جنبش دانشجوئی نامی بی معنا در ج. اسلامی |
از همان آغاز فرار شاه از ایران در سال 57 و حرکت انقلاب به سوی سرنگونی نظام سلطنتی، بحث هائی انحرافی درباره نهادها ی اجتماعی و اصطلاحات و واژه های سیاسی آغاز شد که بعدها در جمهوری اسلامی وسعت گرفت. از جمله در باره سندیکا که مجاهدین خلق و چپ روهای غیر مذهبی پایشان را در یک کفش کرده و معتقد بودند سندیکا یک نهاد شاهنشاهی است و باید جای آن را "شورا" بگیرد. مجاهدین در ادامه شعار " و امرهم بینهم شورا" این بحث را راه انداخته بودند و چپ روها در تخیل پیروز شدن یک انقلاب شورائی در 22 بهمن 57 از این نظر دفاع می کردند. از همان آغاز حزب توده ایران به شهادت مقالاتی که در روزنامه "مردم" نوشت با این نظر به مخالفت برخاست و از سندیکا دفاع کرد. از دو طرف نام برده شده در بالا حمله به حزب ما تشدید شد که حزب از سندیکا که بازمانده دوران شاه است دفاع می کند و این یک نظر و سیاست غیر انقلابی است. در برابر حزب ما می گفت که سندیکا یک نهاد صنفی است و هویت آن بستگی به سیاست های آن دارد نه به نام آن. دراین میان مذهبیون – از نهضت آزادی تا مجاهدین انقلاب اسلامی- پایشان را در یک کفش کرده بودند که باید انجمن های اسلامی واحد صنفی در کارخانه ها تشکیل بشوند. نمونه زیاد است و ما تنها به یک مورد آن اشاره کردیم. در زمینه واژه های سیاسی نیز مرحوم آیت الله بهشتی در مناظره تلویزیون با نمایندگان حزب توده ایران و فدائیان خلق از واژه "استکبار" در برابر "امپریالیسم" استفاده کرد و در برابر اعتراض نورالدین کیانوری به این اصطلاح گفت که ما باید از اصطلاحات بومی استفاده کنیم. آن اصطلاح بومی حالا در جمهوری اسلامی تبدیل شده به واژه ای که هیچکس معنا و مفهوم آن را نمی داند و هر روز که جمهوری اسلامی با حکومتی در می افتد آن حکومت می شود استکباری و مردم نمی دانند ماهیت اقتصادی و سیاسی این استکبار چیست؟ این را هم تنها بعنوان یک نمونه ذکر کردیم، تا برسیم به آنچه که انگیزه این نوشته شده است. در سالهای پس از دولت خاتمی، این بحث دامن زده شده که جنبش دانشجوئی باید مستقل از احزاب باشد و احزاب نباید در دانشگاه ها یارگیری سیاسی کنند. این بحث همچنان ادامه دارد و هدف و انگیزه ای که پشت آن پنهان است جلوگیری از فعالیت سیاسی دانشجویان است، چرا که انجمن های اسلامی جناح راست و بسیج دانشجوئی خود بارزترین نمونه های کار سیاسی حکومت در دانشگاه ها، از نوع سیاسی و نظامی آنست. اما واقعیت بصورت تاریخی چیست؟ واقعیت اینست که هرگز در دانشگاه های ایران جنبش دانشجوئی بعنوان یک تشکل نه وجود داشته و نه معنا میدهد. دانشجویان دارای گرایش های سیاسی و صنفی مختلف و پایگاه اجتماعی و طبقاتی متفاوت هستند. از ابتدای تاسیس دانشگاه تهران و در تمام دوران رژیم شاه – حتی در اوج اختناق – دانشجویان بصورت بسیار طبیعی متمایل به احزاب سیاسی بوده اند و درعین حال برای خواست های صنفی و دانشجوئی خویش نیز فعالیت می کرده اند. نمونه بارز آن وابستگی و گرایش سیاسی سه قربانی واقعه 16 آذر در دانشگاه تهران است. دو تن از این سه قربانی توده ای بودند و یک تن نیز دارای گرایش های ملی. هر دانشجوی فعال صنفی در دانشگاه و یا حتی غیر فعال صنفی حق دارد عضو یک حزب سیاسی در خارج از دانشگاه باشد، همچنان که هر عضو یک سندیکای کارمندی و یا هر کانون صنفی – مثل کانون وکلا، کانون نویسندگان و غیره- می تواند متمایل و یا حتی عضو یک حزب سیاسی باشد، اما در آن کانون و انجمن و سندیکا فعالیت صنفی کند و بیرون از دانشگاه نیز در جلسات حزبی شرکت کند. مثلا عضو سازمان جوانان و یا دانشجوئی و یا دانش آموزی فلان حزب سیاسی باشد و یا عضو مثلا سازمان وکلای توده ای و .... این که یک حزب سیاسی در دانشگاه دفتر نداشته باشد، می تواند قابل قبول باشد، اما این که دانشجو عضو هیچ حزبی نباشد و در دانشگاه در باره حزب خود صحبت نکند، یک شیوه و روش آشکار ضدیت حکومت با فعالیت سیاسی احزاب که در هیچ کشور جهان قابل اجرا نیست و در جمهوری اسلامی با بر سر زبان انداختن "جنبش دانشجوئی" عملا می خواهند سرکوب احزاب را توجیه کنند. می توان اتحادیه دانشجوئی داشت، می توان کانون صنفی دانشجوئی داشت و.... اینها هر کدام مفهوم مشخص و شناخته شده خود را دارند، درحالیکه جنبش دانشجوئی نه به معنای جنبشی تاریخی بلکه به معنای جنبشی که نباید با احزاب در ارتباط باشد هیچ مفهومی ندارد و جا انداختن آن مثل همان بحث انحرافی و بعدها هدایت شده از سوی حاکمیت برای مقابله با سندیکاها و راه انداختن انجمن های اسلامی در کارخانه ها می ماند. |
راه توده 439 5 دی ماه 1392