دربار شاهنشاهی از بیم شورش مردم |
یکبار دیگر مطالعه دقیق کتاب تحلیلی- تاریخی عبدالصمد کامبخش را به همه توده ای، با آشنائی با مشی و نگاه توده ای و شیوه نگارش یک تحلیل علمی و توده ای توصیه می کنیم.
5- آغاز اعتلای عمومی جنبش
فعالیت حزب توده ایران برای جلب تودههای وسیع به سازمانهای دمکراتیک و بیدار ساختن سیاسی نیروهای ملی کشور زمینه مساعدی را به دست آورد. درنتیجه ورود سیل آسای کالاهای خارجی وضع اقتصادی کشور به وخامت گرائیده بود. پنجههای بحران اقتصادی، کشور را تحت فشار قرار داده بود. صنایع ملی در حال ورشکستگی بود. کارخانهها یکی پس از دیگری تعطیل میشدند. بنا به اطلاع روزنامه "اطلاعات" از آخر اسفند 1328 تا آخر اسفند 1329 یعنی طی یک سال مجموع واردات ایران 4218 میلیون ریال و کل صادرات کشور 1802 میلیون ریال بود. کاهش میزان صادرات ایران به طور عمده بابت انواع محصولات کشاورزی که دهقانان تولید کننده آن بودند، انجام میگرفت. در نتیجه این امر دهها هزار از اهالی روستا، روستاهای خود را ترک کرده و در جستجوی نان به شهرها روی میآوردند ولی در خود شهر وضع بهتر نبود. دهها مؤسسه ورشکست شده، هزاران بیکار را به خیابان میریختند. در اواخر سال 1328 طبق ارقام منتشره روزنامه ها فقط در تهران بیش از 100 هزار بیکار وجود داشت. در کشور مردم گرسنه دست به عصیان میزدند. این وضع بیشتر در آذربایجان که ازلحاظ غله غنی به شمار میرفت مشاهده میشد چنانکه روزنامه "طلوع " نوشت که مردم آذربایجان و به خصوص مردم تبریز درنتیجه بیکاری و گرسنگی و فقر حاکم سخت به هیجان آمده اند. این روزنامه خبر میداد که توده مردم در اواحر اسفندماه یعنی در آستانه نوروز به غارت مغازههای نانوائی پرداختند. شهربانی و ارتش مردم را متفرق کردند. ولی به طوری که روزنامه "مهر ایران" خبر داد، شورش مردم تبریز در روزهای عید نیز ادامه داشت. اهالی مغازههای اغذیه فروشی را تاراج میکردند. گفته میشد که در سایر شهرهای آذربایجان نیز این قبیل عصیانها انجام میگرفت. وخامت وضع در نتیجه سیاست انتقال اقتصاد کشور به مسیر نظامی و به سود سیاست تجاوزکارانه امپریالیستها که با وجود اختلاف خود در این مورد متفقا عمل میکردند، عمیقتر میشد. در نتیجه این سیاست 80 درصد بودجه دولتی و نیز بخش بزرگی از درآمدهای غیربودجهای دولت صرف هزینههای نظامی و تجهیز ارتش و شهربانی و ژاندارمری با سلاحهای آمریکائی و پرداخت حقوق مستشاران و کارشناسان و تأسیس راهها و فرودگاههای نظامی و غیره میگردید. ("برنامه هفت ساله " در این جهت پیش بینی شده بود.) تمام این هزینهها به حساب افزایش مالیاتها و به خصوص مالیاتهای غیرمستقیم که فشار آن بر دوش زحمتکشان بود، انجام میگرفت. به علاوه در ادارات دولتی دست به کار تصفیه شده بودند. در این کار دو هدف وجود داشت: خلاص شدن از عناصر نامطلوب برای دولت و کاستن از کسری بودجه. در سال 1328 وزارت مالیه به تنهائی 6000 نفر از کارمندان این وزارتخانه را که با خانوادههای خود بالخ بر 34 هزار نفر میشدند، اخراج کرد. حقوق استادان دانشگاه، معلمین و کارمندان کاهش یافت. دستمزد کارگران در معرض یورش قرار گرفت. به این جهت، پس از آرامش نسبی یکساله که در نتیجه اختلال موقت در کار نیروهای دمکراتیک و ترور شدید به دست آمده بود، جنب و جوش تدریجی و موج روزافزون اعتصابات کارگران و کارمندان و دانشجویان کشور را فرا میگرفت. عده روزافزونی از مردم پی میبردند که چگونه مصالح حیاتی آنان فدای منافع آتش افروزان جنگ میگردد. به این جهت در روزهای همبستگی بین المللی و به خصوص در روز اول ماه مه 1329 تعداد زیادی اعلامیه به پشتیبانی از صلح پخش گردید. بر دیوارهای خانههای تهران از جمله بر دیوارهای کاخ سلطنتی، و نیز سفارتخانههای آمریکا و انگلیس شعارهائی به شرح زیر نوشته شد: "مرگ بر استعمارگران آمریکائی!"، "مردم ما نان میخواهند نه توپ!"، "ما هرگز علیه اتحاد شوروی نخواهیم جنگید!". در عین حال مبارزه بین آمریکا و انگلیس بیش از پیش عیان میگردید. از یک سو انگلستان برای حفظ نفوذ سنتی خود میان دارودسته حاکمه و نیز برای حفظ نفت جنوب و از سوی دیگر آمریکا برای تخریب مواضع انگلستان و به خاطر تجدید توزیع منافع نفتی کشور مبارزه میکردند. این رقابت امپریالیستهای انگلستان و امریکا اثر خود را بر تمام اقدامات طبقات حاکمه ایران باقی میگذارد. دعوت شاه به انگلستان و پاکستان و سپس به آمریکا، بازدید روسای کشورهای غربی از ایران، سفر مقامات عالیرتبه انگلستان و آمریکا نظیر ژنرال کولنیس، رئیس ستاد ارتش آمریکا یا ژنرال کروکر فرمانده کل نیروهای زمینی انگلستان در خاور نزدیک به ایران وغیره نمونه آن بود. این مبارزه به هنگام انتخابات دوره 16 که میبایست مسئله نفت جنوب را حل کند، حدت خاصی یافت. انتخابات دوره 16 عامل بسیار مهمی بود که تأثیر بزرگی در تغییر مسیر حوادث داشت. این انتخابات سرشار از حوادث و تصادمات بود. انتخابات مجالس سنا و شورا در یک زمان آغاز گردید. انتخابات سنا نمی توانست مورد توجه خاص باشد، زیرا قانون شرکت عمومی تودهها را در این انتخابات ییش بینی نکرده بود. انتخاب 15 نماینده ایالات طبق مراسم ییش بینی شده انجام گرفت. ولی در تهران که 15 نماینده انتخابی دیگر میبایست برگزیده شوند کار به آرامی نگذشت. میان 75 نفری که در مرحله اول انتخاب شدند چند عنصر "نامطلوب" که علیه دولت ساعد و طرفدار حل نسبتآ رادیکال مسئله نفت بودند، ازجمله دکتر مصدق دیده میشدند. به این جهت دولت علیرغم اعتراضات گروههای مخالف مرحله دوم انتخابات را یک ماه به تعویق انداخت تا بتواند به نمایندگان در جهت لازم اعمال نفوذ کند و این کار را انجام داد. کار انتخابات مجلس شورا جدیتر بود. حزب توده ایران نمی توانست در انتخابات شرکت کند و اعلام کرد که انتخابات را در شرایط فقدان آزادیهای دمکراتیک و وجود فساد و تقلب تحریم میکند. با این همه مبارزه به خاطر کرسیهای مجلس در شرایط نارضائی عمومی و مبارزه دو امپریالیسم و همراه با آن مبارزه میان دارودستههای داخلی آنها شدت یافت. در بسیاری از استانها کار به زد و خوردهای خونین انجامید. در مشهد و کرمانشاه (که احتشامی، نامزد نمایندگی در آنجا زخمی شد) اغتشاشاتی روی داد. در زنجان زد و خورد خونین پیش آمد. در شهر لار که مردم از جریان "انتخابات " به خشم آمده بودند، محل حوزه انتخاباتی را ویران کردند، صندوق انتخابات را آتش زدند، اوراق رأی را از بین بردند و سه نفر اعضای انجمن نظارت انتخاباتی به قتل رسیدند. در این مبارزه عده زیادی کشته و زخمی شدند. در بسیاری از شهرستانها نیز این قبیل حوادث پیش آمد. در تهران وضع جدیتر بود. در همان آغاز انتخابات میان اعضاء هیئت نظار اختلاف نظر پیدا شد که باعث گردید انتخابات یک ماه به تعویق افتد. دولت برای تقلب در انتخابات تدارک آشکار میدید. این امر موجب اعتراض اپوزیسیون سابق مجلس به رهبری مصدق گردید. در 23 شهریور 1328 در منزل مصدق مصاحبه مطبوعاتی برگزار شد که در آن اکثر مدیران روزنامههای تهران و نیز عدهای از نمایندگان اپوزیسیون شرکت کردند. مکی، نماینده سابق مجلس در سخنان خود گفت که علیرغم اعلام رسمی وزیر داخله، در ایران هیچ گونه آزادی انتخابات و به طور کلی هیچ گونه آزادی وجود ندارد. سپس مصدق در سخنرانی خود "مجلس مؤسسان" را محکوم کرده و تصمیم مبنی بر واگذاری حق انحلال مجلس را به شاه انتقاد نمود. مصدق اعلام داشت که تصویب قانون مطبوعات توسط مجلس پانزدهم، یکی از اصول قانون اساسی، یعنی آزادی مطبوعات را نقض میکند و در کشور آزادی انتخابات وجود ندارد. سپس آزاد و بقائی، نمایندگان سابق مجلس نیز سخنرانی کردند. مصدق در مهر ماه عدهای از مدیران و نمایندگان جرائد را دعوت کرده و با آنان درباره اتخاذ تدابیری برای تأمین آزادی انتخابات مذاکره نمود. هیئتی 7 نفره (مرکب از مدیران روزنامههای اقدام، ستاره، باختر امروز، داد، جبهه، کشور و حسین مکی) برای تهیه برنامه عمل تشکیل شد. در 21 مهر 1328 این هیئت تصمیم گرفت که به دربار رفته در آنجا متحصن شود و تغییر دولت و استقرار نظم برای تأمین آزادی انتخابات را درخواست نماید. روز 22 مهر مصدق از تمام احزاب سیاسی، روحانیون، رجال سیاسی، بازرگانان، پیشه وران، محصلین و از تمام قشرهای مردم دعوت نمود که در 23 مهر برای پشتیبانی از مطالبات آنان در نزدیک کاخ سلطنتی تجمع نمایند. از میان کسانی که روز بعدی در کاخ تجمع کرده بودند، 20 نفر برای تحقق مطالبات در دربار باقی ماندند. ولی پس از چهار روز اقامت بینتیجه در آنجا، بست را ترک گفتند. تنها نتیجه عملی این اقدامات تشکیل "جبهه ملی" به صورت سازمان نامشخصی بود که نه برنامه و نه آئین نامه داشت. این جبهه در اوایل، جمع کردن عده هرچه بیشتری از طرفداران خود را در مجلس، تنها هدف خود قرار داده بود. در این زمان در تهران انتخابات آغاز شد. مطبوعات تهران پر از اخبار مربوط به اعمال تقلب در انتخابات بود. درباره این تقلبها شواهد فراوانی ذکر میشد. روزنامهها خبر میدادند که خبرنگاران آنها را به محل صندوقهای انتخاباتی راه نمی دهند و این صندوقها را با آراء اضافی پر میکنند. مثلا روزنامه "داد" خبر داد که در 27 مهر در صندوق انتخاباتی مسجد لولاگر فقط 283 رأی ریخته شده بود، ولی در 28 مهر تعداد آراء ناگهان به 1855 برگ رسیده؛ یا در مسجد اکباتان در 28 مهر فقط 1181 رأی داده شده بود، ولی در جمع روز بعد تعداد آنها به 2181 رسید. همین روزنامه خبر میدهد که رئیس هیئت نظارت خود اعلام داشت که در غیاب او دسته دسته رأی به صندوق ریخته شده است. با این همه پس از گشودن صندوها معلوم شد که برخی از افراد اپوزیسیون برای انتخاب شدن رأی کافی به دست آورده اند. چنانکه پس از یک هفته که در حدود 14 هزار ورقه انتخاباتی شمارش شده بود، معلوم گردید که 6 نفر از اپوزیسیون و از جمله مصدق بیشترین آراء را به دست آورده اند. شمارش آراء به منظور تغییر صندوقهای انتخاباتی متوقف گردید. به این جهت مصدق به دربار رفته و از هژیر، وزیر دربار خواست که همراه او به مسجد سپهسالار برود، تا ببیند در آنجا چه میگذرد. ولی هژیر این درخواست مصدق را رد کرد. هژیر، وزیر دربار در 13 آبان 1328 در مجلس روضه خوانی، که در مجلس سپهسالار برگزار بود، با شلیک گلوله از سلاح کمری از پای درآمد. قاتل شخصی به نام امامی، عضو گروه تروریستی "فدائیان اسلام " بود. امامی در گذشته نیز کسروی، مورخ و روزنامه نگار و وکیل دعاوی را به قتل رسانده بود. در تهران بلافاصله حکومت نظامی که قبلا به علت انتخابات موقتا لغو شده بود، برقرار گردید. دولت برای ارعاب مردم عدهای از افراد وابسته به "جبهه ملی " را بازداشت کرد. در باره این ترور که در سالهای اخیر نظایر آن کم نبود، تفسیرهای زیاد انجام گرفت. دولت کوشید از این حادثه برای تعرض تازه استفاده کند. ولی از آنجا که حزب توده ایران به طور مخفی فعالیت میکرد و سازمان متشکل دمکراتیک دیگری برای سرکوب و ایجاد سروصدا در اطراف آن وجود نداشت، دولت به همین بازداشتها اکتفا کرد و به زودی نیز ناچار گردید آنان را آزاد کند. با این همه این ترور در جریان حوادث تأثیر معینی داشت. هیئت نظار مرکزی تهران در 19 آبان 1328 طی اعلامیهای انتخابات تهران را باطل کرد. در این اعلامیه با وضوح تمام گفته میشد: از طرف بعضی گروهها آراء اضافی به صندوقها ریخته شده بود. گزارش سه روز اول انتخابات نشان میدهد که به هر صندوق روزانه به طور متوسط 200 برگ انتخاباتی ریخته شده است، ولی در روزهای چهارم و پنجم بیش از 1500 برگ، چیزی که عملا غیرممکن است... از طرف دیگر عدهای تحت عنوان اپوزیسیون کار کنترل را تا دخالت در امور هیئت نظار رساندند که باعث اختلال نظم در محل کار هیئت نظار میشد... بیش از همه خرید آراء به چشم میخورد... به این جهت انتخابات طبق ماده 44 قانون انتخابات، باطل میشود. ابطال انتخابات تهران نقشه ارتجاع و بیش از همه شاه را برهم زد. شاه در نظر داشت از "پیروزی" کامل در انتخابات به مثابه برگ برندهای در مذاکرات با آمریکا استفاده کند. جریان از این قرار بود که شاه پس از سفر به انگلستان به وسیله ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده به آمریکا دعوت شده بود. رقابت بین انگلستان و امریکا نقش اساسی در این دعوت داشت. اهمیت شاه در نظر دو رقیب امپریالیست، به علت بالا رفتن روزافزون نقش او در دستگاه ارتجاع ایران، افزایش مییافت. آمریکا با وجود تمام مساعی خود نتوانسته بود که دولت ایران را از زیر کنترل انگلستان خارج کرده و کنترل خود را بر آن برقرار کند. پس از سرکوب جنبش آذربایجان و سقوط قوام، تمام دولتها، از جمله دولت ساعد که یک سال بر سر کار بود، از هواداران انگلستان بودند. به این جهت علاوه بر کوششهائی که برای به دست آوردن مواضع معین در مجلس شانزدهم به کار میرفت، جلب دربار و خود شاه نیز برای آمریکا اهمیت جدی داشت. شاه نیز به نوبه خود میکوشید با به دست آوردن مواضع محکم تری در مجلس، شرایط مساعدتری برای خود دست و پا کند. به این جهت سفر شاه به آمریکا به پایان یافتن انتخابات موکول شده بود. او درنظر داشت پس از مراسم افتتاح مجلس عازم آمریکا شود. ولی پس از آنکه حوادث تهران، که انتخابات آن اهمیت جدی برای مجلس دارد، شکل دیگر به خود گرفت، شاه تصمیم گرفت، سفر خود را به آمریکا به تعویق نیندازد و در 24 آبان با هواییمای اختصاصی ترومن عازم آمریکا گردید. نتیجه سفر شاه وعده هائی بود که در باره "کمک " نظامی و اقتصادی آمریکا و اعطای وام به وسیله بانک جهانی به او داده شد. به طوری که در اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران در دی ماه 1328 گفته میشود، این به معنای گامی بود که در جهت تبدیل ایران به پایگاه نظامی علیه کشورهای سوسیالیستی، تحمیل وامهای اسارت آور، پر کردن ایران از مشاوران آمریکائی و تبدیل کشور به بازار فروش و مستعمره آمریکا برداشته میشد. ولی امپریالیسم آمریکا درمورد به دست آوردن بخشی از منافع انگلستان نمی توانست فقط به وعدههای شاه اکتفا ورزد. برای آن برداشتن گامهای حقیقی در این جهت لازم بود. در وهله اول دولتی که بتواند امتیاز نفت جنوب را لغو کند و منابع نفتی را به طور عمده به دست انحصارات آمریکائی به سپارد. شاه بلافاصله پس از بازگشت به ایران در جهت انجام وعدههای خود گامهای معینی برداشت. ولی او میکوشید به منافع انگلستان لطمهای وارد نسازد. در دولت ساعد تغییراتی در این جهت داده شد. این کار زمانی انجام گرفت که تا افتتاح مجلس مدت زیادی باقی نمانده بود و دولت میتوانست تا افتتاح مجلس صبر کند. ولی کابینه جدید هم به طور عمده هوادار انگلستان بود. به این جهت این تغییر نمی توانست ایالت متحده آمریکا را ارضاء کند، آن چیزی که در مطبوعات نیز منعکس گردید. روزنامه "ارشاد ملت " که طرفدار آمریکا بود در این مورد نوشت که ایالت متحده ناراضی است و با ترکیب کنونی کابینه وزراء که آمریکائیان را قانع نمی کند، مشکل است که ایران بتواند از آمریکا کمک دریافت دارد و به ویژه از بانک جهانی وام بگیرد. در عین حال این روزنامه پیش بینی میکرد که کابینه جدید زودتر از آنچه انتظار میرود، استعفاء خواهد داد و پس از افتتاح مجلس دولت جدیدی به جای کابینه ساعد سر کار خواهد آمد. انتخابات مجدد تهران که در 19 بهمن 1328 آغاز شد، چند ماه به طول انجامید. با این همه مجلس در 20 بهمن 1328 افتتاح گردید. در عین حال مجلس سنا نیز کار خود را شروع کرد. افتتاح جلسات مجلس برخلاف روشی بود که تا آن زمان سابقه داشت. زیرا تا آن زمان هیج یک از دورههای مجلس بدون حضور نمایندگان تهران افتتاح نشده بود. قانون اساسی برای نمایندگان تهـران اهمیت خاصی قائل بود. مطابق قانون اساسی، اگر انتخابات تهران زودتر از سایر نواحی انجام میگرفت، نمایندگان تهران میتوانستند مجلس را منعقد کنند و به مذاکره به پردازند. این نوعی امتیاز برای نمایندگان تهران بود. ولی اگر انتخابات تهران دیرتر از سایر نواحی پایان مییافت، افتتاح مجلس، بنابر سنت و سابقه، تا انتخاب نمایندگان تهـران به تعویق میافتاد. این شتابزدگی از آن جهت بود که دولت احساس میکرد که در نتیجه تجدید انتخابات تهران جناح اپوزیسیون مجلس تقویت خواهد شد و این امر مانع بقای دولت خواهد بود ولی دولت ساعد، حتی در فقدان یک اپوزیسیون نیرومند به دشواری میتوانست خود را حفظ کند. عدهای از نمایندگان از برنامه کابینه جدید دولت ساعد بشدت انتقاد کردند. آشتیانی زاده، یکی از نمایندگان در سخنرانی خود گفت: هزاران نفر از اهالی آذربایجان و خراسان و خوزستان و کرمان در گرسنگی و فقر به سر میبرند... طبق ارقام آماری، در سال اخیر 500 نفر به علت گرسنگی و نداشتن وسیله زندگی خودکشی کرده اند. سیاست دولت عبارت است از مختل ساختن مالیه کشور و مجاز داشتن وارد کنندگان خارجی به پر کردن بازارهای کشور با لباسهای کهنه و کالاهای خرازی ساخت خارجی درحالی که مؤسسات صنعتی ایران دچار ورشکستگی و تعطیل هستند. دولت ساعد که در 28 اسفند نتوانست رأی اعتماد به دست آورد اجبارا استعفاء داد. علی منصور جانشین او گردید. ولی با این کار نیز سمت گیری سیاسی دولت چندان تغییر نکرد. علی منصور یکی از رجال سیاسی قدیمی بود که بارها مقامات نخست وزیری و وزارت و سفارت و استانداری را به عهده داشته است. این سیاست مدار کهنه کار نیز سمت گیری کاملا انگلیسی داشت، فقط با این تفاوت که با نرمش و زیرکی بیشتری از ساعد میتوانست در عرصه سیاست خارجی مانور دهد. انتخابات مجدد تهران در اردیبهشت پایان یافت. با اینکه در این انتخابات نیز تمام تقلبها و رأی خریدنهای گذشته تکرار شد، "جبهه ملی " توانست 8 کرسی از 12 کرسی تهران را به دست آورد. این عده با سایر نمایندگانی که با "جبهه ملی" ارتباط داشتند، فراکسیون نسبتا نیرومندی را در مجلس به وجود آوردند. بر پایه این موفقیت، شرکت قشرهای بورژوازی ملی و عناصر خرده بورژوائی در جنبش دامنه وسیعتر به خود گرفت. فراکسیون "جبهه ملی" در مجلس عملا به هسته سازمانی بخش مبارز بورژوازی ملی و قشرهای پیرو آن بدل شد. مسئله نفت و مبارزه علیه سازش با شرکت نفت در مرکز توجه نیروهای جنبش آزادی بخش ملی قرار گرفته بود. دولت ساعد قبلا "قرارداد الحاقی " را که به امضاء گلشائیان، وزیر مالیه و گس، نایب رئیس شرکت نفت رسیده و به "قرارداد گس- گلشائیان" شهرت یافته بود، تسلیم مجلس کرده بود. این قرارداد فقط مربوط به محاسبات مالی بود و هیچ چیز قابل توجهی به ایران نمی داد. "قرارداد الحاقی " با موج اعتراض مردم روبرو شد و مجلس دوره پانزدهم جرأت نکرد آن را تصویب کند. در این موقع تا پایان دوره پانزدهم هم فقط ده روز باقی مانده بود و نمایندگان مجلس نمی خواستند پیش از انتخابات جدید به چنین کاری اقدام کنند. مجلس با اعلام اینکه وقت کافی نیست، از تصویب آن شانه خالی کرد. اکنون دولت منصور "قرارداد الحاقی" را از نو برای بررسی به مجلس آورد. ولی وضع بی اندازه وخیم شد و جنب و جوش بزرگی احساس میگردید. در 6 خرداد 1329، در آستانه مذاکرات مجلس، احمد دهقان، نماینده مرتجع مجلس و مدیر مجله "تهران مصور" که به علت نوشتههای تحریک آمیز خود شهرت داشت، با شلیک گلوله شخصی به نام حسن جعفری به قتل رسید. در چنین اوضاع و احوال، مجلس جرأت تصویب فوری قرارداد را در خود نیافت. لایحه قرارداد در 30 خرداد برای بررسی به کمیسیون نفت مجلس فرستاده شد. ریاست این کمیسیون با دکتر مصدق بود و عدهای از نمایندگان اپوزیسیون نیز در آن شرکت داشتند. معلوم بود که حل مسئله مدت زیادی طول خواهد کشید. نه دربار شاه و نه شرکت نفت نمیتوانستند با این امر موافقت کنند. دولت منصور که نتوانسته بود حل این مسئله را تسریع کند، ناچار به استعفاء گردید. در 5 تیر ماه 1329 دولت رزم آرا سر کار آمد. رزم آرا به وسیله نیروهای هوادار انگلستان، از جمله به وسیله دربار شاه برای حل نهائی مسئله نفت سر کار آمده بود. با اینکه شاه پس از سفر خود به آمریکا میخواست قسمتی از وعدههای خود را انجام دهد، ولی اعتلای موج جنبش مردم او را بیش از همه دچار وحشت کرده بود. آمریکا نیز در ابتدا به ارضاء فقط قسمتی از مطالبات خود درمورد انگلستان اکتفاء نمی کرد. آمریکا سیاست بیرون راندن کامل رقیب را در پیش گرفته بود. این وضع میتوانست در آغاز تا حدودی با منافع جنبش تطبیق کند، ولی دربار شاه به آن راضی نبود. به این جهت شاه به ریسکی نظیر انتصاب رزم آرا به نخست وزیری دست برد. رزم آرا که بارها ریاست ستاد ارتش را به عهده گرفته بود، در عین حال سیاستمدار ماهری بود. مدتها این شایعه وجود داشت که رزم آرا میکوشد تمام قدرت را به دست گیرد و شاه را برکنار کند. باید گفت که این تنها شایعه نبود، بلکه حقیقت بود. به همین جهت رزم آرا بارها مورد غضب و یا اگر اوضاع و احوال ایجاب میکرد، دوباره مورد مهر شاه قرار میگرفت. این واقعیت که با توافق خود شاه اختیارات تقریبآ نامحدودی به رزم آرا داده میشد، جدی بودن وضع را نشان میداد. سر کار آمدن رزم آرا طوفانی از خشم برانگیخت. روزنامهها نوشتند که این کار به معنای آغاز برقراری رژیم دیکتاتوری در کشور است. مصدق در 6 تیر 1329 نطقی در مجلس ایراد کرد و اعلامیههای "جبهه ملی " و آیت اله کاشانی را که در آن موقع با "جبهه ملی " همکاری داشت، قرائت نمود. در اعلامیه "جبهه ملی" نحوه سر کار آمدن رزم آرا به مثابه تعرض به قانون اساسی و سنن مشروطیت ارزیابی شده بود که حق حاکمیت و استقلال کشور و آزادی مردم را به خطر میاندازد. در اعلامیه گفته میشد که "جبهه ملی " با دولتی که تحت فشار خارجیها و علیرغم افکار عمومی سر کار آمده است، نمی تواند موافقت کند. در اعلامیه کاشانی نیز گفته میشد که دولت میخواهد با کمک اجنبی کشور را اداره کند. برخی از نمایندگان نیز در این زمینه سخنرانی کردند و حضور دولت در مجلس با ابستروکسیون نمایندگان "حبهه ملی" مواجه شد. کمیته مرکزی حزب توده ایران در 12 تیر اعلامیهای به مناسبت سر کار آمدن رزم آرا منتشر کرد و آن را توطئه جدید دشمنان داخلی و خارجی مردم ایران علیه آزادی و استقلال کشور به منظور استقرار رژیم استبدادی و نظامی و غارت منابع نفتی ایران ارزیابی نمود. در این اعلامیه گفته میشد که در این جا میان دو امپریالیسم زد و بند انجام گرفته است. ولی اگر این حکم درباره نقشههای نظامی امپریالیسم صادق بود، در مورد منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا و انگلیس، چنانکه آینده نشان داد، با واقعیت تطبیق نمی کرد. هیچ یک از رجال سیاسی که سابقا سر کار آمده بودند، به آن آشکاری که رزم آرا از مواضع انگلستان دفاع میکرد، عمل نکرده بودند. رزم آرا در مورد زدوبند با شرکت نفت، بلا فاصله به موضع گیری قاطع به سود انگلستان پرداخت. فراکسیون "جبهه ملی " علیه این موضع گیری دولت به مبارزه برخاست. ولی "جبهه ملی" هنوز با استناد به قانونی که در زمان قوام السلطنه به تصویب مجلس رسیده بود، فقط شعار "استیفای حقوق مردم ایران" را مطرح میکرد. ولی حزب توده ایران تودهها را زیر شعار "الغاء امتیاز نفت جنوب و طرد انگلیس ها" بسیج میکرد. حزب در عین حال برای تحکیم ارکان سازمانی خود فعالیت شدید انجام میداد. در 25 آذر 1329 در تاریخ حزب توده ایران حادثه بسیار مهمی روی داد. حزب فرار تمام اعضاء کمیته مرکزی و خسرو روزبه، رهبر برجسته سازمان افسری را از زندان "قصر قاجار" سازمان داد. اگر برای حزب اهمیت حادثه در آزادی رهبران حزب و تحکیم دستگاه رهبری بود، برای ارتجاع علاوه بر آن، چگونگی این فرار نیز حائز اهمیت بود. این حادثه از آن جهت نیز که در زمان نخست وزیری رزم آرا انجام گرفته بود، اهمیت خاصی کسب میکرد. جریان فرار، شرکت سازمان وسیعی از افراد نظامی و شهربانی را که باید در اختیار حزب توده ایران باشد، به ثبوت میرساند. به هر حال این حادثه وجود یک شبکه مخفی که به خوبی سازمان یافته و نیز تحرک آنرا ثابت میکرد. دستگاه دولتی با تمام نیروی خود به جستجوی زندانیان فراری پرداخت. خطوط تلگراف در سراسر کشور طی چند روز به ارسال دستورات لازم جهت دستگیری "فراریان" مشغول بود. ولی اعضای کمیته مرکزی که از زندان آزاد شده بودند، در تهران باقی مانده و سرگرم فعالیت شده بودند. این امر کار رهبری حزب را بسیار تقویت میکرد. رهبری توانست کارها را بهتر تقسیم کند و گسترش دهد و مهمتر از همه توانست کار خود را با وضع غیرعلنی بهتر هماهنگ سازد. حزب ضمن تحکیم سازمانهای خود به کار تلفیق فعالیت علنی با فعالیت غیرعلنی پرداخت. حزب در سازمانهائی که به طور علنی تشکیل شده بودند وارد میشد و در عین حال به کمک شبکه وسیع حزبی به ایجاد سازمانهای علنی جدید یاری میرساند. به این ترتیب نفوذ حزب در عرصههای مختلف زندگی اجتماعی وسیعتر میشد. حزب از بهار سال 1329 علاوه بر مطبوعات غیرعلنی و یا نشریات علنی که با شرکت غیرمستقیم آن تهیه میگردید، اختیار چند روزنامه را نیز به دست خود گرفت که از میان آنها روزنامه "به سوی آینده" به طور منظم چاپ و منتشر میشد. این روزنامه که به طور رسمی ارتباطی با حزب نداشت، عملا به ارگان علنی حزب مبدل شد. این روزنامه تقریبا در همان ماههای اول انتشار خود در ردیف روزنامههای درجه اول پایتخت قرار گرفت و اعتبار و نفوذ بسیار کسب کرد. این روزنامه به تدریج از لحاظ تیراژ نیز در ردیف پرتیراژترین روزنامهها قرار گرفت. انتشار روزنامه "به سوی آینده" که بارها به وسیله دولت توقیف شد، تا کودتای فاشیستی 28 مرداد 1332، حتی یک روز هم متوقف نشد. این روزنامه هر بار پس از توقیف با نام دیگری انتشار مییافت. "به سوی آینده" طی 4 سال انتشار خود، در حدود 100 بار نام خود را عوض کرد. در دی ماه 1329 با پشتیبانی حزب توده ایران "جمعیت ملی مبارزه با شرکت استعماری نفت جنوب" تشکیل شد. این در واقع یک سازمان علنی برای هماهنگ ساختن مبارزه طبقاتی علیه امپریالیسم بود. روزنامه "شهباز" ارگان مطبوعاتی این جمعیت بود. به طوری که در آینده خواهیم دید، این سازمان که دو بار تغییر نام داد، در بالا بردن سطح آگاهی مردم و جلب آنان به مبارزه در راه استقلال ملی و طرد امپریالیستها از کشور نقش برجستهای ایفا کرد. این جمعیت در مبارزه نفت به عامل مهمی بدل شد. حزب توده ایران با تلفیق فعالیت خود با فعالیت این جمعیت توانست تودههای وسیع مردم را برای مبارزه علنی به خاطر حقوق خود بسیج نماید. از اواسط 1329 تودههای وسیعی از مردم به مبارزه در راه نفت جلب شدند. آمادگی برای مبارزه وسیعتر و قطعیتر علیه امپریالیسم احساس میشد. شعار "ملی کردن صنعت نفت در سراسر کشور" در دستور روز قرار گرفت. |
راه توده 369 19 تیر ماه 1391