سومین سالگرد کودتای 22 خرداد و راه پیمایی 25 بهمن ماه امسال
کمتر از سالهای پیشین به شکل تلاش برای انجام تظاهرات و
نمایشهای خیابانی و بیش از دیگر سالها به صورت امید و اندیشه
و بازبینی و اعتماد به نفس خود را نشان داد.
در سالهای گذشته برای نشان دادن نمایشهای خیابانی شتاب وجود
داشت. اما این شتاب بیش از آنکه هدفش نشان دادن وجود جنبش سبز
به حکومت باشد، اثبات وجود آن به خود بود. اکنون دیگر نیازی به
اثبات وجود این جنبش به خود نیست چون میدانیم جنبش سبز وجود
دارد و تنها جنبشی است که حامل یک راه حل ملی و میهنی و
دمکراتیک برای برون رفت ایران از بن بست و فاجعه ایست که سیاست
جنگی حکومت و شکست آن کشور ما را بدان سمت سوق داده است.
در زندگی و تداوم جنبش سبز اگر نقش مقاومت و ایستادگی موسوی و
کروبی و رهنورد در حصر و زندان را دست کم بگیریم قطعا اشتباه
کرده ایم. آن حصر و این مقاومت هم اطمینان جنبش به خود را
تحکیم کرد، هم اعتماد به رهبری آن را و هم یقین به درماندگی
حکومت را. تداوم حصر یعنی تداوم این هر سه عنصر که اکنون در
سومین سالگرد کودتای 22 خرداد به بارزترین شکل در ذهن مردم ما
جای گرفته است.
با اینحال در ورای مقاومت رهبران جنبش و درماندگی حکومت تجربه
تاریخی جامعه ایران نیز در این میان نقشی برجسته دارد. جامعه
ایران در پی انقلاب، در پی سه دهه سیاسی شدن و سیاسی بودن
دارای یک فرهنگ سیاسی خاص و ویژه است. این جامعه در ورای نگاهی
ظاهرا بی تفاوت همه چیز را زیر نظر دارد و همه اطراف را
میپاید و به همین دلیل است که در حساس ترین لحظات دقیق ترین و
غافلگیرکننده ترین واکنشها را از خود نشان میدهد. تجربه
انقلاب به مردم ما آموخته که با آرزوها شرایط تغییر نمی کنند.
همه موانع را نمی توان از میان برداشت. با سر به دیوار نمی
توان کوفت ولی با ناخن میتوان آن را بتدریج خراشید و تراشید و
آن را فرو ریخت.
تئوری "بقا" که جنبش چریکی پس از کودتای 28 مرداد، به شکلی
ساده نگرایانه برای تمسخر حزب توده ايران و دادن عنوان
"فسیلهای مهاجر" به رهبران و اعضای حزب اختراع کرده بود اکنون
به تئوری همه مردم تبدیل شده است. باید باقی ماند، مقاومت کرد،
مبارزه کرد، زندگی کرد، مترصد فرصت بود و یقین داشت که مقاومت
ما به تغییر شرایط منجر خواهد شد و زمینههای تحول را فراهم
خواهد ساخت. به جرات میتوان گفت که در تمام تاریخ ایران
هیچگاه مقاومت دربرابر حکومتها تا این اندازه صبورانه،
پیگیرانه و جسورانه نبوده است که امروز هست. فقط کافیست مقاومت
خانواده شهدا و زندانیان جنبش سبز را با مشابهات تاریخی آنها
مقایسه کنیم. نه آنکه خانوادههای شهدا و زندانیان گذشته تاریخ
ایران به این اندازه جسور نبوده اند. ولی شرایط و تجربه تاریخی
چنان وسعت و چنان هشیاری به این مقاومت داده است که حکومت
دربرابر آن نه توان سرکوب دارد و نه یارای ایستادگی.
آن میلیونها تنی که در انتخابات 22 خرداد به میرحسین موسوی و
مهدی کروبی رای دادند و در 25 خرداد به خیابان ریختند، نه رای
خود را فراموش کرده اند، نه راهپیمایی خود را و نه هیچ پاسخی
برای خواسته های خود گرفته اند. بنابراین اکنون مترصد فرصتی
دوباره در پی تعمیق بیشتر شکاف در حکومت هستند. این همان
چیزیست که حکومت بهتر از هر کس دیگر میداند و از همین روی از
کمترین امکان و فضایی برای حضور مردم و تجمع مردم در هر کجا که
باشد وحشت دارد.
رمز ماندگاری و پیروزی ناگزیر جنبش سبز در این واقعیت هاست نه
خزعبلاتی که از بلندگوهای تبلیغاتی علیه "فتنه سبز" و رهبران
آن گفته میشود و نه در سخنرانیهای یکطرفه "مقام معظم رهبری".
حکومت هر اندازه دیرتر این واقعیت را متوجه شود فرصت های
تاریخی برای نجات را از دست می دهد.
|