راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

وحشت از عقب نشینی
حق حاکمیت ج. اسلامی است!

 

ادامه سیاست نظامی- اتمی جمهوری اسلامی به مرزها تعیین کننده تکلیف حاکمیت کنونی و حتی فراتراز آن، تعیین تکلیف موجودیت جغرافیای کنونی ایران نزدیک شده است.

علی خامنه ای و گروهی از فرماندهان سپاه و شمار اندکی از روحانیون وابسته به بیت رهبری هنوز نمی خواهند شکست و نتایج فاجعه بار این سیاست را بپذیرند. نه آن که نمی دانند، بسیار هم خوب می دانند کدام فاجعه را آفریده اند، بلکه از عقب نشینی وحشت دارند. این وحشت نیز، نه وحشت از امریکا و اروپا و خارج، بلکه وحشت از درون است. این وحشت از درون از دو سو مانند یک قیچی عمل می کند:

1- مردمی که باید به آنها پاسخ بدهند: مسئولان این همه پافشاری در ادامه سیاست نظامی و کشاندن کشور به ورطه کنونی کیستند؟ و جایگاه آنها پس از قبول این شکست در حاکمیت کجاست؟

2- نیروهای درون حکومتی که در سالهای اخیر زیر شدیدترین فشارهای سیاسی و امنیتی بوده اند. چه نظامی و چه غیر نظامی. آنها بصورت مدعی جدی به صحنه باز خواهند گشت. چه آنها که زندانی اند و چه آنها که بیرون از زندان اند. اینها نیز گریبان طراحان و ادامه دهندگان سیاست نظامی و اتمی را خواهند گرفت. خواست آنها نیز همان خواست مردم خواهد بود. یعنی: جایگاه کسانی که این سیاست را طراحی و اجرا و پیگیری کردند از این پس در کجاست؟

از سوی دیگر، وضع کنونی قابل ادامه نیست. روز به روز گرانی و فقر و بیکاری و بحران اقتصادی بیشتر می شود. فشارهای سیاسی و اجتماعی نیز در کنار فشارهای اقتصادی و فقر و بیکاری عمیق تر شده و با آن در پیوند قرار میگیرد. حکومت هر روز منزوی تر می شود و قدرت های خارجی هر روز مهاجم تر. این قدرت ها بدرستی شرایط داخلی را ارزیابی کرده اند و میدانند که مردم آماده فرصت برای سرنگونی حاکمیت کنونی اند و بیم دارند که این فرصت بدست نیروهای مترقی مذهبی و غیر مذهبی بیفتد. بنابراین ضرورت حمله نظامی و یکسره کردن کار و سپردن حکومت بدست چهره های دیگری متفاوت با چهره حاکمیت کنونی اما تابع و همسو با غرب روز به روز بیشتر می شود.

از سوی دیگر عوامل و شبکه های نفوذی غرب و اسرائیل در سراپای حاکمیت و در حساس ترین ارگان‌ها و نهادها، مشوق سیاست نظامی و ادامه وضع موجوداند و به انواع بهانه‌ها، طراحان سیاست نظامی و اتمی را تشویق به ادامه راه می کنند.

در چنین شرایطی است که اخبار مربوط به کشاکش ها در درون سپاه پاسداران بعنوان تعیین کننده ترین نیروی سازمان یافته جمهوری اسلامی جدی تر از هر زمان دیگری باید دنبال شود.

اخبار و اطلاعاتی درونی که در لابلای اخبار و اظهار نظرها طرح می شود کدامند:

از دوران پس از کودتای 22 خرداد که به گفته فرمانده سپاه پاسداران، برخی از اعضای سپاه از "آزمایش بصیرت" سربلند بیرون نیامدند، تا به امروز هشت تن از فرماندهان سابق سپاه در سنین حدود 50 سالگی به اشکال مختلف و به شکلی مشکوک در گذشته اند. هفته گذشته نامه یکی از فرماندهان سابق سپاه نیز منتشر شد که در آن از تشکیل یک کمیته پنج نفره برای اخراج منتقدان درونی سپاه خبر داده بود. اندکی پیش محمد رضا یزدی معاون حقوقی و پارلمانی سپاه از اخراج عده‌ای از سپاهیان که به گفته وی مرتکب "تخلفات انضباطی" شده و از "چارچوب مقررات سپاه" پا فراتر نهاده بودند سخن گفته بود. پیش از آن منابع سپاه پاسداران از راه‌اندازی شبکه‌ای بنام "عضویاب" خبر داده بودند که پس از انتخابات دهم و کودتای 22 خرداد تشکیل شده و وظیفه آن جستجو و "نشان گذاری" نیروها در محله‌ها و آشنایان برای انتخاب و استخدام آنها در سپاه است.

همه اینها در شرایطی است که فراموش نکرده ایم اندکی پیش از کودتای 22 خرداد، فرماندهان سپاه از بسیج میلیونی سخن می‌گفتند و سرلشگر ذوالقدر از سازماندهی ده میلیون بسیجی خبر می‌داد. واقعا از آن بسیج ده میلیونی نمی شد شماری را برای سپاه انتخاب کرد تا نیاز به تشکیل شبکه عضویاب برای جستجو کردن و نشانه گذاری نیروها در محله‌ها و فامیل‌ها برای نباشد؟ 

در اینکه انتخابات دهم طرح بسیج ده میلیونی را برای همیشه دفن کرد تردید نیست. این طرح که با تقلید از رژیم‌های فاشیستی در حال اجرا بود، مستلزم جنجال بر سر دولت احمدی نژاد بعنوان دولتی مردمی و قانع کردن مردم به این بود که این دولت در جامعه اکثریت دارد. شرکت وسیع مردم در انتخابات دهم به نفع موسوی و ضرورت کودتا و حوادث پس از آن هیچ مشروعیتی برای دولت احمدی نژاد باقی نگذاشت و به بزرگترین شکاف‌ها در راس حاکمیت انجامید که طرح بسیج ده میلیونی را عملا به زباله دان انداخت.

ولی اکنون بحث دیگر نه بر سر بسیج ده میلیونی، بلکه بر سر یافتن کسانی برای عضویت در سپاه است که خود نشان می‌دهد که همراه با شدت گرفتن بحران سیاسی و اقتصادی و بین‌المللی، سپاه پاسداران نیز درگیر بزرگترین بحران درونی تاریخ پس از انقلاب خود شده است. این بحران پس از کودتای 22 خرداد روز به روز شدت یافته و هر روز بیشتر اوج می‌گیرد. مشروعیت سپاه براثر سرکوب کودتا از یکسو و دخالت های سیاسی و اقتصادی از سوی دیگر و نقش آن در بحران هسته‌ای و خطرهایی که برای کشور بوجود آمده از هر سو لطمه دیده است. وضع اکنون طوری است که سردار یدالله جوانی رییس سابق اداره سیاسی سپاه درباره پیامدهای گرانی به دولت هشدار می‌دهد. این هشدار جز آن نیست که فرماندهان سپاه احساس می‌کنند که جامعه وضع وخیم اقتصادی و از جمله گرانی را از چشم سپاه می‌بیند. در واقع مردم بدرستی فهمیده اند که هشدار فرماندهان سرمایه دار شده سپاه درباره گرانی نوعی فرار به جلو برای نپذیرفتن مسئولیت و نقش سپاه در وضع کنونی اقتصادی کشور است.

همه اینها ضمنا نشان می‌دهد که چهره سپاه در جامعه بشدت آسیب دیده است. همین آسیب، همین نگاه توام با خشم و نفرت مردم نسبت به سپاه است که به ریزش درونی سپاه منجر شده، شمار منتقدین درونی را افزایش داده، حذف و اخراج را ناگزیر کرده و بالاخره همچون مانع ورود نیروهای مردمی تازه به سپاه هم عمل می‌کند. ضمن اینکه ضرورت عضویابی چهره دیگری هم دارد و آن تبدیل شدن سپاه به یک تشکیلات بسته است که افراد آن باید مانند گارد جاویدان شاهنشاهی از کسانی جستجو و عضو گیری شوند که به گفته رییس مرکز گزینش سپاه "بتوانند هر مانعی که سر راه باشد را از میان بردارند".

سپاه در شرایطی دچار بحران شده که تهدیدهای خارجی تشدید شده براثر بی لیاقتی های حکومتی، کشور را تهدید می کند و می رود سرانجامی خطرناک را برای کشور ما رقم زند. 

 

 

 

 

                        راه توده  370      26 تیر ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت