چهار نسل توده ای، از بنیانگذاری
حزب توده ایران تا لحظه کنونی
از نیمه سال ۱۳۲۰ که حزب توده ایران بنیانگذاری شد، تا کمی پس از نیمه دوم سال ۱۳۲۷، یعنی کمتر از ۷ سال، حزب توده ایران توانست در انتخابات نیمه آزاد مجلس چهاردهم ۸ نماینده به مجلس بفرستد و فراکسیون پرقدرت حزب توده ایران در مجلس تشکیل شد. براى دومین بار کابینه سهیلى سر کار آمد و از حزب توده ایران نیز براى شرکت در کابینه خود دعوت کرد اما رهبرى حزب این ییشنهاد را هدف از آن استفاده از نفوذ حزب و شرکت دادن آن در سیاست غیرملى سهیلی بود رد کرد. پس از اعلام انحلال توطئه آمیز مجلس چهاردهم که شاید مجلس ششم ج. اسلامی تا حدودی هویتی مشابه آن داشت، نخستین دولت ائتلافی در ایران با حضور ۳ وزیر توده ای از رهبران درجه اول حزب توده ایران تشکیل شد.
اغلب به غلط و گاه با حسن نیت، اما از سر کم
اطلاعی و شاید از روی مخالفت با حزب توده ایران و ناتوانی در انکار نقشی که
این حزب در فرهنگ و ادب معاصر ایران داشته، از "فرهنگ توده ای" سخن می
گویند. این تعریف، گرچه وقتی اشاره به نقش و تاثیر ادبی و فرهنگی حزب توده
ایران دارد، سخنی است درست، اما روی دیگر این تعریف، انکار نقش سیاسی و از
آن مهم تر "مشی و هویت سیاسی حزب توده ایران" است. در حالیکه حزب توده
ایران یک کلوب (باشگاه) فرهنگی و ادبی و هنری نیست، بلکه یک حزب سیاسی به
معنای واقعی کلمه است. بنابراین، ابتدا باید از "مشی توده ای" سخن گفته شود
و آنگاه می توان به نقش و تاثیر فرهنگی و هنری و ادبی حزب نیز پرداخت.
مشی توده ای و شناسنامه حزب توده ایران را اگر بخواهیم در خلاصه ترین جملات
بیان کنیم، در این اصول خلاصه می شود:
۱- نرمش سیاسی و حرکت با مردم و جنبش های اجتماعی در جامعه سنتی و مذهبی
ایران و انطباق سیاست های روز خود با شرایط حاکم بر کشور در هر مقطعی،
۲- نثر و شیوه نگارش توده ای که برجسته ترین مشخصه آن سادگی در گفتار و
نوشتار و پرهیز از صفات و اصطلاحات پیچیده از یکسو و پرهیز از پرنویسی و
پرگوئی های آلوده به خودنمائی های روشنفکری است،
۳- تلاش بی امان برای درک توازن نیروهای حاکم و نیروهای فعال و غیر حاکم،
با هدف بهره گیری از امکانات موجود برای آگاه سازی مردم و تعمیق جنبش و به
پیش بردن آن،
۴- دفاع از آزادی های سیاسی – مطبوعات، احزاب و....- که در نخستین اطلاعیه
بنیانگذاری حزب توده ایران که شامل ۸ بند است، با صراحت گنجانده شده است. ۲
بند از این بیانیه ۸ بندی بصورت مستقیم و در ۳ بند دیگر بصورت غیرمستقیم
حزب توده ایران روی ضرورت آزادی ها، جلوگیری از شکل گیری استبداد و
دیکتاتوری و دفاع از صلح و مخالفت با سیاست های جنگی تاکید شده است،
۵- نفی خشونت و ترور، در فعالیت های سیاسی،
۶- حمایت از اقدامات اصلاحی حکومت ها تا آخرین مرزهای ممکن برای اصلاحات،
مگر در لحظات عبور جامعه از مرز ناممکن بودن تحمل شرایط حاکم بر کشور و
ناتوان بودن حاکمیت برای ادامه شیوه حکومتی اش. یعنی شرایط انقلابی،
۷- طرفداری بی وقفه از فعالیت پارلمانی که خود زائیده نظام چند حزبی و
آزادی مطبوعات و احزاب است.
اینها، تنها اشاراتی است به مشی و هویت سیاسی حزب توده ایران. در این زمینه
شواهد و اسناد بسیاری که تائید کننده هویت برشمرده شده در بالاست وجود
دارد. برای نمونه حمایت اولیه حزب توده ایران از اصلاحات ارضی و حق رای
برای زنان در زمان نخست وزیر دکتر امینی است که بعدها شاه آن را از مسیر
اصلی منحرف کرد. و یا حمایت از ایجاد کارخانه ذوب آهن در ایران. در همین دو
زمینه، انواع فشارهای سنگین تبلیغاتی علیه حزب توده ایران سازمان داده شد.
چه از راست و چه از چپ و به ویژه از جانب چپ روهائی که در آن دوران معتقد
بودند با لوله تفنگ باید حرف زد و ذوب آهن و اصلاحات ارضی حرف مفت و تحکیم
پایه های حکومت شاه است و ناشی از سیاست سازشکارانه حزب توده ایران!
اما حزب توده ایران بر سیاست اصلاحی خود پافشاری کرد. حتی تا آستانه شرایط
انقلابی در ایران و به صحنه آمدن مردم برای سرنگونی سلطنت و شاه در سال
۱۳۵۶ نیز حزب توده ایران همچنان اعتقاد داشت که باید علیه دیکتاتوری شاه
بسیج شد. بحثی از سرنگونی سلطنت نبود و به همین دلیل خواست و سیاست حزب
توده ایران تشکیل جبهه ای برای مبارزه با دیکتاتوری شاه بود که می توانست
به سرنگونی او هم منجر شود. در چارچوب همین سیاست و شعار، حزب توده ایران
معتقد بود که حتی با بخش هائی از درون حکومت شاه که مخالف دیکتاتوری او
هستند و نتیجه آن دیکتاتوری را انقلاب و سرنگونی سلطنت می دانند نیز می
توان در جبهه ضد دیکتاتوری متحد شد. چپ روها، در آن دوران، به شدت مخالف
این شعار و سیاست حزب ما بودند و آن را بقول خودشان "اپورتونیستی" و
سازشکارانه می دانستند.
تمام اسناد مربوط به این سیاست و این شعار، در مجله "دنیا"، ارگان تئوریک
حزب توده ایران و "مردم"، ارگان مطبوعاتی حزب توده ایران که تا پیش از
انقلاب ۵۷ در یک صفحه و در مهاجرت منتشر میشد موجود است.
بنابراین، بحث بر سر این هویت سیاسی است و نه هویت ادبی و فرهنگی و این که
"توده ای" یک "فرهنگ" است. خیر! توده ای یک "مشی سیاسی" است!
حزب ما با همین هویت، در سال ۱۳۲۰ و بدنبال سرنگونی دیکتاتوری رضاشاه و باز
شدن درهای زندان ها و گشوده شدن فضای سیاسی کشور بنیانگذاری شد و فعالیت
خود را آغاز کرد.
به عنوان سند، نخستین بیانیه بنیانگذاری حزب توده ایران را که در مهرماه
۱۳۲۰ نوشته و مبنای آغاز فعالیت حزب توده ایران قرار گرفت را به نقل از
تاریخ حزب کمونیست و کارگری ایران، نوشته عبدالصمد کامبخش عضو حزب کمونیست
ایران و سپس از نخستین رهبران حزب توده ایران را در زیر نقل می کنم:
اهداف حزب توده ایران:
۱- حفظ استقلال و تمامیت ایران،
۲- برقرار کردن رژیم دمکراسی و تأمین کلیه حقوق فردی و اجتماعی از قبیل
آزادی زبان و نطق و قلم و عقیده و اجتماعات،
۳- مبارزه علیه هر گونه رژیم دیکتاتوری و استبدادی،
۴- اصلاحات لازمه در طرز استفاده از زمین و زراعت و بهبودی بخشیدن به وضع
زارعین و دهقانان و توده زحمتکش ایران،
۵- اصلاحات اساسی در امور فرهنگی و بهداری و برقراری تعلیمات اجباری و
مجانی عمومی و تامین استفاده توده ملت از کلیه مواهب فرهنگی و بهداشت،
۶- تعدیل مالیاتها با در نظر گرفتن منافع توده،
۷- اصلاح امور اقتصادی و بازرگانی و توسعه صنایع و معادن و وسائل حمل و نقل
از قبیل ایجاد و نگاهداری راههای شوسه و تکمیل خطوط آهن،
۸- ضبط اموال و دارائی پادشاه سابق به نفع ملت ایران.
می بینید که حزب از همان ابتدا، چگونه از آزادی ها دفاع کرده و از خطر
بازگشت دیکتاتوری و استبدادی سخن گفته است.
از نیمه سال ۱۳۲۰ که حزب توده ایران بنیانگذاری شد، تا کمی پس از نیمه دوم
سال ۱۳۲۷، یعنی کمتر از ۷ سال، حزب توده ایران توانست در انتخابات نیمه
آزاد مجلس چهاردهم ۸ نماینده به مجلس بفرستد. این موفقیت، علیرغم همه
کارشکنی های دربار شاهنشاهی و دخالت های ارتش شاهنشاهی در مناطق مختلف
ایران و زیر فشار حمله و یورش اوباش تحت هدایت دربار و ارتش بدست آمد. در
همین مجلس فراکسیون ۸ نفره حزب توده ایران توانست مترقی ترین قوانین را طرح
و از تصویب مجلس بگذراند. از جمله قانون کار که هنوز مترقی ترین قانون کار
در تاریخ ایران است.
در همین مجلس دکتر رادمنش، دبیر اول حزب توده ایران که ریاست فراکسیون حزب
را برعهده داشت، طی یک سخنرانی فراموش نشدنی، برای نخستین بار طرح "ملی شدن
نفت ایران" را مطرح کرد و پس از این سخنرانی دکتر مصدق که خود نماینده مجلس
بود، پس از پایان جلسه صورت رادمنش را بوسید و بخاطر این سخنرانی به او
تبریک گفت. همین سخنرانی بعدها کارپایه ملی شدن نفت ایران شد. (مراجعه کنید
به آرشیو راه توده، بخش شخصیت ها، رادمنش و کتاب تازه انتشار یادمانده های
"دکتر منتصری"، خواهر زاده رادمنش، رئیس دانشگاه تبریز در زمان شاه و
استاندار کرمان در زمان شاه)
این فراکسیون مرکب بود از شناخته شده ترین رهبران حزب توده ایران. از جمله
دکتر رادمنش، دبیر اول حزب که استاد ارشد فیزیک اتمی در دانشگاه تهران نیز
بود، عبدالصمد کامبخش، خلبان برجسته اما اخراجی ارتش شاه که از چهره های
برجسته جنبش کمونیستی جهان بود و در رهبری حزب ما قرار داشت، پروین
گنابادی، ادیب برجسته ایرانی و عضو رهبری حزب که تاج افتخار خراسان است،
ایرج اسکندری که بعدها دبیراول حزب توده ایران شد و خود یکی از
باستانشناسان و ایرانشناسان برجسته کشور بود (به شهادت کتاب "در تاریکی
هزاره ها" که چند سال پیش در ایران منتشر شد) و فریدون کشاورز، پزشک برجسته
کودکان در دوران خود، شهاب فردوس و علی امید از رهبران برجسته جنبش کارگری
ایران.
در همین دوران، یعنی دوران مجلس چهاردهم، نخست وزیر "سهیلی" از حزب توده
ایران برای شرکت در کابینه دعوت کرد، اما حزب ما این درخواست را رد کرد.
زنده یاد کامبخش در کتاب فوق الذکر خود، در همین باره می نویسد: " براى
دومین بار کابینه سهیلى سر کار آمد و از حزب توده ایران نیز براى شرکت در
کابینه خود دعوت نمود ولى رهبرى حزب این ییشنهاد را که تنها به منظور
استفاده از نفوذ حزب و شرکت دادن آن در سیاست غیرملى خود بود رد کرد."
پس از اعلام انحلال توطئه آمیز مجلس چهاردهم که شاید تنها مجلسی که تا
حدودی هویتی مشابه آن داشت مجلس ششم در جمهوری اسلامی بود، نخستین دولت
ائتلافی در ایران با حضور ۳ وزیر توده ای تشکیل شد. این ۳ وزیر نیز از
رهبران درجه اول حزب توده ایران بودند. ایرج اسکندری، دکتر یزدی و دکتر
کشاورز. به ترتیب وزیر بازرگانی، هنر و پیشه- وزیر بهداری - وزیر فرهنگ.
تردید نیست که بسیاری نمی دانند که بنیانگذار و طراح بانک بازرگانی در
ایران زنده یاد ایرج اسکندری بود، که خود برای مدتی عضو هیات مدیره سه نفره
آن بود. این بانک توانست نظارت دولت بر بازرگانی و بازار را ممکن ساخته و
به روابطه بازرگانی مناسبات قانونی و کنترل شده ببخشد.
زنده یاد اسکندری در باره دولت ائتلافی و نقش وزرای توده ای در آن، بعدها
گفت: ما در همان مدت کوتاهی که در کابینه بودیم، توانستیم از امکانات دولتی
استفاده کرده، دولت قوام را ملزم به اتخاذ تصمیماتی به سود مردم کنیم و
مردم را با نظرات و پیشنهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی حزب بیشتر آشنا
کنیم.
هنوز فعالیت قانونی و علنی حزب توده ایران به ۷ سال نرسیده بود که طرح
تیراندازی به شاه را سازمان دادند. طرحی که در خاطرات در دست انتشار"سید
ضیاء طباطبائی" که رضاشاه را بر سر کار آورد و تا سالهای آخر زندگی نیز از
مشاوران جدی محمد رضا شاه بود، با صراحت و از قول سیدضیاء خطاب به شاه، در
ملاقاتی که با او داشته آمده که وی به شاه می گوید: "اعلیحضرت خودتان
میدانید که آن ماجرای تیراندازی یک بازی سیاسی برای غیر قانونی اعلام کردن
حزب توده بود..." این کتاب به همت دکتر صدرالدین الهی که ۱۵ نوار ریلی
مصاحبه با سیدضیاء با صدای او را در اختیار دارد و آن را پیاده کرده و بدست
انتشار داده، بزودی به بازار خواهد آمد.
بدین ترتیب حزب توده ایران از زمان بنیانگذاری تا لحظه تیراندازی به شاه و
طرح غیر قانونی اعلام کردن آن که توسط دکتر اقبال، نخست وزیر وقت به مجلس
برده شد؛ تنها کمتر از ۷ سال توانست فعالیت علنی، داشته باشد. درباره همین
مسئله نیز در خاطرات سید ضیاء در ملاقات با شاه، سید ضیاء به شاه می گوید:
شما اشتباه کردید که حزب توده را ممنوع کردید. حزبی که فعالیت علنی داشت و
در چارچوب قانون حرکت می کرد را شما غیر قانونی اعلام کردید و آنها هم
رفتند زیر زمین و سر از سازمان نظامی در آوردند. در حالیکه دستگاه های
امنیتی و نظارتی ما می توانستند تا وقتی که این حزب فعالیت قانونی می کرد،
آنها را زیر نظر داشته باشند و....
پس از اعلام غیر قانونی شدن فعالیت حزب توده ایران و دستگیری تعدادی از
اعضای رهبری آن به بهانه تیراندازی به شاه در مقابل دانشگاه تهران، دوران
دشوار بازسازی تشکیلاتی ناشی از یورش حکومت به حزب به ما تحمیل شد. در همین
دوران طرح نجات رهبران زندانی حزب از زندان قصر نیز تهیه و اجرا شد. خروج
اجباری بخشی از رهبری حزب از جمله دکتر رادمنش، اردشیر آوانسیان، ایرج
اسکندری و بعضی دیگر از رهبران برجسته حزب از کشور که حکومت در پی آنها بود
تا دستگیرشان کند، فصل اول مهاجرت توده ای ها شد.
این غیر قانونی و منحل اعلام کردن حزب توده ایران، که در واقع ادامه قانون
۱۳۱۰ در زمان رضاشاه بود که فعالیت حزب کمونیست را ممنوع اعلام کرد، بعدها
تبدیل به یک فرهنگ سیاسی- حکومتی در ایران شد. چنان که در جمهوری اسلامی
نیز همین روش دنبال شد. یعنی روش منحل اعلام کردن. در زمان شاه، این فرهنگ
سیاسی منحل اعلام کردن آنقدر گسترش پیدا کرد که نه تنها احزاب ملی و مذهبی
و ملی مذهبی را هم شامل شد، بلکه سرانجام شامل احزاب حکومتی مانند حزب
ایران نوین و حزب مردم ایران هم شد و شاه آنها را هم منحل کرد و حزب
رستاخیز را به سبک حزب نازی های آلمان اعلام کرد. در جمهوری اسلامی هم همین
مسیر طی شد و اعلام انحلال احزاب که در ابتدا علیه حزب توده ایران اعلام
شد، سرانجام دامن احزاب دیگر، از جمله احزاب مذهبی را هم گرفت.
از ۱۳۲۷ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یعنی بمدت ۵ سال نیز فعالیت حزب بصورت
نیمه علنی و نیمه مخفی، زیر فشار بگیر و ببندهای حکومتی و حمله اوباش
حکومتی ادامه یافت. در باره حمله اوباش به متینگ های حزب توده ایران در این
دوران، یکی از گویاترین عکس ها که روی شبکه اینترنت است، عکس کتک زن یک
توده ای در گوشه ای از یک متینک حزبی توسط شعبان جعفری و نوچه هایش است که
در آن دوران بعنوان فدائی اسلام در کنار آیت الله کاشانی فعالیت می کردند.
بدین ترتیب، حزب توده ایران زیر انواع فشارهای تبلیغاتی و حکومتی، پیگرد و
دستگیری و .... تنها توانست نزدیک به ۱۲ سال بصورت علنی و قانونی و نیمه
علنی و زیر فشار منحله اعلام شدن آن، تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فعالیت کند.
طبیعی است که این دوران بسیار کوتاهی برای تجربه اندوزی یک حزب جوان که در
کوران جنگ دوم جهانی با شعار آزادی، صلح، عدالت اجتماعی و علیه بازگشت
دیکتاتوری به کشور تاسیس شد، بود. طبیعی است که حزبی چنین جوان، دچار
اشتباهاتی در ارزیابی اوضاع جاری در حکومت و دولت بشود. چنان که در یک دوره
بسیار کوتاه در باره مصدق شد. یعنی ترکیب کابینه او را که در آن امثال
سرلشگر زاهدی عامل بعدی کودتای 28 مرداد قرار داشتند، با سمت گیری و ماهیت
شخص مصدق و معدود اطرافیان او یکسان تلقی کرده و همه آنها را درخدمت سیاست
امریکا ارزیابی کرد. و یا در کشاکش نبرد تبلیغاتی- مطبوعاتی، از ادبیاتی
بهره گرفت که از آن اعتدالی که اقتضای مشی و ماهیت توده ای بود خارج بود.
ما در سالهای پس از انقلاب بهمن 57 نیز، دراین باره، یعنی در امور تبلیغاتی
و مطبوعاتی حزب، دچار تندروی هائی نسبت به افراد، شخصیت ها و گروه های
سیاسی شدیم که انحراف از مشی توده ای بود. حتی دشواریهای بسیار سنگین شرایط
انقلابی، بغرنجی اوضاع و کارزار ضد توده ای چه از طریق حکومت و چه از جانب
احزاب و سازمان های سیاسی، نباید ما را در این و یا آن مورد به تندروی و
مقابله به مثل می کشاند. شتاب ما برای تفهیم سیاست حزب و ضرورت درک
چندپارچگی حکومت به احزاب و سازمان های دیگر و حتی به خود حکومتیان نیز
دراین زمینه، نباید ما را از مشی اصولی خود دور می کرد.
دوران بعدی فعالیت حزب بصورت طولانی در مهاجرت طی شد. پس از مهاجرت بخشی از
رهبری حزب در سال ۱۳۲۷ و بدنبال تیراندازی به شاه، گروه مهاجرت بعدی، بویژه
رهبری حزب پس از کودتای ۲۸ مرداد شروع شد. این دو مهاجرت و دشواری های آن
تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه یافت. یعنی قریب ۲۵ تا ۳۰ سال.
ما هرگز نباید این دوران مهاجرت را ساده و آسان تلقی کنیم. کاری که بسیاری
از منتقدان حزب توده ایران می کنند. منتفدانی که هم جوانی و کم تجربه بودن
حزب ما در دوران کوتاه فعالیت علنی و نیمه علنی اش تا پیش از کودتای ۲۸
مرداد را فراموش می کنند و هم دوران طولانی مهاجرت و دوری از ایران را.
برای اندک آشنائی با دوران سخت مهاجرت طولانی حزب توده ایران کافی است
بخاطر بیآوریم که در همین دوران مهاجرت، اختلاف و شکاف در اردوگاه
سوسیالیسم با جدائی چین و شوروی از هم روی داد. در همین دوران "یورو
کمونیسم" در اروپای غربی شکل گرفت، در همین دوران کنفدراسیون دانشجویان
خارج از کشور که مبتکر و بنیانگذارش حزب توده ایران بود، رهبری اش از دست
حزب توده ایران خارج شد و عملا بدست چپ روها افتاد و سرانجام نیز دستگاه
امنیتی شاه توانست در آن نفوذ عمیق کند.
در همین دوران مشی و روش چریکی متاثر از انقلاب کوبا و امریکای لاتین و
جنبش فلسطین بر بسیاری از جنبش های انقلابی غلبه کرد و گروه های جوان مبارز
ایرانی مذهبی و غیر مذهبی را نیز تحت تاثیر عمیق قرار داد. بویژه که در
داخل کشور جنبش چریکی سیاهکل و متعاقب آن جنبش چریکی شهری شکل گرفت و
سازمان هائی نظیر چریک های فدائی خلق، مجاهدین خلق، ستاره سرخ و چند گروه
کوچک دیگر شکل گرفت. یکی از دلائل اصلی شکل گیری این جنبش ها و گروه ها در
ایران که تلفات دردناکی نیز به جنبش انقلابی و جوان ایران وارد کرد، نبود
آزادی ها و سرکوب همه احزاب توسط رژیم شاه بود.
از پایان آن مهاجرت طولانی، دوران فعالیت قانونی و علنی حزب توده ایران، پس
از پیروزی انقلاب ۵۷ و در قلب کوران بزرگ ترین حوادث آغاز شد. فعالیت در
شرایطی بسیار بغرنج برای حزب با ایدئولوژی مارکسیستی و در نظامی که بر پایه
قوانین مذهبی اسلام شکل گرفته و می گرفت. آنها که حمایت حزب توده ایران از
انقلاب ۵۷ و رهبری آن انقلاب – آقای خمینی- و حاکمیت نوینی که شکل گرفت را
نقد می کنند، فراموش می کنند که حزب ما توانست در همان چهار سالی که زیر
انواع فشارها فعالیت کرد، مهر ماهیت انقلاب و خواست های مردمی که در انقلاب
شرکت کرده بودند را بعنوان "خط امام" بر پیشانی این انقلاب زد. این مهر
چنان بر پیشانی انقلاب ۵۷ نشسته است که هنوز و علیرغم همه خیانتی که به
آرمان های آن انقلاب شده و رهبری آن عملا در اختیار کسانی قرار گرفته که در
اساسا با آن انقلاب و ماهیت و آرمان های آن مخالف بودند، هنوز نتوانسته اند
این مهر را از پیشانی انقلاب پاک کنند. شاهدید که هنوز نبرد قدرت یا نبرد
"که بر که" بر سر خط امام و در واقع آن مهری که حزب توده ایران بر پیشانی
انقلاب زد جریان دارد. این مهر نتیجه تحلیل دقیق و علمی از شرایط اجتماعی و
خواست های مردم شرکت کننده در انقلاب ۵۷ بود و در شعار «آزادی، استقلال،
عدالت" بازتاب داشت. حاکمیت جمهوری اسلامی این هر سه خواست را قبول کرد و
تنها به جای عدالت اجتماعی گفت "جمهوری اسلامی". یعنی جمهوری اسلامی عدالت
را می آورد و دیگر نیازی به فریاد برای آن نیست. اما همگان دیدند که همه آن
سخنرانی ها و شعارها در نماز جمعه های تهران درباره "اقتصاد اسلامی" که می
خواست عدالت اجتماعی را به همراه بیآورد، پوچ بود و اساسا چیزی به نام
اقتصاد اسلامی در جهان وجود ندارد و دیدیم که سرمایه داری تجاری چگونه
دیکتاتوری خود را بر اقتصاد ایران حاکم کرد و عدالت اجتماعی ناشی از آن،
همین فقر و اعتیاد و فحشاء و اختلاس و غارتی است که بر جامعه حاکم است.
این که حزب توده ایران در این چهار سال، زیر آوار انواع حوادث، که از
ترورها شروع و با جنگ با عراق ادامه یافت، و همچنین انواع فشارهای حکومتی،
چه گفت و چه کرد؟ خود فصل گشوده ایست که هنوز تحلیل صادقانه ای از آن توسط
منتقدان حزب ما ارائه نشده است. شاید تنها تحقیق منصفانه ای که تاکنون
منتشر شده، علاوه بر برخی مصاحبه ها که در داخل کشور در سالهای اخیر توسط
حکومتیان دوران آیت الله خمینی منتشر شده، تز دکترای آقای دکتر "مهدی
باباپور" در دانشگاه تهران باشد. ایشان که نه توده ایست و نه فعال سیاسی،
سیر و سرگذشت قانون اساسی جمهوری اسلامی از زمان تهیه تا پس از تصویب آن را
بررسی کرده و در آنجا صادقانه می گوید که تنها پیشنهادهای سازنده برای
گنجانده شدن در این قانون، پیشنهاد های حزب توده ایران بوده، که به دور از
جنجال و هیاهو مطرح شده و در قانون اساسی نیز گنجانده شده است. این تز چند
سال پیش در برخی سایت های خبری منتشر شده و همچنان نیز قابل دسترسی است.(۱)
من در این نوشته تنها خواستم به نسل جوان کشور نشان دهم که وقتی از حزب
توده ایران صحبت می شود، بدانند که این حزب در پارلمان و مجلس کشور حضور
داشته، این حزب در این کشور وزیر در کابینه داشته و این حزب دارای مشی و
هویتی است که به آن می گویند مشی و هویت توده ای. این مشی نه با غیر قانونی
اعلام شدن حزب در سال ۱۳۲۷ و نه با اعلام انحلال آن پس از کودتای ۲۸ مرداد
و نه با اعلام انحلال دوباره آن در جمهوری اسلامی از بین رفتنی نبوده و از
بین رفتنی نیست. اساس این بقاء، نه افراد و رهبران – که می آیند و می روند-
بلکه آن هویت و مشی و روش و منش سیاسی است که به آن اشاره کردم. هر آنکس که
این مشی را بپذیرد توده ایست. خواه اکنون در قید حیات باشد و خواه بعدها به
دنیا بیآید. همین است که می گویم حزب توده ایران در بطن جامعه ایران است و
نه در جیب این و یا آن فرد.
بدین ترتیب است که ما در طول این سالها و دوره ها، با چهار نسل توده ای، از
طبقات و اقشار مختلف اجتماعی نظیر کارگران، پزشکان، دانشجویان، شعرا،
نویسندگان، معلمان و... هم در رهبری و هم در بدنه حزب توده ایران روبرو
هستیم که در سازمان های حزبی و یا انجمن های وابسته و یا متمایل به حزب
توده ایران فعالیت می کرده اند:
۱- نسل اول، ترکیبی است از گروه ۵۳ نفر که پس از سقوط رضا شاه از زندان
بیرون آمدند و همچنین بقایای زنده مانده حزب کمونیست ایران، که در کنار
کسانی که در بیرون از زندان بودند و یا برخی که مانند نورالدین کیانوری
تحصیلات عالی خارج از کشور داشتند و به ایران بازگشته بودند قرار گرفتند و
حزب توده ایران را بنیانگذاری کردند. این ترکیب تا کودتای ۲۸ مرداد باقی
ماند و طبیعی است که کادرهای زیادی جلب و جذب آن شدند و یا حتی در رهبری
حزب قرار گرفتند. البته در همین دوران، از این ترکیب رهبری کسانی رفتند و
کسانی جای آنها را گرفتند. بویژه پس از حمله ارتش شاهنشاهی به آذربایجان و
شکست حکومت ملی آذربایجان،
۲- نسل دوم، عمدتا رهبران و کادرهای جان بدر برده از کودتای ۲۸ مرداد
بودند. در طول مهاجرت ۲۵ تا ۳۰ ساله حزب توده ایران این ترکیب نیز به مرور
وارد رهبری حزب شد. آنها عمدتا از همان کادرهای حزبی بودند که پس از کودتا
از ایران به مهاجرت رفته بودند. آنها بتدریج جای خالی رفتگان از حزب و یا
درگذشتگان رهبری حزب را گرفته و به ترکیب رهبری حزب اضافه شدند. افرادی
نظیری مهندس فرج الله میزانی، منوچهر بهزادی، امیرنیک آئین، بهرام دانش،
آگاهی، ملکه محمدی و کسانی دیگر. همین گروه رادیو حزب توده ایران بنام "پیک
ایران" را که از بلغارستان برنامه پخش می کرد اداره می کرد. همه آنها پس از
انقلاب ۵۷ و سرنگونی رژیم شاه، بعنوان رهبران درجه اول حزب به ایران
بازگشتند و تقریبا همگی آنها در کشتار ۱۳۶۷ در زندان اوین اعدام شدند!
۳- در دهه ۱۳۵۰، با فروکش کردن جنبش چریکی و شکست مشی و حرکات مسلحانه، ما
شاهد یک رویداد در دو عرصه و یا در دو شرایط هستیم. یکی داخل زندان های شاه
و دیگری در خارج از زندان های شاه. یعنی هم در داخل زندان شماری از
زندانیان سیاسی که بدلیل شرکت در سازمان های چریکی و عملیات مسلحانه دستگیر
و زندانی بودند، راه خود را از مشی چریکی و مسلحانه جدا کرده و مشی توده ای
را پذیرفتند و هم در خارج از زندان مبارزانی که سوابق سیاسی و زندان های
کوتاه مدت شاه را داشتند، راه و مشی حزب توده ایران را مناسب ترین و درست
ترین مشی برای فعالیت سیاسی چپ و مارکسیستی در ایران تشخیص دادند. در
زندان، زندانیان سرشناس توده ای نظیر افسران سازمان نظامی حزب که به حبس
ابد محکوم شده و نزدیک ۲۵ سال را تا آستانه انقلاب ۵۷ در زندان بودند و
همچنین شخصیت هائی که در دهه ۱۳۴۰ و در جریان تشکیلات "تهران" دستگیر و به
حبس ابد محکوم شده بودند، یعنی پرویز حکمت جو و علی خاوری توانستند از میان
این زندانیان عده ای را با مشی توده ای آشنا کرده و جذب کنند و در خارج از
زندان نیز، مهم ترین نقش را دکتر هوشنگ تیزابی داشت. البته تیزابی نیز خود
در دورانی که در زندان شاه بود، توده ای شده و زمانی که از زندان شاه آزاد
شد، با انتشار نشریه مخفی "بسوی حزب" جدال فکری و ایدئولوژیک با مشی
مسلحانه و چریکی را با هدف دفع تبلیغات زهرآگین علیه حزب توده ایران را
شروع کرد و یگانه راه را پیوستن به حزب اعلام کرد. تیزابی را میتوان پیشتاز
توده ای های نسل سوم و یا نسل جدید توده ای در داخل ایران دانست. این نسل
در سالهای پیش از کودتای ۲۸ مرداد یا در حیات نبود و یا سن و سال فعالیت
حزبی نداشت. دکتر تیزابی خیلی زود به دام ساواک افتاد و در حقیقت ساواک او
را هنگام بازگشت به خانه اش در خیابان پل جوبی تهران ترور کرد. پس از کشته
شدن تیزابی، نشریه "بسوی حزب" برای دوران کوتاهی با همت "رحمان هاتفی" که
از نوجوانی با تیزابی دوست و تا حدود زیادی با او همفکر بود منتشر شد و سپس
نشریه "نوید" جانشین آن شد و "سازمان نوید" بعنوان سازمان داخل کشور حزب
توده ایران در آن دوران، به رهبری رحمان هاتفی شکل گرفت. این نسل، زمانی
توده ای شد که حتی با رهبری حزب آشنائی چهره به چهره هم نداشت و خود در
داخل کشور به مشی توده ای و ضرورت پیوستن به حزب توده ایران رسیده بود.
برجسته ترین چهره این نسل توده ای، همانگونه که اشاره کردم رحمان هاتفی،
روزنامه نگار برجسته ایران بود که در دهه ۱۳۵۰ به معاونت سردبیری روزنامه
کیهان رسید و در سال ۵۷ عملا سردبیر کیهان شد. بخش قابل توجهی از چریک های
فدائی خلق که در خانه های تیمی زندگی می کردند نیز در همین دوران، مانند
دوستان و رفقای آنها که در زندان ها توده ای شده بودند، در خارج از زندان
توده ای شده و به سازمان نوید پیوستند و در مجموع خود، آن ترکیب جدید توده
ای را تشکیل دادند که با انقلاب ۵۷ و بازگشت رهبری مهاجر حزب توده ایران به
کشور، به حزب و به رهبری آن پیوستند.
۴- بعنوان گروه و یا نسل چهارم توده ای، می توانم از کسانی یاد کنم که در ۴
سال فعالیت علنی پس از انقلاب ۵۷ به حزب توده ایران پیوستند. میانگین سنی
این نسل در آن سالها بین ۱۵ تا ۲۰ سال بود و حالا میانگین سنی آنها به ۴۰ و
۵۰ سال رسیده است.
از نسل سوم و نسل چهارم، در سالهای مهاجرت سوم – پس از یورش به حزب توده
ایران در اواخر سال ۱۳۶۱ و اوائل سال ۱۳۶۲ - با هدف بازسازی حزب، کسانی به
تناوب به ترکیب رهبری حزب وارد شدند که برخی مانده و برخی به هر دلیل یا
رفته اند و یا کنار گذاشته شده اند. اما در مجموع، جز علی خاوری که از نسل
دوم توده ایهاست، ترکیب کنونی رهبری حزب توده ایران مرکب از باقی ماندگان
نسل سوم و چهارم توده ایست.
-----------
۱- دکتر "محمدمهدی باباپور" رساله دکترای خود را با عنوان "گفتمان فقهی-
سیاسی و قانون اساسی جمهوری اسلامی- تهیه کرد. او در دیماه گذشته (۱۳۸۸) از
دکترای خود در دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دفاع کرده و درجه
دکترای خود را دریافت داشت.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2010/mars/resaleh.html
http://etd.ut.ac.ir/thesis/UTCatalog/UTThesis/Forms/ThesisBrief.aspx?thesisID=۹۴f۳۵f۷۲-cc۷۰-۴۷۲b-۹۷f۴-۴۰۹۲b۰۹۹ed۳۸
در
سایت دانشگاه تهران از صفحه
۸۰ به بعد قابل مطالعه است
راه توده 351 17 بهمن ماه 1390