کامبخش – نظری به تاریخ جنبش کارگری و کمونیستی - 23 |
حزب توده ایران پس از ناکامی جنبش آذربایجان و کردستان
ا) مبارزه درون حزبى ناکامى جنبش در آذربایجان و کردستان حزب توده ایران را در شرایط ناگوارى قرار داد. حزب، با وجود آزادى رسمى، در معرض حملات همه جانبه ارتجاع قرار گرفت و عملأ در حالت نیمه علنى به سر مى برد. رهبرى حزب موقتا مجبور به فعالیت پنهانى شد. در چنین شرایط نامساعدی بحث شدیدى نیز در داخل حزب درگرفت. ناکامى جنبش مسائل بسیارى را از قبیل چگونگی سیاست گذشته حزب، روش حزب نسبت به جنبش آذربایجان و کردستان، صحت و سقم این روش و غیره مطرح مى ساخت. از جمله مطالبى که در درجه اول توجه کادرهاى حزبى را به خود جلب کرد عدم ییدایش رهبرى مشترک در "جبهه مؤتلف احزاب آزادى خواه" بود. وضع موجود زمینه مساعدی براى استفاده آنهایى که در صدد تصرف دستگاه رهبرى و منحرف ساختن حزب از مشى اصولى آن بودند، فراهم نمود. تغییراتى که به مناسبت اوج بى سابقه جنبش در ترکیب حزب به وجود آمده بود فعالیت این عناصر را آسانتر مى ساخت. حزب توده ایران در اندک مدتى (طى پنج سال) کامیابی هاى فراوانى به دست آورده، از گروه کوچکی به نیرومندترین حزب کشور بدل شده بود. توده هاى وسیعى از زحمتکشان در صفوف حزب گرد آمده بودند. رشد حزب طى دو سال اخیر- پس از ییروزى متفقین و آغاز جنبش انقلابى در آذربایجان و کردستان که نوید ییروزى هاى باز هم بیشترى را مى داد- به ویژه سریع بود. در جریان این وقایع عده زیادى از روشنفکران و عناصر خرده بورژوازی به حزب روى آوردند- از آنجمله بسیارى از عناصر متزلزل و یا فرصت طلب و استفاده جو که امید به پیروزى نزدیک آنها را به سوى حزب جلب مى کرد. شکست جنبش دمکراتیک در عین اینکه براى کادرهاى علاقمند حزبی یک رشته مسائل اصولى را مطرح مى ساخت، جنب و جوش ناسالمى هم بین افراد اتفاقی و گذرا به وجود آورد و میدانى براى فعالیت مخالفین درونى حزب گشود. اینان که مدتها پیش به رهبرى خلیل ملکى خود را براى مبارزه درون حزبى آماده مى ساختند اینک حمله آشکار علیه رهبرى حزب را که از اشتباهاتى هم مصون نبود، آغاز کردند. اکنون براى کادرهاى علاقمند حزبی به منظور سر و سامان دادن به وضع حزب از طرفى و براى مخالفین رهبرى به منظور استفاده از موقعیت از سوى دیگر، موضوع دعوت کنگره دوم حزب مطرح شده بود. براى رهبرى نیز در شرایط موجود ادامه فعالیت ثمربخش دشوار بود و بنابراین دعوت کنگره حزب در دستور روز قرار گرفت. بدین طریق بنا به تصویب کمیته مرکزى شورایى به نام شوراى حزب مرکب از اعضاء کمیته مرکزى، کمیسیون تفتیش مرکزى، سه نماینده از کمیته ایالتى تهران و دو نماینده از کمیسیون تفتیش ایالتى تهران تشکیل گردید و هیئت اجرائیه موقتى از میان خود انتخاب نمود. هیئت اجرائیه موقت که وظیفه دار اداره امور حزب و تدارک کنگره دوم شد، عبارت بود از 7 نفر به شرح زیر: سه نفر از اعضای کمیته مرکزی، سه نفر از کمیسیون تفتیش مرکزى و یک نفر از کمیته ایالتى تهران. بعدا خود هیئت اجراییه موقت دو نفر را به عنوان عضو اصلى و دو نفر را به عنوان نامزد به ترکیب خود اضافه نمود. انتخاب هیئت اجراییه موقت نقطه عطفى در تاریخ حزب توده ایران بود. انتخاب این هیئت، ولو به طور موقت، تشنجى که بدنه حزب را پس از ناکامى جنبش در آذربایجان و کردستان فرا گرفته بود فرو نشاند و این هیئت توانست بلافاصله دست به اقدامات مبرم سازمانى بزند. 15 دى ماه 1325 یعنى تنها 25 روز پس از عقب نشینى جنبش آذربایجان و کردستان هیئت اجرائیه موقت روزنامه "مردم " را به جاى "رهبر" به عنوان ارگان مرکزى حزب منتشر ساخت. به ترمیم زخم هاى وارده از حادثه شکست پرداخت. گو اینکه فعالیت سازمانى هیئت اجراییه موقت از همان روزهای نخستین با اطمینان خاطر آغاز گردید ولى در فعالیت سیاسى آن هنوز عدم اعتماد به خود و تزلزل احساس مى شد. نمونه آن نخستین اسناد هیئت اجرائیه موقت است که تحت فشار عناصر ایورتونیست و تسلیم طلب از خارج و تأثیر سخنگوى این عناصر- خلیل ملکى- در داخل انتشار یافت. این اسناد عبارتند از: اعلامیه هیئت اجراییه موقت حزب توده ایران خطاب به رفقاى حزبی و "بیانیه هیئت اجراییه موقت حزب توده ایران " (روزنامه "مردم "، شماره 1) سند اول به طور عمده حاوى مسائل سازمانى است. در این سند پس از اطلاع اینکه: "برحسب تصمیم متخذه از طرف کمیته سابق حزب توده ایران هیئت اجراییه موقتى براى اجراى اصلاحات لازم با اختیارات کامل انتخاب شده است" ازجمله گفته مى شود که هیئت اجراییه موقت، "بورکراسى غلط سابق را از بین برده دستگاه ساده و متمرکزى برقرار خواهد کرد" هیئت اجراییه موقت، "برخلاف گذشته فقط به کیفیت اعضاء حزب توجه خواهد کرد نه به کمیت، لذا کمیسیونى از پنج نفر انتخاب نموده است که حزب را از کلیه عناصر فرصت طلب پاک کند." در پایان اعلامیه خطاب به رفقاى حزبی گفته مى شود: "هیئت اجراییه در موقعى مسئولیت را پذیرفته است که اوضاع از هر لحاظ پیچیده و مبهم است. ما نمى دانیم تا چه حد کار ما از لحاظ سیاست کشور و اوضاع داخلی موفقیت آمیز خواهد بود، ولى مطمئنآ مساعی خود را بدون دریغ مبذول خواهیم داشت. " در این اعلامیه به خط مشى سیاسى حزب نیز اشاره شده است. ولى آنچه شایان توجه است سند سیاسى- یعنى بیانیه هیئت اجراییه است که نمودارى از وضع خاص زمان خود و جهتى است که ممکن بود رهبرى موقت حزب تحت تاًثیر عوامل موجود بدان سوق داده شود. ذکر نکاتى از این سند به منظور برخورد عینى به صفحات گذشته تاریخ حزب ضرورى است. در این سند بدوا به درستى به جنبه هاى مثبت حزب در گذشته اشاره شده و گفته شده است که حزب توده ایران، "براى بیدارى مردم ایران کوشش خارق العاده کرده و نخستین حزب بزرگى است که در شهر و ده رخنه نموده و جامعه ایرانى را تکان داده است... حتى به دهقانان دوردست ایران معنى سیاست و لزوم دخالت در آنرا فهمانده است... به متشکل کردن توده عظیم موفق گردیده است... در اثر مبارزه، حزب توده ایران طبقات کارگر و دهقان را که تا ییش از این مبارزه، در صحنه سیاست اثرى نداشته وارد میدان عمل تاریخی کرده (به نحوى که) حتى مخالفین این طبقات نیز طرفدارى از آنها را وسیله عوامفریبى قرار دادند." ولى منظور عمده هیئت اجراییه از نشر این سند ذکر گذراى جنبه هاى مثبت گذشته حزب نبوده بلکه تجزیه و تحلیل روش گذشته و اعتراف به اشتباهات پیشین حزب بوده است. شکى نیست که حزب خواه در سیاست سازمانى و خواه در مناسبات خود با طبقات غیرپرولترى اشتباهاتى مرتکب شده بود. در بسیارى از موارد چپ روى هاى سازمان هاى جداگانه حزب موجب جدایى از سایر نیروهاى مترقى شده و مانع اتحاد عمل مى گردید. گرچه سهم حزب توده ایران در اشتباهاتى که موجب ناکامى جنبش آذربایجان و کردستان شد نسبتا ناچیز بود، ولى در این زمینه نیز روش حزب دور از اشتباه نبوده است. ذکر این اشتباهات مى توانست کمک مؤثرى به روشن شدن خط مشى آینده حزب بکند و بر اعتماد طبقه کارگر و زحمتکشان کشور به حزب توده ایران به مثابه یگانه نماینده منافع این طبقات بیفزاید. متأسفانه این نکات در بیانیه هیئت اجراییه روشنى کامل نیافته بود. درعوض قسمتى از بیانیه را مطالب مغایر با موضع حزب طبقه کارگر تشکیل مى داد. براى حزب توده ایران دفاع از منافع طبقه کارگر به مثابه حزب این طبقه عملى طبیعى بود و حزب در عین داشتن سیاست همکارى با سایر طبقات مترقى و ضدامپریالیستى آنى از این وظیفه خود عدول نکرد و این خود عامل اصلى پیشرفت سریع و بیسابقه حزب در میان طبقات زحمتکش شد. در بیانیه درست همین موضوع مورد انتقاد قرار گرفته و گفته شده است که: "در حقیقت حزب ما با آنکه علنا حامى و طرفدار دمکراسى بود در عمل روشى نشان داد که اعتماد مردم را به آزادى خواهى خود متزلزل ساخت و به جاى آنکه حمایت از آزادى را در سرلوحه خود قرار دهد به یک مبارزه طبقاتى وسیع و غیرلازمى متوجه شد و درنتیجه طبقات آسوده و مرفه اجتماع را متوحش ساخته آنها را به جانب مرتجعین متوجه گردانید." حزب توده ایران که در انتخابات دوره چهاردهم شرکت جست و از طریق فراکسیون خود به بهترین وجهى از تریبون مجلس براى افشای دستگاه حاکمه و روشن نمودن اذهان مردم کشور استفاده کرد هیج گاه راه پارلمانى را براى رسیدن به هدف هاى اجتماعی و حتى هدف هاى نزدیک اجتماعی خود مطلق نکرده بود و حال آنکه در این بیانیه کوشش شده بود تکیه اساسى روی مبارزات پارلمانى گذارده شود و گفته مى شد که: "ما میل داریم از راه مبارزات پارلمانى مانند کلیه ملل دمکرات جهان افکار صحیح خود را پیش ببریم " نکته جالب توجه و آموزنده اینکه هیئت اجراییه موقت از جانب عناصرى در جهت تنظیم این بیانیه تحت فشار قرار گرفته بود (در داخل خلیل ملکى و در خارج یاران وى) که قبلأ حزب را از موضع افراطى چپ در معرض حمله قرار داده بودند به نحوى که نماینده افکار آنها- خلیل ملکى- در کنگره اول حزب را متهم به عدول از مبارزه طبقاتى و راه دادن عناصر غیر پرولترى به درون حزب و نیز تعقیب راه پارلمانى به جاى بایکوت پارلمان مى کرد. و نیز جالب است که طرح بیانیه هم توسط خلیل ملکى تهیه شده بود. در بیانیه موضع انترناسیونالیستى حزب و طرفدارى از جنبش آذربایجان و کردستان نیز در معرض انتقاد قرار گرفته و روش حزب در این مسئله "جانب دارى متعصبانه " نامیده شده بود. به مبارزه ضدامپریالیستى در بیانیه کم بها داده شده بود. چنین برمى آمد که شعار: "استقلال، آزادى و ترقى " جانشین شعار اصلى "علیه هر گونه استعمار کشور ایران مبارزه کنیم " قرار گرفته است. صدور اعلامیه و بیانیه شور و شعفى میان عناصر اپورتونیست و تجدیدنظرطلب برپا نمود. آنها این واقعه را گامى به سوى پیروزى خود دانستند. مخالفان داخلى که تصور غلطى از نیروى حزب داشتند و هر که را که از موضع سالم، رهبرى گذشته را مورد انتقاد قرار مى داد هواخواهان و متحدین خود مى شمردند چنین مى پنداشتند که مى توان باز هم بیشتر هیئت اجراییه موقت را زیر فشار قرار داد و از مشى اصولى منحرف ساخت. ولى هیئت اجراییه موقت با اتکاء به نیروهاى آگاه و انقلابی حزب، که نخستین اسناد هیئت اجراییه موقت تکان بیدارکننده اى به آنها وارد کرده بود، به زودى راه صحیح خود را بازیافت. سرمقاله شماره پنج روزنامه "مردم" پاسخ دندان شکنى بود که به مخربین و تسلیم طلبان داده شد. در این مقاله تحت عنوان "مبارزه شدیدتر و منطقی تر" با صراحت اعلام شده بود که تغییرى در هدف حزب، در تمایلات و خواسته هاى اجتماعی آن حاصل نشده است، حزب مبارزه همه جانبه خود را مانند سابق ادامه خواهد داد و کوچکترین عقب نشینى از مرام مصوبه نخستین کنگره انجام نخواهد گرفت. درواقع هم مطالب "بیانیه " روى کاغذ ماند. اندک انحرافى در خط مشى اصولى حزب حادث نشد. گام هاى حزب علیه ارتجاع و امپریالیسم روز به روز مطمئنتر و محکمتر مى شد. بدیهى است که این روش با خواست هاى عناصر اپورتونیست سازگار نبود. لذا بحران داخلى پس از آرامش اولیه مجددا حدت یافت تا آنجا که بالاخره کار به انشعاب انجامید. دوران پس از سکون موقت تا انشعاب سرشار از مبارزه شدید و دردناک درون حزبى است: - مبارزه با برخى کارشکنىها و خرابکارىها از جانب افرادى که امید خود را از دست داده و یا با ماموریت ویژه اى وارد حزب شده بودند: اقدامات اینان به صورت انفرادى به شکل نشر اوراق و نوشته هاى گوناگون، کوشش براى ایجاد شکاف در داخل رهبرى حزب ازطریق تحریف وقایع و در مقابل هم قرار دادن اعضای رهبرى و غیره انجام مى شد که یکى از نمونه هاى بارز آن نشریه "حقایق گفتنى" به قلم فیروز شهاب پور مسئول سابق سازمان حزبى کرمانشاه است " - افشاء و طرد این افراد که بدون دشوارى ویژه اى انجام گرفت به استحکام صفوف حزب افزود - مبارزه با برخی انحرافات ایدئولوژیک موجود نزد عده اى از افراد با حسن نیت که سراسیمگى از شکست ناگهانى موجب تشدید آن شده بود از طریق یک رشته اقدامات اقناعى و ایضاحى مؤثر - مبارزه با فعالیت فراکسیونى و انشعابگرایانه خلیل ملکى و یارانش که فصل مهم مبارزه درون حزبى را تشکیل مى داد و براى مدتى کار خلاق و ثمربخش حزب را فلج ساخته بود. این فعالیت از نخستین کنگره حزب از طرف خلیل ملکى آغاز شده و نظر عده ى از جوانان و روشنفکران را با شعار عوام فریبانه "اصلاح وضع داخلى حزب" به سوى خود جلب کرده بود. پس از وقایع آذربایجان و تشکیل هیئت اجراییه موقت، این فعالیت شدت و به تدریج تشکل یافت. این عده بعدا به نام "اصلاح طلبان " به کار منظم گروهى مبادرت ورزید ند. نخستین گام فراکسیونى که در واقع سنگ بناى اپوزیسیون متشکل داخل حزب را گذارد انتشار جزوه "چه باید کرد" دکتر اپریم بود. دکتر اپریم از تحصیل کرده هاى انگلستان بود که در اثر فعالیت در سازمان حزبى بانک ملى ایران وارد حزب شد و از همان آغاز به سوى خلیل ملکى و یاران وى گرایش یافت. جزوه "چه باید کرد" پیش از شکست جنبش تهیه شده ولى رهبرى حزب مانع از انتشار آن شده بود. پس از وقایع آذربایجان دکتر اپریم انتشار جزوه خود را بلامانع دیده و این جزوه به مثابه پلاتفرم تئوریک اپوزیسیون انتشار یافت. جزوه "چه باید کرد" حاوى "تئورى"اى است که به منظور رسمیت دادن فراکسیون در داخل حزب بافته شده است، فراکسیونى که باید به نام "آوانگارد" رهبرى واقعى حزب را به عهده بگیرد. "تئورى" دکتر اپریم عبارت است از لزوم تشکیل یک حزب در داخل یک جبهه و یک "آوانگارد" (پیشقراول) در داخل یک حزب وسیع. به طور مشخص از آنجا که حزب توده ایران به هنگام نوشته شدن این جزوه بدل به یک جنبش تودهای وسیعى شده بود این "آوانگارد" مى بایستى به صورت یک فراکسیون متشکل در داخل حزب به وجود آمده رهبرى حزب را به عهده گیرد. دکتر اپریم در صفحات 32-34 جزوه خود مینویسد: "چیزى که مهم است متشکل شدن عناصر مترقى و مبارز است به قسمى که آنها را (یعنى اعضاء حزب را. ک.) براى فعالیت و عمل آماده نمایند. هدف این رساله تشکیل همین پیشقراول است. این سازمان جدید را مى توان به چندین طریق تشکیل داد: 1- جبهه مردم به اسم جبهه مترقى یا دمکرات که شامل اعضای حالیه حزب توده ایران و سایر عناصر مترقى قابل شرکت در جبهه باشد. در این صورت پیشقراول مى تواند مانند یک حزب در داخل این جبهه به فعالیت بپردازد. 2- گروه معینى به نام "پیشقراول حزبی" مى توان در داخل خود حزب به وجود آورد که با تبعیت کامل از حزب داراى سازمان مستقلى براى خود باشد. سیس درباره مشخصات این "آوانگارد" در صفحات 35-36 رساله مورد بحث چنین مى خوانیم: "مهمترین مسئله کشور ما و فورىترین عملى که باید انجام شود ایجاد این اقلیت قابل اعتماد، باهوش، تربیت شده و با انضباط است که داراى تشکیلات متمرکز و قوى باشد. به وسیله آن همه کارى مى توان انجام داد و بدون آن هیج کار قابل اهمیت از ییش نخواهد رفت. بار سنگین تمام فعالیت هاى دست چپ به دوش این اقلیت خواهد افتاد، بناى حزب بر روى آن پی خواهد گرفت و آن خون حیات بخش بدن حزب خواهد بود... این پیشقراول طبق نقشه خود با ایمان راسخ به پیروزى نهایى مرام خود به پیش مى رود تا به هدف خود برسد." درباره شرایط انتخاب و ایجاد این "پیشقراول " و چگونگى "تبعیت" آن از حزب تشریحى در رساله نشده است. ولى این توضیحات به طور مفصل در پلاتفرم دسته جمعى "آوارنگاردیست"ها و یا "اصلاح طلبان" که تحت عنوان "حزب توده ایران سر دو راه " با نام مستعار "آلاتور" (برحسب حروف اول تنظیم کنندگان آن و به قلم جلال آل احمد) منتشر گردید، داده شده است. نویسندگان "آلاتور" (یعنى همان "اصلاح طلبان " به رهبرى خلیل ملکى) که قبلا از نظر تاکتیکى کوشش داشتند ظاهرا از دکتر اپریم فاصله بگیرند، در این جزوه خود مطالب "مهم" تازه اى جز همان تشکیل "آوانگارد" دکتر اپریم نیافتند که ییشنهاد کنند و لذا شرط اول اصلاح حزب را همان تشکیل "اقلیت متشکل " قرار دادند و تصدیق کردند که: "این عقیده را قبل از ما دکتر اپریم در همان کتابچه "چه باید کرد" خود تشریح کرده و طرفدار ایجاد همین "آوانگارد" در داخل حزب است. چون شرایطى که امروزه نهضت ما در داخل آن باید پایه هاى جدید خود را بریزد جز این تقاضا نمى کند این است که ما هم عقیده ایشان را تاًیید مى کنیم." (آلاتور، صفحه 23). جزوه "حزب توده ایران سر دو راه " (آلاتور) چکیده ایست از نظریات اپوزیسیون متشکل داخل حزبى تحت رهبرى خلیل ملکى. در این جزوه نظریات رویزیونیستى و تجدیدنظرطلبانه این عده و راهى که در مقابل حزب توده ایران گذاشته مى شد، با وضوح کامل تشریح شده است. به زعم "الاتور" جامعه از نظر حزب سیاسى به چهار گروه تقسیم مى شود: 1- حزبیها 2- طرفداران (سمپاتیزان ها) 3- بیطرفها 4- مخالفین (الاتور صفحه 20) کلمه اى هم درباره جنبه طبقاتى جامعه و احزاب سیاسى، درباره ویژگی هاى حزب پرولترى، درباره متفقین دائمى و موقتى آن، درباره شرایطى که در آن، این یا آن قشر جامعه در کشور معینى مى تواند در مرحله اى از مراحل به هوادارى و یا مخالفت با این حزب درآید دیده نمى شود. و اما خود حزب را "آلاتور" چنین تعریف مى کند: "حزب عبارت از اجتماع یک عده اشخاص هم عقیده و هم مسلک است که براى نیل به هدف و مرام مشترک سیاسى خود دور هم جمع مى شوند و فعالیت مى کنند. " (الاتورص 19) و براى اینکه شک و شبهه اى در این کاری که منکر جنبه طبقاتى حزب است باقى نماند اضافه مى کند: "این تعریف خیلى کلىتر و دامنه دارتر از تعریف متداول و معمولی است که در محافل آزادیخواه از حزب مى کنند بدین طریق که "حزب اجتماع ییشروترین و مبارزترین افراد یک طبقه اجتماعى است که براى نیل به هدف طبقاتى خود مبارزه مى کند". (همانجا) براى ورود به حزب هم "آلاتور" تنها دو شرط را کافى مى داند: صلاحیت شخصى (یعنى درستکار بودن) و صلاحیت اجتماعى. "آوانگاردیست ها" ظاهرا ادعا مى کردند که با تشکیل فراکسیون مخفى در داخل حزب مخالفند، گو اینکه آنرا مفید مى دانند. علت این مخالفت هم به اعتراف خود آنها این است که: "فراکسیون بالاخره مخفى نخواهد ماند و کارش فلج مى شود و علاوه بر آن دایره فعالیت فراکسیون بسیار محدود خواهد بود زیرا کلیه کارهاى آن لازم است مخفى و سرى باشد، درصورتى که ما علتى براى محدود نمودن این دایره فعالیت نمى بینیم. آنچه را که مى توان علنى و رسمی انجام داد چرا باید مخفى و محدود کرد؟" (آلاتور، صفحه 73) اینها زمینه چینی براى رسمیت دادن به فعالیت اپوزیسیون در داخل حزب بود. فراکسیونیستها به تدریج فعالیت خود را علنى ساختند. اکنون دیگر اشخاصى که در رأس مخالفین قرار داشتند آن اعضاء علاقمند به حزب نبودند که ناکامى جنبش آنها را موقتا گمراه ساخته بود، بلکه منحرفینى بودند که مى خواستند به هر قیمتى شده است حزب را از جاده اصولى خود منحرف سازند. رفته رفته گروه هاى مختلف اپوزیسیون- "آوانگارد "ها، انواع "اصلاح طلبان" و انشعاب گران به اضافه عمال دشمن که به داخل حزب راه یافته بودند به هم نزدیک شده و جبهه واحدى در مقابل رهبرى حزب تشکیل دادند. خطرى جدى حزب را تهدید مى کرد و رهبرى حزب در مقابل وظیفه مبرم افشای سیماى واقعى آنان قرار گرفته بود. بدین منظور هیئت اجراییه موقت تصمیم گرفت هفته اى یک بار جلسات وسیعى به عنوان "جلسات بحث و انتقاد " تشکیل دهد. در این جلسات که کادرهاى حزبى و اعضای حزب داوطلبانه حضور مى یافتند مخالفین مجاز بودند آزادانه و به طور صریح نظریات خود را بیان کنند و از جانب سخنگویان رهبرى پاسخ بشنوند. در این جلسات در مسائل مورد اختلاف وسیعا بحث مى شد و حاضران امکان داشتند خود در صحت و سقم نظریات دو طرف قضاوت کنند. علاوه بر آن از طرف هیئت اجرائیه موقت و اعضاء آن دست به نشر جزوات و رسالاتى زده شد که درآن مواضع نادرست و ضد حزبى مخالفان مورد تجزیه و تحلیل قرار مى گرفت. ازجمله نشریه ویژه دبیرخانه هیئت اجرائیه موقت که در اواسط سال 1326 تحت عنوان "تحلیلى از اوضاع حزب" نشر یافت. درباره هدف این نشریه در مقدمه آن گفته شده است: "هیئت اجراییه موقت حزب توده ایران، در این موقع که در اثر بروز تشتت فکرى و اختلاف نظر درباره برخى از مسائل حزبی و تشکیلاتى، تشنجى در سازمان حزبی پدید شده است، لازم دانسته تحلیل خود را از اوضاع حزب مدون ساخته در دسترس همه رفقا قرار دهد... هیئت اجراییه امیدوار است که مطالعه این رساله روى هم رفته تفکر همه رفقاى حزب را در مسیر واحدى بیفکند و یا لااقل به یکدیگر نزدیک کند و به مقدار زیادى از تشتت فکرى که اگر بدین شکل ادامه یابد... نتایج آن براى حزب، وخیم خواهد بود خاتمه دهد و به وحدت ایدئولوژى در حزب کمک برساند." این جزوه پس از تحلیل مختصر شرایطى که در آن حزب توده ایران تشکیل شد و بحث مختصرى درباره ناکامى جنبش آذربایجان که علت واقعى اوضاع درهم و برهم حزب گردیده است، و اینکه در این حالت افراد کم سابقه یک حزب جوان نمى توانند با خونسردى، با منطق علمى و درست قضاوت کنند و تحت تأثیر خشم خود، یاس و یا بى اطلاعى خود نسبت به ماهیت واقعى جریان واقع نشوند، انتقاد کنندگان را به دو دسته تقسیم مى کنند: 1- آنهایى که انتقاد گذشته را به معناى انتقاد از خود مى دانند و معتقدند که باید با درک اشتباهات گذشته و تحلیل نواقص کنونی براى آینده نقشه عمل پی ریزى کرد- در این مسئله همه اعضای با شعور و با ایمان حزب با یکدیگر هم داستانند و هیئت اجراییه نیز با این شیوه انتقاد موافق است؛ 2- آنهائى که درباره گذشته و وضع فعلى "تزهاى" معینى دارند و بعضى از آنها نظریات خود را کم و بیش در دو کتاب "چه باید کرد" و"حزب توده ایران سر دو راه " منتشر ساخته اند. باید گفت که آنها عده اى از روشنفکران حزبی هستند که در این اواخر براى تبلیغ قضاوت هاى خود و احراز موقعیت مشخصى در حزب فعالیت مى کنند. رساله هیئت اجرائیه موقت به درستى پیدایش انتقاد کنندگان را نتیجه دو عامل اجتماعى مى داند: 1- عامل حزبی که افراد را به درک صحیح اشتباهات و اصلاح آنها وامى دارد" 2- عامل غیرحزبی که انتقاد را وسیله خودنمایى و ارتقاء قرار مى دهد- نکته اى که مربوط به گروه به اصطلاح "اصلاح طلب" یعنى فراکسیون خلیل ملکى بوده است. هیئت اجراییه موقت در این سند نظریات نادرست "آوانگاردیستها" و "اصلاح طلبان"، برخورد غیرعلمى آنها به پدیده اجتماعى، نادیده گرفتن جنبش جهانى دمکراتیک، شیوه خرابکارانه انتقاد آنها را عمیقا تجزیه و تحلیل نموده و نتایجى را که از این طرز عمل عاید حزب خواهد شد نشان داده است. در عین حال در سند هیئت اجراییه موقت طرز دیگر تفکر هم که در حزب به وجود آمده و ناشى از یک نوع دگماتیسم و تحجر بود، پراتیسیسم را جانشین مطلق تئورى مى کرد و جایى براى انتقاد و انتقاد از خود باقى نمى گذارد، مورد انتقاد قرار گرفته بود. انتشار نخستین بیانیه هیئت اجراییه موقت و جنبه اپورتونیستى آن نیز در این سند از انتقاد مصون نمانده و گفته شده است: "هیئت اجرائیه تصریح مى کند که نخستین اعلامیه او، با اینکه با نیت درستى براى کم کردن حدت محیط نوشته شده بود متضمن نقاط ضعفى است. هیئت اجراییه از شناختن خطاى خود در این مورد احتراز ندارد و با آنکه بروز این خطا در شرایط امروز اجتماع و حزب، از کسانى که در حیات مبارزهای خود با نظیر آن وضع روبرو نشده بودند، بسیار غریب نیست، به خصوص آنرا متذکر مى شود. هیئت اجراییه خیلى زود متوجه این امر شد و در اعلامیه بعدى خود روش مبارزه جویانه خویش را نشان داد و مسلم ساخت که اعلامیه نخستین به هیج وجه مقدمه یک تغییر روش به سمت راست نیست، بلکه حادثه ایست که اثرى در آینده خود باقى نگذاشته است. " در یایان رساله "تحلیل از اوضاع حزب " موضوع دیگرى نیز مطرح شده است که گرچه ارتباطى به مبارزه داخل حزبی نداشت، ولى در با درنظر گرفتن حدت این مبارزه مى توانست کسب اهمیت کند و آن موضوع به اصطلاح "محافل" (کروژوک) ما رکسیستى بود. از مدتى پیش برخی از مخالفان حزب و عده اى پرووکاتور با استفاده از این واقعیت که حزب توده ایران به اقتضای زمان نام دیگرى جز حزب کمونیست روى خود گذارده است مى کوشیدند براى تلاشى حزب حملات خود را از "چپ" به عنوان "کمونیست و مارکسیست " وارد کنند تا شاید از این راه عده اى از کارگران و اعضای مؤمن حزب را از آن روگردان سازند (کارى که امروزه به مقیاس وسیعى تحت عنوان "مارکسیست- لنینیست هاى واقعى " و عناوین دیگر از جانب چپ نماها و کمونیست هاى کاذب انجام مى شود). از جمله این اقدامات تشکیل به اصطلاح "محافل مخفى مارکسیستى" بود که پیش از جنبش آذربایجان بدان اقدام شده و جزواتى نیز از طرف تشکیل دهنده گان آن زیر نام: درس هاى مارکسیستى انتشار مى یافت. "مخفى" بودن این محافل تنها عنوان بود. درواقع آنها مخفى نبوده و از جانب پلیس شناخته شده بودند و مورد پشتیبانى دستگاه حاکمه نیز قرار داشتند. زیرا صرفنظر از ارتباط برخى از گردانندگان آنها با دستگاه هاى جاسوسى خارجى و داخلى، خود عمل آنها- حمله از "چپ"- از نظر عینى کار دشمنان جنبش را آسان مى نمود. کوشش این کمونیست هاى کاذب که بعدا به نام "کروژوکیست" معروف شدند رخنه به داخل حزب و استفاده از احساسات انقلابى کارگران بود. با تلقین این فکر که گویا حزب توده ایران داراى رویه "اعتدالى " است و نمى تواند در پیشاپیش جنبش انقلابی ایران قرار گیرد سعى داشتهاند تا آنجا که ممکن است افرادى را از حزب جدا سازند. آنها به گرد خود محیط اسرارآمیزى به وجود آورده بودند تا آنجا که براى جلب افراد حتى چنین وانمود مى کردند که گویا برخى از رهبران حزب هم با آنان هم داستانند و عضو مخفى حزب کمونیست هستند که درون حزب توده به عنوان فراکسیون فعالیت مى کند. به هنگام شدت بحران درونى حزبی "کروژوکیست"ها شرایط را براى خود مساعدتر یافته و بر فعالیت خود افزودند. لذا حزب مجبور شد در مقابل آنان نیز علنا موضع گیرى کند. در افشاء این جریان ازجمله در روزنامه "مردم " (شمار100 مورخه 26/3/14 مى خوانیم: "... در ایام جنگ اخیر که تمایل بسیار شدیدى بین جوانان پرشور ایرانى و بخصوص کارگران راجع به مطالعات کتب مارکسیستى پیدا شده بود عده اى که در رأس آنها یک جاسوس امپریالیسم قرار داشت دست به یک توطئه خائنانه اى زدند که به زودى دچار شکست شد. آنها یک "حزب کمونیست" تشکیل دادند. در "کروژوک"هاى آنها صحبت از این قرار بود که "حزب توده ایران خیانت مى کند، حزب توده ایران به راست مى رود، حزب توده ایران مبارزه طبقاتى را به طور کامل انجام نمى دهد، باید یک حزب کمونیست تشکیل بدهیم و انقلاب کنیم..." بعد دسته دیگرى به نام "سوسیالیست کمونیست" عرض اندام نمود... سردسته آن امروز در روزنامه دولتى نویسنده مقالاتى به ضرر آزادى مى باشد... "اما جریانی که هنوز هم ادامه دارد "کروژوک هاى مارکسیستى" است که از مدتها قبل شروع به "توسعه " کرده و اکنون هم مأمورینش دنبال عده اى از جوانان حزبى و اتحادیه اى را گرفتند و مى خواهند تزهاى به ظاهر "چپ" و در باطن راست و انحرافى خود را به اینها تحمیل کنند... مبارزه ایدئولوژیک منظم و جدى بر ضد این دسته کوچک حتمى است..." در شماره بعدى "مردم " در سرمقاله زیر عنوان "کروژوک هاى مارکسیستى یا لانه پرووکاسیون" هویت گرداننده آن "کروژوک ها- "نورو" (سید باقر امامى)ـ که خودش را عضو فرقه کمونیست معرفى مى کرد به عنوان یک پرووکاتور فاش شده است. در سند هیئت اجراییه موقت درباره "کروژوک هاى مارکسیستى " گفته مى شود که ارتباط بین این جریان با عناصر فاسد و مرتبط با مقامات امپریالیستى آشکار است. افراد این "کروژوک "ها برخی عامل و برخی فریب خوردگان یک دستگاه پرووکاسیون در خارج از حزبند که ماهیت پلیسى و امپریالیستى آن در این اواخر روشن شده و به ثبوت رسیده است (رجوع شود به "تحلیلى از اوضاع حزب " ص 32 به بعد). انتشار سند تحلیلى هیئت اجرائیه موقت و نشریه هاى خاص دیگرى ازقبیل جزوه "در راه یک انحراف "، جزوه "درباره برخى انحرافات و شیوه هاى خطا" و نوشته هاى سیستماتیک مطبوعات حزبى براى اعضای حزب روشن کننده بود. ولى تاثیر ویژه را جلسات بحث وانتقاد بخشید. بحث که براساس دمکراسى وسیع در داخل حزب انجام شد مرز موجود بین سیاست و روش رهبرى حزب و طریق پیشنهادى منحرفین را آشکارا نشان داد و براى قاطبه اعضای حزب شکى در تسلیم طلبى و اپورتونیسم فراکسیون "اصلاح طلب" تحت رهبرى خلیل ملکى باقى نگذارد، این فعالیت بحث و انتقادى ابتکار ثمربخش و ارزنده اى بود که در مبارزه با دشمنان حزب طبقه کارگر به کار برده شد. این کارزار تبلیغاتى نقشه هاى انشعابگران را در هم ریخت و چنانکه در فصل مربوط به انشعاب خواهیم دید آنان نتوانستند کوچکترین موفقیتى به دست آورند. ولى قبل از شرح این موضوع لازم است تحلیل مختصرى از وضع سیاسى کشور، انتخابات دوره پانزدهم و موضع حزب توده ایران به عمل آید.
|
راه توده 360 11 اردیبهشت ماه 1391