ادامه پاسخ به پیام ها دشواریهای عقب نشینی از سیاست نظامی- امنیتی |
مسائل سیاسی و امور حکومتی مثل قاشق سازی نیست که یک مشت سرش بکوبند و دمش را بکشند و بشود قاشق. بسیاری رویدادها و تضادهای اجتماعی در رخدادهای سیاسی تاثیر دارند. از جمله درباره انتخابات اخیر ریاست جمهوری و ماجرای مخالف خوانی های امثال آیت الله مصباح یزدی و گروهش. این گروه با حمایت خامنه ای و سپاه یک سیاست اقتصادی و نظامی و اتمی را در 8 سال گذشته پیاده کردند که به شکست انجامید. از جنجال های تبلیغاتی برای برانگیختن مردم عرب منطقه بعنوان حامی جمهوری اسلامی اتمی تا کودتا در داخل و پر کردن زندان ها و بستن فضای سیاسی و تصفیه های سیاسی و حتی تسویه حساب های قدیمی. جمهوری اسلامی در اوج بحران وارد انتخابات ریاست جمهوری 92 شد. نظام نیازمند یک انتخاباتی بود که بتواند مشروعیت از دست رفته خود را جبران کند. یعنی همان چیزی که با کودتای 88 و ادامه اش از بین رفت. سیاست نظامی و اتمی و اقتصادی هم به شکست انجامیده بود و تحریم ها کمر مردم و حکومت را شکسته بود. جنگ در سوریه عملا مقدمه حمله نظامی به ایران بود و می رفت که با تغییر حکومت، سوریه را از دوست به دشمن ایران تبدیل کند و متعاقب آن لبنان و حزب الله بساطشان جمع می شد و ترکیه پر قدرت تر و همه چیز آماده عبور از عراق و تغییر حکومت مالکی و رسیدن به ایران و غرق کردن آن در یک جنگ داخلی و.... در چنین شرایطی انتخابات باید برگزار می شد. خامنه ای هنوز شکست این سیاست سه گانه اقتصادی و نظامی و اتمی را نمی خواست بپذیرد. وحشت از عقب نشینی و افتادن همه کارها بدست هاشمی هم داشت. در یک نمایش عقب نشینی سعی کرد یک انتخاباتی برگزار شود که بقول خودش همه سلایق در آن باشند. عارف و روحانی را موافقت کرد که باشند و فکر نمی کرد هیچکدام از آنها رای قاطع بیآورند. در واقع او خواست یک مسابقه آزاد برگزار کند که نتیجه اش مطلوب او باشد. او توانست دار و دسته جنتی را هم کنترل کند که صلاحیت ها را تائید کند و انتخابات برگزار شود و مردم شرکت کنند. فکر می کرد تبلیغات موثر است و اگر قالیباف برنده نشود ولایتی می شود و یا جلیلی، و روحانی یا عارف هم رای خواهند آورد اما نه باندازه پیروزی. بنابراین پس از این انتخابات و شرکت مردم در آن می تواند عقبنشینیهائی بکند و سیاست را توسط این سه نفر که تابع تر از احمدی نژاد و مدیرتر از وی بودند عوض کند. اما چنین نشد و موجی که ایجاد شد نشان داد که جامعه در حال انفجار است و پایگاه خودش هم بشدت ضربه دیده و اگر بحران گسترش پیدا کند، کار به اختلاف در سپاه خواهد کشید و آنوقت باید منتظر کودتا و جمع شدن بساط ولایت و روحانیت و خیلی چیزهای دیگر باشد. در این میان منتقدان و مخالفان هم به او نشان دادند که پایگاه مردمی قوی تری دارند. از جمله خاتمی و اصلاح طلبان و هاشمی و بقیه. او از این مرحله به بعد و زیر فشار رای مردم به روحانی از یک طرف و بحران بزرگ اقتصادی در داخل و خطر خارجی قبول کرد که سیاست نظامی- اتمی تغییر کند، اما نه با تندی و شیب زیاد بلکه گام به گام و در عوض او هم حمایت کند و بصورتی که موجب واکنش دار و دسته جنتی و مصباح و برخی نظامی ها نشود. از روحانی و سیاست هایش حمایت کند و در واقع باز خود را بعنوان داور وسط بازی نگهدارد. کاری که در زمان احمدی نژاد نکرد و ضربه سختی از این نظر خورد. اما مخالفان تغییر این سیاست همچنان بودند و هستند و می دانند که با تغییر سیاست پایگاه قدرت آنها تضعیف می شود و باید صحنه را ترک کنند. و باز میدانند که در آینده بیش از اکنون در تنگنای خروج از حاکمیت قرار خواهند گرفت. بنابراین، طبیعی است که مقاومت کنند. آنها میدانند که بودجه های حکومتی را بزودی از دست خواهند داد. تصفیه ها در سپاه شروع خواهد شد، مجلس خبرگان ترکیبش تغییر می کند و همچنین امام جمعه ها و..... سوژه بزرگ مرگ بر امریکا اگر از دست برود و فضای سیاسی و اجتماعی بسته هم اگر از دست برود دو فاجعه برایشان روی داده است. شاید اگر قدرت دست خودشان مانده بود محتملا خودشان با سرکوب بیشتر و سازش توام با خیانت به سمت امریکا و غرب می رفتند. همچنان که در شعارهای مشائی مطرح شد. اما حالا کسان دیگری این چرخش را می خواهند انجام بدهند و از همه خطر ناک تر این که رعایت قانون و قبول آزادی مطبوعات و احزاب هم بتدریج به آن اضافه خواهد شد و کنترل اجتماعی حاکم می شود. این مختصری است از دلائل دست و پا زدن های امثال مصباح یزدی و جنتی و بقیه که در هیات گروه های فشار خود را نشان میدهد. و حتی می تواند همانطور که خاتمی گفت کار را علاوه بر مهر پرانی برای روحانی، به ترورهای سنگین هم بکشاند. تصور کنید که بودجه موسسه مصباح یزدی قطع شود. بودجه بیت رهبری قانونمند شود. بودجه محرمانه برخی نهادها و مطبوعات مثل نهاد مداحان و کیهان قطع شود. اینها هنوز اقدامات کوچکی است که باید انجام شود. شتری را از بالای کوه پائین آوردن آسان نیست. آنها میدانند که انتخابات مجلس آینده را اگر مانند انتخابات ریاست جمهوری اخیر برگزار شود باخته اند و مجلس ازدستشان می رود. انتخابات خبرگان هم همین خواهد شد. آنها هم میدانند که بحران سنگینی بر کشور و نظام حاکم است، اما می خواستند خودشان از روی سر رای و انتخابات مردم عقب نشینی کنند. درحالیکه این عقب نشینی با رای و انتخاب مردم عملی بود و خامنه ای این را فهمید و از روحانی حمایت کرد. یعنی عقب نشینی بهرحال پذیرفته شده بود. از همه طرف ها. اما بحث این بود که تکلیف را انتخابات روشن کند که کرد. کنترل مخالفان طبیعی است که دشوار است. اما این مخالفان زیر چتر خامنه ای بوده و هستند و این کتنرل باید توسط خود او و یا با حمایت او انجام شود. در این زمینه سپاه باید کمک کند که چاره ای جز این ندارد و باید منتظر تغییرات در فرماندهی های سپاه و نیروی انتظامی بود. البته نوع تفاهم با امریکا هم مهم است. فعلا تا اینجا توانسته اند با همین عقب نشینی سوریه را نجات بدهند و این یک گام مثبت است. برداشته شدن تحریم ها گام مهم دیگری است که عقب نشینی را تقویت می کند. سقوط دولت کنونی اسرائیل، گام بعدی است. اگر ترکیب مجلس خبرگان تغییر کند و مثلا ناطق نوری رئیس این مجلس شود که احتمالش کم نیست، گام بزرگ بعدی در داخل کشور برداشته شده است. طبیعی است که این مسیر آسان طی نمی شود و منتظر حوادث باید بود. خوشبختانه هوشیاری مردم بسیار بیش از دوران خاتمی است. گرچه اپوزیسیون خارج از کشور در همان خواب و خیال های باقی مانده است و هنوز در رویای سرنگونی جمهوری اسلامی به کمک غرب است. امری که اگر هم عملی باشد با جنگ داخلی و تجزیه ایران ممکن است. |
راه توده 427 11 مهر ماه 1392