نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران
رقابت
انگلیس و امریکا
پس از
سقوط رضاشاه
عبدالصمد کامبخش- 13
سهیلی، نخست وزیر پس از سقوط رضاشاه، از حزب توده ایران برای شرکت در
کابینه دعوت کرد، اما حزب توده ایران این پیشنهاد را به دلیل ماهیت انگلیسی
سهیلی رد کرد. این بخش از کتاب کامبخش، با وضوح کامل نشان میدهد که وی یک
سیاستمدار کارکشته و زیرک در حزب توده ایران بود و با تمام زیر و بم های
سیاست انگلیس و امریکا و دربار سلطنتی آشنا بود. این کتاب کامبخش نه تنها
یک کتاب بالینی برای توده ایهاست، نه تنها تاریخ تحلیلی دقیق دوران پیش و
پس از رضاشاه است، بلکه مایه افتخار توده ایهاست، از این جهت که نشان میدهد
حزب ما دارای چه پایه گذاران و شخصیت هائی بوده است.
از نخستین کنفرانس ایالتی تهران تا نخستین کنگره حزب
اوضاع عمومی کشور
سقوط حکومت رضاشاه تغییری در وضع طبقاتی دستگاه حاکمه بوجود نیاورده بود.
زمام امور کشور همچنان در دست ملاکان بزرگ و کمپرادورها که اکثریت مجلس را
هم تشکیل میدادند باقی بود با آن فرق که ثبات ظاهری اکنون دیگر وجود نداشت.
تضادهای مستتر و نامرئی درون طبقات حاکمه خود را به تدریج آشکار می ساخت:
صاحبان املاک غصب شده از جانب رضاشاه خواستار استرداد آن بودند، خوانین و
رؤسای تبعید شده ایلات به محل های خود باز گشته، اختیارات از دست رفته خود
را برقرار می ساختند و املاک ضبط و یا تعویض شده خود را باز می خواستند.
بساط خان خانی از نو گسترده میشد.
در نتیجه شرایط زائیده جنگ (رکود صادرات و واردات، ناامنی و فقدان ارتباط
منظم در داخل) بحرانی ژرف دامنگیر شده بود که در برخی نقاط بویژه جنوب شکل
قحطی به خود می گرفت. جیره بندی نان، قند، چای، سیگار و غیره موجب رونق
بازار سیاه شده بود، به نحوی که اجناس جیره بندی شده یک بر پنج و یک بر ده
قیمت های رسمی در بازار سیاه داد و ستد میشد.
وضع مادی زحمتکشان، علیرغم مواعید متعدد دولت های وقت بیش از پیش اسفناک
بود. در حالیکه در اندک مدتی بهای اجناس مورد احتیاج به طور متوسط بیش از
چهار برابر بالا رفت، تغییری در دستمزدها حاصل نشده بود. هیچگونه قانونی که
مدافع حقوقی زحمتکشان باشد وجود نداشت.
فعالیت های سیاسی کشورهای امپریالیستی که در صدد بستن طرفی از وضع آشفته
برای حال و آینده خود بودند به وخامت اوضاع می آفزود.
آلمان هیتلری نفوذ معنوی خود را بین قشرهای میهن پرست تقریبا از دست داده
بود. در این مورد چنانکه در گذشته ذکر شده است بزرگترین نقش از آن فعالیت
جسورانه حزب تودۀ ایران بود: تبلیغات مبتنی بر منطق و استدلال، تعریف ماهیت
امپریالیسم بطور اعم و مقاصد امپریالیستی و آزمندانه امپریالیسم آلمان بطور
اخص و شواهد تاریخی و غیره.
ولی جاسوسان و عمال فاشیستی هنوز فعال بودند. خصومت نسبت به انگلیسیها
توأم با پیشرفت های "برق آسای" ارتش آلمان عرصه وسیعی را برای جولان و
تحرکات آنان بویژه در جنوب و مناطق عشیره نشین فراهم میساخت.
نخستین دو سال پس از سقوط رضاشاه، جنوب ایران شاهد وقایع و شورش های متعددی
بود. عملیات قشقائی ها و عشایر کهکیلویه، ممسنی و بختیاری در اواخر سال
1320، وقایع سمیرم در سال 1322 که تقریبا تمام پادگان ارتش نابود و مقدار
زیادی اسلحه و مهمات نصیب شورشیان شد، بویژه بودن سرلشگر زاهدی عامل مستقیم
آلمان فاشیستی بر رأس لشگر اصفهان بیم آنرا ایجاد می کرد که سرتاسر جنوب
ایران جولانگاه عمال آلمان فاشیستی بشود.
تنها با تغییر دورنمای جنگ در اثر ناکامی های آلمانها در جبهه شوروی بود که
وضع در جنوب ایران نیز تغییر نمود: سرلشگر زاهدی بازداشت شد، در حدود دویست
نفر از عمال آلمان فاشیستی که در پناه ایلات جنوب بسر میبردند به دولت و از
آن راه به منفقین تحویل گردیدند و آسایشی نسبی در این صفحات برقرار شد.
رقابت های امپریالیستی
خروج آلمان هیتلری از صحنه رقابت امپریالیستی به معنای پایان این رقابت
نبود. امپریالیسم انگلیس با وجود مواضع مستحکمی که در نتیجۀ تسلط دراز مدت
میان طبقات ممتاز و دستگاه حاکمه به دست آورده بود اکنون می بایست با رقیب
تازه نفس و نیرومند دیگری در وجود امریکا روبرو شود.
امریکا تا آن موقع توانسته بود از نظر معنوی جای پائی برای خود باز کند.
نظریات توسعه طلبانه این امپریالیسم به هنگام میسیون شوستر و نخستین میسیون
دکتر میلسپو هنوز از پرده استتار خارج نشده بود. بویژه میسیون شوستر با
مقاومت خود در مقابل فشار روسیه تزاری و انگلیس تأثیر مثبتی در افکار عمومی
باز گذارد. این سابقه و تصوری که میان قشرهای معین مردم کشور در بارۀ بی
نظر و دور بودن امریکا به وجود آمده بود امپریالیسم امریکا را رقیبی خطرناک
میساخت که توانسته بود عده ای از مخالفین انگلیسی ها و طرفداران سابق آلمان
را نیز به سوی خود جلب نماید.
ولی برای نقشه دراز مدتی که امپریالیسم امریکا به منظور تصرف مواضع
انگلیسیها در خاورمیانه و نزدیک بویژه در ایران داشت اینها کافی نبود و
لازم می آمد که گام های مؤثرتری برداشته شود زیرا رقیب انگلیسی علاوه بر
امکانات وسیع داخلی خود قسمتی از کشور را در اشغال داشت که خود وسیلۀ
مطمئنی برای پیشبرد سیاستش بود. این نیروی مادی نیروی نظیری لازم داشت.
لذا با اینکه قرارداد سه جانبه (ایران- شوروی- انگلیس) فقط ناظر به چگونگی
توقف نیروهای شوروی و انگلیس در ایران بود، دولت امریکا به این بهانه که
طبق قرارداد وام و اجاره قسمت اعظم محصولات نظامی امریکا به مقصد شوروی از
ایران می گذرد و مأموران امریکا باید در حمل به موقع و سریع آن نظارت داشته
باشند، بدوا خواستار برقراری کنترل خود بر بنادر جنوب و سپس بر کلیه امور
حمل و نقل شد و بتدریج واحدهای نظامی خود را بدون هیچ مجوز قانونی وارد
ایران ساخت. در اندک مدتی نیروئی بالغ بر هفتاد هزار امریکائی در ایران
استقرار یافت و در پائیز 1321 تهران رسما مقر ستاد نیروهای امریکا در
خاورمیانه گردید.
گرچه رقابت دو امپریالیسم در نخستین سال های پس از سقوط رضاشاه از نظر
اتحادی که آنها در جنگ علیه آلمان هیتلری داشتند مستور و در پرده بود ولی
در عین حال شدت داشت. انگلیس ها برای حفظ و تحکیم مواضع خود، امریکائی ها
برای تصرف این مواضع و شالوده ریزی به منظور تأمین سیادت خود در ایران و
خاورمیانه و نزدیک پس از پایان جنگ در تلاش بودند.
دورنمای آینده از نظر چگونگی وصول به این هدف ها برای هیچیک از این دو
امپریالیسم چندان نوید بخش به نظر نمی رسید. زیرا جنبش دمکراتیک، که هنوز
ضعیف بود، اوج می گرفت و ترکیب مجلس آینده نیز معلوم نبود. این خود بر شتاب
هر دو امپریالیسم به منظور استفاده هر چه سریعتر از وضع موجود می افزود.
عدم ثبات دولت ها
بدیهی است چنین وضعى ثباتى براى دولت ها باقى نمى گذاشت و کابینه ها زیر
فشار گاه این و گاه آن امپریالیسم، که کوشش داشت هرچه زودتر طرفى به بیند و
توقعات خود را از راه سر کار آوردن دولت هاى طرفدار برآورده سازد، در حال
تعویض بودند.
فروغی که آمادگى چندانى براى فرونشاندن طمع هیجيك از این دو نشان نداد
مجبور شد در اواخر سال 1320 یس از آنکه یکبار کابینه پس از شهریور خود را
ترمیم نمود کنار برود. اواخر اسفند با کمک انگلیس ها کابینه سهیلى سر کار
آمد و بلافاصله با بالا بردن نرخ لیره انگلیسى ( 60% نسبت به نرخ بین
المللى) دین خود را ادا کرد. ولى یس از چهار ماه زمامداری، با وجود
اختیارات فوق العاده اى که از مجلس گرفته بود، زیر فشار آمریکائى ها مجبور
به کناره گیرى گردید.
در اواسط مرداد 1321 دولت قوام که خود خدمتگذار دیرین امپریالیسم آمریکا
بود با اکثریت قلیلى از مجلس رأى اعتماد گرفت و سر کار آمد، بلافاصله براى
گذراندن قانون دعوت مستشاران آمریکائى به ریاست دکتر میلسیو دست به کار شد،
در آبان 1321 آنرا از مجلس گذراند.
قوام هم با وجود همه گونه پیشگیرى- قبضه کردن وزارت جنگ، ژاندارمرى و
شهـربانى کل، گذراندن قانون ضد مطبوعات، توقیف جرائد مترقى و غیره- در اثر
بلواى آذرماه 1321، که با زمینه چینى قبلى و تحریک انگلیسی ها برپا شد، پس
از مقاومت شدید و با اینکه کابینه خود را نیز ترمیم کرد، مجبور به استعفاء
گردید. در روزهاى آذر1321، بازار و دکان و حتى منزل شخصى قوام در معرض
چیاول و تاراج قرار گرفت، در زد و خورد با نیروهاى انتظامى بیش از250 نفر
کشته و زخمى و چندین صد نفر بازداشت شدند.
براى دومین بار کابینه سهیلى سر کار آمد و این بار با گذراندن قانون
اختیارات فوق العاده میلسیو به عنوان رشوه به امپریالیسم امریکا (3
اردیبهشت 1322) از طرفى، و لغو اقدامات ضد دمکراتیک قوام و آزاد نمودن
جرائد توقیف شده توانست کابینه خود را تا یایان انتخابات دوره چهاردهم مجلس
شوراى ملى تثبیت نماید.
سهیلى حزب توده ایران را نیز براى شرکت در کابینه خود دعوت نمود ولى رهبرى
حزب این ییشنهاد را که تنها به منظور استفاده از نفوذ حزب و شرکت دادن آن
در سیاست غیرملى خود بود رد کرد.
اینگونه عدم ثبات، امپریالیسم انگلیس را ارضاء نمى نمود. وزارت خارجه
انگلستان در صدد برآمد با آوردن شخص "استخواندارى" که هم مورد اعتماد کامل
انگلیس ها و هم از زمره رجال آنروزى دولتى ایران خارج باشد چرخش بزرگى به
نفغ خود انجام دهد.
به زعم انگلیس ها چنین "ورق برنده "اى مى توانست سیدضیاءالدین طباطبائى
باشد. سیدضیاءالدین نسبت به دیگر سرسیردگآن امپریالیسم انگلیس مزایائى
داشت: بیست سال از صحنه سیاست دور بود، طرد شده رضاخان و دشمن این خاندان
محسوب مى شد که ظاهرا از این نظر مى توانست کامیابى هائى احراز نماید، جلوه
گرى هاى "انقلابى"اش و اقداماتى که پس از کودتا علیه گردانندگان دستگاه
حاکمه کرده بود هنوز در برخى این توهم را باقى گذارده بود که مى تواند
منشاء تحولات مهمى باشد؟ عوامفریبى کاردان و کهنه کار صحنه سیاست بود.
بدین طریق سیدضیاءالدین طباطبائى پس از بیست سال مجددا براى انجام همان
مأموریت بیست سال ییش آماده گردید. بدوا از فلسطین براى درج در جرائد
تهـران مصاحبه اى انجام داد که در آن خود را مخالف دیکتاتورى، شیفته
دمکراسى و شاگرد مکتب انقلاب اکتبر قلمداد نمود. در تهـران با شرکت عدهاى
از وکلای مرتجع مجلس، مدیران جرائد کمیته خاصى براى تهیه مقدمات ورود وی
تشکیل گردید. به منظور آماده ساختن افکار عمومى کارزار وسیعى در جرائد
ارتجاعي آنگلوفیل راه افتاد. جند روز قبل از ورودش در نتیجه فعالیت
"رالمان" کنسول انگلیس و با یول سرشارى که از کیسه همان کنسولگرى خرج شد،
برق آسا از یزد به نمایندگى مجلس چهاردهم انتخاب گردید و سپس با تجلیل
فراوان وارد کشور شد. در منطقه استقرار ارتش انگلیس همه جا با دستور
استاندار غرب و فرمانداران خط سیرش با چراغانى و قربانى استقبال شد. تهران
ارتجاعي نیز از این جهت سهم خود را ادا کرد.
اکنون خطر برگشت دیکتاتورى، اوضاع بیست سال گذشته باز هم تجدید مىشد،
مبارزه با این خطر در سیماى سیدضیاء الدین، در دستور روز نیروهاى مترقى،
ملى، در درجه نخست در دستور روز حزب توده ایران قرار گرفت.
راه توده 348 26 دی ماه 1390