راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

شکست "سرکوزی" پایان یک سیستم بود
بعد از سرکوزی
جنبش‌ها دراروپا
تهاجمی خواهند شد
جعفر پویا

 

انتخابات فرانسه با شکست سرکوزی پایان یافت. طنین نتیجه این انتخابات در فرانسه و اروپا نشان داد که پایان سرکوزی بیش از کنار رفتن یک رییس جمهور و آمدن دیگری به جای بود. اهمیت این انتخابات و شکست سرکوزی در کجاست؟ اهمیت شکست سرکوزی را باید در برنامه‌ای دید که سرمایه داری بزرگ فرانسه از چندین سال پیش برای این کشور تدارک دیده بود.

از نزدیک به یک دهه پیش سرمایه داری بزرگ فرانسه برای پایان دادن به وضعی که در این کشور براثر مقاومت پیگیر مردم دربرابر برنامه‌های  آن بوجود بود به یک بازسازی بزرگ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی دست زد. محتوای این بازسازی عبارت بود از یک تهاجم همه جانبه علیه مردم و دنیای کار در این کشور. هدف آن خنثی کردن سندیکاها و منزوی کردن حزب کمونیست و مطرود کردن و از میدان بیرون راندن همه آرمان‌ها و ایده ال‌های  شکل گرفته تاریخی جامعه فرانسه بود. آنها برای پیشبرد این تهاجم تا مرحله تغییر قانون اساسی فرانسه و همزمان کردن دوران ریاست جمهوری با مجلس پیش رفتند. سرکوزی نامزد و نماد اجرای این تهاجم خطرناک بود.

یکی از اصول جامعه فرانسه عدالت خواهی بود. سرمایه داری بزرگ فرانسه تصمیم گرفت با این عدالتخواهی وداع کند. در گذشته روسای جمهور فرانسه ولو راستگرا می کوشیدند، دروغ یا راست، خود را نماد نوعی عدالت اجتماعی بدانند. سرکوزی در فردای روز انتخاب خود جشن پیروزی را در سالنی بنام "فوکه" برگزار کرد که محل ویژه میلیاردرهای فرانسوی بود. این یک پروکاسیون آشکار و اقدامی نمادین بود تا سرکوزی و سرمایه داری فرانسه به مردم این کشور بفهماند که کشتیبان را سیاستی دگر آمده است. سرمایه داری بزرگ فرانسه بدینسان سرکوزی را بصورت نماد وداع جامعه فرانسه با آرمان عدالت اجتماعی در آورد.

سنت دیگر تاریخی جامعه فرانسه تفکیک قوا بود. روسای جمهور فرانسه می کوشیدند خود را در ورای قوا نشان دهند و از دخالت آشکار و بی دلیل در امور نخست وزیر و کابینه خودداری کنند. سرکوزی این سنت را هم بر هم زد. وی نه تنها در انتخاب وزیران، بلکه در هر مسئله جزیی امور اجرایی وارد می شد و دخالت می کرد و می کوشید خود را سوپرمن و همه کاره نشان دهد. سرمایه داری فرانسه بدینسان می کوشید سرکوزی را به نماد قدرت برتر و نیمه خودکامه تبدیل کند، ناخدایی که سکان کشتی سیاست را در این دریای طوفانی در دست گرفته و همه و همه باید تنها به سخن او گوش فرا دهند.

سنت دیگر جامعه فرانسه آزادی رسانه‌ها بود. روسای جمهور فرانسه هرچند که در عمل می کوشیدند رسانه‌ها را تحت کنترل خود گیرند ولی در ظاهرا این آزادی را محترم می شماردند. سرکوزی با این سنت هم وداع کرد. او آشکارا در کار رسانه‌ها مداخله می کرد و می کوشید نمایندگان و دیدگاه‌های  خود را به رسانه‌ها تحمیل کند. سرکوزی نه تنها در خود رسانه‌ها ترس را حاکم کرده بود بلکه با فشار به رسانه‌ها رسما ترس را در جامعه نیز گسترش می داد.

سنت دیگر جامعه فرانسه بی طرفی ولو ظاهری دولت دربرابر سندیکاها بود. سرکوزی این سنت را هم به هم زد. وی از همان آغاز رییس جمهوری دربرابر سندیکاها موضع گرفت، آنها را متهم کرد، خواهان خرد کردن آنها شد، رهبر ث.ژ.ت را عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست اعلام کرد و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که سرانجام روز اول ماه مه تظاهراتی دربرابر تظاهراتی سندیکاها برگزار کرد. سرکوزی به نماد ضدیت با سندیکاها نیز تبدیل شد.

سنت دیگر فرانسه استقلال نسبی از امریکا بود. حتی راست فرانسه نیز خود را مقید به سنت "گلیستی" استقلال نسبت به امریکا می دانست. سرکوزی این سنت را هم کنار گذاشت. وی به مهمترین هم پیمان امریکا تبدیل شد و حتی بنظر برخی نه تنها می رفت که جای انگلستان را در این عرصه بگیرد بلکه پس از کنار رفتن بوش می خواست که نقش رهبری غرب را در سیاست‌های  تجاوزگرانه جهانی بگیرد. سرکوزی به نماد پایان استقلال فرانسه تبدیل شد.

بدینسان سرکوزی نماینده و نماد تمام ضدارزش‌ها و آرمان‌های  واپسمانده سرمایه داری بزرگ فرانسه در این مرحله انحطاط تاریخی آن شد. شکست سرکوزی، شکست همه این نمادها شد و خردکننده ترین   ضربه را به سرمایه داری و راست فرانسه از این جهت وارد کرد. سرکوزی اخرین تیر ترکش سرمایه داری لیبرال بود. با سرکوزی همه آخرین تلاش‌ها و آخرین امیدهای سرمایه داری فرانسه در چارچوب سرمایه داری لیبرال به طور مفتضحانه‌ای شکست خورد. به همین دلیل است که پس از سرکوزی راست، فرانسه ناگزیر باید سراغ فاشیسم و راست افراطی برود. سرکوزی مانند میکروب و بیماری بود که به بدن جامعه فرانسه نفوذ کرده بود و می رفت آن را از پای دراورد. شکست سرکوزی پیروزی جامعه فرانسه بر این میکروب بود.   

برخی درشگفتند که چگونه مردم فرانسه پنج سال سرکوزی را تحمل کردند. در حالیکه بیشتر باید متعجب بود که چگونه این مردم موفق شدند سرکوزی را کنار گذارند، زیرا سرکوزی یک فرد نبود، سرکوزی یک سیستم بود. همه تجربه و قدرت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی که کلان سرمایه داری فرانسه در طی سده‌ها جمع کرده بود برای او بسیج شده بودند. همه بحران جامعه فرانسه و اروپا در خدمت ادامه سرکوزیسم بود. سرکوزی با نشان دادن یونان و اسپانیا و ایرلند، مدعی بود که مردم فرانسه را از سرنوشت این کشورها نجات داده است. سرمایه داری جهانی در همه کشورها می خواست از پیامد بحرانی که خود ایجاد کرده بود برای ترساندن مردم از وضعیت بدتر، برای ادامه حاکمیت خود استفاده کند. سرکوزی نماد و آیینه تمام نمای این تلاش هم شد. شکست سرکوزی بدینسان به شکست یک سیاست راست اروپایی نیز تبدیل شد.

با شکست سرکوزی در فرانسه نمادی فرو ریخت، سدی شکسته شد که در پی آن همه جنبش‌های  اجتماعی درون فرانسه و در سطح اروپا به شکلی تهاجمی حرکت در خواهند آمد. همه مبارزاتی که در دهه‌های  اخیر در اروپا می شد، تدافعی بود. مبارزه از این پس تهاجمی و نه تنها برای حفظ دستاوردها بلکه برای گسترش آنها و تعمیق آنها خواهد بود.

 

 

 

 

   راه توده  361      25 اردیبهشت ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت