راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

پرویز شهریاری
به خواب ابدی رفت
مردی که جهانی را
سراسر مهربانی می خواست
 

 

 

آفتاب عمر پرویز شهریاری از بام جهان غروب کرد. 1340 و مولف تاریخ 30 ساله ایران. نام شهریاری در تاریخ معاصر ایران بعنوان یکی از پاک نهادترین زرتشتیان ایران ثبت خواهد ماند. بسیار دیده بود و بیش از آن کشیده بود. هم در زمان شاه و هم در جمهوری اسلامی. در هر دو رژیم بارها زندانی شد.
بزرگی بود از جمع هنرمندان و فرهیختگاه، سیاستمداران ملی و برجسته ایرانی، که شهره ترین دانشمندان و تحصیل کردگان معروف ترین مدارس و دانشگاه های ایران یا شاگردش بودند و یا با آثار او مدارج علمی را طی کرده بودند.
پایه گذار مجله وزین "چیستا" بود، اما "چیستا" گوشه کوچکی از خدمات فرهنگی است که او به ایران و ایرانی کرد. پندار و گفتار نیک، شعار و آئین زرتشتیان است و شهریاری هر دو را یکجا داشت.
زاده کرمان بود و گروه فرهنگی خوارزمی که عبور از کلاس های آن ضامن موفقیت در کنکور سخت دانشگاه تهران بود از ابتکارات شهریاری بود. تدریس ریاضی در دانشکده فنی دانشگاه تهران را برعهده داشت. اگر زمان اجازه می داد، تا ناکجا آباد درباره شهریاری نوشته بودند. انسانی که تنها تاج افتخار زرتشتیان ایران نبود، بلکه نگین کلاهخود استعدادهای شگرف ایرانی بود.
در دههٔ 20 و بدنبال سقوط رضاشاه و گشوده شدن فضای سیاسی، وارد عرصه سیاسی کشور شد. در 19‌سالگی به عضویت حزب توده ایران درآمد. در جریان تیراندازی به شاه در ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و متعاقب آن، غیر قانونی اعلام شدن حزب توده ایران موج دستگیری آغاز شد و در همان یورش های اول، شهریاری نیز که عضو حوزه‌ حزبی به مسئولیت احسان طبری بود دستگیر شد. این آغاز آشنائی او با زندان بود. پس از آن نیز بارها در دوران شاه زندانی شد. نه تنها در دوران شاه که در جمهوری اسلامی نیز چند بار زندانی اش کردند. از جمله در نیمه اول سال 1362، همزمان با یورش دوم به حزب توده ایران.
زبان روسی را در زندان شاه فرا گرفت و دست به تألیف و ترجمه زد. تاریخ حساب "تانون" را در زندان ترجمه کرد.
"باد و باران" زاهاریا استانکو در دو جلدی
"کتابی درباره کتاب"، سرگی له‌ وو
"داستان‌های علمی،
مارک تواین" ایزاک آسیموف...،
"علم، جامعه و انسان"، جلد یک و دو،
"آواریست گالوا"، لئوپولد اینفلد،
"یک روز زندگی پسرک قبطی"، ماتیو،.
"اخلاق و انسان"، الگانا تانونا کروتووا،
"نظریهٔ نسبیت در مسئله‌ها و تمرین‌ها"، الکسی نیکلایه ویچ مالینین
"در جستجوی هماهنگی"، اُلِگ موروز،
این تنها گوشه ای از خدمات شهریاری به فرهنگ و ادب و علم در ایران است و تردید نیست که درباره او، هم آیندگان و هم نسلی که ما همه در جمع آن هستیم بیشتر خواهند نوشت.
در دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی بنیادی در ایران بنام او به ثبت رسید. آپارتمان کوچکی در خیابان مفتح، که کارشکنی های حکومتی از زمانی که احمدی نژاد بر سر کار آمد مانع کار شد.
حالا دیگر شهریاری نیست که در کوچه های گرد پیری بر سر نشسته اطراف دبیرستان ایرانشهر عصا زنان عبور کند. بر سر دبیرستان ایرانشهر چه خواهد آمد؟ بر سر خانه مسکونی او که خود یک موزه است چه خواهند آورد؟ کتابخانه و یادگارهایش چه سرنوشتی خواهند یافت؟
این سئوالات، خاص زردتشییان که قدمت مذهبشان در ایران به 3 هزار سال می رسد نیست، سئوال آلوده به نگرانی همه ایرانیان است. ما همه ایرانی هستیم، چه تفاوت می کند که امروز رو به کدام قبله و یا در کدام مسجد و آتشکده جمع می شویم و یا جمع می شدیم. آئین ها و مذاهب مثل سلسله ها و دودمان های حکومتی می آیند و می روند، آنچه می ماند نقشی است که انسان بر لوح همیشه جاوید ملیت خویش می نویسد!
سال گذشته، در گذشت جانسوز "پرویز رجبی" که از یاران پرویز شهریاری بود و ممنوعیت ها و ممانعت هائی که حکومت برای مراسم او ایجاد کرد، برای مراسم شهریاری نیز تکرار خواهد شد؟
شهریاری را به نسل جوان کشور بشناسانیم و بگوئیم که او کی بود و چه میراثی از خود باقی می گذاشت. با این آگاهی عمومی است که شاید بتوان از دست درازی حکومتی که خود را به تاریخ اسلام و عرب پایبندتر می داند تا تاریخ ایران جلوگیری کرد.
 

 

 

 

   راه توده  361      25 اردیبهشت ماه 1391

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت