سرنوشت فرانسه |
یکشنبه گذشته دور نخست انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه برگزار شد. "فرانسوا هولاند" نامزد حزب سوسیالیست و نیکلای سرکوزی رییس جمهور فعلی راست فرانسه به ترتیب با حدود 28 و 27 درصد آرا در صدر و مارین لوپن نامزد راست افراطی و ژان لوک ملانشون نامزد جبهه چپ به ترتیب با حدود 17 و 11 درصد آرا در مقامهای سوم و چهارم قرار گرفتند. نتیجه دور نخست انتخابات ظاهرا تداوم حیات سیاسی فرانسه را همچون گذشته نشان می دهد. در حالیکه برعکس از پی این انتخابات هیچ چیز در فرانسه – و به تبع آن در سراسر اروپا- همچون گذشته نخواهد بود. نتیجه ظاهری انتخابات، واقعیت عمیق جامعه فرانسه و آرایش نوین نیروهای سیاسی آن، این واقعیت را که فرانسه وارد یک دوره بحران انقلابی شده است میپوشاند، بحرانی که مدتی طولانی ادامه خواهد یافت و روزبروز تشدید خواهد شد. مهمترین حادثه انتخابات اخیر فرانسه برآمد "جبهه چپ" همچون یک نیروی سراسری ملی و نیرومند است. این جبهه توانست طرف چند ماه آرای خود را از 3 درصد به بیش از 11 درصد ارتقا دهد. اما این 11 درصد نشاندهنده واقعیت میزان نفوذ و آرای جبهه چپ در جامعه فرانسه و تناسب قوای ناشی از آن نیست. زیرا : 1- مطابق نظرسنجیها 30 درصد از کسانی به نامزد حزب سوسیالیست رای دادهاند دلیل رای ندادن به نامزد جبهه چپ را نگرانی از اینکه با کاهش آرای نامزد سوسیالیست ، دو نامزد راست به دور دوم راه یابند اعلام کرده اند. این یعنی 9 درصد آرا در سطح ملی که آرای واقعی نامزد جبهه چپ را به بیش از 20 درصد می رساند و ان را در مقام دوم قرار می دهد. 2- آرای جبهه چپ عمدتا در شهرهای بزرگ به ویژه در حومه پاریس که قلب استراتژیک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فرانسه است تمرکز یافته است. در این حومه آرای ژان لوک ملانشون هم اکنون هم تا 28 درصد می رسد که ظرفیت بزرگ بسیج، تجمع و اثرگذاری این آرا را نشان می دهد. از این نظر آرای جبهه چپ در مقابل آرای راست افراطی قرار دارد که عمدتا در میان روستاها و شهرهای کوچک پراکنده شده است. این در حالیست که جبهه چپ هم اکنون نیز در هیچ یک از ایالات کمتر از 7 درصد رای نداشته است که نشاندهنده استقرار قطعی آن در سطح ملی است. 3- مهمتر از وجه کمی تمایز کیفی آرای جبهه چپ است که از آگاه ترین بخش کارگران و روشنفکران و مزدبران فرانسوی تشکیل شده است. استخوانبدی این جبهه را فعالان سندیکایی و رهبران سازمانهای مدنی تشکیل می دهند که دارای نیروی بسیج فوق زیاد هستند. آرای جبهه چپ آرای مبارزه است و از این نظر نیز دربرابر آرای راست افراطی قرار دارد که آرای ناامیدی و ناتوانی است. به همان اندازه که جبهه چپ هم بدلیل تمرکز و هم بدلیل ماهیت رای دهندگان خود توان بسیج دارد، برعکس راست افراطی هم بدلیل پراکندگی، هم بدلیل ماهیت رای دهندگان و هم بدلیل ماهیت رهبران راست افراطی توان بسیج ندارد. رای راست افراطی براساس سرشت خود رای مبارزه نیست رای انفعال است، به محض آنکه این رای به رای بسیج و مبارزه تبدیل شود دیگر رای راست افراطی نخواهد بود. 4- آرای جبهه چپ در برابر راست افراطی آرای آگاهانه در برابر ناآگاهانه نیز هست. به همین دلیل در حالیکه مطابق نظرسنجیها 92 درصد رای دهندگان به جبهه چپ در دور دوم انتخابات علیه سرکوزی و به نامزد حزب سوسیالیست رای می دهند یعنی بر مضمون و محتوای رای خود آگاهی دارند، کمتر از 50 درصد رای دهندگان به راست افراطی در دور دوم به نیکلای سرکوزی رای خواهند داد. این هم نشاندهنده آن است که آرای ریخته شده بنام راست افراطی آرای اعتراضی و نارضایتی است و هم نشاندهنده آن است که این آرا فاقد انضباط و آگاهی است. در این شرایط بخش عمده آرای راست افراطی نیز در صورتیکه به آرایی آگاه تبدیل شود ذخیره جبهه چپ خواهد شد. بدینسان تناسب واقعی قوا و ظرفیت آینده "جبهه چپ" به کلی متمایز با آنچیزی است که آمار نتایج انتخابات آن را نشان می دهد. اما وضعیت راست سنتی و حزب سوسیالیست فرانسه نیز بسیار دور از آن موقعیت به ظاهرا مستحکمی است که میزان آرای آنها در انتخابات نشان می دهد. در واقع هر دو آنها برلبه دیوار قرار دارند و این انتخابات برای آنها بازی مرگ و زندگی است. در شرایط بحران انقلابی که جامعه فرانسه وارد آن شده است دیگر جایی برای سیاستهای میانه وجود ندارد. آرایش سیاسی نوینی در فرانسه به سرعت شکل می گیرد که به انحلال هر دو جریان راست سنتی و حزب سوسیالیست و ادغام آنها در راست افراطی و چپ رادیکال خواهد انجامید. این روند تا آنجا که به راست مربوط می شود از هم اکنون آغاز شده است. سرکوزی از هم اکنون تقریبا همه مرزهای خود با راست افراطی و فاشیست فرانسه را از میان برداشته است که حتی نگرانی برخی از عناصر واقع بین تر راست را برانگیخته است تا آنجا که نخست وزیر سابق فرانسه در دوران ژاک شیراک اعلام کرده از سخنان سرکوزی و امتیازهایی که او به راست افراطی داده است دچار وحشت شده است. این ضمنا نشاندهنده آن است که بخشی از راست از هم اکنون خود را برای باخت سرکوزی آماده می کند. روند انحلال و از دست دادن آرای حزب سوسیالیست بسود جبهه چپ نیز از طریقی معکوس آغاز شده است. اگر راست سنتی فرانسه با زدودن فاصله خود با راست افراطی و پذیرش برنامههای آن در حال انحلال خود در راست افراطی است، حزب سوسیالیست نه با پذیرش برنامههای جبهه چپ بلکه برعکس با زدودن فاصله خود با راست در حال بی اعتبار کردن خود و از دست دادن رای دهندگان خود بسود "جبهه چپ" است. بدینسان در شرایطی که بلافاصله پس از پایان انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شکل خواهد گرفت، پیروز انتخابات هر که باشد، این دو گروه سوم و چهارم هستند که در مرکز تحولات آینده جامعه فرانسه قرار خواهند گرفت. بدیهی است شکست سرکوزی پیروزی بزرگی خواهد بود که این روند انحلال هر دو جریان را سریعتر و نتیجه آن را بسود جبهه چپ و به زیان راست افراطی بیشتر تضمین خواهد نمود. گردش به راست افراطی سرکوزی ضمنا شکست سرکوزی را به شکست راست افراطی هم تبدیل می کند و به همین دلیل برای نیروهای چپ شکست سرکوزی بیش از هر زمان دیگر ضروری و یک موفقیت تاریخی در سطح تمام اروپاست. نکته آخر اینکه چپ فرانسه در جریان مبارزات انتخاباتی اخیر مجهز به یک برنامه تحول اجتماعی و یک نامزد و نمایندهای گردید که با کارآیی و انرژی بتواند از این برنامه دفاع کند. هیچگاه چپ انقلابی فرانسه در سی سال اخیر اینچنین مجهز برنامه منسجم تحول و شخصیت برجستهای که بتواند آن را نمایندگی کند نبوده آنچنان که امروز هست. وجود یک طرح تحول انقلابی از طریق ترکیب ظرفیتهای انتخاباتی با بسیج توده ای، همراه با پیشنهادها و پاسخهای روشن به مسایل سوزان جامعه فرانسه بزرگترین برگ برنده کمونیستها و چپ انقلابی فرانسه در شرایط بحران انقلابی است که جامعه فرانسه وارد آن شده است. نشانههای این بحران انقلابی نه تنها در حضور 80 درصدی مردم در انتخابات، نه تنها در آرای جبهه چپ و راست افراطی و گردش راست بسوی راست افراطی و آچمز شدن حزب سوسیالیست دیده می شود، بلکه از هم اکنون لشکرکشی و بسیج خیابانی نیز آغاز شده است. چنانکه برای نخستین بار سرکوزی و راست سنتی فرانسه تصمیم گرفته است که روز اول ماه مه در برابر سندیکاها و جبهه چپ نیرو به خیابان بیاورد و تظاهرات متقابل ترتیب دهد و این یعنی آنکه سرکوزی و راست فرانسه از وحشت شکست خود و آیندهای که در انتظار سرمایه داری بزرگ این کشور است به سیم آخر زدهاند و ضمنا نشان می دهد که از این پس سرنوشت مبارزه تنها در صندوقهای رای تعیین نخواهد شد و عنصر خیابان وارد تناسب قوای جامعه فرانسه شده است. بحران سیاسی جامعه فرانسه با تعیین رییس جمهور جدید وارد مرحلهای تازه خواهد شد زیرا از هم اکنون بازارهای بورس و سرمایه داری جهانی منتظر تعیین نتیجه انتخابات برای حمله به فرانسه هستند. از فردای پایان انتخابات، مردم فرانسه از یکسو باید با این حمله از خارج مقابله کنند و از سوی دیگر آماده سنگین ترین رویاروییهای داخلی باشند که خود بر بستر این حمله تشدید خواهد شد. همه نیروهای عمده سیاسی فرانسه خود را برای این شرایط آماده می کنند. |
راه توده 360 11 اردیبهشت ماه 1391