لولوئی بنام "عباس شهریاری" برای ادامه انفعال و تخریب دیگران |
پدیده پیدایش و نفوذ عباسعلی شهریاری حادثهای ویژه در تاریخ حزب توده ایران است. البته موارد متعدد دیگری هم در باره احزاب و سازمان های سیاسی ایران وجود دارد که به موقع خود می توان به آنها اشاره کرد. بررسی پدیده عباس شهریاری و تشکیلات تهران، امروز هم اهمیت یافته و هم جزیی از یک جو تبلیغاتی شده است که نگاه به دلایل و زمینههای پیدایش و شکلهای نفوذ و بروز آن را ضروری میکند. پیدایش پدیده نفوذ شهریاری و بویژه دوام آن زاییده یک شرایط بود. نفوذ عباسعلی شهریاری در درجه اول زاییده شرایط امنیتی و سرکوب پس از 28 مرداد بود. دوران دستگیریها و لو رفتنها و اعدامها همه روی رهبری حزب اثر میگذاشت و از یکسو به جو سوءظن دامن میزد و از سوی دیگر آن را به سمت بسته شدن بیشتر سوق میداد. هر کس که در آن شرایط در ایران مانده بود و کاری انجام میداد مورد اتهام و سوء ظن بود. سوء ظنی که دامن مریم فیروز و نورالدین کیانوری تا زمان حضور آنان در ایران را هم گرفت و حتی تا شک و تردید و متهم شدن خسرو روزبه تا زمان دستگیری وی نیز پیش رفت. در این شرایط چه دلیلی داشت که سوءظن نسبت به عباسعلی شهریاری از نوع همان نباشد که پیشتر نسبت به کیانوری و روزبه ابراز شده بود؟ این جو سوءظن همراه بود با شرایط شکست که به اختلاف و چند دستگی دامن میزد و برخی دیگری را در این میان به داشتن مسئولیت در شکست متهم میکردند، یا از شیوه کار این یا آن شخصیت رهبری ناراضی بودند. در این شرایط چه دلیلی داشت که سوء ظن نسبت به عباسعلی شهریاری ناشی از رقابت و اختلاف شخصی و برای نشان دادن ناکارآمدی این یا آن رهبر حزبی نباشد؟ این شرایط سوء ظن و اختلاف به جو امنیتی بیشتر دامن میزد. جوی که اتفاقا برعکس، راه را بر نفوذ باز میکرد و باز کرد. چرا که در جو امنیتی عملا اعضای حزب که چشم و گوش واقعی آن هستند نامحرم میشوند و شرایط برای تصمیم گیریهای فردی بر مبنای اعتمادهای فردی باز میشود. کسانی که با حمله به این و تهمت به آن قیافه حق به جانب و طلبکار به خود میگیرند در این شرایط میتوانند با نزدیک شدن به این یا آن فرد رهبری کار خود را پیش ببرند. چرا که در این شرایط رهبری نیز گرایش به فردی شدن و غیرپاسخگو شدن پیدا میکند و این عدم پاسخگویی را با شرایط امنیتی توجیه میکند. ما در مقایسی بزرگتر، همین مسئله را در حاکمیت های پیش و پس از انقلاب 57 داریم و اکنون هم جامعه گرفتار آنست. آنچه که پس از انتخابات 88 و مقاومت مردم در برابر اقدام و تقلب کودتائی در آرای مردم روی داد و رهبر جمهوری اسلامی آن را "فتنه" اعلام کرد، با همین سوء ظن امنیتی توجیه شد و ادامه هم دارد.
اینها چکیده عواملی بود که به پیدایش پدیده عباسعلی شهریاری کمک کرد. ولی چرا این پدیده توانست برای مدتی طولانی دوام آورد و شناخت و طرد او زمانی بسیار به طول انجامید؟ دوام شهریاری بنوبه خود همچنان زاییده شرایط امنیتی از یکسو و دوران رکود و انفعال از سوی دیگر بود. در دوران پس از کودتای 28 مرداد، همچنان لرزههای جنبش سالهای 20 تا 32 در جامعه ایران ادامه یافت تا در سالهای 1339 تا 41 به جنبشی وسیع منجر گردید. با شکست جنبش 15 خرداد و آغاز روند اصلاحات ارضی، جامعه و سیاست در ایران دچار رکودی طولانی شد، رکودی که تقریبا تا پایان دهه 40 ادامه یافت. این شرایط رکود یک رهبری متناسب با خود را نیز به وجود آورده بود. رهبری که آهنگ و شیوه حرکت آن با آهنگ رکود هماهنگ بود. رکود بنوبه خود با یک خط مشی توام شده بود که بیشتر متکی بر صبر و انتظار برای تغییر بود. در نتیجه یک سازمان و تشکیلات سیاسی مخفی مبتنی بر رکود و انفعال بوجود آورده بود. عباسعلی شهریاری بدین دلیل در راس تشکیلات تهران دوام آورد که این تشکیلات کار مهمی انجام نمیداد. اگر قرار بود این تشکیلات به شکلی فعال در سیاست ایران مداخله کند و نیرو جمع آوری کند و کار صنفی و سندیکایی و سیاسی وسیع و گستردهای انجام دهد حکومت ناگزیر از مداخله برای دستگیری اعضای آن میشد و شهریاری خودبخود لو میرفت و ماهیت او آشکار میشد. ولی شرایط رکود و سیاست انفعالی به شهریاری بخت بقا در راس تشکیلات تهران را داد.
چه چیزی دوران ما را به دوران نفوذ عباسعلی شهریاری نزدیک و چه چیز ما را از آن دور میکند؟ دوران ما دوران رکود نیست و این چیزیست که ما را از دوران شهریاری بکلی جدا میکند. ولی این عدم رکود در داخل همزمان است با یک رکود بزرگ در خارج کشور. بنابراین چنین پدیدهای این بار در خارج ایران میتواند شکل بگیرد و دوام آورد. سیاست صبر و انتظار به اینکه جمهوری اسلامی با قدرت گرفتن نیروهای راست و ارتجاعی در رهبری آن مانند یک میوه گندیده خودبخود بیفتد یا زیر یک ضربه نظامی فرو ریزد در حال حاضر سیاست عمده اپوزیسیون و بنابراین زاینده انفعال و خطر نفوذ در جنبش است. این سیاست زمینه ساز نفوذ است، زیرا تشکیلات سیاسی را در بهترین حالت منفعل و بی خطر میکند و در بدترین حالت به همدست نیروهای ارتجاعی تبدیل میکند.
پدیدههایی نظیر عباسعلی شهریاری در شرایط امنیتی میتوانند وارد حزب شوند و متاسفانه امروز میبینیم که برخی با آنکه در خارج کشور در امنیت کامل و نسبتا در شرایط مناسبی هستند حاضر نیستند از تحمیل شرایط امنیتی به تشکیلات خود دست بردارند. امنیتی کردن برای آنان شبیه شده است به چیزی نظیر سیاست جنگی حکومت و شعار مرگ بر آمریکا. بیشتر بهانهایست برای بستن فضا تا پاسخ به واقعیت خطری که معلوم نیست چیست و در کجاست و به فرض که اصلا در فعالیت علنی تودهایها در خارج کشور خطری وجود داشته باشد، مگر حزب انقلابی منتظر شرایطی میماند که هیچ خطری وجود نداشته باشد تا فعالیت کند؟ بخشی از حمله ای هم که به توده ای های داخل می شود ناشی از همین است که فعالیت آنان در داخل، جو امنیتی و بستن فضا در خارج را بی معنا و مضحک می کند و با حمله به فعالان توده ای داخل کشور و مشکوک خواندن آنان می خواهند جو امنیتی و بسته در خارج را توجیه کنند.
این امنیتی کردن فضای خارج کشور و بستن تشکیلات و عدم پاسخگویی و سیاست انفعالی همه عناصر و عوامل پیدایش پدیدههایی نظیر عباسعلی شهریاری را بشدت فراهم کرده است. هم اکنون ما میبینیم که برخی با نام های مستعار و حتی پنهان شدن پشت نام مشهورترین رهبران حزب ما، به شماری از چهره های حزبی ما بدترین حملات و توهینها را میکنند. اینها کیستند؟ و از کجا خط میگیرند که کاسه داغ تر از آش شده اند و مدعی اند که با توهین و افترا و تهمت در حال یاری دادن به حزب و رهبری آن هستند. همه اینها زنگ خطر است، بویژه که ما با یک مجموعه بسته مواجهیم که حقانیت خود را از شناخت این یا آن رهبر نسبت به این یا آن فرد می گیرد و نه مبتنی بر خرد جمعی اعضا و هواداران. شاید گفته شود تشکیلاتی که منفعل است و کاری انجام نمیدهد برای چه اصولا باید در آن نفوذ شود؟ این نیز سئوال خوبی است به شرطی که کار یک مجموعه خرابکاری و توهین و افترا به دیگران که فعال هستند نباشد. این افراد به همان اندازه که دربرخورد با ایران و مسایل جنبش دچار انفعال اند در توهین و افترا به چهره های حزبی و خرابکاری فعال اند و اتفاقا بسیار هم فعالند و شک و تردید ها از همین جا آغاز شده و باید هم بشود. سخن بر سر این نیست که در این یا آن تشکیلات هوادار حزب، دیروز و امروز و یا فردا افرادی نظیر عباسعلی شهریاری نفوذ کرده یا خواهند کرد. چنین نفوذی در هر کجا میتواند وجود داشته باشد. سخن بر سر آنست که باید با در پیش گرفتن یک سیاست فعال، با پایان دادن به جو امنیتی، با باز کردن درها، با پاسخگو کردن رهبری و محرم دانستن تودهایها به مقابله با اینگونه نفوذها و پدیده ها رفت و آنها را خنثی کرد. آنچه امروز در بخشی از نیروهای هوادار حزب در خارج کشور انجام میشود درست در خلاف این سمتگیری است. |
راه توده 437 21 آذر ماه 1392