نامه حزب توده ایران به آیت الله خمینی در سال انقلاب ما طرفدار جمهوری متکی به اراده مردم هستیم! |
در سال انقلاب 57، یعنی سالی که همه سازمان های سیاسی ایران، از نهضت آزادی تا جبهه ملی و حتی شخصیت های مستقل سیاسی به پاریس رفته و در دیدار با آیت الله خمینی با وی بیعت می کردند، حزب توده ایران نامه ای تاریخی برای آیت الله خمینی نوشته و آن را از طریق زنده یاد "قدوه" عضو هیات سیاسی وقت حزب که مدتی در درس طلبگی در حوزه علمیه قم خوانده و با بسیاری از روحانیون – از جمله آیت الله خمینی- آشنائی داشت به دفتر وی در پاریس رساند. متن این نامه اخیرا در در نشریه "اندیشه پویا" در تهران منتشر شده است. دراین نامه چند نکته و اشاره تاریخی وجود دارد که آینده انقلاب در آن پیش بینی شده و همچنین دلیل حمایت حزب توده ایران از آیت الله خمینی و جنبش انقلابی مردم ایران اعلام شده است. در همین نامه پیشنهادهای حزب توده ایران درباره رهبری انقلاب نیز مطرح شده است. ما این نکات را به رنگ قرمز در متن این نامه برجسته کرده و عین آن را برای ثبت در نشریات توده ای منتشر می کنیم.
به حضور حضرت آيتاﻟﻠﻪالعظمی خمينی! با ارسال اين نامه، کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران پيش از هر چيز احترام عميق خود را به حضور حضرت آيتاﻟﻠﻪ و به مبارزۀ آشتیناپذيری که از ديرزمان عليه استبداد و استعمار آغاز و پيگيرانه دنبال کرده و میکند، ابراز میدارد و پشتيبانی خود را از اين مبارزه، که در عمده ترين هدفهايش منطبق با خواستهای مبرم حزب ماست با صراحت تمام بيان میکند. احساس عميقترين مسئوليت در برابر منافع حياتی مردم قهرمان ايران و خونهای ريخته شدۀ هزاران و هزاران مبارز قهرمان، در نبرد حياتی کنونی برای سرنگونی رژيم سياه سلطنتی پهلوی و در راه استقلال و آزادی ايران، به گردن هر شخصيت ملی، هر سازمان سياسی ملی و آزادیخواه و هر ايرانی ميهنپرست تعهدات سنگينی میگذارد. همين احساس مسئوليت کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران را بر آن داشته است که در اين حساسترين لحظات تاريخ کشورمان، بوسيلۀ اين نامه به شما که بدون ترديد نقش بسيار بااهميتی را در گسترش جنبش کنونی مردم ايران و دادن سمتگيری درست، پيگير و آشتیناپذير به آن در مرحلۀ کنونی ايفا کردهايد، مراجعه نمايد و نظر خود را دربارۀ آنچه که برای سرنوشت آتی نبرد مردم ايران اهميت حياتی دارد، با شما در ميان گذارد و کمک شما را برای پيداکردن راه اتحاد همۀ نيروهای ملی يعنی عمده ترين مسئلۀ جنبش در لحظۀ کنونی و آينده، خواستار شود:
1- به نظر ما جنبش نيرومند و همگانی کنونی در ميهن ما در سراسر تاريخ مبارزات خلقهای جهان برای استقلال و آزادی کمنظير است و هم اکنون بهحق تحسين شورانگيز همۀ هواداران راستين آزادی را در سراسر جهان برانگيخته است. اين جنبش توانسته است ضربات سختی بر يکی از سياه ترين رژيمهای فاسد، غارتگر، ضدانسانی و آزادي کُش در جهان و به يکی از عمده ترين پايگاههای تسلط جبهۀ متحد امپرياليسم جهانی، به سرکردگی متجاوز چپاولگر و خونخوار امريکا وارد کند و پايههای اين کاخ ستم را، که برپاکنندگانش آن را يکی از «پرثباتترين سنگرها»ی تسلط جهنمی خود بر خلقهای محروم جهان میدانستند، بهشدت متزلزل سازد.
2- بهنظر ما، با وجود اين پيروزی چشم گير، هنوز مردم ايران برای رسيدن به هدف اساسی خود در مرحلۀ کنونی، راهی بسيار دشوار و پردرد در پيش دارند. رويدادهای ايران بدون ابهام بيانگر اين واقعيت است که صرف نظر از برخی موضعگيریهای ويژۀ اين يا آن بخش از جبهۀ عظيم مبارزان ضد رژيم شاه و ضداستعمار، اکثريت مطلق مردم ايران خواستار آنند که رژيم استبدادی شاه منفور و خائن سرنگون گردد، بساط سلطنت بدون بازگشت برچيده شود، تسلط نظامی، سياسی، اقتصادی، فرهنگی امپرياليستها بر ميهن عزيزمان ريشهکن گردد، پرچم جمهوری متکی به ارادۀ خلق در ميهن ما به اهتزار درآيد و يک حکومت ملی و آزادیخواه زمام امور کشور را در دست گيرد، حکومتی که در راه تأمين کامل استقلال ملی و آزادیهای کامل دموکراتيک برای همۀ مردم، در راه سالمسازی اقتصاد ملی و بيرون کشيدن منابع عظيم ثروتهای ملی از چنگال خونآلود غارتگران داخلی و امپرياليستهای خارجی و بهبود زندگی قشرهای وسيع دهها ميليونی مردم زحمتکش شهر و روستا گام بردارد، حکومتی که از حمايت همۀ نيروهای ملی و آزادیخواه ميهن ما برخوردار باشد و با تکيه به آرای عمومی مردم، قانون اساسی جديدی را برای نظام ملی و دموکراتيک آيندۀ ميهن ما تدارک ببيند. به نظر حزب ما هنوز در برابر مبارزان ميهن ما برای رسيدن به اين هدفها، دشواریهای بسيار بزرگ و موانع بسيار سخت وجود دارد. برپاکنندگان اين موانع و دشواریها، هم در جامعۀ ايران و هم بهويژه در صحنۀ جهانی، هنوز دارای پايگاههای قابل توجيهی هستند. در درون جامعۀ ايران، هواداران رژيم سياه شاه و کارگزاران امپرياليسم، هنوز از امکانت قابل ملاحظهای برخوردارند و میتوانند نه تنها امروز، بلکه در مراحل آتی گسترش جنبش، حتی پس از سرنگونشدن رژيم استبدادی شاه، ضربات دردناک و حتی جبرانناپذيری به جنبش ملی و دموکراتيک ما وارد سازند. در صحنۀ جهانی، همۀ امپرياليستها، به سرکردگی امپرياليستهای امريکايی و انگليسی، و بهويژه امريکايی، که نقش ژاندارم خونآشام را در سراسر جهان به عهده گرفته است جبهۀ متحدی عليه جنبش ملی و دموکراتيک ميهن ما به وجود آوردهاند و با تمام نيروی خود میکوشند پيروزی قطعی اين جنبش را غيرممکن سازند. درست است که در جهان کنونی بهعلت وجود جبهۀ نيرومند نيروهای ضدامپرياليستی، که کشورهای سوسياليستی، جنبشهای رهايیبخش ملی، کشورهای مترقی و ضد امپرياليست «جهان سوم» و جنبش عظيم زحمتکشان وآزادیخواهان را دربرمیگيرد، به دليل نيرومندی روزافزون و پيروزیهای تازه به تازهای که اين جبهه به دست میآورد و پيروزیهای خلق ما تاکنون يکی از نمونههای برجستۀ آن است، امپرياليستها ديگر مانند گذشته برای مداخلۀ علنی و مستقيم در امور کشورهای ديگر، بهويژه در کشوری با اهميت سوقالجيشی کم نظيری مانند ايران، دست شان باز نيست و همان طور که آيتاﻟﻠﻪ در مصاحبۀ خود با روزنامۀ الوطن چاپ کويت اظهار داشته ايد، امپرياليستها از مداخلۀ مستقيم در کشورهای ديگر تجربيات تلخ و دردناکی دارند و میدانند که چنين مداخله ای برای آنان گران تمام خواهد شد، با اينهمه هنوز امپرياليستها امکانات بسياری در اختيار دارند. آنها به نيروهای سياه رنگارنگ ارتجاعی در درون کشور و نيروهای سازشکار در درون جنبش تکيه دارند و میتوانند از وسايل و شيوههای گوناگون مردم فريبانه و رياکارانه، غدارانه و جنايت بار برای سرکوب جنبش استفاده کنند. 3- شيوههای رايج مقابلۀ رژيم کنونی ايران با جنبش انقلابی مردم، مانند هميشه، توسل به زور و سرکوب خونين و تشبث به تزوير و دروغ برای گمراه کردن و بالأخره نفاقافکنی و ايجاد شکاف و تصادم در ميان نيروهای مخالف خويش است. در زمينۀ توسل به زور، يعنی به کارانداختن نيروهای مسلح برای کشتار مردم و سرکوب جنبش، امکانات رژيم هر روز محدود تر میشود و شعلههای فروزان آتش ميهنپرستی و آزادیخواهی از ديوارهای سربازخانهها عبور کرده مهم ترين پايگاه رژيم را به خطر میاندازد. رويدادهای روزهای اخير بار ديگر نشان داد که از اين پس تکيه گاه رژيم سياه شاه و امپرياليسم تنها فرماندهان خود فروختۀ ارتش، آدم کشان حرفه ای ساواک و پليس، اراذل، اوباش و چاقوکشان و بخش کوچکی از افسران و درجهداران و سربازانی است که با دقت دست چين شده و برای آدمکشی از طرف مربيان امريکايی و اسرائيلی آموزش يافته اند. ضربۀ مردم فريبی و رياکاری رژيم هم مدتهاست که اثر خود را از دست داده است. ولی تنها ضربهای که هنوز امپرياليستها و دستنشاندگان به وسيعترين شکل مورد استفاده قرار میدهند و هر روز بيشتر به عمده ترين سلاح اميد بخش آنها مبدل میشود، حربۀ نفاقافکنی و شکاف اندازی در ميان گردانهای مبارز نيروهای ميهنپرست است، هم در ميدان نبرد درون ايران و هم در ميدان بزرگ نبرد جهانی. در صحنۀ مبارزات درون کشور، سمتگيری اساسی رژيم شاه و کارشناسان امريکايی و اسرائيلی اش به ويژه در جهت جداکردن نيروهای مبارز جنبش توده ای و کارگری ايران از ساير نيروهای ملی و به ويژه از آن بخشی از مبارزان است که زير پرچم مذهب در اين نبرد عظيم ملی شرکت دارند. در صحنۀ مبارزات جهانی، سمت گيری اساسی رژيم شاه و امپرياليست های حامی آن به ويژه در جهت جدا ساختن اين بخش جنبش از پشتيبانان راستين جنبشهای رهايیبخش ملی، يعنی از کشورهای سوسياليستی و احزاب کارگری جهان است. تمام تبليغات مشمئزکنندۀ رژيم شاه و همۀ مفسرين سياسی اردوگاه امپرياليستی درست همين سمت گيری را دارند. در اجرای اين سياست نفاق افکنانه، رژيم از هر وسيله ای بهره برداری میکند: عوامل خود را به درون سازمانهای مبارزان میفرستد و بهوسيلۀ آنها تخم نفاق و دشمنی را میافشاند. از خامی تازه واردان در مبارزۀ سياسی، که هنوز بهدنبال يک «موضعگيری» سياسی میدوند، بهرهبرداری میکند و بهوسيلۀ آنها از درون جنبش به پشت مبارزان خنجر میزند. به دست عناصر خود سازمانها و گروههای تفرقه اندازی با نام سازمانهای پي گير و مبارز ضد امپرياليست به وجود میآورد و از آنها برای بدنام کردن و تفرقه انداختن ميان نيروهای اصيل ملی بهره برداری میکند. وازدگان و منحرفين جنبش بينالمللی کارگری و حتی خائنين و خود فروختگان سازمانهای سياسی ملی را به کار میکشد و با دست آنها بذر خصومت میافشاند و از وجود نکبت بار آنها برای بدنام کردن سازمانهای سياسی ملی استفاده میکند. در اين زمينه بهويژه مائوئيستها نقش نفرت انگيزی را ايفا میکنند، چه آنها که کورکورانه بهدنبال رهبران کنونی چين میدوند که با سياه ترين نيروهای ارتجاعی جهان، و ازآنجمله با رژيم شاه ايران، برای سرکوب همۀ جنبشهای اصيل آزادی بخش ملی سازش ننگينی کردهاند و چه آنها که آگاهانه و بهدستور سازمانهای جاسوسی امپرياليستی نقابهای رنگارنگ هواداری از سوسياليسم علمی به صورت زده اند، ولی در عمل تنها برای نفاق افکنی ميان نيروهای اصيل جنبش رهايی بخش ملی فعاليت میکنند. نمونۀ عمل نفرتانگيز يکی از اين گروهها را در «سازمان مجاهدين خلق» ديدهايم که چگونه با نقاب ريا و تزوير در اين سازمان راه يافتند و با توسل به همۀ وسيلهها، حتی تا کشتن افراد مبارز، سرانجام اين سازمان را به سوی تفرقه و تلاشی سوق دادند. بهنظر ما وظيفۀ ميهنی و تاريخی همۀ افراد و سازمانهای ملی و آزادیخواه ايران است که صرف نظر از همۀ اختلافات مسلکی و اعتقادات فلسفی و سياسی در اين دام های دشمنان خلق نيفتند و تمام نيروی خود را برای بیاثر ساختن اين سياست مزورانه و خطرناک به کار اندازند. آنچه امروز برای گسترش باز هم بيش تر جنبش، برای درهم شکستن همۀ دسايس دشمنان مردم ما ضرورت درجۀ اول دارد، همان وحدت عمل همۀ اين نيروها در جبهۀ متحدی است که بتواند با استفاده از همۀ امکانات مساعد درون جامعۀ ايران و همۀ عوامل مساعد بينالمللی، مقاومت رژيم شاه و امپرياليستها را درهم شکند و اين نبرد تاريخی پرافتخار را به پيروزی قطعی و نهايی برساند.
4- در آنچه که مربوط به حزب تودۀ ايران است، ما توجه ويژۀ حضرت آيتاﻟﻠﻪ را به اين واقعيت جلب میکنيم که حزب ما از همان آغاز فعاليت و در سراسر تاريخ پررنج و خونآلود موجوديت اش، با پي گيری و قاطعيت در راه تحقق شعارهايی که امروز به شعارهای عموم مردم مبدل شده اند، مبارزه کرده است. آنچه تعيينکننده و شاخص تاريخ مبارزات حزب ماست، همانا صداقت و پيگيری و آشتیناپذيریاش در نبرد برای دفاع از مردم زحمت کش، نبرد برای استقلال و آزادی، نبرد عليه غارتگران خودی و چپاولگران امپرياليستی، نبرد برای سربلندی ميهن عزيزمان ايران است. به علاوه حزب ما، در طول تمام تاريخش، همواره در جهت اتحاد همۀ نيروهای ملی و دموکراتيک و ضدامپرياليستی و ضدارتجاعی گام برداشته و تشکيل جبهۀ متحدی از اين نيروها را شرط ضروری برای پيروزی جنبش رهايیبخش ملی ايران دانسته است. به همين علت هم هست که امپرياليسم و رژيم شاه، حزب تودۀ ايران را در صف بزرگ ترين دشمن خود قرار میدهند؛ به همين جهت است که از همان اولين روز پيدايش تاکنون، حزب ما مورد نفرت انگيزترين سفسطهها و اتهامات و کين توز ترين حملات از طرف نيروهای سياه ارتجاع و امپرياليسم قرار گرفته است. در دورههايی از تاريخ معاصر که حزب ما تنها و يا تقريباً تنها در ميدان نبرد عليه رژيم سياه شاه و امپرياليسم قرار داشت، اين اتهامات و حملات تنها متوجه حزب ما بود، ولی اکنون که رژيم از طرف طيف پهناوری از نيروهای اجتماعی با عقايد و افکار سياسی و فلسفی گوناگون مورد حمله قرار گرفته، سيل اين اتهامات و ناسزاها و حملات به سوی همۀ جنبش و حتی بهسوی شخص آيتاﻟﻠﻪ نيز سرازير شده است. برای حزب تودۀ ايران هم کاری با نيروهای ملی و آزادی خواه، و به ويژه نيروی عظيم مبارزانی که زير پرچم انديشههای اسلامی در راه استقلال و آزادی ايران نبرد میکنند، يک مسئلۀ گذرای سياسی نيست. برای حزب ما اين همکاری دارای اهميت اساسی و تعيينکننده بوده و يکی از عمده ترين پايه های سياست طويل المدت ما بر روی آن استوار است. ما با احساس عميق ترين مسئوليت، به ضرورت تاريخی اين همکاری عقيده داريم و با صداقت کامل، علیرغم برخوردهای ناروا و دردآوری که بارها و بارها از طرف بخشهای گوناگون جنبش ضدامپرياليستی و آزادیخواهانۀ ميهن ما ــ و با کمال تأسف حتی از طرف شخص آيتاﻟﻠﻪ ــ به حزب ما شده است، اين دست هم کاری را هميشه آماده نگاه میداريم.
تجربيات ديگر جنبشهای رهايیبخش ملی در سراسر جهان، چه در دوران مبارزه برای رسيدن به هدفهای مبرم و چه پس از رسيدن به قدرت دولتی، همه مؤيد اين واقعيت است که هر جا اين اتحاد عمل به وجود آيد، پيروزی آسان تر و امکان نگهداری پيروزیهای به دستآمده اطمينان بخش تر است. امروز هيچ کس نمیتواند اين حقيقت را انکار کند که اتحاد عمل همۀ نيروهای تشکيل دهندۀ سازمان آزادی بخش فلسطين، که هم نيروهايی را که زير پرچم اسلام در مبارزه شرکت میکنند و هم هواداران سوسياليسم علمی را دربرمیگيرد، مهم ترين ضامن مقاومت درخشان خلق فلسطين و محکم ترين وثيقۀ پيروزی نهايی آن است. اين حقيقت نيز کاملاً روشن است که تفرقه و نفاق و چند دستگی ميان کشورهای عربی که محصول خيانت ساداتهای مسلماننما و نظاير اوست، تا چه حد پايههای تسلط خون بار امپرياليسم و صهيونيسم را بر خلقهای عرب منطقه تحکيم نموده است.
5- يکی از فجيعترين اتهاماتی که از روز پيدايش جنبش توده ای، به حزب ما وارد شده و تاکنون نيز ادامه دارد، اين است که گويا اين واقعيت که حزب ما هوادار بی چونوچرای دوستی مردم ايران با کشورهای سوسياليستی و بهويژه همسایۀ بزرگ و نيرومند ما اتحاد شوروی است، نشانۀ آن است که ما منافع مردم ايران را محترم نمیشماريم. اين بزرگترين دروغی است که ارتجاع در سراسر تاريخ جهان، همواره به نيروهای مترقی جامعۀ خود وارد کرده و در هر دوره رنگ و لباس تازهای بدان داده است. ولی حقيقت اين است که تنها وفاداری عميق به منافع ملی ميهن عزيرمان، همراه با تحليل علمی دربارۀ جريانات سياسی سراسر جهان و ماهيت نظام های قتصادیـاجتماعیـسياسی کشورهای دنيا و شناخت درست ماهيت امپرياليسم و سوسياليسم ما را به آنجا رسانده است که مانند حضرت آيتاﻟﻠﻪ امپرياليسم و به ويژه امپرياليسم امريکا را دشمن خلق خود و همۀ بشريت بدانيم و خلقهای سراسر جهان و دولتهايی را که دارای ماهيت خلقی هستند و بر پایۀ همين ماهيت در اردوی ضد امپرياليستی قرار دارند، دوست مردم ميهن خود بشناسيم. دوستی ما با اتحاد شوروی بر واقعيت غيرقابل انکار تاريخ ۶۲ سالۀ اين دولت و نقشی که در اين دوران در تمام حوادث جهانی ايفا کرده، استوار است. در عرض تمام اين دوران بيش از شصت سال، حتی يک جنبش نجاتبخش ملی در سراسر جهان نمیتوان يافت که يا از همان آغاز مبارزه و يا از همان مراحل اولیۀ تکاملش مورد پشتيبانی معنوی و مادی اتحاد شوروی قرار نگرفته باشد؛ جنبشی را نمیتوان يافت که توانسته باشد بدون استفاده از اين کمک های بی دريغ، در مبارزۀ خود عليه امپرياليست های خونخوار به طور قطعی و نهايی پيروز گردد. جهان کنونی هم شاهد گويای اين واقعيت است که خلقهای زير ستم تنها و تنها در سایۀ حمايت بیدريغ کشورهای سوسياليستی و پشتيبانی جنبش عظيم کارگری جهان و همبستگی بين خود میتوانند از آزادی و استقلال ملی خود در برابر هجوم امپرياليسم متجاوز و خونخوار دفاع کنند. در دنيای اسلام کيست که بتواند انکار کند که ايستادگی کشورهای کوچکی مانند ليبی، يمن جنوبی و سوريه در برابر دسايس روزافزون جبهۀ مشترک امپرياليست و صهيونيستها، تنها به اتکای وحدت درونی ملی خويش و پشتيبانی بیدريغ و معنوی و مادی کشورهای سوسياليستی و ساير نيروهای مترقی جهان، ميسر است. اينهاست دلايلی که بهنظر ما، هر ايرانی ميهن پرست را به تحکيم دوستی با کشورهای سوسياليستی، بهويژه با اتحاد شوروی، بزرگ ترين سنگر جبهۀ عظيم جهانی ضدامپرياليسم، موظف و متعهد میسازد. اين است يگانه انگيزۀ ما در اتخاذ سياست دوستی با اتحاد شوروی و ساير کشورهای سوسياليستی و لاغير.
6-. پس از راهپيمايی تاريخی عيد فطر، که رفراندوم گويايی در جهت تأييد هدفهای اساسی جنبش ملی ميهن ما بود، حزب تودۀ ايران در اعلامیۀ ۱۳ شهريور ۱۳۵۷ خود، پيشنهاد روشنی دربارۀ نکاتی که میتواند بهعنوان برنامۀ مبرم مورد پذيرش همۀ نيروهای اصيل مبارز ملی قرار گيرد و خط فاصل بارزی ميان مبارزان و سازشکاران با رژيم شاه و امپرياليسم بکشد، تدوين و مطرح کرد. از اين پيشنهاد، که به ضميمۀ اين نامه به نظر آيتاﻟﻠﻪ میرسد، ديده میشود که بين آنچه که حضرت آيتاﻟﻠﻪ تاکنون بيان داشته ايد و آنچه که حزب ما خواستار است، در مهم ترين و عمده ترين جهاتش، انطباق و يا لااقل نزديکی بسيار زياد موجود است. واقعيت مبارزات روز در ميدانهای نبرد ايران و قطع نامه های راهپيمايیهای عظيم و بی نظير روزهای تاسوعا و عاشورا هم مؤيد کامل اين واقعيت است. با تکيه به همين واقعيات است که حزب تودۀ ايران همواره اميدوار است که بالأخره تجربيات زندگی، شرايط عينی و ذهنی لازم را برای نزديکی و همکاری همۀ نيروهای ملی و آزادیدوست آماده خواهند کرد. با تکيه به همين واقعيات است که حزب تودۀ ايران از حضرت آيتاﻟﻠﻪ بهعنوان برجسته ترين شخصيت ملی جنبش کنونی ايران انتظار دارد که نفوذ و اعتبار بزرگی را که در ميان مبارزان راه استقلال و آزادی داريد، در راه تحکيم بيش تر امر اتحاد همۀ نيروهای ملی و آزادی دوست به کار اندازيد و به نيروهايی که به سخنان آيتاﻟﻠﻪ ارج فراوان میگذارند، توصيه فرماييد که از گرفتن مواضع دشمنانه نسبت به حزب ما که با تمام نيروی خود در راه استقلال ملی و آزادی و پيشرفت همه جانبۀ اجتماعی ميهن عزيزمان مبارزه میکند و افراد و هوادارانش چه در زندانها و شکنجه گاه ها و چه در ميدانهای نبرد دوش به دوش ساير مبارزان راه مردم پيگيرانه به مبارزه ادامه میدهند، احتراز نمايند.
7- اکنون جنبش انقلابی مردم ايران به حساس ترين مرحلۀ خود رسيده و دوران نبرد نهايی، نبردی که می تواند سرنوشت ميهن ما را برای يک دورۀ تاريخی معين سازد، فرا رسيده است. امپرياليسم از راه مقابلۀ مسلح با تظاهرات مردم و از راه تلاش برای ايجاد شکاف و نفاق در جبهۀ مخالفين خود میکوشد راه حل سازشکارانۀ خويش را به مردم ما تحميل کند. رژيم و امپرياليسم نشان دادهاند که تا آن لحظه که بتوانند ايستادگی کنند، حاضر نيستند از مواضع اصلی غارتگرانۀ خويش عقب نشينی نمايند. از سوی ديگر مردم مبارز هر روز بيش تر به اين حقيقت پی میبرند که در مقابل دسايس امپرياليسم و ارتجاع تنها از راه تظاهرات و اعتصابات نمیتوان مقاومت رژيم و امپرياليسم را در هم شکست. بهنظر ما مردم را بايد برای اشکال قاطعتر مبارزه آماده ساخت. حزب تودۀ ايران اعتقاد دارد که هنگام آن رسيده است که امر اتحاد همۀ نيروهای ملی و آزادی دوست وارد مرحلۀ جدیتر و عالیتری گردد و کوششهای عملی فوری برای تشکيل «جبهۀ متحد آزادی ملی ايران» به عمل آيد. بهنظر حزب تودۀ ايران، وظيفۀ اين جبهه بايد اين باشد که با همکاری همۀ نيروها، شخصيتها، سازمانهای سياسی و اجتماعی اصيل ضدرژيم با توجه عميق به بيانات حضرت آيتاﻟﻠﻪ در مصاحبه با مخبر روزنامۀ الوطن چاپ بيروت دربارۀ اين که جبهۀ مخالفان ضدرژيم هنوز متشکل نيست، مرکز متحد رهبری به وجود آورد، امر رهبری عملی مبارزات عموم مردم را عليه رژيم شاه و امپرياليسم در دست گيرد و ضمن استفاده از همۀ شيوه های عادی مبارزۀ سياسی، امر تدارک مبارزۀ مسلحانۀ خلق را عليه نيروهای مسلح رژيم شاه و در درجۀ اول درهم کوبيدن مراکز ساواک و پليس و از پا درآوردن گاردهای آدم کش پليس را مطالعه کند و سازمان دهد. با توجه به مقام شامخ حضرت آيتاﻟﻠﻪ در جنبش ملی ميهن ما، حزب تودۀ ايران درست و بجا میداند که شما ابتکار تشکيل چنين جبههای را به نام «جبهۀ متحد آزادی ملی ايران» و يا هر نام ديگری که شما بهتر بدانيد، در دست گيريد و از همۀ سازمانها و گروهها و نيروهای اصيل ضدرژيم دعوت فرماييد که در اين جبهه شرکت نمايند. حزب تودۀ ايران آماده است که تمام نيروی خود را برای شرکت در چنين جبهه و پشتيبانی فعال از آن به کار اندازد.
ما با اميد زياد اين نامه را به حضور حضرت آيتاﻟﻠﻪ میفرستيم و آماده هستيم که هر طور صلاح بدانيد، بهطور مستقيم و يا با واسطۀ هرکس که تعيين بفرماييد، نظريات و پيشنهادهای مان را مشروح تر در اختيارتان بگذاريم و از نظريات حضرت آيتاﻟﻠﻪ نيز به طور دقيقتر آگاه شويم. با احترام کميتۀ مرکزی حزب تودۀ ايران ۱۲ دیماه ۱۳۵۷ |
راه توده 435 7 آذر ماه 1392