نامه مردم هنوز متوجه نشده
ولنگاری سیاسی
مشی و سیاست
توده ای نیست!
نشریه نامه مردم در شماره 885 نوشتهای در
پاسخ به مقالات راه توده درباره جبهه واحد ضد دیکتاتوری منتشر کرده است با
عنوان "نفی دیکتاتوری و مشکل پیدا کردن "دیکتاتور" در ایران".
انتشار این مقاله و تلاش برای استدلال و دادن ظاهر و جنبه "علمی" به آن را
باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود که تداوم یابد. قطعا هم ما و هم همه
اعضا و هوادران حزب توده ایران از چنین بحث ها و گفتگوهایی سود خواهیم برد.
البته قصد آن نداریم خوانندگان راه توده را در این مورد دچار خوش بینی بیش
از اندازه و بی دلیل کنیم و از آنان پنهان کنیم که این مقاله "علمی" با
جمله "نشریه ضد توده ای راه توده" آغاز میشود. هرکس از الفبای دانش
مارکسیستی آگاه باشد می داند که "ضد توده ای" یعنی همان "آنتی کمونیسم" و
آنتی کمونیسم چیزی نیست که بتوان آن را به هرکس نسبت داد. ضد توده ای یا
آنتی کمونیسم سیاست دست راستی ترین و قشری ترین محافل وابسته به کلان
سرمایه داری جهانی و داخلی است. هر کس را ولو منتقد و مخالف حزب توده ایران
یا کمونیسم باشد نمی توان در چارچوب ضد توده ای و آنتی کمونیسم قرار داد.
چنانکه بسیاری از رهبران مذهبی اعم از مسلمان یا مسیحی و غیره با آنکه با
کمونیسم مخالف هستند در چارچوب "آنتی کمونیسم" قرار نمی گیرند. ضمن اینکه
اصولا نباید دایره کمونیست و آنتی کمونیست را بیدلیل گسترش داد و جامعه یا
نیروهای سیاسی را بیمورد به توده ای و ضد توده ای تقسیم کرد. به همین دلیل
ما به هیچ عنوان گردانندگان نامه مردم را در چارچوب ضد توده ای قرار نمی
دهیم و این با وجود برخی فشارهاست که به ما وارد می شود یا پاره ای ارزیابی
هاست که در مورد نقش این یا آن فرد و شخصیت وجود دارد که برخی مدعی هستند
نتیجه عملکرد آنان آب به آسیاب دشمنان و مخالفان حزب توده ایران ریخته است.
همه اینها به جای خود محفوظ است و تاریخ درباره نقش افراد و شخصیت ها و این
یا آن مجموعه قضاوت خواهد کرد ولی اتهام ضد توده ای اتهام بزرگی است که نمی
توان ان را حتی به مخالفان و منتقدان حزب توده ایران به سادگی و ولنگارانه
نسبت داد چه رسد به مجموعه ای در درون حزب.
اینها حداقل ملاحظاتی است که بنظر ما هر جریان و گرایش توده ای که می خواهد
نماینده مجموعه حزب باشد در نظر بگیرد، بویژه آن که همه ما بخوبی می دانیم
که سرنوشت حزب توده ایران در خارج کشور تعیین نمی شود. اینکه نامه مردم
چنین ملاحظاتی را در نظر نمی گیرد جای تاسف دارد ولی برای ما جای تعجب
ندارد. عنوان "ضد توده ای" را نباید چندان جدی گرفت. این وسیله ای، ولو
غیراخلاقی، برای فرار از گفتگوی رفیقانه و واقعی است و در همین حد باید به
آن بها داد.
گفتیم مقاله نامه مردم در پاسخ به راه توده و مقالات آن درباره جبهه ضد
دیکتاتوری است. نویسنده مقاله مدام به "تناقضات راه توده" اشاره میکند و
البته یک بار هم توضیح نمی دهد که این تناقضات چه هستند و ظاهرا خواننده
باید مطیعانه وجود تناقض بدون مدرک را قبول کند. نویسنده مقاله با مطرح
کردن جملاتی درباره تحلیل طبقاتی و بورژوازی و خرده بورژوازی و زیربنا و
روبنا و ... می کوشد محتوای ان را "علمی" نشان دهد. در حالیکه علمی بودن یک
تحلیل نه در زبان آن، بلکه در نتیجه عملی آن خود را نشان دهد. این چه تحلیل
عملی و چه جبهه ضد دیکتاتوری است که وقتی بیش از 20 میلیون تن در انتخابات
دوم خرداد 1376 برای جلوگیری از دیکتاتوری پای صندوق رای می روند، نامه
مردم بجای تشویق آنان به تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری در انتخابات، برعکس شرکت
در انتخابات را "مشروعیت بخشیدن به رژیم ولایت فقیه"اعلام می کند؟ این
نشان می دهد که نامه مردم حتی در همان ادعای خود برای تشکیل جبهه
ضددیکتاتوری هم پیگیر نیست واگرنه باز هم در دور دوم انتخابات هشتم که
احمدی نژاد رئیس جمهور شد خود را از عرصه انتخابات کنار نمی کشید.
نامه مردم می نویسد خط قرمزی که "سالهاست وجود آن را در نوشته ها و آراء
نشریه ”راه توده“ میتوان دید و جا انداختن این نظریه است که از درون
”عالیترین سطوح“ حاکمیت کنونی میتوان نیروهای ضد دیکتاتوری را پیدا کرد و
با آنها به ”اتحاد“ رسید و ایران را از خطر ”نهادینه شدن“ دیکتاتوری نجات
داد." (همانجا)
نامه مردم درست می گوید و نظر راه توده دقیقا همین است. ولی مخالفت با این
نظر باز هم دلیل دیگری است بر آنکه نامه مردم در شعار جبهه ضد دیکتاتوری
خود پیگیر نیست.
عالی ترین سطوح حاکمیت یعنی کجا؟ مگر محمد خاتمی دو دوره رئیس جمهور نبود؟
مگر آقای کروبی رئیس مجلس نبود؟ مگر کارگزاران سازندگی و جبهه مشارکت و
مجاهدین انقلاب اسلامی که امروز در زندان یا خانه نشین هستند در عالی ترین
سطوح حاکمیت نبودند؟ مگر اقای موسوی نامزد رئیس جمهوری نبود و نیست؟ مگر
اصلا هدف جنبش سبز غیر از رساندن آقای موسوی به ریاست جمهوری، یعنی یکی از
عالیترین سطوح حکومتی نبوده است؟
تمام پرسش ما از نامه مردم همین بود و همین است که این دیکتاتور و
دیکتاتوری که شما میخواهید علیه آن جبهه تشکیل دهید چیست و کیست و با چه
کسانی می خواهید علیه آن جبهه تشکیل دهید؟
یک جریان سیاسی جدی وقتی سخن از تشکیل یک "حبهه" می گوید پیش از هرچیز به
این نکته فکر می کند که این جبهه را با چه کسانی می خواهد تشکیل دهد؟ اگر
روزی قرار شد فراخوانی دهد و دعوتی بفرستد، این دعوت و فراخوان را خطاب به
چه کسانی می تواند و باید اعلام کند؟ با چه کسانی می خواهد برای تشکیل این
جبهه مذاکره کند؟
نامه مردم این مسئله بینادین را برای خود روشن نکرده است و نمی تواند روشن
کند. دلیل ساده هم آنکه عالیترین سطوح حاکمیت ایران را از درون جبهه ضد
دیکتاتوری خود حذف کرده است. همین تفکر بود که در گذشته هم هاشمی رفسنجانی،
هم محمد خاتمی، هم کروبی، هم موسوی را از جبهه ضد دیکتاتوری حذف کرده بود.
امروز نیز منتظر ان است که این جمع از عالیترین سطوح حکومتی بیرون شوند تا
شاید با انها جبهه تشکیل دهد. یعنی چه؟ یعنی نامه مردم نمی خواهد "در شرایط
کنونی" جبهه ضد دیکتاتوری تشکیل دهد. منتظر برقراری و تثبیت دیکتاتوری کامل
برای تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری است. یعنی همانچه راه توده گفته و می گوید و
همین را دلیل نادرست بودن این شعار می داند.
در واقع اجرای عملی شعار جبهه ضد دیکتاتوری مستلزم جلوگیری از تثبیت
دیکتاتوری است به به نحوی که هیچکس در عالیترین سطوح حکومت مخالف دیکتاتوری
باقی نماند یا نتواند دیگر به این سطوح راه پیدا کند. یعنی در واقع جنبش
سبز و تحول طلبی مردم ایران باید به شکست کامل کشیده شود تا راه برای تشکیل
جبهه ضد دیکتاتوری مورد نظر نامه مردم باز شود! در حالی که مسئله برای ما
دقیقا مبارزه برای جلوگیری از این شکست و جلوگیری از تثبیت دیکتاتوری است.
تناقض و نادرستی خواست تشکیل جبهه ضد دیکتاتوری در همینجاست که تشکیل ان
مستلزم شکست جنبش، مستلزم تثبیت دیکتاتوری و رانده شدن همه مخالفان
دیکتاتوری از سطوح حکومتی یا از امکان دستیابی به سطوح حکومتی است.
بحثی که درباره جبهه ضد دیکتاتوری گشوده شده بنظر ما بحث خوبی است و
امیدواریم نامه مردم آن را ادامه دهد و به پرسش های ما درباره شخصیتها و
نیروهای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ضد دیکتاتوری و دلایل تحریم انتخابات دوم
خرداد 1376 و عدم شرکت در مرحله دوم انتخابات هشتم برای جلوگیری از رئیس
جمهور شدن احمدی نژاد پاسخ دهد. نه تنها این، بلکه پاسخ بدهد که بر مبنای
کدام شناخت و ارزیابی از اوضاع کشور و شخصیت های بقول خود حکومتی، پس از
کنار رفتن خاتمی و اعلام نامزدی میرحسین موسوی در انتخابات 22 خرداد 88
تشخیص داد تفاوتی بین موسوی و احمدی نژاد نیست؟ اگر فراموش کرده اند در
کدام شماره نامه مردم است، اطلاع بدهند تا عین مقاله را ما در راه توده
منتشر کنیم.و یا با سیاه روی سفید در نامه مردم نوشتند "جبهه مشارکت و..."
باید از حاکمیت خارج شده و به اپوزیسیون بپیوندد! کاری که حکومت بی نیاز از
توصیه نامه مردم کرد و نه تنها آنها را از حاکمیت کنار گذاشت بلکه بخش مهمی
از آنها را به همراه شماری از رهبران و کادرهای مجاهدین انقلاب اسلامی، پس
از کودتای 22 خرداد زندانی کرد. ما به هیچ وجه قصد نداریم وارد برخی بحث ها و اشاراتی شویم که
آن را مفید به حال روند وحدت درحزب نمی دانیم. در غیر اینصورت می نوشتیم که
در پایان کدام باصطلاح پلنوم، و بر مبنای کدام فرصت طلبی غیر توده ای،
تصمیم گرفته شد، اعلامیه شرکت در انتخابات... را بگذارند برای 24 ساعت بعد
از اعلام نتیجه آن انتخابات تا معلوم شود باد در کدام جهت وزیده!
ما معتقدیم نامه مردم پاسخی برای این پرسش ها ندارد. راجع به انها
نیاندیشیده است. شعار جبهه ضد دیکتاتوری را نه از تحلیل شرایط کنونی جامعه
ایران بلکه به تقلید از دوران شاه تکرار می کند. دورانی که سی سال است
سرآمده است. به همین دلیل این شعار نیاندیشیده و فاقد اصالت است.
ولی نویسندگان نامه مردم تصور می کنند "دم خروس" را پیدا کرده اند و می
توانند مدعی شوند که راه توده به ادعای آنان حکومت کنونی را دیکتاتوری نمی
داند، ولی آنان قهرمانانه مخالف دیکتاتوری حکومتی هستند! اگر واقعا چنین
است این "دم خروس"را محکم نگه دارید و بحث را ادامه دهید و اجازه دهید که
اعضا و هواداران حزب در این بحث رشد کنند. قطعا همه، همراه آنان رشد خواهیم
کرد.
راه توده 347 19 دی ماه 1390