راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سیستم پیچیده

بدهکاری دولت

به خزانه داری ها

جعفر پویا

 
 

  روزنامه "اومانیته" با "دیوید گربر" استاد اقتصاد دانشکده اقتصاد لندن و یکی از موسسان جنبش "وال استریت" درباره بحران اقتصادی امریکا گفتگو کرده است. آنچه می خوانید نظرات این اقتصاد دان در این مصاحبه است که تا حدودی به بحث این روزها میان کاخ سفید و مجلسین امریکا بر سر بدهکاری های دولت می پردازد:

در نظریه های اقتصادی همه معاملات با داد و ستد کالا شروع میشود و بعد پول و اعتبار جایگرین معاوضه کالائی میشود. در دوره قبل از تاسیس دولت، مردم محصولات خود را بدون پرداخت پول و فقط با تضمین کالای خود معاوضه می کردند. ضرب سکه تقریبا در سالهای 600 و700 پیش از میلاد در چین و هند و یونان رایج شد که پرداخت هزینه ای حرفه ای ارتش و دولت را برای حفاظت امپراطوری ها تضمین می کرد. از این زمان پول بطور فیزیکی متولد شد.

- اگرصرف نظر کردن از بدهی ها آسان است پس چرا ابزاری در اختیار قدرتمندان است؟

بدهی یک وعده و تعهد است بین دو فرد برابر. یک وعده در میان دیگر تعهدات. یک فرد غنی می تواند در مقابل بدهکار فقیر و یا حتی متمول سنگدل باشد و یا متعادل اما زمانی که وام از یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگری در اجتماع واگذار می شود، این دیگر یک بدهی مقدس شمرده میشود و یک ضرورت اخلاقی را هم یدک می کشد. به عنوان مثال در انتخابات گذشته در انگلستان، سیاستمداران وعده مدارس رایگان را به مردم دادند و وقتی به قدرت رسیدند اعلام کردند که دولت مقروض است و بودجه لازم را در اختیار ندارد و بنابراین با این وعده دروغین، دولت مدیون ملت است. این دولت وظیفه دارد هزینه آن را بپردازد و مدارس را رایگان کند، اما ما می بینیم که اگر دولت انگلستان به طلبکاران "صندوق بین المللی پول و بانک جهانی" قروض خود را نپردازد و وعده شکنی کند دیگر وامی در اختیار ندارد و اقتصاد متوقف میشود، زیر وعده خود می زند. بدین ترتیب زمانی که سیاستمداران به وعده خود نسبت به مردم خیانت می کنند مردم حق دارند بدبین باشند. در انتخابات شرکت نکنند و به این شکل دمکراسی به خطر می افتد. یعنی آنچه که امروز شاهدش هستیم اما کسی نمی خواهد متوجه آن شود.

س- این کسری بودجه از کجا امده است؟.

با ایجاد روبناهای عظیم بورکراتیک جهانی، مانند صندوق بین المللی پول که یکی از مهمترین این نمادها است و بانک های بزرگ سرمایه داری مانند "گلدمن ساکس"، بانک جهانی و "فدرال رزرو" و بانک مرکزی اروپا و همچنین اتحادیه مالی اروپا وغیره. سیستم های مالی بورکراتیک جهانی که در جهت تجارت آزاد و در واقع به نفع طلبکاران خود عمل می کنند.

س- ما اکنون در واقع در جهت خلاف سیر تاریخی حرکت می کنیم. چرا ؟

برای درک این موضوع مثال تاسیس بانک مرکزی انگلستان در سال 1694 بسیار گویاست. سیستم مالی کنونی از زمانی اغاز شد که یکی از "لرد ها " اشراف انگلستان پذیرفت که به پادشاه انگلستان مبلغی معادل 1.2 میلیون "لیوق" واحد پول آن زمان وام بدهد. شاه انگلستان در عوض این وام به "لرد" گفت پولی را که وام گرفته از حقوق رعایا و کارکنان وی بصورت پول اسکناس پس بگیرد. اگر شاه انگلستان بدهی خود را پرداخت نمی کرد. سیستم پولی بریتانیا ورشکست و نابود می شد. اما در عوض از این زمان ما شاهد آغاز "کسری بوجه" عمومی و دولتی هستیم. در زمان باستان ، زمانی که امپراطوران برای کسری بودجه نظامی به تیول ورعایای خود فشار می آوردند ابزاری در دست قدرتمندان بودند. و اکنون به شکل جدیدی این مسئله ظهور کرده است.این یکی از عوامل کسری بودجه دولت ها است که تقریبا معادل هزینه های نظامی کشورها می باشد، البته خزانه داری ایالات متحده که یکی از موسسات وابسته به امپریالیستم است در آن نقش بزرگی دارد. بطور مثال در طول جنگ سرد، دولت هایی که اوراق قرضه ایالات متحده را خریداری کردند، مانند "المان غربی، ژاپن، کره جنوبی، کشورهای خلیج فارس و... همه تحت حفاظت و حمایت امریکا بودند. بارها المان غربی برای رهائی از بدهی خود تلاش کرد، اما به محض طرح این مسئله ایالات متحده المان را تهدید به خروج نیروهای نظامی خود از آلمان غربی کرد. اوراق قرضه خزانه داری امریکا در واقع یک مالیات غیر مستقیم بر کشورهای مقروض است که بودجه پنتاگون را تامین کند. سیستم مالی که قبل از جنگ دوم جهانی طراحی شد و بلافاصله بعد از جنگ به اجرائ گذاشته شد و تنها از سال 1971 یک سری تصمیمات سیاسی باعث تغییراتی در آن شد.

س- نظر شما در مورد رها کردن شاخص دلار و طلا چیست؟

با پشتیبانی مالی در مناسبات اقتصادی، معاملات بیش از پیش بدون وجود فیزیکی پول و با اعتبار بانکی اغاز شد. ما از این زمان وارد چرخش جدید اقتصادی شدیم. در عرض 50 سال گذشته این روند ادامه داشته و هنوز هم امریکا زیر سیطره آنست و البته همین اقتصاد دچار بحران شده است. از ده 70 توالی بحران بدهی آغاز شد. در ابتدا در کشورهای جهان سوم و اکنون در امریکا ما شاهد اثرات ویرانگر آن هستیم. اگر کنفوسیوس، و ارسطو جهان امروز را نگاه می کردند همان بحران اجتماعی را می دیدند که در تلاش جلوگیری از آن بودند.
از سال 2008 که بحران بدهی ها آغاز شد مردم دیگر اعتقادی به این مسئله که پول رابط اجتماعی است را نمی پزیرند. فشار بدهی های عمومی دیگر قابل تحمل نیست و این همان عامل اصلی جنبش اشغاگران وال استریت در ایالات متحده است. تاریخ نشان خواهد داد که اگر اراده سیاسی وجود داشت و بدهی های عمومی لغو می شد نه به ضرر مردم بود و نه به ضرر اقتصاد سرمایه داری.

س- اکنون یک در صد از سهامداران کل ثروت را در اختیار دارند ایا قادرند که به مردم تحمیل کنند که این سیستم قابل تغیر نیست ؟

طبقات حاکم در بازی ایدئولوژی خود؛ ترس مردم از تشدید بحران را بصورت موفقیت آمیزی پیش برده اند. این فریب البته با پرداخت هزینه های سنگین به مردم ممکن شده است. آنها حتی سیستم سرمایه داری را برای منافع کنونی خود قربانی کردند. البته هنوز هم اکثریت طبقه حاکم بر این باور است که سیستم قابل تغییر نیست درحالیکه اکثریت مردم نظر دیگری دارند. به نظر من این سیستم در حال فروپاشی وسقوط است. حتی بخش هائی از طبقه حاکم متوجه مشکلات موجود شده اند و حتی نسبت به آینده خود در وحشت اند، اما شهامت اعتراف را ندارند. هنگامی که "سیکل" چرخش جدید بحران اقتصادی رخ دهد وساختارهای موجود اقتصادی با شکست موجه شود، حتما از خواب خرگوشی بیدار میشوند و می فهمند که باید حداقل نیازهای اساسی مردم را تامین کنند. اکنون زیر بار قبول این واقعیت نمی روند و این برای کل سیستم غیر ممکن و خطرناک است و باید در انتظار طوفانی از شورش های خطرناک در آینده بود .

 

 

 

                        راه توده  428     18 مهر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت