کودتایی که قرار
بود اوایل سال 1972 در شیلی به وقوع بپیوندد با سفر کاسترو به
شیلی از دستور کار خارج شد. فیدل در سفرهایش به دورتا دور شیلی
و سخنرانی¬ هایش نکات مهمی را متذکر شد که از آن جمله آمادگی
برای تقابل خشن و غیردموکراتیک راست¬گرایان بود: «در شیلی
روندی کاملاً بی¬ همتا در جریان است که طی آن انقلابیون می¬
کوشند از راه¬های صلح¬ آمیز جامعه را متحول کنند. اما مسأله
این¬ جاست که بر اساس اصول مسلم تاریخی، مقاومت و ابراز خشونت
استثمارگران در این¬ جا نیز رخ خواهد داد. علت آن این است که
در طول تاریخ حتی یک مورد سراغ نداریم که استثمارگران، مرتجعین
و نخبگان نظام اجتماعی خود را کنار بکشند و منفعلانه اجازه
دهند تحول اجتماعی رخ دهد.» کاسترو هشدار داد که سرمایه¬ داریِ
زخم ¬خورده به وحشیانه ¬ترین روش انتقام خواهد گرفت. او چاره¬
ی کار را مسلح ¬کردن مردم برای مقابله با خشونت¬ های احتمالی
دانست. پیشنهادی که آلنده هیچ¬گاه آن را نپذیرفت، حتی دو سال
بعد که زمزمه¬ های کودتا جدی شده بود.
اعتصاب و اردوکشی خیابانی
کم کم مجلس شروع به مخالفت با لوایح دولتی کرد. رئیس جمهور تحت
فشارها مجبور شد دوازده بار دولت ائتلافی¬اش را ترمیم کند.
طبقه¬ متوسط و اعیان کم¬ کم به خیابان ها می¬ آمدند و با زدن
قاشق به قابلمه مضحکانه خواستار سرنگونی دولت می¬ شدند.
اعتصابات شروع می¬شود، رانندگان کامیون اعتصاب می¬ کنند و جاده
¬ها را مسدود می¬ کنند و به پشتوانه¬ ی دلارهای آمریکایی ادعا
می¬ کنند که تا قیامت هم می¬ توانند به اعتصاب ادامه دهند.
ارتش کودتایی نافرجام ترتیب می دهد. ولی باز هم آلنده توقع
دارد بدون خشونت و با وجود آزادی سیاسی مطلق، دولتش را به پیش
ببرد. آلنده از «نیروهایی بی¬ نام ¬و ¬نشان که در تاریکی عمل
می¬ کنند و سلاح ¬های پیشرفته ¬ای از مراکز قدرت دریافت می¬
کنند» و طرح شرکت¬ های چند¬ ملیتیِ ذی نفع در معادن مس و
نیترات شیلی برای براندازی سخن می¬گفت. سال¬ ها بعد این سخنان
آلنده که آن¬ زمان توسط هوچی¬ های رسانه¬ای هو می شد، با اسناد
به دست آمده تصدیق شد.
زمزمه های کودتا
زمینه ی تاریخ پر از کودتای شیلی، افکار عمومی را برای کودتا
آماده کرده بود. بسیاری از احزابِ عضو ائتلاف توده¬ای در جلسات
با حضور رئیس¬ جمهور شرکت نمی¬ کردند و بسیاری¬ شان مشغول
برنامه ¬ریزی برای بعد از کودتای احتمالی بودند. وضعیت ارتش
مبهم بود و اعتماد کاملی به فرماندهان ظاهراً وفادار وجود
نداشت. یک طرف درگیری، غرب و شرکت¬ های چند ملیتی و سیاسیون و
اشراف شیلی و لایه ¬هایی از طبقات متوسط مردم بودند و یک طرف
آلنده و توده های بی شمار مردم محروم که نه سرمایه داشتند و نه
رسانه و نه قدرت. آلنده هنوز هم بر وحدت ملی و جلوگیری از
خشونت تکیه می¬ کرد و تاکید داشت که هیچ گاه به سمت جنگ داخلی
نخواهد رفت. فیدل کاسترو در پیامی ضمن تجلیل از اقدامات آلنده،
بر قدرت کارگران و توده مردم برای غلبه بر فتنه¬ ها تاکید کرد
و به دولت شیلی پیشنهاد اسلحه و مشاوره ¬ی نظامی داد، پیشنهادی
که آلنده هرگز نپذیرفت.
کودتای ژنرال پینوشه
سرانجام جمعی از فرماندهان ظاهراً وفادار ارتش با هماهنگی
آمریکا و رهبری ژنرال «اگوستینو پینوشه» با ادعای حمایت از
قانون اساسی و وطن¬ پرستی در سحرگاه یازده سپتامبر ۱۹۷۳ کودتا
کردند. نظامیان با محاصره ¬ی کاخ ریاست¬ جمهوری درخواست استعفا
و خروج آلنده از کشور را کردند. اما آلنده هرگز از کاخ خارج
نشد و در جواب گفت: «نمی توانید جلوی پیشرفت تاریخ را بگیرید.»
آلنده در زمان محاصره¬ ی کاخ، قبل از حمله¬ ی نظامیان و
بمباران آن و کشته شدنش، پیامی را برای توده¬ های مردم قرائت
کرد که تنها یک شبکه¬ ی محدود رادیویی حاضر به پخشش شد.
«استعفا نخواهم داد. حال که در این موقعیت خطیر تاریخی قرار
گرفته ¬ام، بهای وفاداری به مردم را با زندگی¬ ام خواهم داد.»
آلنده در پیامش مردم را از مقابله و درگیری با نظامیان بازداشت
تا خون¬های بیش¬ تری ریخته نشود.
پس از کودتا، عملاً تمام آزادی¬ های سیاسی حتی برای دست
راستی¬ها از بین رفت و شیلی برای هفده سال در یکی از وحشیانه
¬ترین دیکتاتوری¬ های قرن فرو رفت. دو هزار نفر در طول شش ماه
کشته شدند و سی هزار نفر مجبور به ترک کشور شدند.
|