از بازرگان مجسمه آزادی و آزادیخواهی نسازید |
در هفته اخیر، باز انتشار بیانیه اردیبهشت ماه سال 62 نهضت آزادی ایران با عنوان "پیرامون دستگیری سران حزب خائن توده" و "خانه را از رسوبات مارکسیستی پاکسازی کنیم" در ستایش یورش جمهوری اسلامی به حزب توده ایران، بحثهایی را بر روی صفحات فیس بوک برانگیخت. عمده شرکت کنندگان در این بحثها را جوانان مذهبی هوادار اصلاحات، طرفداران جنبش سبز یا هوادار نهضت آزادی تشکیل میدادند. برخی این بیانیه را محکوم، برخی تایید، برخی لحن آن را ناشایست، برخی محتوای آن را غیرقابل دفاع، برخی هر دو را درست، برخی آن را لکهای سیاه، برخی طبیعی در شرایط انقلاب و ... میدانستند. واکنشی که بیش از همه دیده میشد تعجب و حیرت بود و اینکه خوانندگان بیانیه انتظار متنی این چنین آلوده به ناسزا و توهین از حزبی که دبیرکل آن (و قطعا نویسنده این بیانیه) مهندس مهدی بازرگان بوده است را نداشته اند. حیرتی که در میان برخی از این جوانان یا میان سالان هوادار اصلاحات از خواندن این بیانیه بوجود آمد ناشی از یک خلاء تاریخی است. در واقع اینان از زمانی که پا به عرصه سیاست و اجتماع ایران گذاشته اند تنها چیزی که شنیده اند آن بوده که در انقلاب ایران مهندس بازرگان طرفدار آزادیها، روش مسالمت جویانه، بردباری و مدارا با مخالفان، اخلاق مدار، مدافع حقوق دگراندیشان، مدافع تعقل در سیاست خارجی و هر خصلت مثبت دیگری که میتوان بر شمرد بوده است. اما در مقابل مخالفان وی و در راس آنها توده ایها دنبال ستیز و ناسزا گویی بوده اند و بدلیل آنکه مبارزه ضد امپریالیستی را (البته طبق منافع شوروی!) در الویت میدانسته اند با نهضت آزادی که طرفدار آزادیها بوده مخالفت کرده اند و با ارتجاع مذهبی در لیبرال ستیزی همسو شده اند، یا اصلا پرچم مبارزه با لیبرالیسم را بلند کرده و سپس آن را به ارتجاع مذهبی سپرده اند و .... حزب توده ایران طی بیش از دو دهه که از این تبلیغات شبانه روزی میگذرد (و طالبان میتوانند به آخرین نمونههای کلیشهای آن در شماره اخیر نشریه "اندیشه پویا" با گرایشات نهضت آزادی مراجعه کنند) عمدتا سکوت کرده است. این سکوت دلایلی چند داشته است. نخست این که بخش عمده یا تقریبا همه رهبری حزب توده ایران در ایران دستگیر و اعدام شده اند و ما، برخلاف کسانی که علیه ما تبلیغ میکنند، آن قدر کادر و نیرو و امکانات نداریم که بخواهیم بخشی از آن را هم به بررسی دقیق و مو به موی تاریخ و تهمتها و افتراهایی که به ما نسبت میدهند صرف کنیم. دلیل دوم آنکه معتقد بودیم و هستیم مبارزهای که از دو دهه پیش بدین سو برای اصلاحات و تحولات در ایران جریان دارد سرنوشت آینده ایران را روشن می کند نه این "من گفتم- تو گفتی" ها. در این مبارزه باید وحدت و یک پارچگی را حتی المقدور حفظ کرد و خطر عمده ارتجاع مذهبی در قدرت را شناخت و روی آن متمرکز شد. از بحثهای انحرافی پرهیز کرد ولو انکه مخالفان یا رقبای ما پرهیزی از آن نداشته باشند. دلیل سوم هم بالاخره در آنجا بود که معقتد بودیم و هستیم که برخی مسائل تاریخی برای نسلی که آن تاریخ را شاهد نبوده است با توضیح و تفسیر و توجیه و نوشتن مقاله قابل درک نیست، مگر زمانی که خود این نسل وارد یک مبارزه برای تغییر شود، تا بتواند دشواری راه و موانع و شرایط و محدودیتهایی که نسل پیشین درون آن مبارزه میکرده است را درک کند. بنظر ما تجربه اصلاحات و جنبش سبز و همین امروز، تلاش برای تغییر از طریق دولت روحانی شرایطی را بوجود آورده است که این نسل بتواند امروز دریابد که توده ایها در آن سال های نه چندان دور چه میگفتند و در چه شرایطی مبارزه میکردند و چرا این مبارزه با وجود اشتباهات و نقایصی که قطعا در آن وجود داشته در مجموع در سمت درستی عمل میکرده است. بنظر میرسد آن حیرتی که برخی از هواداران مذهبی اصلاحات از خواندن بیانیه نهضت آزادی بدان دچار شده اند، بیش از آنکه به لحن و ناسزاهای آن مربوط باشد، یا از محتوای آن که پشتیبانی از سرکوب دگراندیشان است ناشی شده باشد در جایی دیگر است. این بیانیه با دقت تمام اختلاف نظر میان حزب توده ایران و نهضت آزادی در تحلیل شرایط انقلاب را ترسیم میکند و این جاست که تجربه اصلاحات و جنبش سبز به داوری مینشیند، ولو برای آنان که دوران انقلاب را ندیده و به یاد نداشته باشند. بیانیه طولانی نهضت آزادی در چند خطی که فارغ از ناسزا و تفسیر قرآن به دیدگاههای حزب توده ایران اختصاص داده چنین مینویسد: «اکنون که به همت و پشتکار برادران (که صدق عرایض ما را به اثبات رساندند) و پیگیری دقیق اطلاعات غیرمنتظره این لانه فساد برچیده شده است، ضمن حمد و سپاس به درگاه ایزدی و تشکر از تلاش برادران باید بدانیم که تنها به این دست گیریها نباید دلخوش بود و به آن بسنده نمود زیرا اگرچه اعضای اصلی این شجره گرفتار شدهاند، اما آثار و عوارض مسموم و القائات فکری و ایدئولوژیک آنها در گوشه و کنار این کشور باقی است و جو غالب را تشکیل میدهد. اینک وقت آن رسیده که خانه انقلاب را از تارهای عنکبوتی مارکسیسم یکسره نظافت و پاکسازی کنیم. فرهنگ مارکسیستی و تضاد دیالکتیکی و شیوههای استالینی را که حاصل القائات و جوسازیهای این فرقه است باید به کلی از اذهان و فرهنگ سیاسی غالب شسته، بیرون بریزیم. مگر مارکسیستها (و بخصوص حزب توده) نبودند که تخم تفرقه و نفاق را پس از انقلاب میان گروه های اسلامی کاشتند و برادریها را به خصومت تبدیل کردند؟ مگر همینها نبودند که درگیری سیاسی روانی را در جمهوری اسلامی آغاز کردند و جنگ حیدر- نعمتی لیبرالیسم و ارتجاع را دامن زدند! شایعه سازی و شایعه پراکنی، جوسازی، تهمت و برچسب زنی و ترور شخصیت را رایج نموده، بر فرهنگ سیاسی جامعه ما غالب گردانیدند، مگر همینها نبودند که واژه لیبرال را از فرهنگ نامه مارکسیسم بیرون آورده برسر زبان دوستان نادان انداختند و لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی را مطرح ساختند؟ مگر همینها نبودند که حملات را از خودشان متوجه بسیاری از گروه های سابقه دار اسلامی نموده و سعی کردند از آنان هیولائی خیالی بسازند که درصدد براندازی دولت اسلامی میباشند! مگر همینها نبودند که روحانیت را به دو جناح ارتجاعی و خط امام تقسیم کردند و کوشیدند تفرقه و دودستگی را در این صنف دامن زنند؟ مگر همینها نبودند که شورای نگهبان را با برچسب لیبرالیسم اقتصادی، ارتجاعی و غیرانقلابی لقب میدادند؟» در تمام این جملات، حتی یک کلمه از آن تبلیغاتی دیده نمی شود که امروز همه جا را پر کرده که گویا نهضت آزادی طرفدار آزادیها بوده و حزب توده ایران با آن مخالفت کرده و بازرگان مجسمه آزادی و سایه مصدق بوده است. برعکس دفاع از آن است که برادران فرماندهان پاسداران و شکنجه گران زندانها بالاخره به صدق نظرات نهضت آزادی در ضرورت سرکوب "مارکسیست" ها و نظافت خانه از رسوبات دگراندیشی را اثبات کرده اند. خلاصه نقدی که نهضت آزادی در این بیانیه بر حزب توده ایران میکند آن است که حزب ما 1- گفته است "نیروهای اسلامی یکپارچه نیستند" تخم تفرقه و نفاق را میان آنها کاشته و برادری را به خصومت تبدیل کرده است. 2- گفته بخشی از همین نیروهای اسلامی درصدد براندازی جمهوری اسلامی و انقلاب هستند. 3- عدهای از گروههای اسلامی را لیبرال و ارتجاعی خوانده. 4- روحانیت را دو طیف تشخیص داده و اعلام کرده، درحالی که نهضت آزادی معتقد است روحانیت یک پارچه است و همه برادران اسلامی اند. 5- شورای نگهبان را به لیبرالیسم اقتصادی متهم و آن را ارتجاعی و غیرانقلابی قلمداد کرده است.... آیا تاریخ درستی آنچه حزب توده ایران میگفت را نشان نداد؟ اگر کسی امروز بگوید بین محمد خاتمی و روحانی و کروبی و ... با مصباح یزدی و علم الهدا و حمید رسایی و احمد جنتی تفاوتی وجود ندارد سخنی درست گفته و برای آزادی مبارزه میکند؟ اتفاقا این سخن را سلطنت طلبها و مجاهدین خلق و چپ نماها امروز میگویند و همان زمان هم میگفتند. در میان چپ روها نیز نظریه ای که روحانیت را یک "کاست" می نامید یا آن را نماینده "خرده بورژوازی سنتی" معرفی میکرد تکرار همان نظریه نهضت آزادی است. آقای بازرگان جامعه پس از انقلاب ایران را به دو گروه ایدئولوژیک رویاروی هم، یعنی مسلمانان و مارکسیستها تقسیم کرده بود. در حالی که در انقلاب ایران نه مسلمانان یکپارچه بودند و نه مارکسیستها. در هر دو آنان گرایشهای مختلف وجود داشت. برخلاف ادعای آقای بازرگان حزب توده ایران تنها مدعی نبود که مسلمانان به صرف مسلمانی با هم برادر نیستند، بلکه به رفاقت میان مارکسیست ها به صرف مارکسیسم هم اعتقاد نداشت. اصلا تمایز نیروها پس از انقلاب مبنای عقیدتی به مفهوم مذهبی و غیرمذهبی یا مارکسیست و مسلمان نداشت و اکنون هم ندارد. مسئله و خطی که نیروها را در آن زمان از هم جدا میکرد میان آنانی بود که خواهان آن بودند که انقلاب به تغییر و وعدهها و خواستهایی که مردم برای آن مبارزه کرده اند پاسخ بگوید، با آنانی که در برابر تغییر و تحقق خواست های مردم به شکلهای مختلف مقاومت و کارشکنی میکردند. مرز میان آزادی و استبداد، ترقی و ارتجاع از اینجا عبور می کرد. حزب توده ایران معتقد بود که در شرایط پس از انقلاب آزادی به میزان وسیع و در حدی که بتوان فعالیت سیاسی مسالمت آمیز کرد بوجود آمده است. اکنون مسئله تعمیق و حفظ این آزادی هاست. برای این کار چارهای جز این نیست که نیروهای ضد آزادی را بشناسیم و طرد کنیم. این که بگوییم همه نیروهای مذهبی به یک گونه میاندیشند یا همه روحانیت یک پارچه است و درون آن جریان مترقی و ارتجاعی وجود ندارد، به معنای تحکیم موقعیت نیروهای ارتجاعی و آزادی ستیز در حاکمیت بود. برنده چنین ادعایی نیروها و روحانیت ارتجاعی بودند که در چهره انجمن حجتیه و امثال مصباح یزدی در پیش از انقلاب با آن مخالف و پس از انقلاب مدعی آن شده بودند. مرز میان اینان با روحانیت طرفدار انقلاب نه تنها وجود داشت بلکه باید با دقت ترسیم و کشیده و بر آن تاکید می شد تا جامعه از ابهام بیرون بیآید و فعالیت روحانیت و ارتجاع مذهبی را به حساب ترقی خواهان مذهبی نگذارد. این بخش بزرگ و عمده تلاش میهن دوستانه و انقلابی بود که حزب توده ایران در دوران پس از انقلاب انجام داد و به همین دلیل ارتجاع مذهبی به خون آن تشنه بود. در جریان انتخابات 88 و زمانی که میرحسین موسوی نامزد ریاست جمهوری شد، وبگاه "رجا نیوز" بخشنامه ای را مربوط به دوران نخست وزیری وی منتشر کرد که در آن شکل حجاب مذهبی زنان تعیین شده بود. موسوی در پاسخ گفت که این نتیجه فعالیت شما و آن چیزی بود که شما به جمهوری اسلامی تحمیل کردید و حق با وی بود. آنچه حزب توده ایران می کرد و می گفت همین بود که نشان دهد یک جریان ارتجاعی مذهبی در حاکمیت و حاشیه آن وجود دارد که با ترقیخواهان مذهبی در نبرد است و بخش مهمی از رویدادهای منفی در جمهوری اسلامی نتیجه فعالیت این ارتجاع مذهبی است که نباید آن را به حساب همه مذهبیها گذاشت. شناخت مردم از این دو صف، جدا کردن آنها، نشان دادن تقابل میان آنها کمک به انقلاب، کمک به آزادی ها و سمت گیری های مثبت بود و نه آن که وجود ارتجاع مذهبی اصولا انکار شود و همه برادران مسلمان خوانده شوند و مذهبیون مترقی پاسخ گوی رفتارهای مردم ستیز ارتجاع مذهبی شوند که هنوز هم از پیامدهای آن رها نشده ایم. این که مهندس بازرگان با تقسیم روحانیت به دو جناح ارتجاعی و خط امام مخالفت و آن را اختراع حزب توده ایران معرفی میکند هنوز نیمی از واقعیت است. نیم دیگر و تاسف آورتر واقعیت در آن است که در جدالی که میان روحانیت ارتجاعی با روحانیت خط امام وجود داشت آقای بازرگان در سمت روحانیت ارتجاعی قرار گرفته بود و اصلا به همین دلیل وجود روحانیت ارتجاعی را انکار می کرد. در همین بیانیه نیز وی به صراحت از شورای نگهبان دفاع میکند و ارتجاعی خواندن این شورا را به توده ایها نسبت میدهد. این در شرایطی است که همه میدانند درست در همان زمان جدال سنگینی میان آقای خمینی و روحانیت خط امام با شورای نگهبان بوجود آمده بود که در سرانجام آن آیت الله خمینی به مجلس اجازه داد که مصوبات خود را با دو سوم آرا تصویب کند و شورای نگهبان را کنار بگذارد. در واقع مجلس میخواست قوانین عرفی برای اداره امور کشور تصویب کند و شورای نگهبان بنام دفاع از شرع جلوی آن را میگرفت. مجوز آیت الله خمینی علیه شورای نگبهان با مخالفت و تهدید روحانیانی از نوع آیت الله گلپایگانی و آیت الله مرعشی مواجه شد که با ادعای آنکه مجلسیان از امور دینی چیزی نمیدانند و حلال خدا را حرام و حرام را حلال میکنند تهدید به تعطیل کردن اعتراضی کلاس درس خود کردند. آیت الله گلپایگانی خود همان کسی بود که پیش تر به آقای خمینی پیام داده بود که اگر در مجلس خبرگان قانون اساسی به زنان اجازه رئیس جمهور شدن داده شود او به شیخ فضل الله نوری انقلاب اسلامی تبدیل خواهد شد که اتفاقا آورنده این پیام هم شخص مهندس بازرگان بود. مشاهده می شود آن روحانیانی که در کنار شورای نگهبان قرار گرفته بودند و از آن دفاع می کردند دارای چه اندیشه هایی بودند و از چگونه اسلامی دفاع می کردند. نکته دیگری که در این بیانیه به صراحت بدان اقرار شده آن است که حزب توده ایران به هیچ عنوان اصطلاح "لیبرال" را، برخلاف ادعاها، فقط در مورد نهضت آزادی یا دولت موقت به کار نمیبرد بلکه آن را شامل همه کسانی میدانست که از "لیبرالیسم اقتصادی" هواداری میکردند و از جمله روحانیت ارتجاعی و شورای نگهبان. نکته ای که امروز کمتر بدان اشاره می شود آن است که روحانیت ارتجاعی که بعدها به قدرت رسید و هوادار بستن فضای سیاسی است، در آن زمان طرفدار لیبرالیسم اقتصادی بود و به محض آن هم که به قدرت رسید اولین اقدامهای خود را با نفی همه دستاوردهای دولت میرحسین موسوی؛ به عنوان مقابله "اقتصاد دولتی" آغاز کرد که سرانجام آن با فرمان تغییر ماهیت اصل 44 قانون اساسی با امضای علی خامنه ای، کار به فاجعه وضعیت بهداشت و فرهنگ و آموزش و پرورش و فقر و کودکان کار و زنان خیابانی کنونی انجامیده است. لیبرالیسم اقتصادی آقای بازرگان مانند لیبرالیسم اقتصادی شورای نگهبان و روحانیت ارتجاعی هیچ تناقضی با دگراندیش ستیزی یا "پاک کردن خانه از رسوبات مارکسیستی" نداشت که اصلا ملازم آن بود. مخالفت ما با این لیبرالیسم مخالفت با آزادی ها نبود، دفاع از آزادی ها بود. ما تصور می کنیم همین مقدار برای جوانان و زنان و مردانی که تجربه جنبش اصلاحات و جنبش سبز را پشت سر گذاشته و می کوشند شرایط امروز را تحلیل کنند برای درک نقش حزب توده ایران در مبارزات پس از انقلاب 57 کافی است؛ بویژه که بسیاری از اینان اگر انقلاب 57 را به یاد ندارند با نقش و زبان و شیوه اندیشه و عمل راه توده با رویدادهای دو دهه اخیر و دوران اصلاحات و جنبش سبز و جنبش کنونی آشنا هستند، شیوه ای که جدا از سیاست، تحلیل و آموزههای ما از تجربه انقلاب نیست. در باره آنچه به ادعای کلیشه ای "مخالفت حزب توده ایران با آزادی ها بدلیل اعتقاد به تقدم مبارزه ضدامپریالیستی" مربوط می شود، جداگانه سخن خواهیم گفت. |
راه توده 438 28 آذر ماه 1392