راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آنسوی چهره ای

که از رضا شاه

در اذهان ساخته شده

 
 

 

محمدقلی مجد در 26 اسفند 1324 ش. در تهران به دنيا آمد. تحصيلات خود در دانشگاه های سن اندريو (1970)، منچستر (1975) و كرنل (1978) با درجه دكترا به پايان برد و به تدريس در برخی از دانشگاه های ايالات متحده آمريكا، از جمله دانشگاه پنسيلوانيا (1993 -1998)، مشغول شد. دكتر محمدقلی مجد از سال 1999 به طور تمام وقت به تحقيق و تأليف در حوزه تاريخ معاصر ايران اشتغال دارد. آنچه می خوانید مستقیما از قول دکتر مجد در مصاحبه ایست كه چند سال پیش با وی انجام شد و انتشار یافت.

دکتر مجد دراین مصاحبه می گوید:

دروغ بزرگ اين است كه گويا رضا شاه برخلاف پسرش اهل انتقال پول به خارج از كشور نبود و ثروت مهمی در خارج نيندوخت. اسناد آمريكايی نشان می دهند كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در بانك های خارج و معادل 50 ميليون دلار در ايران ذخيره پولی شخصی داشت. توجه كنيد كه اين رقم متعلق به سال 1941 ميلادی است و به پول امروز ثروت فوق را بايد با ارقام ميلياردی محاسبه كرد.

من ابتدا مشغول كار بر روی كتاب ديگرم، دربارۀ تقسيم اراضی ايران در ماجرای انقلاب سفيد بودم. در آن زمان به خاطرات و دستنوشته های پدرم دربارۀ حوادث جنگ جهانی دوّم مراجعه می كردم و تصميم گرفتم كه اگر در رابطه با مسائلی كه پدرم مطرح كرده اطلاعات و اسنادی پيدا شد، آن ها را ضبط كنم. در جعبه هايی كه در آن روز برايم آوردند، چند گزارش دربارۀ وضع ايران در اواخر حكومت رضا شاه وجود داشت. اين گزارش ها سرزمينی را توصيف می كرد كه بيست سال غارت شده، با وحشی گری سركوب شده و به شدت آسيب ديده بود. فقر، ستم، قتل در زندان، سانسور، و جالب تر از همه كمبود مواد غذايی در اين كشور بيداد می كرد. اين وضع خيلی متفاوت بود با آن چه كه ما در كتاب ها دربارۀ رضا شاه به عنوان "بنيانگذار ايران مدرن" خوانده بوديم. من به زودی متوجه شدم كه اسناد مربوط به سال های 1921-1941 ايران بسيار زياد است. و فهميدم كه كشف مهمی كرده ام و تصميم گرفتم كه بر اساس اين اسناد كتاب رضا شاه را بنويسم.

در خاطرات پدرم خوانده بودم كه پس از سقوط رضا شاه، بعضی از مردم، به ويژه دكتر محمد مصدق، گفته بودند كه تمام درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه عملاً به بهانه خريد مهمات و اسلحه به حساب های بانكی شخصی شاه در لندن و آمريكا ريخته می شد. تصميم گرفتم كه اين ادعا را نيز مورد بررسی قرار دهم. تنها يك نگاه ساده به اسناد مربوط به نفت و ماليه ايران و ارقامی كه در اين اسناد ذكر شده بود كافی بود تا ثابت كند كه ادعای مصدق كاملاً درست بوده است. بله، عملاً تمامی درآمدهای نفتی ايران در دوره رضا شاه، يعنی رقمی در حدود 200 ميليون دلار، به حساب های شخصی او انتقال يافته بود. برای اين كه عظمت اين رقم را دريابيم اسناد آمريكايی به روشنی نشان می دهد در حالی كه انگليسی ها بخش اصلی درآمدهای عظيم نفتی ايران را می دزديدند، آن مقدار اندكی هم كه به ايران داده می شد به وسيله شخص رضا شاه دزديده می شد.

پس از اتمام كتاب جديدم دربارۀ غارت آثار باستانی و عتيقه ايران طی سال های 1925 -1941، از نوامبر 2001 كار بر روی تحقيقی را آغاز كرده ام دربارۀ تاريخ ايران در زمان جنگ اوّل جهانی. اين بار هم متوجه شدم كه اسناد وزارت خارجه آمريكا در اين زمينه بسيار گسترده و مفيد است ولی طی اين سال ها كمترين توجهی به آن ها نشده است.

طبق اسناد آمريكايی، در سال 1914 جمعيت ايران 20 ميليون نفر بود كه در سال 1919 به 11 ميليون نفر كاهش يافت. توجه بفرماييد. يعنی حدود8 الی 10ميليون نفر از مردم ايران از گرسنگی و بيماری های ناشی از كمبود مواد غذايی و سوءتغذيه مردند. در اسناد آمريكايی مدارك مستندی دربارۀ اين تراژدی بزرگ انسانی وجود دارد. چهل درصد از مردم ايران طی چند سال قلع و قمع و نابود شدند. تنها در سال 1956 بود كه ايران توانست به جمعيت 20 ميليونی سال 1914 برسد.

زمانی كه در سال 1941 رضا شاه ايران را ترك كرد، نود درصد جمعيت ايران بی سواد بودند.

"ايران نو"، كه "رضا شاه كبير" معمار آن بود، يك ديكتاتوری بی رحمانه و خشن نظامی بود كه در آن قانون اساسی و مجلس به شوخی شباهت داشت. اين "ايران نو" يكی از فقيرترين و عقب مانده ترين كشورهای جهان زمان خود بود كه نود درصد جمعيت آن بی سواد بودند از جمله خود رضا شاه. رضا شاه هر چند در زمينه بی سوادی به نود در صد مردم تحت سلطه خود شباهت داشت، ولی در يك چيز با آن ها متفاوت بود. او يكی از ثروتمندترين مردان جهان زمان خود به شمار می رفت.

رضا در يك خانواده فقير روستايی در منطقه سوادكوه مازندران به دنيا آمد. طبق اسناد آمريكايی، رضا در نوجوانی به عنوان مهتر (نگهبان اسب) در هيئت نمايندگی بريتانيا مستخدم بوده است. طی دوران بيست ساله ای كه او بر ايران حكومت كرد، بدون ترديد به يكی از ثروتمندان درجه اوّل جهان تبديل شد.

رضا شاه شش الی هفت هزار روستا را در ايران به زور تملك كرد. اين املاك از فريمان در استان خراسان شروع می شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيش تر اراضی لرستان، شمال خوزستان و بيش تر كرمانشاهان، بخش مهمی از كرمان و تمامی مناطق جنوبی تهران، به ويژه ورامين، جزو املاك شاه بود. تمامی هتل های شمال ايران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوری در تهران و شميران از مالكين بی دفاع آن ها به زور گرفته شد و در مالكيت شخصی شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلكه بزرگ ترين زمين دار در سراسر جهان بود.

رضا شاه تعدادی كارخانه های قند و شكر، ابريشم و نساجی احداث كرد. اين كارخانه ها به دولت ايران تعلق نداشتند بلكه ملك شخصی شاه بودند ولی هزينه احداث آن ها به وسيله دولت ايران پرداخت شد. ما بر اساس منابع متعدد، از جمله گزارش های آمريكائيان، می دانيم كه در سال 1941 رضا شاه 750 ميليون ريال در بانك ملّی تهران پول نقد داشت. اين رقم برابراست با 50 ميليون دلار زمان خود. من بر اساس اسناد وزارت خارجه و وزارت خزانه داری آمريكا نشان دادهام كه رضا شاه حدود 200 ميليوندلار در حساب های بانكی خود در خارج از كشور پول نقد داشت.

اين پول از كجا به دست آمد؟ مهم ترين منبع ثروت رضا شاه درآمدهای نفتی ايران بود كه طی ساليان سال به حساب های بانكی او در لندن، نيويورك، سويس و حتی تورنتو واريز می شد. اسناد آمريكايی مكانيسم انتقال اين پول را به روشنی نشان می دهند. اين مكانيسم ساده بود. سهمی كه كمپانی نفت انگليس و ايران به دولت ايران می داد هيچگاه وارد ايران نمی شد. اين پول در بانك های لندن ذخيره می شد و هر سال مجلس به اصطلاح تصويب می كرد كه درآمدهای نفتی خرج خريد تسليحات شود. از اين به بعد اتفاق عجيبی می افتاد و پول نفت ناپديد می شد. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا و بانك جهانی، طی سال های 1921 -1941 كمپانی نفت انگليس و ايران 185 ميليون دلار به ايران پرداخت كرده است. اين پول چه شده است؟ طبق گزارش وزارت خارجه آمريكا در سال 1941، رضا شاه در اين زمان 100 ميليون دلار در حساب های بانكی خارج پول داشت. گزارش های تكميلی نشان می دهد كه او فقط در بانك لندن 150 ميليون دلار پول داشت. طبق گزارش وزارت خزانه داری آمريكا در همين سال، رضا شاه در نيويورك 18 ميليون و 400 هزار دلار پول داشت كه 14 ميليون دلار آن به صورت پول نقد و طلا و 4/4 ميليون دلار آن به صورت سهام و اوراق بود. اين گزارش ها نشان می دهد كه رضا شاه مبالغ هنگفتی در بانك های سويس اندوخته شخصی داشت و همين طور در تورنتوی كانادا. طبق اين گزارش های كاملاً رسمی و معتبر، در سال 1941 مجموع ثروت رضا شاه در بانك های خارج به رقم 200 ميليون دلار رسيده بود. يعنی در عمل تمامی درآمدهای نفتی ايران طی سال های 1921-1941 به سرقت رفته بود.

غارت ايران به وسيله رضا شاه واقعاً عظيم بود. طبق اسناد آمريكايی، محصول زراعت روستاهايی كه رضا شاه غصب كرده بود هر ساله به روسيه و آلمان صادر می شد و پول آن به حساب های بانكی شاه در لندن، سويس و نيويورك واريز می شد. درآمد صادرات ترياك ايران به هنگ كنگ و چين هم در حساب های بانكی شاه در لندن و نيويورك ذخيره می شد. حتی گله های گوسفند و چوبهای منطقه دريای خزر هم به روسيه صادر و به دلار تبديل شده و در بانك های خارج ذخيره می شدند. توجه كنيد كه در سال 1941 كل گردش پول بانك صادرات و واردات آمريكا صد ميليون دلار بود. در اين زمان رضا شاه دويست ميليون دلار پول نقد داشت. من تصوّر نمی كنم كه راكفلر هم در آن زمان چنين پول نقدی در اختيار داشت. ما همچنين به طور مستند می دانيم كه رضا شاه بهترين قطعات جواهرات سلطنتی ايران را خارج كرد و فروخت. به اين ارقام اضافه كنيد هفت هزار روستا، هتل ها و كارخانه ها و غيره را.

در اين جا معمايی مطرح می شود كه بايد مورد بررسی قرار گيرد. هفت هزار روستا يعنی هفت هزار ملك ششدانگی كه رضا شاه از مردم و خرده مالكين ايرانی غصب كرده بود، در طول دهه های 1950 و 1960 فروخته شدند ولی پول های نقد رضا شاه در بانك های خارج چه شد؟ ما می دانيم كه در سال 1957 پول نقد محمدرضا پهلوی در حساب بانكی اش در لندن حدود 20 ميليون پوند استرلينگ بود. ولی اين همه پول نيست. ثروت نقدی رضا شاه واقعاً به كجا رفت؟ و نيز اين مهم است كه بدانيم اداره اين سرمايه عظيم با چه كسی و با چه مؤسسه خارجی بود؟

اكنون در حال كار بر روی تاريخ دو جلدی ايران در سال های 1919- 1930 هستم. جلد اوّل به استقرار ديكتاتوری نظامی در ايران به وسيله بريتانيا طی سال های 1919 -1923 اختصاص دارد. يعنی از دوره وثوق الدوله تا رضا پهلوی. جلد دوّم به تحكيم ديكتاتوری نظامی به وسيله بريتانيا اختصاص دارد. يعنی از رياست الوزرايی رضا خان تا سلطنت او. اين كتاب با ماجرای سركوب خونين عشاير ايران در سال های 1929 -1930 پايان می يابد. از اين زمان تمامی مخالفت های آشكار با سلطه بريتانيا و ديكتاتوری پهلوی (كه يكی بودند) سركوب شده و ايران به يك ديكتاتوری نظامی واقعی و به يك مستعمره واقعی تبديل شده است. انگليسی ها كنترل كامل ايران را به دست آورده اند و زمينه برای الغای امتياز نفت دارسی و جايگزين كردن آن با قرارداد 1933 فراهم شده است.

 

 

 

                        راه توده  436     14 آذر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت