آقای خامنه ای، استعداد |
بدنبال عذرخواهی و انتقاد از خود آیتالله موسوی خوئینیها و هاشمی رفسنجانی در هفتههای گذشته، آیتالله موسوی اردبیلی، بالاترین مقام دستگاه قضایی کشور در دوران آیتالله خمینی نیز از مردم عذرخواهی کرد. آیتالله موسوی اردبیلی از جمله نزدیکان آیتالله خمینی بود. در دوران ریاست او بر دستگاه قضایی و با پافشاری وی بود که اسدالله لاجوردی که جنون اعدام و کشتار داشت از مقام خود برکنار شد، برکناری که کینه حجتیه و موتلفه را نسبت به وی برانگیخت و موجب شد که بلافاصله پس از درگذشت آیتالله خمینی و به قدرت رسیدن علی خامنهای مانند دیگر نزدیکان آقای خمینی مغضوب واقع شده و از همه مقامهای خود کنار گذشته شود. موسوی اردبیلی پس از آن به قم رفت و دانشگاه "مفید" را در قم راه اندازی کرد که گفته می شود از هر نظر در مقابل حزبی است که مصباح یزدی تحت عنوان "موسسه پژوهشی" به راه انداخت و فارغ التحصیلانش اکنون "جبهه پایداری" را بوجود آورده اند. در جریان حوادث پس از کودتای 22 خرداد موسوی اردبیلی چندین بار به اقدامات سرکوبگرانه حکومتی اعتراض کرد و حتی یک بار نیز با خواست آزادی زندانیان به تهران آمده و با آقای خامنهای ملاقات کرد که خود بعدا گفت از این ملاقات امید به نتیجهای ندارد. بنابراین آیتالله اردبیلی بیش از 20 سال است که از قدرت دور و برکنار است و آنچه در مورد عذرخواهی می گوید نمی تواند ربطی به نقش وی در اوضاع کنونی یا حوادث اخیر داشته باشد. این عذرخواهی در کنار عذرخواهی خوئینیها و هاشمی رفسنجانی دو معنا و دو رویه می تواند داشته باشد. یک رویه آن در واقع عذرخواهی از کوتاهیهایی است که در دوران آیتالله خمینی انجام شد. دست حجتیه باید از حکومت و از اطراف آقای خامنهای کوتاه می شد که نشد. جلوی پروار شدن حزب موتلفه و میلیاردر شدن رهبران آن باید گرفته می شد که به آن توجه نشد. به جنگ باید سریع تر پایان داده می شد تا هم از ریخته شدن خون بخشی از هواداران انقلاب در جبههها مانع شده و هم جلوی طلبکار شدن باقی مانده آنها از ملت گرفته می شد، که این هم نشد. سکان جمهوری اسلامی را نباید به دست روحانی میانه سال و ماجراجو و درعین بی ریشه ای بنام خامنه ای میدادند و حداقل شورای رهبری را جانشین آیت الله خمینی می کردند تا حکومت فردی برقرار نشود که در این زمینه هم غفلت شد. جلوی یورش به آزادی ها را باید می گرفتند و اجازه فجایع دهه 60 در زندان ها را نباید میدادند که در این عرصه هم تصور کردند این محدودیت ها شامل حال غیر خودی ها می شود و به سراغ آنها نخواهد آمد که دراین زمینه هم اشتباه کردند. بجای همه اینها، برعکس به هجوم حجتیه و حزب موتلفه و عدهای تاریک اندیش و جویای نام به سنگرهای مدافعان انقلاب میدان داده شد. کافیست خاطرات سال 1361 و 1362 آقای هاشمی رفسنجانی خوانده شود تا معلوم شود که به چه سادگی و با چه بی مسئولیتی دربرابر سرنوشت انقلاب و مردم امکان داده شد که نیروهای مدافع انقلاب و جمهوری اسلامی آن زمان و حزب توده ايران در راس آنها سرکوب شوند و از صحنه دفاع از انقلاب کنار روند. آن هم بدون وجود هیچگونه سند و مدرک و حتی در شرایطی که خود آقای رفسنجانی و آیتالله خمینی و فرزندش احمد درباره واقعیت اتهامهایی که به رهبران حزب توده ايران زده شده در تردید و ابهام بودند. آری یک رویه عذرخواهی امثال آیتالله موسوی اردبیلی درباره این بخش از تاریخ انقلاب است که رهبری آن دوران جمهوری اسلامی اجازه داد جبهه نیروهای انقلاب توسط عوامل حجتیه، قشریون و واپسگرایان مذهبی که امروز به قدرت رسیده اند در هم شکسته شود و همان سرنوشت و همان اتهامات این بار برای خود این آقایان طرح شود. رویه دیگر عذرخواهی آیت الله موسوی اردبیلی خطاب به آقای خامنهای و دست اندرکاران حکومت کنونی است. در واقع امثال آیتالله موسوی اردبیلی با انتقاد از خود و عذرخواهی می کوشند به رهبری کنونی جمهوری اسلامی یادآوری کنند که اوضاع آنچنان وخیم است و شیرازه امور آنچنان گسسته و جهل و فساد و فقر و فحشا و بیکاری و بی اخلاقی آنچنان در دوران رهبری آقای خامنهای بر جامعه حاکم شده که نیاز به یک عذرخواهی ملی به عنوان مقدمه آشتی ملی و بازگشت به مردم ناگزیر شده است. آنها برای این عذرخواهی پیشقدم شده اند تا شاید آقای خامنهای هم سرنوشت خود را با آگاهی بیشتری ببیند و هم مسئولیت خود را با نگرانی کمتری بپذیرد. این جسارت و این احساس مسئولیت امثال آقای اردبیلی هم قابل تایید است و هم شایسته احترام. در این جهت همچنان باید کوشید. |
راه توده 364 15 خرداد ماه 1391