آینده را جدی بگیریم
از تاریخ یکپارچه
حزب توده ایران
باید استوار دفاع کرد
هفتادمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران
امسال به یک حادثه سیاسی تبدیل شد. نشریات، خبرگزاریها، سایتها و فعالان
سیاسی و اجتماعی، مخالفان، موافقان، منتقدان، دوستان و دشمنان حزب توده
ایران این بار وسیعتر از هر زمان دیگری درباره حزب توده ایران نوشتند و
سخن گفتند. حزب توده ایران در گذشته نیز شصتمین سال و پنجاهمین و چهلمین و
دیگر سالگردهای تاسیس خود را داشته است ولی هیچکدام از آنها ابعاد و اهمیت
این هفتادمین سال را نیافت. دلایل این اهمیت یافتن چیست؟ نشانه چه چیز
میباشد؟ همه شواهد نشان میدهد که شرایطی نوین بوجود آمده است که باید دید
این شرایط حامل چه گرایشها، چه تضادها، چه فرصتها و چه چشم اندازهایی
است.
بن بست تبلیغات ضدتوده ای
هفتادمین سال تاسیس حزب توده ایران همزمان با به بن بست رسیدن یک سلسله
سیاستهای ضد تبلیغ شد که بطور تاریخی در تقابل و تخریب حزب توده ایران
بکار گرفته میشد. این سالگرد همچنین با بلوغ یک سلسله شرایط داخلی و جهانی
توام گردید که تعیین کننده گرایشهای درازمدت است و تودهایها باید از هم
اکنون آنها را در نظر بگیرند.
ویژگی شرایط نوین برخورد تازهای است که با حزب توده ایران و میراث آن صورت
میگیرد. در گذشته شیوه برخورد با حزب بجای نقد و بررسی بر روی پنج محور
قرار داشت:
1- ناچیز انگاشتن 2 – تخطئه کردن 3 – متهم کردن – 4 بدنام کردن 5 – پایان
یافته اعلام کردن.
در هفتادمین سال تاسیس حزب این پنج محور تاریخی و عمده برخورد با حزب همگی
با هم بن بست رسید.
1- علیه حزب
در هفت دهه گذشته حزب توده ایران بجای نقد و بررسی تخطئه میشد. بدلیل
پشتیبانی از جنبش دمکراتیک آذربایجان و کردستان، بدلیل عدم پشتیبانی کافی
از این جنبش، بدلیل عدم شرکت دراین کابینه یا شرکت در دیگری، بدلیل نقش یا
عدم نقش آن در مجلس، بدلیل پشتیبانی کردن یا نکردن از مصدق، نقش یا عدم نقش
آن در مقابله با کودتای 28مرداد، بدلیل ماندن و دستگیر شدن یا فرار نکردن و
دستگیر نشدن و ... همه و همه وسیله تبلیغاتی علیه حزب توده ایران بود. بجای
تحلیل و نقد و بررسی درون شرایط تاریخی خود، چنان سخن گفته میشد که گویی
اطلاعات امروز ما همان اطلاعاتی است که رهبران حزب توده ایران ده یا بیست
یا سی سال پیش از آن باید میداشتند و بدلیل نداشتن آن اطلاعات سزاوار
تمسخر هستند. این روش ضدتبلیغ توام با تمسخر پس از انقلاب ابعاد شگرفی به
خود گرفت. سیاست حزب توده ایران نسبت به انقلاب 57 و پشتیبانی آن از
نیروهای موسوم به "خط امام" در یک سو و سیاست مجموعه نیروهای سیاسی دیگر
جامعه ایران در سویی دیگر قرار گرفت. برای برخی نیروهای سیاسی مخالفت با
حزب توده ایران بصورت مرگ و زندگی سیاسی درآمد و چون این مخالفت نمیتوانست
و نمیتواند بصورت منطقی و تحلیلی به مصاف حزب توده ایران رود، این ناتوانی
را بصورت تمسخر و تحقیر و فرار از بررسی بروز میداد.
هفتادمین سالگرد حزب توده ایران مصادف شد با پیدایش جنبش سبز. این جنبش با
رهبرانی نظیر موسوی، کروبی و خاتمی از درون نیروهای مذهبی خط امام ضربهای
خردکننده بر تمسخرکنندگان سی سال گذشته حزب توده ایران وارد آورد. کسانی که
امروز دستبند سبز به دست هایشان بسته اند و در پشتیبانی از کسانی بیانیه
میدهند که سی سال حزب توده ایران را بخاطر پشتیبانی از آنان، بخاطر تسلیم
نشدن به سیاست تهمت و فحاشی به آنان، بخاطر اعتقاد به امکان تجربه اندوزی و
ایفای نقش مثبت از سوی آنان، تمسخر میکردند، اکنون بیش از هر کس دیگر خود
را در موقعیتی مضحک و ناگوار میبییند. در هفتادمین سال تاسیس حزب، خط
تبلیغاتی تمسخر حزب توده ایران به بن بست قطعی خود رسید.
2 – تخطئه کردن
دومین خط تبلیغی علیه حزب توده ایران در هفتاد سال گذشته، خط تخطئه
کردن بود. بر این اساس حزب توده ایران اصولا یک حزب ایرانی و برخاسته از
نیازهای جامعه ایران نبوده و نیست. حزبی است که براساس دستورهای "کمینترن"
و سیاست خارجی اتحاد شوروی بوجود آمده است. این خط هم در دوران اخیر به
شکست قطعی رسید زیرا حزب توده ایران در هفتاد سالگی خود حزبی است که حدود
یک سوم دوران حیات آن مربوط به زمانی است که اصولا اتحاد شوروی دیگر وجود
ندارد و پایان یافته است. این خط تبلیغی نیز دیگر به بن بست رسیده و کارایی
خود را برای قانع کردن انسانهایی که دارای حداقل شعور و روح و نگرش
انتقادی باشند از دست داد.
3 – متهم کردن
سومین خط تبلیغی علیه حزب توده ایران متهم کردن بود. براین اساس نیازی
به بررسی و تحلیل فعالیت حزب توده ایران نیست زیرا اصلا یک حزب نیست، یک
تشکیلات جاسوسی برای اتحاد شوروی است. خط جاسوس اعلام کردن حزب توده ایران
هم در این هفتاد سالگی به بن بست و شکست قطعی رسید زیرا جمهوری اسلامی در
طی دهههای گذشته به هر کس و ناکسی تهمت جاسوسی زده و روزی نیست که چند تنی
را جاسوس نکند یا افرادی را زیر این اتهام به تلویزیون و دستگاههای
تبلیغاتی خود نکشاند. وارد کردن اتهام جاسوسی به حزب توده ایران در این
شرایط جز نفرت و انزجار مردم و این فکر که طرح کنندگان چنین اتهاماتی همان
راه جمهوری اسلامی و صدا و سیمای بدنام آن را میروند نتیجهای برای طرح
کنندگان آن نخواهد داشت. ضمن اینکه اتحاد شوروی هم دیگر وجود ندارد و
فعالیت این حزب در دوران پس از شوروی را بر چه اساس باید توضیح داد؟ خط
تبلیغی جاسوس اعلام کردن حزب توده ایران نیز برای همیشه ورشکسته شد.
4 – بدنام کردن
دیگر خط تبلیغی علیه حزب توده ایران بدنام کردن آن بود. براساس این خط
حزب توده ایران نیاز به بررسی و تحلیل و شناخت ندارد، زیرا اصولا یک حزب
خائن است و به ملت ایران خیانت کرده است. این درحالیست که در هفتاد سالگی
حزب توده ایران، جامعه ایران دیگر جامعه بسیط دوران پیش از انقلاب 57 نیست.
این جامعه در تجربه یک صد سال گذشته، در تجربه هفتاد ساله حزب توده ایران و
در تجربه سرنوشت ساز انقلاب 57 به حدی از شناخت رسیده است که بتواند
معیارهای عینی و روشنی برای تشخیص خدمت و خیانت داشته باشد. اگر حزب توده
ایران که رهبران و اعضای آن همه عمر خود را در زندان و تبعید و محرومیت
بوده اند خائن باشند پس خادم کیست؟ جامعه ایران در تجربه خود فهمیده و
پذیرفته است حزبی را که قدیمترین زندانی و زندانیان سیاسی جهان را در صفوف
خود پرورش داده و بزرگترین مبارزان، هنرمندان و روشنفکران و دانشمندان این
سرزمین را به ملت ایران ارائه داده می توان نقد کرد ولی نمیتوان خائن
اعلام کرد.
5 – پایان یافته اعلام کردن
بالاخره آخرین خط ضدتبلیغ برای فرار از بررسی حزب توده ایران پایان
یافته اعلام کردن آن بود. این داستان "پایان یافتن" و "فروپاشی" و "انحلال"
و "نابودی" همیشگی حزب توده ایران برای خود تاریخی دارد و میتواند موضوع
یک کار تحقیقی باشد. حزب توده ایران در هفتاد سال گذشته حداقل ده بار "یرای
همیشه" نابود و منحل شده و پایان یافته است. یک بار در سال 1325 پس از شکست
جنبش آذربایجان و کردستان، بار دیگر در سال 1326 پس از انشعاب طرفداران
خلیل ملکی در حزب، در سال 1327 پس از اعلام غیرقانونی شدن آن، بعد پس از
محاکمه رهبران حزب در سال 1328، پس از کودتای 28 مرداد در سال 1332، پس از
اعدام افسران حزب در سال 1333، پس از دستگیری و اعدام خسرو روزبه و ... در
همه این موارد گفته میشد که حزب توده ایران دیگر برای همیشه نابود شده و
فروپاشیده است. "کتاب سیاه" تیمور بختیار تاریخ بقول خود "ریشه کن شدن" حزب
را مرداد 1333 اعلام میکند. در حالیکه کتاب "سیر کمونیسم در ایران" سرهنگ
زیبایی پس از بیان اینکه حزب توده ایران "پس از یک دوره فعالیت سیاه خود با
قیام پیروزمندانه 28 مرداد 32 بکلی نابود و بعبارت دیگر ذوب شده و از بین
رفت" در جایی دیگر مینویسد:" با دستگیری خسرو روزبه و علی متقی در سال
1337 به حیات حزب خاتمه داده شد" ولی دوباره در صفحات بعد "به فعالیت محدود
بقایای حزب تا فروردین ماه 1343" یعنی زمان انتشار کتاب میپردازد که گویا
در آن تاریخ حزب برای همیشه نابود شده است.
در دهه چهل یک بار دیگر مائویستها مدعی پایان حزب توده ایران شدند و ساواک
در ابتدای دهه پنجاه پس از کشف تشکیلات تهران حزب اعلام کرد که با کشف این
تشکیلات دیگر "آخرین بقایای" حزب توده ایران نیز دستگیر شدند و این حزب
تمام شد.
در جمهوری اسلامی، ابتدا سال 1362 را پایان حزب اعلام کردند. ولی در تاریخ
نگاری رسمی جمهوری اسلامی در جلد اول کتاب حزب توده ایران تا فروپاشی که
وزارت اطلاعات منتشر کرد تاریخ "فروپاشی" حزب 1364 اعلام شد ولی در جلد
بعدی که تحت عنوان "حزب توده ایران از آغاز تا فروپاشی، 1320 – 1367" منتشر
شد چند سالی تاریخ فروپاشی را به عقب انداخته و آن را چنانکه در عنوان کتاب
آمده بود 1367 اعلام کردند. البته در دوران پس از خاتمی و بویژه پس از جنبش
سبز مقامات حکومت و از جمله وزیر اطلاعات بارها از نفوذ تودهایها در این
جنبش سخن گفتتند و حتی یک جزوه یی را سرهم بندی کردند که گویا با ادبیات
حزب توده ایران نوشته شده است.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1990 نیز حزب توده ایران یک بار دیگر
برای همیشه فروپاشید و این بار هم مانند دفعات پیشین گفته شد که البته چند
تنی "خشک مغز" هنوز وجود دارند که تحت عنوان "بقایای"حزب توده ایران
فعالیت میکنند که اصلا ارزش بررسی هم ندارند.
به هر حال در هفتادمین سالگرد حزب توده ایران این خط هم به بن بست رسید.
معلوم شد که حزب توده ایران وجود دارد، دارای اندیشه، طرح، فکر، برنامه
برای جامعه ایران است. در مبارزات سیاسی این جامعه فعالانه شرکت دارد. بر
روی تاریخ، مواضع و نظرات خود علیرغم هر فشاری ایستادگی میکند. دربرابر
هجومها عقب نمینشیند. تابع حوادث و رویدادها نیست، بلکه بر آنها اثر
میگذارد و مهر و نشان خود را بر آن میکوبد. در حوادث بیست ساله اخیر
دقیقترین موضعگیریهای ممکن درباره مسایل و حوادث جامعه ایران توسط
هواداران و اعضای این حزب اعلام شده است. حتی حکومت ایران نیز نمیتواند آن
را نادیده بگیرد. با ادعای پایان یافتن حزب توده ایران نمیتوان از بررسی و
تحلیل این حزب سرباز زد.
شرایط نوین
در کنار به بن بست رسیدن این پنج خط ضد تبلیغ تاریخی علیه حزب، سه
حادثه مهم دیگر هم در این هفتاد سالگی تاسیس حزب توده ایران با هم تلاقی
کرده است.
این حوادث عبارتند از : رسیدن جمهوری اسلامی به یک نقطه عطف تاریخی،
شکلگیری و اهمیت جنبش سبز و بالاخره بن بست سرمایهداری و گرایش به چپ در
عرصه جهانی
1- رسیدن جمهوری اسلامی به نقطه عطف تاریخی
هم مردم و هم همه تحلیگران امروز احساس میکنند و میدانند که جمهوری
اسلامی به نقطه عطفی تاریخی رسیده است. ادامه حکومت با شیوههای گذشته
ناممکن شده است. آیتالله خامنهای بسرعت آخرین میخها را بر تابوت جمهوری
اسلامی گذشته و خود میکوبد. در این شرایط تحولات به هر شکلی که پیش رود در
یک نکته تردید نیست: زمان محدود کردن و غیرقانونی دانستن حزب توده ایران
بسرعت رو به پایان میرود. حزب توده ایران در آینده نه چندان دور نه تنها
حزبی قانونی خواهد بود، بلکه یکی از کنشگران عمده جامعه ایران نیز خواهد
بود. نکته ولی اینجاست که چشم انداز آزادی فعالیت حزب توده ایران در شرایطی
گشوده میشود که از یکسو در داخل کشور جنبش عظیم سبز به رهبری نیروهای
مذهبی خط امام شکل گرفته است و از سوی دیگر نظام سرمایهداری نه تنها در
داخل ایران با بحران روبروست بلکه در عرصه جهانی به بن بست رسیده است.
2- پیدایش و تداوم جنبش سبز
جنبش سبز چهار تاثیر متفاوت و متضاد برجای گذاشته است.
- حقانیت و درستی سیاست حزب توده ايران نسبت به انقلاب 57 و ارزیابی آن از
نقش و ظرفیت نیروهای مذهبی شرکت کننده در رهبری آن را نشان داده است؛
- در نتیجه این تصور را که حزب توده ايران به دلیل پشتیبانی از نیروهای خط
امام در فردای جمهوری اسلامی برای همیشه نابود خواهد شد زیر سوال برده است؛
- در نتیجه بر وحشت از حزب توده ايران دهها برابر افزوده است؛
- به روند آلترناتیو سازی در خارج کشور درغیاب و برضد رهبران جنبش سبز شتاب
داده است
همه اینها یک برخورد نوین را در چشم انداز نگرانی از آزادی فعالیت حزب توده
ايران اجتناب ناپذیر کرده است، و همه اینها ضمنا در شرایطی است که گرایش به
چپ در عرصه جهانی نیرو گرفته و سرمایهداری به بن بست کامل و خطرناکی رسیده
است.
3- بن بست سرمایهداری و گرایش به چپ در عرصه جهانی
سرمایه داری که در آغاز دهه نود میلادی خود را پیروز تاریخ میدانست
اکنون در چنبرهای از بحرانها که چشم اندازی برای برون رفت از آن دیده
نمیشود گرفتار آمده است. این وضع در جامعه ایران نیز تاثیرات عمیق عینی و
ذهنی خود را برجای خواهد گذاشت.
از نظر عینی بدین دلیل که سرمایهداری جهانی میکوشد بحرانهای خود را به
حساب دیگر کشورها و از جمله کشور ما حل کند و بنابراین تضاد عینی منافع
میان ضرورتهای رشد و توسعه و رفاه ملی با برنامههای برون رفت از بحران
سرمایهداری جهانی بوجود خواهد آمد.
از نظر ذهنی بدین دلیل که این گرایش به چپ جهانی که توام با بحران
سرمایهداری در داخل ایران نیز هست، گرایش به چپ داخلی را تقویت خواهد کرد،
چه در میان توده مردم و چه در میان گروههای سیاسی و مذهبی. همه اینها در
حالیست که چپ و سوسیالیسم را در ایران به نام حزب توده ایران میشناسند.
بنابراین خطر آزادی فعالیت حزب توده ایران در حالی واقعی میشود که شرایط
عینی و ذهنی برای یک اتحاد وسیع اجتماعی در حول اندیشه چپ روز به روز
آمادهتر میگردد.
اگر به بن بست رسیدن خط تبلیغی گذشته علیه حزب توده ایران نشاندهنده ضرورت
تعویض شیوههای کهنه شده برخورد با حزب بود، سه حادثه اخیر ضرورت بررسی
عمیق فعالیت حزب و چشم اندازهای آن در اینده جامعه ایران را در دستور کار
قرار داده است. شیوههای گذشته برخورد با حزب نه تنها دیگر کارا نیست، بلکه
تامین کننده نیازهای نظام سرمایهداری برای داشتن یک درک درست و عینی از
وضعیت حزب توده ایران هم نیست. در این شرایط روشهای جدیدی برای مقابله
کوتاه مدت و درازمدت با حزب توده ايران باید تدوین شود.
شرایط نوین
ما امروز در هفتادمین سال تاسیس حزب توده ایران در شرایط نوینی قرار
گرفته ایم که باید این شرایط را شناخت. اگر شیوههای قدیمی تبلیغ علیه حزب
کارایی خود را از داده است، شیوهها و محورهای قدیمی دفاع و پاسخ نیز دیگر
کارایی ندارد. این شرایط نوین حامل امکانهای تازهای است که باید از آن
بهره برد و دامهای جدیدی است که باید از آن برحذر بود.
محورهای نوین در برخورد با حزب
به بن بست رسیدن پنج خط کهنه تبلیغی علیه حزب به معنای کنار گذاشته شدن
کامل آنها نخواهد بود. به سه دلیل عمده:
1- در میان مخالفان حزب توده ایران هنوز هستند کسانی که قادر به درک شرایط
نوین و تطبیق خود با آن نیستند. اینان قادر به کندن از گذشته و یافتن
شیوههای نوین نیستند و بنابراین همان شیوهها را بر اساس عادت و ناتوانی
ادامه خواهند داد.
2- این جریان نخست بختی برای بقا نداشت اگر کهنه اندیشی آن مطابق با منافع،
نیازها و وضع کنونی و آینده جناحهایی از سرمایهداری ایرانی و جهانی نبود.
جناحهایی که به هیچ عنوان نمیخواهند به جنبش طبقه کارگر در ایران کمترین
امتیازی دهند. اینان به شیوههای کهنه تبلیغی علیه حزب توده ایران نیاز
دارند تا به حساب خود زمان عقب نشینی را هر چه بیشتر به عقب بیاندازند.
3 – وجود شیوههای کهنه تبلیغی علیه حزب توده ایران ضمنا برای جنگ روانی و
عقب راندن ذهنی توده ایها از یکسو و معرفی کرن مخالفان معقولتر و حساب
شدهتر حزب همچون افرای "بیطرف" و "علمی" لازم است.
تحت تاثیر ترکیب این سه عامل جریان کهنه تبلیغی حزب توده ایران بصورت
تمسخر، تخطئه، اتهام، بدنام سازی همچنان ادامه خواهد یافت ولی غیرعمده شده
و سمتگیری تازهای خواهد یافت و دروغها و تهمتهای تازهای که با شرایط
امروزین قابل پذیرش بوده و مربوط به دوران پس از انقلاب است جانشین
اتهامهای پیشین خواهد شد. ضمن اینکه محورهای جدید سیاست ضدتبلیغ علیه حزب
توده ايران لازم است که باید آنها را با شرایط جمهوری اسلامی و انقلاب 57
دمساز کرد.
آلترناتیو سازی از درون
محور اول در حال شکل گیری دربرخورد با حزب توده ایران آلترناتیو سازی
از درون است. چپ را در ایران بنام حزب توده ایران میشناسند. جریان سوسیال
دمکراسی کارگری نیز در ایران – برخلاف اروپا - هرگز وجود نداشته است.
بنابراین در چشم انداز ناگزیر شدن وجود یک جریان سیاسی که نمایندگی سیاسی
جنبش طبقه کارگر را برعهده گیرد، وجود آلترناتیوی از درون حزب توده ایران
ولی در مقابل آن ناگزیر است. تا پیش از انقلاب 57 جریان هواداران مرحوم
خلیل ملکی نامزد ایفای چنین نقشی بود ولی اکنون این جریان دیگر چنین نقشی
را نمیتواند بازی کند بدلیل آنکه
1- تنها شش سال از این هفتاد سال همراه حزب توده ایران بوده است؛
2- بدلیل قلت شمار هوادار و دوری جدی از اوضاع و شرایط امروز کشور؛ و
3 - بدلیل حذف شدن و نداشتن نقش مثبت یا منفی در جریان انقلاب 57.
اکنون در افق بطور مبهم ولی قطعی چشم انداز بزرگ کردن و ایجاد یک آلترناتیو
بر مبنای تقسیم تاریخ حزب و تاریخ جنبش چپ در ایران به پیش و پس از انقلاب
57 در حال شکل گیری است. تاریخ حزب توده ایران تا انقلاب 57 خوب و قابل
قبول است به شرطی که با سیاست حزب پس از 57 در دفاع از انقلاب مخالف باشد.
رهبران حزب به خوب و بد، به پیش و پس از انقلاب 57 تقسیم میشوند. مدافعان
سیاست حزب توده ايران در دوران انقلاب به نحوی مضحک مدافع جمهوری اسلامی
امروز و ولایت فقیه معرفی می شوند.
این روند را باید جدی گرفت ولی در دام آن نباید افتاد. تاریخ حزب توده
ایران تاریخی یکپارچه است از همه آن باید دفاع کرد و در عین حال همه آن را
میتوان نقد کرد، ولی یک بخش از آن را نمیتوان دربرابر بخش دیگر قرار داد.
راه توده در دوران فعالیت خود نشان داده که هرگز در این دام نخواهد افتاد.
جبهه لاییک دربرابر مذهبی
در کنار تلاش برای ایجاد یک آلترناتیو بنام حزب توده ايران، روند دومی
نیز جریان دارد که هدف آن ایجاد یک "جبهه لاییک" در حول مخالفت با حزب توده
ايران و انقلاب 57 است. در این جبهه برخی گروههای سیاسی مانند حزب
دمکراتیک مردم ایران، راه کارگر، چهرههایی از فداییان خلق، برخی روزنامه
نگاران و نویسندگان، برخی چهره های ملی حضور دارند. این خط ادامه همان خط
نیروهای واپسگرای مذهبی است ولی در سمتی معکوس. همانگونه که واپسگرایان
مذهبی شکاف عمده جامعه ایران را در سی سال گذشته تقابل مذهبی و غیرمذهبی
وانمود می کردند و به این بهانه بازاریان و کلان تجار مذهبی را در کنار
توده های محروم می نشاندند. واپسگرایان لاییک نیز مسئله عمده جامعه ایران
را تقابل لاییسته و مذهب میدانند و می خواهند جبهه ای از نیروهای لاییک در
برابر نیروهای مذهبی تشکیل دهند. این خط انقلاب 57 را بر مبنای تقابل
لاییسیته و مذهب تعبیر می کند و در تحلیل نهایی از شاهپور بختیار هم چون
نماینده لاییسته دربرابر خمینی همچون نماینده مذهب دفاع می کند. هدف از این
روند قرار دادن حزب توده ايران بر سر دوراهی باقی ماندن در کنار جنبش سبز و
نیروهای مذهبی هوادار آن یا قرار گرفتن در کنار لاییکهای واپسگراست.
بنابراین سمت و سوی تبلیغات کنونی و آینده چنانکه دیده می شود از یکسو
معرفی کردن حزب توده ايران همچون هوادار جمهوری اسلامی کنونی و در نتیجه تا
حد ممکن محدود کردن فعالیت آن در چشم انداز سقوط قابل پیش بینی جمهوری
اسلامی است و از سوی دیگر از هم اکنون تشکیل یک آلترناتیو ارتجاعی بر مبنای
تکرار تقابل مذهبی و لاییک این بار با محوریت لاییک های ارتجاعی است.
همه شواهد نشان میدهد که دربرابر شرایط جدیدی که نسبت به حزب توده ایران
در حال شکلگیری و تکامل است هشیاری لازم است ولی نگرانی بیهوده است. شرایط
بسود حزب توده ایران در حال تغییر است و شیوههای جدید تقابل با حزب ناشی
از احساس خطر از این واقعیت است.
حضور وسیع رسانه ای دو محور آلترناتیوسازی از درون حزب و ایجاد جبهه
واپسگرایان لاییک نباید ما را دربرابر وزن واقعی این جریان ها دچار اشتباه
کند. به محض ایجاد یک شرایط آزاد درون ایران، به محض ایجاد رسانهها و یک
رادیو و تلویزیون واقعا ملی، این حضور رسانه ای هم رنگ خواهد باخت. وزن
بزرگ جریان چپ و مترقی در ایران را هواداران حزب توده ايران یا لاییک ها و
مذهبی های مترقی تشکیل می دهند که حاضر نیستند زیر تقسیم بندی دوباره و
ویرانگر جامعه به مذهبی و غیرمذهبی روند. سیاست حزب توده ايران مبتنی بر
منافع وسیع ترین قشرها و عمیق ترین خواست های جامعه ایران است. برای پیروزی
این سیاست باید فعالیت را دوچندان کرد.
راه توده 352
24
بهمن ماه 1390