راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

حافظه تاریخی
تحریمی ها ضعیف است!

عزیز ناصریان

 

  در روزهائی که بحث انتخابات بود مطالبی در سایت های اینترنتی منتشر میشد که مرا به یاد انشاء های "علم بهتر است یا ثروت" دوران دانش آموزی ام می انداخت. موضوع واحد انشای این دوران چنین بود "تحریم بهتر است یا شرکت در انتخابات".
اگر جنبشی با خواست اصلاحات، که با به میدان آمدن خاتمی پا گرفت و با پیوستن موسوی و کروبی به آن گسترش یافت و با همراه شدن رفسنجانی و روحانی با آن شکل یک جبهه ی وسیع را به خود گرفت، در جامعه وجود نمی داشت شاید این ها می توانستند ثابت کنند که "علم" بهتر است و به ثروتی که در نهان آرزومند آنند دست یابند. ولی همین زنده و فعال بودن جبهه ی بسیار وسیع اصلاحات است که سخت مایه ی دل آزردگی و عصبانیت این گروه ها شده است. این ها از مردم به شدت عصبانی اند که چرا به دستورات آنان عمل نکرده و به راهی که خود- به نظر ما به درستی- تشخیص می دهند می روند.
چیزی که هست اینان نمی توانند به کلی منکر وجود جنبش اصلاحات در کشور شوند. از همین رو به اختراع ترکیب های بی محتوا از واژه ی اصلاحات پرداخته و با محکوم کردن این ترکیبات خود ساخته، به خیال خود کل جنبش را زیر علامت سوال می برند. یکی ترکیب اصلاح طلب حکومتی و غیر حکومتی می سازد و اکنون آقای اکبر کرمی با ترکیب "اصلاح طلبان معطوف به قدرت" به میدان آمده است.
این دیگر کمی خنده آور است! گویا اصلاح طلبان حق ندارند برای اجرای اصلاحات در نظام، برای کسب قدرت مبارزه و تلاش کنند. به زعم آقا اصلاح طلب تا زمانی قابل تحمل است که همانند ایشان در کنار گود بنشیند و فقط نق بزند. اگر بخواهد وارد عمل شود از چشم ایشان می افتد.
مشکل اساسی این گروه ها اینست که جز بر اندازی هیچ نوع جنبش دیگری را به رسمیت نمی شناسند. به همین جهت است که همواره سعی دارند در اشکال مختلف جنبش های اجتماعی از جمله جنبش زنان،جوانان،کارگران، دانشجویی و فرهنگیان، عناصر سرنگون طلب را شناسایی کرده و با هزار من سریش تقلبی و نچسبک، ماهیت صنفی این جنبش ها را برانداز معرفی کنند.
اکنون که در ایران جبهه ای از تمام جنبش های پیش گفته و تحت نام اصلاحات شکل گرفته است عده ای آزار می دهد. آقای اکبر کرمی در مقاله ای با عنوان"جامعه ی باز همیشه از زندان های باز شروع می شود" که در سایت اخبار روز- پنجشنبه7شهریور1392- منتشر شده است پریشان اندیشی خود را با این جمله آغاز می کند: "باید به هوش باشیم و نگذاریم اصلاح طلبان معطوف به قدرت(که مثل خامنه ای شوربختانه هوای بازنشسته گی هم ندارند) در پهنه ی سیاسی هم چنان سرکردگی داشته باشند"
به راستی معنی ی این جمله چیست؟ جز همان چیزیست که مرتجع ترین جناح راست ها در جمهوری اسلامی و بیت رهبری دنبال می کنند؟ یعنی مردم اجازه ندهند که اصلاح طلبان به قدرت برسند! اگر دقیقا همان نیست پس چیست؟ هدف ایشان چیست که آرزو دارد اصلاح طلبان که برای اجرای اصلاحاتی که توده ی مردم ما خواهان و پشتیبان آنند بازنشسته شوند؟ همین یک نکته به روشنی نمایان می سازد که هدف امثال نویسنده حتی از براندازی، رهایی ی مردم از مشکلات مبتلابه و بحران فراگیر موجود نیست. اگر چنین بود می بایستی آن ها از جریانی که می رود تا باری را از دوش مردم بردارد استقبال می کردند. نه اینکه دشمنی ورزیده و نگذارند اصلاح طلبان قدرت یابند.
زمانی که اکبر کرمی دریافته است مردم برای احکام و دستوراتش تره هم خرد نمی کنند چنان براشفته می شود که به ملت بزرگ ایران اهانت کرده و می نویسد "خوب می دانم که بسیاری از مردمان سرزمین ام حافظه ی تاریخی درست و حسابی ندارند."
این جمله که نویسنده جرات نکرده بنویسد "مردم عقل حسابی ندارند" فقط یک چیز را روشن می کند و آن اینکه امثال ایشان از بسیج مردم حول شعارهای خود نا امید و سرخورده شده و گویا این امید را به کلی از دست داده است. وگرنه آدم عاقل برای جذب مردم با توهین و اهانت به میان آنان نمی رود. در اینجا لازم می دانم در مورد مفهوم "حافظه ی تاریخی" کمی توضیح بدهم.
حافظه ی تاریخی با برداشت و نگرش افراد از تاریخ تفاوت ماهوی دارد. اتفاقا ریشه ی اختلافات گروه های سیاسی در نوع نگرش و برداشت متفاوت آنان از تاریخ است. در حالی که حافظه ی تاریخ یکی است وانواع متفاوت و متضاد ندارد. خود جامعه و تحولات درون آن تنها آینه ی شفافیست که حافظه ی تاریخی ی گذشته را به روشنی بازتاب می دهد. زیرا رویدادهای امروز هر جامعه ای دقیقا همان گره های محکمی هستند که اکنون را به گذشته وصل می کنند. تنها گسل های این تصویر در انقلاب های اجتماعی دیده می شوند. بنا بر این، از بهمن 57 تا کنون، تصویر حافظه ی تاریخی ی ایران یک تصویر به هم پیوسته و بدون گسل است. کسی که قادر باشد به دور از امیال فردی و گروه گرایانه این تصویر را ببیند می تواند به یک تحلیل درست و علمی از اوضاع زمان خود دست یابد. این تحلیل نیز اگر نتواند راه گذار از زمان حال به آینده ای نه چندان دور را نمایان سازد بایستی به صحت آن شک کرد و در نگاه به تاریخ و تحلیل خود تجدید نظر نمود. اگر پیش بینی ی ما از آینده ، درست از آب در نیامد دلیلش اینست که حافظه ی تاریخی ی ما می لنگد. در حالی که مردم ایران با تکیه به همین حافظه ی تاریخی به میدان آمده و درحال ایجاد تغییر و ساختن فردایی بهتر از امروز خود اند،
پیش بینی های معیوب می گویید "اگر کلید تدبیر روحانی نتواند به زودی راهی برای باز کردن زندان ها بجوید، همه ی امیدها نا امید خواهد شد" و سپس نتیجه گرفته اید که گویا مردم در دور دوم به روحانی رای نخواهند داد و "مشارکت دوباره در انتخابات بی معناست." واقعا تصور می کنید که اگر روحانی موفق شود که وضع معیشت مردم را بهبود بخشد، گرانی را مهار کند، تولید را سامان داده و بخشی از معضل بی کاری را حل کند، فضای به شدت امنیتی را تعدیل سازد، مشکل مناسبات بین المللی حل کرده و خطر جنگ را به همراه بخشی از تحریم ها از سر ملت کم کند ولی نتواند فورا مسئله آزادی زندانیان سیاسی و آزادی ی کامل سران جنبش سبز کار را ممکن سازد مردم به او پشت خواهند کرد؟
باز کردن در زندان ها گام اول نیست، بلکه گامی است همزمان با گام های دیگر. این را حتی زندانیان در بند که عده ای در خارج فرصت طلبانه سنگ آن ها را با هدف توجیه تحریم انتخابات به سینه می زنند نیک می دانند و از پیش اعلام کرده اند.

 

 

 

 

                        راه توده  42    14 شهریور ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت