانند برای مذاکره به مسکو بیایند. جلوتر، درباره نقشه های چرچیل برای استفاده از مسئله ترکیه برای تاخیر در افتتاح جبهه دوم توضیح دادم. اینک با تفصیل بیشتربه این مساله می پردازم. مساله ورود ترکیه به جنگ توسط نخست وزیرانگلستان با این تاکید که انگلستان اهمیت بسیاری به آن می دهد، مطرح گردید. باید درنظرداشت که این مسئله طی مدت مدیدی درلندن مورد بحث قرارگرفته بود. در اواخرسال 1943 موضوع ورود ترکیه به جنگ درلندن مسئله گرهی متحدین دربخش شرقی دریای مدیترانه بشمارمی رفت. ازآن جا که اوضاع نظامی سوق الجیشی به واشنگتن و لندن اجازه نمی داد نیروی نظامی را دربالکان گسترش دهند، انگلیسی ها توجه خود را به دریای اژه معطوف کرده بودند تا ترکیه را برای ورود به جنگ راضی سازند و درنتیجه به تحقق نقشه های چرچیل نایل آیند. بعقیده لندن که مدتی پیش ازگفتگوهای ایدن وزیرامورخارجه انگلستان با "سلمنجی اغلو" وزیر امورخارجه ترکیه 5- 8 نوامبردر قاهره اظهارشده بود یک نظر سیاسی برای ورود ترکیه به جنگ وجود داشت. وزارت امورخارجه انگلستان عقیده داشت که ورود ترکیه به جنگ بهترین، بلکه یگانه وسیله «بازداشتن روس ها از کنترل بالکان» بود. اگر ترک ها بی طرفی را حفظ کنند بدیهی است که نیروی بریتانیا نخواهد توانست قبل ازرفتن آلمانی ها و یا قبل از «اسقرار روس ها» دربالکان به آنجا راه یابد. درکنفرانس تهران هیئت نمایندگی انگلیس ضمن متقاعد ساختن دوشرکت کننده دیگر به اهمیت ورود ترکیه به جنگ در ائتلاف ضد هیتلری «مزایای بزرگی» را که از این امرعاید متحدین می گردید متذکرمی شد: بازشدن راه بالکان؛ بازشدن راه های ارتباطی داردانل به دریای سیاه. چرچیل اطمینان می داد که ازهمه اینها می شود هم برای اعزام نیروی دریائی کمکی برای اتحاد شوروی و هم برای رساندن محمولات به اتحاد شوروی از راه کوتاه استفاده نمود. بالاخره یک دلیل اضافی نیز پیش کشیده می شد: احتمال خروج رومانی و بلغارستان ازجنگ و هم چنین بمباران اروپای جنوب شرقی و قبل ازهرچیز، میدان های نفت رومانی از پایگاه های آلمان. هیئت نمایندگی شوروی هم اصولا طرفدارشرکت ترکیه درجنگ به طرفداری از متحدین بود. اما دریکی ازاجلاس های عمومی کنفرانس استالین ازچرچیل پرسید:
- اگرترکیه وارد جنگ شود، دراین صورت چه اقداماتی درنظراست؟ چرچیل جواب داد: - می توانم بگویم که برای اشغال جزایرواقع درامتداد کرانه غربی ترکیه بیش ازدو سه لشکرضروری نیست. آن وقت کشتی های حامل محمولات می تواند به ترکیه و دریای سیاه برود. اما اولین کاری را که انجام خواهیم داد این است که 20 واحد نیروی هوائی و چند هنگ نیروی ضد هوائی برای ترک ها اعزام کنیم. این کار زیانی به عملیات دیگرنمی زند. رئیس دولت شوروی پس ازاستماع این توضیح، نسبت به امکانات جلب ترکیه به طرف متحدین ابراز تردید نمود. استالین گفت: - بنظرمن هرقدرهم روی ترکیه فشار بیاوریم حاضر نخواهد شد وارد جنگ شود. چرچیل منظورش را دقیق تر بیان نمود: - منظور این است که دولت شوروی بسیار ذینفع است که ترکیه وادارد به ورود به جنگ کند. البته ممکن است نتوانیم آنرا به این کار واداریم ولی باید هرچه ازدستمان برمی آید دراین جهت انجام بدهیم. استالین موافقت کرد: - بلی، ما باید بکوشیم ترکیه را وارد جنگ کنیم. خوب بود اگر ترکیه وارد جنگ می شد. نخست وزیربریتانیا پرسید آیا لازم نیست مسئله ترکیه را برای بررسی به کارشناسان نظامی واگذارکنیم؟ استالین مخالفت کرد: - این مسئله هم سیاسی و هم نظامی است. ترکیه متحد بریتانیای کبیراست و با اتحاد شوروی و ایالات متحده مناسبات دوستانه دارد. ترکیه دیگرنباید با ما و آلمان بازی کند. سپس روزولت که قبلا موضع ایالات متحده را نسبت به ترکیه بیان نکرده بود، حرف زد. وی گفت: - البته من طرفدارآنم که ترکیه را واداریم وارد جنگ شود، ولی اگرمن رئیس جمهورترکیه بودم چنان بهائی را برای این کاردرخواست می کردم که تنها با ضربه خوردن عملیات "اورلرد" آنرا بشود پرداخت. بحث پیرامون مسئله ترکیه دریکی ازاجلاس های بعدی ازسرگرفته شد. چرچیل گفت انگلستان که متحد ترکیه است مسئولیت آنرا به عهده می گیرد که آنکارا را متقاعد سازد، یا وادارد قبل آغاز سال جدید وارد جنگ گردد. چرچیل حرفش را ادامه داد: - اگررئیس جمهوربخواهد به ما بپیوندد و یا نقش رهبری را به عهده بگیرد این کاربرای ما انگلیسی ها قابل قبول است. ولی ما به کمک مارشال استالین نیزاحتیاج خواهیم داشت. ازطرف دولت بریتانیا می توانم بگویم که حاضراست به ترکیه تذکر بدهد هرگاه پیشنهاد درمورد ورود به جنگ را قبول نکند، این امرممکن است پیامدهای جدی را برای ترکیه داشته باشد و درحق آن نسبت به "بسفور" و "داردانل" تاثیر می گذارد. پیشنهاد می کنم بطور اساسی این مسئله را مورد بحث قراردهیم. اگر ترکیه وارد جنگ نشود ما دچار ناکامی بزرگی خواهیم شد. علاوه بر این، من می خواهم نیرو و هواپیماهای مستقردر مصر،در صورت ورود ترکیه به جنگ هر چه زودتر مورد استفاده قرارگیرد. ملاحظاتی را که نخست وزیر بریتانیا مطرح کرد موجب هیچ بحث ویژه ای نشد و در نظر هم گرفته نشد. تنها در آخرین روز کنفرانس، در ماه دسامبر، هنگام ضیافت صبح که در آن سران هیئت های نمایندگی و نزدیکترین معاونانشان شرکت داشتند مسئله ورود به جنگ ترکیه دوباره مطرح گردید. هاری هیکیتس نزدیک ترین معاون ریاست جمهوری ایالات متحده گفت می خواهد بعضی ملاحظات را درمورد مسئله ترکیه طرح کند. او تذکرداد که موضوع دعوت از ترکیه برای ورود به جنگ به آن ارتباط دارد که ترکیه چه کمکی بتواند از بریتانیای کبیرو ایالات متحده دریافت کند. علاوه براین لازم است ورود ترکیه به جنگ با استراتژی مشترک متحدین هماهنگ شود. روزولت میان حرف او پریده و گفت: بدیگرسخن، اینونو از ما خواهد پرسید که آیا ما از ترکیه پشتیبانی خواهیم کرد یا خیر. بنظرم این مسئله را باید بررسی کنیم. استالین یادآورشد که چرچیل وعده کرده بود به ترکیه کمک کند. روزولت گفت: - اشکال من این است که ستاد امریکائی هنوزمسئله تعداد ناوهای مخصوص پیاده کردن نیرو را که برای عملیات «اورلرد» درانگلستان و برای عملیات دراقیانوس هند ضرور است، مطالعه نکرده است. بنابراین من درزمینه وعده ها به ترکیه باید طرف احتیاط را حفظ کنم. چرچیل اعلام کرد که انگلستان آن چه را نمی تواند بدهد پیشنهاد نکرده بود. چرچیل پرسید: ممکن است امریکائی ها چیزی براین تعداد بی افزایند؟ که بتوانیم واحدهای نیروی ضد هوائی را دراختیارترک ها بگذاریم. و اما وسایل پیاده کردن نیرو درماه مارس لازم خواهد بود و من گمان می کنم که بتوانیم این وسایل را درفاصله میان اشغال رم و آغاز «اورلرد» بیابیم. من می خواهم با نظامی ها مشورت کنم. امیدوارم حق با چرچیل باشد ولی مشاوران من می گویند که در زمینه استفاده از ناوهای مخصوص پیاده کردن نیرو در فاصله میان رم و آغاز «اورلرد» ممکن است اشکالاتی بروزکند. آنها گمان می کنند که حتما باید تا آوریل ناوهای مخصوص پیاده کردن نیرو را که درعملیات «اورلرد» ازآنها استفاده خواهد شد، داشته باشیم. چرچیل مخالفت کرد: - من هیچ اشکالی نمی بینم. لیکن ما هنوزهیچ پیشنهادی به ترکیه نکرده ایم و من نمی دانم آیا اینونو آنرا قبول خواهد کرد یا خیر. اوقراراست به قاهره برود و درآنجا با اوضاع آشنا شود. من می توانم به ترکها 20 واحد نیروی هوایی بدهم، هیچ نیروی دیگری به آنها نخواهم داد. گذشته ازاین، بنظرم احتیاج به نیرویی نداشته باشند. اما ریشه مسئله اینجاست که مطمئن نیستم اینونو به قاهره برود. استالین با لحن استیهزاء آمیز پرسید: - نکند بیمارشود؟ چرچیل فورا حرف استالین را ادامه داد: - کاملا امکان دارد. اگراینونو موافقت نکند برای دیداربا من و رئیس جمهور به قاهره برود در این صورت من حاضرم با یک رزم ناو نزد او بروم. اینونو به آنجا می رود و من دورنمای ناگواری را برای او ترسیم می کنم که ترکها اگرموافقت نکنند وارد جنگ شوند درپیش خواهند داشت و بر عکس، نتایج صحبتهای خود با اینونو را ابلاغ می کنم. چند روز پس از اتمام کنفرانس تهران، عصمت اینونو به قاهره پروازکرد. 4- 6 دسامبر در آنجا مذاکراتی بین او و چرچیل و روزولت صورت گرفت. این دیدارهیچ نتیجه ای نداد. تنها درماه اوت سال 1944 یعنی 2 ماه پس ازافتتاح جبهه دوم درشمال فرانسه، دولت ترکیه قطع روابط دیپلماتیک و اقتصادی با آلمان را اعلام نمود، 23 ماه فوریه سال 1945، بالاخره، ترکیه به آلمان و ژاپن اعلام جنگ کرد. تا آن زمان ارتش شوروی بلغارستان و رومانی را آزاد و به ارتش رهائی بخش یوگسلاوی کمک کرد کشورشان را از وجود فاشیست ها پاک کند. جبهه به فاصله 1000 کیلومتری ازمرزهای ترکیه دورشد. ارتش ترکیه درصحنه اروپا هیچ مرز مشترکی با دشمن نداشت، تا چه رسد به ژاپن که نسبت به آلمان از ترکیه بسیار دورتر قرارداشت. شرکت کنندگان دیدار تهران فقط در خطوط کلی مسایل نظام پس از جنگ را مطرح کردند. با وجود اختلاف منافع قدرت های شرکت کننده در کنفرانس، از همان ابتدا کوشش شد حسن تفاهم برای تامین صلح پس از پیروزی در جنگ بدست آید. روزولت طی گفتگوئی با استالین درتاریخ 29 نوامبر، گفت که می خواهد قبل از ترک تهران مسئله نظام جهان در دوره پس از جنگ را مورد بحث قرار دهد. بنظر رئیس جمهور، می بایست چنان سازمانی ایجاد گردد که در واقع صلح با دوام و پایدار را تامین کند. روزولت پس از واکنش مثبت طرف شوروی گفت که طبق تصورات وی، پس از اتمام جنگ باید یک سازمان جهانی ایجاد گردد که بر اصول ملل متحد استوار باشد. طبق نقشه رئیس جمهور، سازمان جهانی امنیت باید از سه ارگان متشکل باشد: - یک مجمع متشکل از همه اعضای ملل متحد که «هیچ نقشی جز دادن توصیه نخواهد داشت» - یک کمیته اجرائی متشکل از اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا، انگلستان، چین، دو کشور اروپائی، یک کشورآمریکای لاتین، یک کشور خاورمیانه و یکی از کشورهای مشترک المنافع بریتانیا، که بتواند عهده دار بررسی همه مسائل غیرنظامی از قبیل اقتصادی، خواربار، کشاورزی، بهداری و غیره باشد. - یک کمیته پلیسی متشکل از اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا، انگلستان و چین، برای حفظ صلح و پیشگیری از تجاوز جدید از طرف آلمان و ژاپن. طرف شوروی از پیشنهاد ایجاد یک سازمان بین المللی برای حفظ صلح و امنیت پشتیبانی کرد. ی. و.استالین نقشه پیشنهادی رئیس جمهور را مثبت تلقی نمود ولی از این بابت اظهار نگرانی کرد که کشورهای کوچک، بویژه در اروپا، ممکن است از اینگونه سازمانی ناراضی باشند و بنابراین شاید بهتر بود دو سازمان، یکی اروپائی و دیگری جهانی یا در خاوردور ایجاد گردد. پس از اشاره به اینکه اندیشه رئیس دولت شوروی تا قسمتی با نقطه نظر چرچیل مبنی بر ایجاد سه سازمان، اروپائی، خاوردورو آمریکائی مطابقت دارد روزولت توضیح داد که «ایالات متحده امریکا نمی تواند عضوسازمان اروپائی باشد» و «حادثه تکان دهنده ای مثل جنگ کنونی» موجب شد «تا امریکائی ها نیروی خود را به آن سوی اقیانوس اعزام کنند». بعدا هیئت نمایندگی شوروی با ایجاد سازمان جهانی واحدی موافقت نمود. لازم به تذکراست که در تهران طرف شوروی در زمینه نظام بعد از جنگ هیچ پیشنهاد مشخصی ارائه نداد. استالین طی گفتگو با روزولت فقط در خطوط بسیار کلی اظهار نظر کرد و برای اطلاع بیشترپرسش هائی را طرح کرد. وقتی روزولت کمیته پلیسی را مطرح کرد، رهبر شوروی جویا شد که آیا این کمیته تصمیمات فوری و مهم را برای سایر کشورها نیز اتخاذ خواهد نمود؟ استالین پرسید: - اگر یکی از کشورهای عضوکمیته ازاجرای تصمیم متخذه کمیته. امتناع کند چه می شود؟ رئیس جمهورپاسخ داد: - در این صورت کشوری که ازاجرای تصمیم امتناع کند در آینده از امکان شرکت در تصمیم گیری این کمیته محروم می شود. استالین پرسید: - آیا کمیته اجرائی و کمیته پلیسی جزء سازمان کل و یا ارگان مستقل خواهند بود؟ روزولت توضیح داد: - اینها سه ارگان جداگانه خواهند بود. سازمان کل از35 ملت متحد، کمیته اجرائی از 10تا 11 کشور، و کمیته پلیسی از4 قدرت تشکیل خواهند شد. هرگاه خطر تجاوز و یا تخلفاتی از صلح به یک نحو دیگر بروز کند در این صورت باید ارگانی موجود باشد که بتواند فورا اقدام کند، زیرا در این صورت حتی ارگانی مانند کمیته اجرائی فرصت بحث را نخواهد داشت. استالین این گفته دقیق تر بیان کرد: - پس این ارگانی خواهد بود که تصمیماتش باید اجرا شود؟ روزولت بدون اینکه جواب مستقیم بدهد گفت می خواهد مثالی بزند: وقتی در سال 1935 ایتالیا بی اطلاع به آپیسینی حمله کرد، وی (روزولت) ازفرانسه و انگلستان خواهش کرد کانال سوئز را به بندند تا نگذارند ایتالیا جنگ را ادامه دهد. لیکن انگلستان و فرانسه اقدامی نکرده و موضوع را برای رسیدگی به مجمع ملل واگذارکردند. بدین ترتیب ایتالیا امکان یافت تجاوزرا ادامه دهد. ارگان متشکل از4 قدرت که اینک پیشنهاد می شود امکان عمل سریع را خواهد داشت: در اوضاع مشابه، این ارگان می تواند بدون اتلاف وقت درمورد مسئله ای مثل بستن کانال سوئز تصمیم بگیرد. روزولت از اینکه موفق شده بود نخست وزیرشوروی را از ملاحظات خود آگاه نماید، ابراز رضایت خاطر کرد. وی افزود که این ملاحظات جنبه مقدماتی دارد و مستلزم بررسی های بیشتراست. ولی ماهیت این ملاحظات در جلوگیری ازتکراراشتباهات گذشته خلاصه می شود. در مورد ملاحظه روزولت مبنی بر وضعیتی که درآن دولت آمریکا بتواند نیرو را به آن سوی اقیانوس اعزام نماید استالین با این سوال واکنش نشان داد که: - آیا درصورت ایجاد سازمان جهانی پیشنهادی ایالات متحده، امریکائی ها به اعزام نیروی خود به اروپا نیاز خواهند داشت؟ روزولت پاسخ داد: - این امرحتمی نیست. در صورتی که لازم شود علیه تجاوز احتمالی اعمال زور گردد ایالات متحده می تواند هواپیماها و ناوهای خود را اعزام کند و انگلستان و روسیه نیروی خود را به اروپا وارد می کنند. این جا بحث پیرامون مسایل نظام بعد از جنگ درتهران خاتمه یافت. بعدا این مسایل موضوع مکاتبه سه رهبر قرار گرفت و بالاخره پس از کنفرانس یالتا بطور نهائی تائید شد.
طی گفتگوی استالین و روزولت که اول دسامبر1943 درتهران انجام شد، رئیس جمهورگفت که ممکن است درایالات متحده مسئله الحاق جمهوری های بالتیک به اتحاد شوروی مطرح گردد. روزولت خاطرنشان ساخت که شاید افکارعمومی جهان در آینده مایل باشد مردم این جمهوری ها خود در مورد این الحاق اظهار نظر کنند. امیدوارم «مارشال استالین این خواهش را درنظربگیرد.» رئیس جمهورحرفش را ادامه داد: من شخصا شکی ندارم که مردم این کشورها به سود الحاق به شوروی رای خواهند داد، اما بهرحال مهم آنست که همه پرسی صورت گیرد. استالین در این مورد ابراز تعجب کرد و گفت که قبل ازانقلاب، در روسیه لیتوانی، استونی و لتونی حتی خود مختار هم نبودند. استالین گفت: - درآن زمان تزارهم پیمان ایالات متحده و انگلستان بود و هیچ کس مسئله جدائی این کشورها از روسیه را مطرح نمی کرد. چرا این مسئله اکنون مطرح می شود؟ روزولت جواب داد: - مطلب اینجاست که افکارعمومی تاریخ نمی شناسد. من مایلم با شما درباره موقعیت داخلی خودم در ایالات متحده صحبت کنم. سال آینده درایالات متحده انتخابات انجام خواهد شد. من نمی خواهم خودم را برای نامزدی ریاست جمهوری پیشنهاد کنم ولی اگرجنگ ادامه پیدا کند شاید من مجبورشوم این کار را بکنم. رئیس جمهورحرفش را ادامه داد: - درایالات متحده عده ای اهل لیتوانی، لتونی و استونی سکونت دارند. من میدانم که لیتوانی، لتونی و استونی، هم درگذشته و هم دراین اواخرجزئی ازاتحاد شوروی بودند و هرگاه ارتش های روسی درباره وارد این جمهوری ها شوند من به خاطراین موضوع با اتحاد شوروی نخواهم جنگید. ولی افکارعمومی ممکن است درخواست کند درآنجا همه پرسی صورت گیرد. استالین فورا جواب داد: - درزمینه اظهارنظرخلقهای لیتوانی، لتونی و استونی ما امکانات زیادی برای خلقهای این جماهیرفراهم خواهیم آورد تا اراده خود را اظهارکنند. روزولت در حرف وی دخالت کرده و گفت: - برای من این مفید خواهد بود. استالین حرفش را ادامه داد: - البته این بدان معنی نیست که همه پرسی باید تحت کنترل بین المللی صورت گیرد. رئیس جمهورموافقت کرد: - البته که نه. مفید بود اگر در یک لحظه مناسب اعلام شود که در یک زمان معین در این جمهوری ها همه پرسی صورت خواهد گرفت. رهبرشوروی این بخش ازصحبت را این طورخاتمه داد: - البته می شود این کار را هم کرد. در میان دیگر مسایل کنفرانس، مسئله ایران نیز مورد مذاکره قرار گرفت. سه رهبر ائتلاف ضد هیتلری اعلامیه ویژه ای را تصویب کردند که طی آن ضمن تائید کمک های ایران به ائتلاف، بویژه در زمینه حمل بار به اتحاد شوروی، موافقت کردند به ایران هم در زمان جنگ و هم در دوران پس ازجنگ کمک اقتصادی شود و از استقلال کامل، حاکمیت و تمامیت ارضی آن حمایت شود. درپایان کنفرانس سندی به نام «اعلامیه تهران» تصویب شد. در این سند گفته شد: «ما، رئیس جمهورایالات متحده امریکا، نخست وزیرانگلستان و رهبر اتحاد شوروی طی چهار روز دیدار در پایتخت ایران سیاست های مشترکی را تصویب کردیم. ما اراده خود را در این زمینه استوار کردیم که کشورهایمان، هم در زمان جنگ و هم در زمان صلح، با یکدیگر همکاری داشته باشند. درمورد جزئیات جنگ، نمایندگان ستادهای نظامی ما بصورت غیر علنی مذاکره کردند. ما بر سر نقشه هایمان مبنی برانهدام نیروی مسلح آلمان توافق نظرکردیم. ما درمورد دامنه و موعد عملیاتی که ازسوی شرق، غرب و جنوب انجام خواهد شد، به توافق کامل رسیدیم. حسن تفاهمی حاصل شده ضامن پیروزی ماست. درمورد زمان صلح، ما اطمینان داریم موافقتی که میان ما وجود دارد صلح پایداررا تامین خواهد کرد. ما کاملا به مسئولیت هائی اعتراف داریم که درمورد تحقق چنان صلحی بدوش ما و همه ملل متحد قراردارد. اکثریت مطلق مردم کره زمین آنها را تائید می کنند، زیرا به کابوس جنگ برای نسل های آینده خاتمه می دهد. ما به اتفاق مشاوران دیپلماتیک خود، مسایل آینده را بررسی کردیم. ما درجهت همکاری و شرکت فعال همه کشورهای بزرگ و کوچک برای خاتمه یافتن جنگ، استبداد، بردگی و ستم خواهیم کوشید. ما از ورود همه آنها به خانواده جهانی کشورهای دمکراتیک استقبال خواهیم کرد. هیچ نیروئی درجهان مانع ازآن نخواهد شد که ما ارتش های آلمانی را درخشکی، دریا، زیر دریا نابود کنیم و با حملات هوائی کارخانه های نظامی آنها را نابود کنیم. دراین نابودی قاطعانه عمل خواهد شد. با امید و عزم به تهران آمدیم و از تهران با اهداف صلحجویانه و انسان دوستانه می رویم.
«در راه بازگشت به مسکو، رئیس جمهور"روزولت" برای ی.و.استالین تلگرافی مخابره کرد که طی آن برای دیدار تهران ارزش عالی قائل شده بود. در تلگراف آمده بود: "به نظر من کنفرانس بسیارموفقیت آمیزبوده و من اطمینان دارم یک حادثه تاریخی است که نه تنها قابلیت ما را برای جنگ مشترک بلکه برای کار برای جهان آینده، در توافق نظرکامل تائید می نماید. من از گفتگوهای شخصی مشترک با شما و بویژه از امکان دیدار خصوصی با شما بسیار لذت بردم. امیدوارم دوباره درآینده شما را ببینم و عجالتا موفقت هرچه بیشتر شما و ارتش های شما را آرزو دارم. در پیام جوابیه رئیس شوروی کمیسرهای خلقی اتحاد شوروی مورخ 6 دسامبرسال 1943 نوشته شد: «با این نظر شما موافقم که کنفرانس تهران با موافقیت زیاد برگزار شده و دیدارهای شخصی ما از بسیاری لحاظ اهمیت بسیار داشت. امیدوارم که آلمان هیتلری دشمن مشترک خلق های ما بزودی این را حس کند. در حال حاضراین اطمینان وجود دارد که خلق های ما هم اکنون و هم پس از تمام این جنگ همکاری دوستانه داشته باشند. موفقیت هر چه بیشتر شما و نیروی مسلح شما را در عملیات پر مسئولیت آینده آرزو دارم. همچنین امیدوارم که دیدار ما در تهران آخرین دیدار نباشد و دوباره یکدیگر را ببینیم».
باید بویژه چگونگی ارزیابی از دیدارتهران درایالات متحده امریکا را تذکرداد. این ارزیابی درتلگرام آ.آ.گرومیکو سفیر وقت اتحاد شوروی درایالات متحده امریکا مورخ 8 دسامبرسال 1943 برای کمیسری امورخارجه اتحاد شوروی تشریح گردیده است. سفیر اطلاع داد: «هم اکنون کنفرانس تهران در مرکز توجه محافل رسمی و دیپلماتیک واشنگتن قراردارد. اکثریت قریب به اتفاق اعضای کنگره امریکا اعلامیه های مصوبه را مثبت ارزیابی می کنند. سناتورها و اعضای مجلس نمایندگان طی اظهارنظرهای خود اهمیت سیاسی عظیمی را برای کنفرانس و تصمیمات آن قایل شده اند».
پایان گزارش و جمعبندی مترجم استالین:
کنفرانس رهبران سه قدرت متحد در جنگ جهانی دوم علیه ائتلاف فاشیستی آلمان، ایتالیا و اسپانیا یعنی اتحاد شوروی، ایالات متحده امریکا و بریتانیای کبیر از28 نوامبرالی 1 دسامبرسال 1943 در تهران برگزارگردید. این در زمره بزرگترین حوادث دیپلماتیک جنگ دوم جهانی بود. این کنفرانس یک مرحله مهم در تحول مناسبات بین المللی و بین متحدین بود. درجریان کنفرانس، برخی مسائل بسیارمهم در زمینه عملیات جنگی و نظام جهان بررسی و حل گردید. دیدار تهران نقش مهمی در امرهمبستگی ائتلاف ضد هیتلری بازی کرد. این دیدار زمینه را برای نیل به پیروزی نهائی در جنگ و پی ریزی توسعه و تحکیم بعدی مناسبات میان سه قدرت بزرگ فراهم ساخت. در جریان کنفرانس، علیرغم فرق بنیادی میان نظام سیاسی و اجتماعی اتحاد شوروی از یک سو، و ایالات متحده و انگلستان از سوی دیگر، همکاری در مبارزه علیه دشمن مشترک و جستجو و اتخاذ تصمیمات قابل قبول طرف ها در زمینه مسایل مورد اختلاف به موفقیت انجامید؛ اگر چه شرکت کنندگان آن در بسیاری موارد، درابتدا نسبت به آنها برخوردهای مختلف داشتند. کنفرانس تهران و تصمیمات آن از اهمیت بین المللی فراوانی برخوردار شد. اصول همکاری قدرت های بزرگ ائتلاف ضد هیتلری که نماینده نظام های اجتماعی مختلف بودند، درکنفرانس پیروزگردید. در اعلامیه مشترک رهبران سه قدرت متحد خاطرنشان می شد که اتحاد شوروی، ایالات متحده و انگلستان «چهدر زمان جنگ و چه درزمان آتی صلح با یک دیگر همکاری خواهند نمود» این عقیده وجود دارد که همکاری میان اتحاد شوروی، ایالات متحده و انگلستان درسال های جنگ بدان سبب میسر گردید که پای دشمن مشترکی درمیان بود. قدرتی که هر سه قدرت را تهدید می کرد، و این امر آنها را به سوی اتحاد در مبارزه علیه آن سوق داد. به همین جهت پس از پیروزی بر ارتش هیتلر، و زمانی که دشمن مشترک ازپای درآمد متحدین زمان جنگ هر یک راه خود را رفتند.
1- از هم پاشیدگی ائتلاف و تقابل میان ایالات متحده و انگلستان ازیک سو، و اتحاد شوروی ازسوی دیگر، قبل ازهرچیزناشی ازجاه طلبی محافل حاکمه ایالات متحده بود که عقیده داشتند انحصار طولانی بمب اتم به آنها امکان می دهد سلطه جهانی امریکا را برقرارکنند. 2- واقعیت امرتنها این نبود که متحدین سابق به طور ساده هر یک به طرفی رفتند، زیرا تقابل میان ایالات متحده و انگلستان به وجود نیامده بلکه میان این دو کشور و اتحاد شوروی بوجود آمد. پس دراین مورد «قانونمندی» ازهم پاشیدگی چندان نقشی نداشت، بلکه بیشترتمایل قدرت های بزرگ بورژوائی به «بازداری» سوسیالیستی و درنهایت، نابودی آن به عنوان یک نظام اجتماعی نقش خود را بازی کرد. 3- نباید پنداشت که درشرایط کنونی هیچ خطرمشترکی ایالات متحده، انگلستان و اتحاد شوروی را تهدید نمی کند. قبل از هرچیز این خطر فاجعه هسته ای عمومی، مسئله محیط زیست و بقای بشر، کم شدن منابع طبیعی و نیرو و غیره است. وظایف و اهداف مشترکی نیز در زمینه مبارزه با گرسنگی و بیماری ها، پژوهش اعماق اقیانوس و تسخیر فضاء وجود دارد.» |
راه توده 377 دهم مهر ماه 1391