راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

میخ را، با پُتک

بر تابوت  دوران

احمدی نژاد بکوبیم!

 
 

 

هفته گذشته مهندس زنگنه وزیر نفت در جمع مدیران پخش فراورده‌‌های نفتی سخنرانی کرد. زنگنه در سخنرانی خود ضمن حمایت از همکاری وزارت نفت با شرکت‌‌های وابسته به سپاه پاسداران اعلام کرد که "حدود 95 درصد از نیروهای شرکت‌‌های وابسته به سپاه، غیر نظامی هستند و به همین دلیل بعید نیست که این شرکت‌‌ها خصوصی شوند." به گفته وی حتی سپاه هم موافق با خروج این شرکت‌‌ها از سپاه است.

زنگنه همچنین گفت : "با خصوصی سازی شرکت ملی پخش فراورده‌‌های نفتی کاملا مخالف است و تمامی ذخائر استراتژیک کشور پیش بینی و در اختیار دولت باقی خواهد ماند و به کمک این تدبیر مانند دیگر کشورها بازار را تنظیم خواهیم کرد."

 

سخنان زنگنه نشان می‌دهد که در دولت روحانی تحت تاثیر تجربه ویرانگری احمدی نژاد درک نوینی از نقش دولت و بخش خصوصی در حال شکلگیری است. چنانکه در گذشته وزیر اقتصاد از ضرورت تحکیم نقش دولت در آموزش و پرورش و بهداشت و خدمات شهری یاد کرد و یا وزیر کار از ضرورت تقویت تعاونی‌‌ها در بخش خصوصی سخن گفت و معاون وزارت تجارت بر خصوصی سازی از طریق ارائه سهام در بورس تاکید کرد، نوعی خصوصی سازی که دولت در آن نقش مالک عمده یا تعیین کننده سمت و سوی استراتژیک سیاست واحدهای اقتصادی کشور را حفظ کند و در عین حال از سرمایه یا تخصص اشخاص خصوصی در هدایت واحدهای تولیدی بهره گرفته شود.

همه اینها نشان می‌دهد که دولت روحانی در صدد یافتن راه‌‌های تازه‌ای مغایر راهی که در سال‌‌های اخیر در کشور طی شده است. یافتن این راه کمتر دشوار است تا اجرای آن، چرا که جریان‌‌های نیرومندی در مجلس که وابسته به جناح راست هستند در برابر آن کارشکنی می‌کنند. ضمن اینکه بخش بزرگی از درامدهای ارزی سالیان اخیر بصورت دهها و صدها شرکت و بانک و قدرت‌‌های اقتصادی بزرگ در آمده اند که همه آنها درصدد مقابله با دولت هستند.

مسئله دیگر که در سخنان زنگنه نیز مشهود بود مسئله سلب قدرت اقتصادی سپاه پاسداران است که اکنون به یکی از عوامل اصلی دخالت سپاه در سیاست تبدیل شده است. دولت احمدی نژاد به پیروی از نوعی لیبرالیسم اقتصادی که در هیچ کجای دنیا و حتی خود غرب هم نمونه نداشته، از یکسو با هر نوع نظارت و تنظیم و برنامه ریزی دولتی مخالف بود و از سوی دیگر می‌کوشید تمام تصمیم گیری‌‌ها را در دست یک اقلیت از گردانندگان دولتی و نظامی یا بخش خصوصی باند وی متمرکز گرداند. براساس این سیاست مدیران نه براساس لیاقت و تجربه بلکه برمبنای وفاداری شخصی به احمدی نژاد و باند وی برگزیده می‌شدند. این باند نه تنها با هر گونه برنامه ریزی و تنظیم دولتی مخالف بود تا جایی که سازمان برنامه و بودجه را حذف کرد، بلکه حتی از ارائه و تنظیم ریز ارقام سند بودجه کشور نیز سرباز می‌زد که روشی بیسابقه است. برخی برنامه‌‌های وی تقلیدی از نظریات دکتر شاخت، اقتصاددان آلمان نازی بود که در زمان خود کوشید آلمان هیتلری را صنعتی کند. ولی صنعتی شدن سریع آلمان به بهای بزرگترین فشارها و تنش‌‌ها و قتل عام‌‌ها و سلب مالکیت‌‌ها و به جان هم انداختن مردم بدست آمد و از سوی دیگر متکی بر یک زمینه قبلی داخلی و شرایط جهانی بود که از صنعتی شدن آلمان به شرط آنکه این صنعت در خدمت جنگ علیه اتحاد شوروی قرار بگیرد استقبال می‌کرد. ضمن اینکه احمدی نژاد درس اساسی صنعتی شدن آلمان را که متکی بر امکانات داخلی آن کشور بود معکوس اجرا کرد و با باز کردن دروازها به روی واردات کالاها و بقول آقای روحانی با دادن شعار اقتصاد مقاومتی عملا حتی نان مردم را هم وابسته به واردات از خارج کرد.

احمدی نژاد در یک عرصه دیگر، یعنی عرصه دروغ نیز از آلمان هیتلری و نماد آن گوبلز تقلید کرد و انصافا در این قسمت نشان داد که هنر او کم از هنر گوبلز نبوده است. ولی موفقیت گوبلز ناشی از بسته بودن همه مجاری‌‌ رسانه‌ای در آلمان بود که تلاش احمدی نژاد و حامیان وی برای ایجاد چنین فضایی در ایران به نتیجه نرسید و اساسا در جهان کنونی و با امکاناتی فضای مجازی ممکن نیست. سیاست اقتصادی آلمان هیتلری ضمنا همراه بود با یک بسیج اجتماعی از میان نیروهای هوادار سیستم که تحت تاثیر وضع وخیم اقتصادی و تبلیغات جنگ طلبانه مسخ شده بودند. تلاش برای این بسیج هم در ایران زیر نظر سردار نقدی انجام شد و برای مدتی نیز تبلیغات و برنامه‌‌های وسیعی نیز ریخته شد و از جمله طرح بسیج بیست میلیونی یا انواع و اقسام بسیج ادارات و دانشگاه ها، کارگری و خواهران و جوانان و دانش آموزان و چندین سازمان نیز در این رابطه شکل گرفت که قرار بود به بهانه گسترش بسیج عملا تمام فضای اداری کاری و اقتصادی و فرهنگی کشور را نظامی کنند، طرح‌‌هایی که با انتخابات 88 به هوا رفت و در انتخابات 92 میخ محکمی بر تابوت آن کوبیده شد.

اکنون دولت روحانی باقی مانده است با میراث احمدی نژاد و حامیان او. این میراث فقط آن ویرانی اقتصادی و مادی نیست که او بر جای گذاشته، بلکه یک ویرانی فکری و فرهنگی نیز از آنان به جای مانده است. ظاهرا دولت روحانی نخستین بازنگری ها را هم در عرصه سیاسی و هم اقتصادی در برنامه های دولت احمدی نژاد آغازکرده است که سخنان وزرای وی نمونه هایی از آن است. با اینحال برای عبور از بحران و بازسازی این ویرانه ها چاره ای جز طرح مسایل و مشکلات در برابر مردم و یاری خواستن از آنها و تکیه و بهره گیری از نظر مجموعه توان کارشناسی کشور وجود ندارد. دولت روحانی در این زمینه هنوز کاری بسیار در برابر خود دارد.

 

 

 

                        راه توده  436     14 آذر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت