نگاهی به سخنان اخیر آیت الله کنی رئیس مجلس خبرگان |
در هفته گذشته، بخش هائی از آخرین نظرات آیت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری منتشر شد که شاید بسیاری آن را به افزودن باز هم بیشتر به استبدادی تعبیر کرده باشند که آقای خامنهای بر کشور حاکم کرده و در پی استوار ساختن بیشتر آنست. آیت الله کنی با دور زدن آنچه در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد، پشت دو اصطلاح نظارت "استصوابی" و "استطلاعی" پنهان شد تا بگوید: نظارت بر رهبری باید "حراستی" باشد. یعنی خبرگان نظارت کنند بر امور مملکت و نگذارد "کارهای خلاف در مملکت واقع شود یا حملاتی واقع شود، یا ایشان (رهبر) مورد هجمه قرار بگیرد، خود ما باید سینهها را سپر کنیم و حفظ کنیم که رهبر تنها به میدان نیاید و صحبت کند." در این ابراز نگرانی و در این اظهار نظر و راه حل یابی برای بحران مشروعیتی که رژیم آقای خامنهای در آن غوطه ور شده، هر اشاره و انگیزهای را میتوان یافت، مگر تلاش برای افزودن به خودسریهای آقای خامنه ای. و این خلاف نظر کسانی که چنین تصور کرده و در روزهای گذشته نیز بر محور آن تفسیر و مقاله نوشته و منتشر کرده اند. سخنان مهدوی کنی بیش و پیش از آنکه در جهت تقویت استبداد آقای خامنهای باشد، ناشی از نگرانی بخش مهمی از روحانیت و حاکمیت از سرانجام کار است. اعتراف از این صریح تر که دخالت مداوم رهبر در همه امور مملکت، عملا اقتدار و مشروعیتی برای او باقی نگذاشته و مردم او را مسبب همه بحرانها و گرفتاریها و جنایتها میدانند و آنها که در راس حاکمیت و روحانیت نگران سرانجام کاراند، هر روز بیش از روز پیش به "فروپاشی" نظام میاندیشند؟ در واقع، اکنون دیگر نه تنها در میان مردم کسی برای سخنان رهبر تره خرد نمی کند، بلکه کار به خود دست اندرکاران حکومت هم کشیده شده است. رای نیاوردن حداد عادل نامزد "آقا مجتبی" برای ریاست مجلس پیامی جز پایان اقتدار و اعتبار رهبر حتی در میان مجلسیانی که اکثریت آنها نیز انتصابی به مجلس برده شده اند، نداشت. وحشت آنهائی که آیت الله مهدوی کنی به سخنگوئی آنها به میدان آمده تا جلوی فروپاشی باز هم بیشتر اقتدار رهبر را بگیرند، همین است. برای خاتمه هرگونه تردیدی در این تفسیر از سخنان مهدوی کنی، باید بازگشت به دو موضع گیری اخیر آیت الله جوادی آملی در قم. یکی در جمع دیدار کنندگانش و دیگر در ملاقات با رئیس مجلس، یعنی علی لاریجانی، که در هر دو آنها، آشکارا نسبت به فلج شدن نظام و وحشت از فروپاشی آن اشاره کرد. همچنین، آخرین سخنان آیت الله موسوی اردبیلی دومین رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در دوران رهبری آیت الله خمینی، در جمع شاگردانش که در آن هم خود از اشتباهات گذشته خویش از مردم عذرخواهی کرد و هم از آقایان حاکم – که در راس آنها خامنهای قرار دارد- خواست تا دیر نشده از مردم عذر خواهی کنند بابت اشتباهاتی که کرده اند و حقی که از مردم پایمال شده است. این هر دو، مستقیم و غیر مستقیم به دزدی و غارت، فساد و اختلاس حاکم بر کشور سخن گفتند و آنچه آنها اشاره کردند محصول دوران رهبری علی خامنه ایست. اشارات دیگر مراجع مذهبی به گرانی و نابسامانی زندگی مردم در هفتههای گذشته نیز سخنان جوادی آملی و اردبیلی را کامل میکند و تفسیر ما از سخنان اخیر آیت الله مهدوی کنی را کامل! اگر "ولایت فقیه" را به تعبیر خود آقایان "ستون خیمه" نظام فرض کنیم، این ستون درحال ویرانی است و روحانیونی نظیر آیت الله مهدوی کنی به سخنگوئی از طرف مجلس خبرگان رهبری عملا به رهبر هشدار داده است که برای نجات این "ستون خیمه" بیش از این مانع نظارت بر نهادهای زیر رهبری اش نشود و خود را به همراه "ولایت فقیه" و کل نظام بر باد ندهد. او به خبرگان میگوید: مسئولیت نظارت بر نهادهای زیر نظر رهبری را بپذیرید تا مشروعیت رهبر بیش از این فرو نپاشد. آنها که سخنان مهدوی کنی را جز این تعبیر میکنند، لازم است به آخرین سخنان علی خامنهای دقت کنند که بی شک در جریان بحثها و جدالهای پشت صحنه با خود وی هست و یا به گوشش میرسد. وی در دیدار با نمایندگان مجلس نهم مسئله نظارت مجلس را رد کرد و گفت: "نظارتهای ناشی از نیتهای نادرست، نظارتهای جانبدارانه و ضدجانبدارانه و نیز نظارتهایی كه عمق یابی نمی كند" مردود هستند. درد او مجلس و نظارت آن نیست، چرا که میداند این مجلس را مردم انتخاب نکرده اند و دست آموزتر از آنست که قدرت نظارت و چون چرا داشته باشد، بلکه به نمایندگان جدید مجلس میگوید تا دیگرانی گوشش کننده که این روزها پا را بیخ گلوی او گذاشته اند تا دست از خودسری و یکه تازی بردارد و موجب فروپاشی نظام نشود. همین است که خامنهای از "نظارت هائی که عمق یابی نمیکند" سخن میگوید. ترجمه این جمله او جز این نیست که : شما نمی دانید، من اطلاعاتی دارم که ندارید و به همین دلیل ایراد نگیرید زیرا از عمق مسائلی که من از آنها اطلاع دارم شماها ندارید! او از سیاست نظامی و اتمی خود میخواهد دفاع کند و خود را دارای اطلاعات محرمانهای در این دو عرصه که گویا دیگران از آن خبر ندارند. آقای خامنهای این را میخواهد بگوید و درست، فاجعه و بحران حاکم بر کشور محصول همین روش استبدادی و مخفی کاری و همین دو سیاست است و آنها که از سرانجام نزدیک کار وحشت زده شده اند علیه همین روش و همین دو سیاست به میدان آمده اند. آقای خامنهای با زیر سئوال بردن نظارت مجلس شورا عملا نظارت خبرگان را میخواهد منتفی کند. بدین ترتیب است که مطرح شدن بحث نظارت بر کار رهبر نه ربطی به استصوابی بودن دارد نه استطلاعی بودن، نه حراستی بودن و نه اصلا به قانون اساسی. بالا گرفتن این بحث ناشی از وحشت حاکمیت از فروپاشی اقتدار رهبری در جامعه و وحشتی است که از این فروپاشی کل حکومت را فرا گرفته است. این فروپاشی همراه با فاجعه اقتصادی، نابسامانی گسترده اجتماعی، فساد بیسابقه حکومتی و بالاخره و مهم تر از همه، شکست سیاسی نظامی است. مقاومت رهبر دربرابر نظارت ناشی از وحشت از پاسخگویی است و هدف سخنان مهدوی کنی میتواند از جمله نوعی اطمینان دادن به اقای خامنهای باشد که خبرگان سعی خواهد کرد ایشان را از مسئولیت پاسخگویی به فاجعه کنونی مبرا کرده و بدین وسیله مشروعیت و اقتدار او را بازسازی کند و بهتر است کنار کشیده و بگذارد نهادهای وابسته به رهبری تحت نظارت قرار گیرند و او و همچنین "ولایت فقیه" در امان بمانند. |
راه توده 366 29 خرداد ماه 1391