وزارت ورزش چرا بی وزیر مانده! |
هیچکس در مجلس و حاکمیت و حتی در میان روزنامه نگاران (به شهادت نقدهائی که بر سرپرستی محمد شریعتمداری در وزارت ورزش نوشته اند) نمی خواهد به روی خود بیآورد، درحالیکه همه میدانند ریشه جدال بر سر وزارت ورزش کجاست و آنها که جنگ پنهان در پشت صحنه را برای در اختیار گرفتن این وزارتخانه هدایت می کنند، چرا نمی خواهند این سنگر را از دست بدهند. صحبت نه از تخصص است، نه از ورزش و نه از دلسوزی برای ورزش و یا حمایت از آن. 34 سال از انقلاب 57 می گذرد و هنوز یگانه ورزشگاه معتبر و مهم مملکت همان ورزشگاهی است که در زمان شاه ساخته شد و تنها ابتکار جمهوری اسلامی تبدیل اسم آن از ورزشگاه یکصد هزار نفره آریامهر به ورزشگاه یکصد هزار نفره آزادی است و تازه این اسم را هم مردم خود در جریان انقلاب روی این استادیوم گذاشتند و البته اگر ورزشگاه نبود، نامش یا می شد "استادیوم خمینی" و یا "استادیوم ولایت". این واقعیت تلخ را مقایسه کنید با تعداد مساجد و امام زاده هائی که در این 34 سال بنا شد. حتی باندازه آباد کردن مسجد جمکران هم بودجه برای تاسیس یک ورزشگاه اختصاص ندادند. همچنان که یک تئاتر و سینما نساختند و باز یگانه هنرشان مصادره نام "تالار رودکی" و تبدیل آن به "تالار وحدت" بوده است. اگر رشته های مختلف ورزشی ایران در این سالها رشد کرده و به مقام های بالای بین المللی رسیده، این نه بخاطر ورزش دوستی حکومت و تشویق ورزش و گسترش باشگاه ها و استادیوم ها، بلکه بدلیل شوق و اشتیاق خود جوانان ایران بوده است. بویژه بانوان و دختران جوان که رشته های ورزشی آنها محدود و معدود بوده و ورزش بانوان زیر فشار و تحمیل لباس های مضحک و محجبه ورزشی؛ و ممنوع بودن شرکت آنها در بسیاری از رشته های ورزشی، که عملا بخش عظیمی از دختران جوان مملکت را از ورزش ممنوع کرده اند. بخشی از حکومت که چون بختک روی ورزش افتاده، با گسترش اعتیاد هیچ مسئله ای ندارد و حتی مشوق آنست، اما با گسترش ورزش مسئله دارد و به بهانه حجاب و محدودیت های اسلامی جلوی نیمی از جوانان کشور را برای حضور در رشته های ورزشی و حضور در میادین بین المللی گرفته است. بنابراین، جنگ کنونی بر سر ادامه سلطه جناح راست جمهوری اسلامی، مافیای سپاه و مداحان بر ورزش ایران و وزارتخانه آنست. وحشت از مسابقات و جمع شدن دهها هزار جوان در استادیوم هاست، بیم از تبدیل شدن مسابقات فوتبال به تظاهرات و راهپیمائی است و به همین دلیل است که معتقدند همین یک استادیوم یکصد هزار نفره هم زیادی است. با همین وحشت کشور را از داشتن ورزشگاه ها و استادیوم ها محروم کرده اند و بخش مهمی از انگیزه جلوگیری از ورود دختران و زنان به ورزشگاه ها وحشت از حضور یکجای جوانان در کنار هم است که فعلا بهانه آن، ممنوعیت های اسلامی و مذهبی است. وزارت ورزش و جوانان پس از وزارت اطلاعات و وزارت دفاع، امنیتی ترین و نظامی ترین و سپاهی ترین وزارتخانه است. سایه امنیتی و نظامی بر سر فوتبال و کشتی و وزنه برداری و هر رشته ورزشی دیگری که گسترش می یابد یا برقرار است و یا بسرعت برقرار می شود. جدال کنونی برای وزارت ورزش، جدال دولت با چند مافیای وابسته به سپاه است که تیم های فوتبال و باشگاه های آنها را در قبضه دارند و آنها را تبدیل به پایگاه های پول سازی و خبر چینی امنیتی کرده اند. آنها این سنگر را نمی خواهند از کف بدهند و زیر چتر نظم نوینی قرار بگیرند که دولت روحانی آن را باز کرده و شعارش سپردن ورزش به ورزشکاران و جوانان و تشویق و گسترش امکانات و تاسیسات ورزشی است. به همین دلیل، فعلا نباید چندان دنبال گزینه ای از میان متخصصان امور ورزشی در راس وزارت ورزش و جوانان بود، بلکه باید گزینه ای را تائید کرد که بتواند حریف این مافیا شده و ورزش کشور را نجات بدهد، از ورزشکاران حمایت بیمه ای و جانی کند و برای بازنشستگی آنها چاره ای بیاندیشد. در مدارس ورزش را تقویت کند و به جای "حراست امنیتی"، بدنبال "حراست جسمی و بدنی" جوانان باشد. حداقل، از درآمد تیم های فوتبال، بدنبال ساختن استادیوم های ورزشی باشد. اگر در تهران مصلی می سازند، در همین پایتخت آنقدر هنر داشته باشند که پس از 34 سال یک ورزشگاه همطراز ورزشگاه یکصد هزار نفره تهران بسازد. و این کار جز از طریق کوتاه کردن دست سپاه و ارگان های امنیتی و مافیای ورزشی که این دو ارگان دستشان درجیب آنست، ممکن نیست. مافیائی که در مجلس و قوه قضائیه نیز حضور دارد و شاهدیم که هنوز کابینه یک وزیر کم دارد و آن هم وزیر ورزش و جوانان است. شاید به همین دلیل نباید زیاد تعجب کرد که گزینه سوم روحانی برای وزارت ورزش نیز از قبیله ورزش و ورزشکاران نباشد، اما انتخابی باشد که حریف این وضع پیچیده باشد. |
راه توده 431 9 آبان ماه 1392