ترور سپهبد رزم آراء هدایت کننده و مجری آن؟ محمد حسین خسروپناه |
خسروپناه، کتاب "افسران حزب توده" را نوشته است. نکات تامل برانگیز و مستندات بسیار جالبی در مقاله آقای خسرو پناه وجود دارد که باندازه کافی تقویت کننده انگیزه راه توده برای باز انتشار آن بود. در باره مقاله او در مقدمه عنوان "اگر آن دیگری، این یکی را کشته بود؟" توضیح بیشتری نوشته شده است.
حزب توده ایران و دولت رزم آرا؛ دوری و داوری
در 15 بهمن 1327، حزب توده ایران به سازمان دهی و اقدام برای ترور شاه متهم شد و هیئت دولت این حزب را منحله و غیر قانونی اعلام کرد. متعاقب آن 6 نفر از 11 عضو هیئت اجرائیه به همراه گروهی از اعضا و مسئولان حزب در تهران و شهرستان ها دستگیر شدند و فعالیت تشکیلات حزب توده ایران مختل شد. شماری از رهبران و از جمله سه نفر از اعضای هیئت اجرائیه به شوروی رفتند و دو عضو دیگر هیئت اجرائیه، غلامحسین فروتن و محمد بهرامی که مخفی شده بودند به همراه تنی چند از اعضا و مشاوران کمیته مرکزی از اسفند 1327 تلاش برای بازسازی تشکیلات حزبی را آغاز کردند. تا اواخر تابستان 1328 آن ها توانستند تشکیلات حزب توده ایران را البته در مقیاس بسیار کوچک تر از قبل بازسازی کنند و از 10 مهر 1328 روزنامه «مردم» ارگان رسمی حزب را مخفیانه منتشر کردند که بطور منظم تا سال 1333 منتشر شد. در آن مقطع، رهبری سیاسی حزب عمدتا با 6 عضو زندانی هیئت اجرائیه بود که از درون زندان مواضع و خط مشی حزب را تعیین می کردند. این وضع، به خصوص پس از 18 بهمن 1328 که آن ها به زندان های جنوب کشور تبعید شدند، فعالیت ها و موضع گیری های سیاسی حزب توده ایران را دچار محدودیت های جدی می کرد. از اوایل زمستان 1328 به منظور گسترش فعالیت های حزب توده ایران و تاثیر گذاری بر روند تحولات سیاسی کشور، رهبری حزب در صدد تلفیق کار مخفی و علنی برآمد و بتدریج مقدمات آن را فراهم کرد. در بهمن 1328 روزنامه «نیسان» و از 10 اردیبهشت 1329 روزنامه «به سوی آینده» به طور علنی منتشر شد. با چنین وضعیتی حزب توده ایران با نخست وزیری رزم آرا مواجه شد.
شبح دیکتاتوری در انتظار وطن در 16 خرداد 1329 «به سوی آینده»، روزنامه علنی حزب توده ایران، هشدار داد:«نیم رخ شبحی که می کوشد بر وطن ما مستولی گردد هویداست؛ این شبح دیکتاتوری است.» این هشدار حاصل جمع بندی رهبری حزب از مواضع مقامات سیاسی و نظامی دولت آمریکا و جراید آن کشور در باره جایگاه ایران در استراتژی جهانی آمریکا در جنگ سرد، از فروردین 1329 به بعد و تلاش دولت انگلستان برای تصویب هر چه سریع تر لایحه نفت (قرارداد الحاقی گس گلشائیان) در مجلسین شورای ملی و سنا بود.
در فروردین 1329 ژنرال کولتیز (رئیس ستاد نیروی زمینی ارتش آمریکا) اعلام کرد: «خاور نزدیک از لحاظ استراتژیکی، اهمیت فراوانی دارد و دولت آمریکا باید برای دفاع به کشورهای مزبور مخصوصا ایران و ترکیه کمک های نظامی فراوانی به نماید تا دولت های مزبور بتوانند در برابر نیروی متجاوز خارجی مقاومت کنند.» مک گی، معاون وزیر امور خارجه آمریکا هم گفت: «کمک فنی به کشورهای زرخیز خاورمیانه باید هر چه زودتر عملی گردد تا کشورهای مزبور از وضع عقب افتاده فعلی خارج شوند.» آن چه مقام های سیاسی و نظامی آمریکا بر آن تاکید می کردند، جایگاه ایران و خاورمیانه در استراتژی جهانی آمریکا برای محاصره و مقابله با اتحاد شوروی و گسترش نفوذ این کشور از طریق ایجاد پیمان های نظامی بود؛ اما وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران، استراتژیست های آمریکایی را نگران کرده و خواهان انجام اصلاحات گسترده در این کشور بودند. بنابر گزارش جراید دولت آمریکا در ارزیابی های خود به این نتیجه رسیده بود که یکی از ضعیف ترین نقاط جهان، اکنون ایران است که با شوروی هم مرز بوده و کلید سوق الجیشی خاورمیانه به شمار می رود و در توضیح علت ضعیف ترین بودن ایران می نوشتند: «خبرهای رسیده از ایران حاکی است که وضع کشور به حدی خراب است که مقامات آمریکایی در ایران معتقدند اگر ایران به حال خود باقی گذارده شود، این کشور در مدت یک سال تحت تسلط و نفوذ شوروی در خواهد آمد». بنابراین، «دستگاه حاکمه فعلی ایران باید برکنار شود. در غیر این صورت، ایالات متحده آمریکا ناچار است به وسیله اعزام هیئتی یک نظارت دقیق در امور داخلی ایران برقرار سازد.» بر اساس این قبیل اظهار نظرها و تحلیل ها، حزب توده ایران نتیجه می گرفت که «آمریکایی ها ایران را خط دفاعی خود تشخیص داده اند» و «می خواهند از کشور ما به عنوان یک پایگاه نظامی استفاده کنند» از این رو «برای ایجاد حکومت دیکتاتوری در ایران نقشه هایی کشیده اند.» نه تنها حزب توده ایران، بلکه بیشتر رهبران و فعالان سیاسی در تهران هم به این ارزیابی رسیده بودند. تفاوت موضع اکثر آن ها با حزب توده ایران در این بود که برنامه اصلاح سیاسی و اقتصادی و نظامی دولت آمریکا برای ایران را در مجموع در نظر می گرفتند و در باره آن داوری می کردند. مثلا در 29 خرداد 1329، حسن ارسنجانی (بعدها در دولت علی امنینی وزیر کشاورزی و اصلاحات ارضی شد) در روزنامه «داریا» در این باره نوشت: «آمریکا و انگلیس حساب کرده اند که اگر در ایران تعدیل ثروت نشود و فاصله طبقات از آن چه امروز هست، کمتر نگردد، خطر انقلاب اجتماعی در ایران، همیشه منافع آن ها را تهدید خواهد کرد. بنابراین، نقشه تحول بر دو پایه اساسی قرار گرفته است: «یکی اصلاحات ظاهری برای راضی نگه داشتن مردم، دوم تجهیز ایران به منظور پیوستن عملی به جبهه انگلوساکسون و آمادگی جنگ با شوروی» آمریکا و انگلیس برای اجرای برنامه خود در ایران، به دنبال روی کار آوردن یک شخص مقتدر با اختیارات ظاهرا قانونی است که در درجه اول، آن شخص مورد اعتماد خودشان باشد و بتواند به او اطمینان کنند و ثانیا، قدرت اجرای برنامه های ظاهر اصلاحی را داشته باشد.»
از اوایل خرداد 1329، گمانه زنی در باره دیکتاتور آینده ایران آغاز شد و جراید مخفی و علنی حزب توده ایران و جراید طرفدار جبهه ملی ایران به اشاره و گاه حتی به صراحت از سپهبد حاجعلی رزم آرا به عنوان دیکتاتور آینده ایران که از پشتیبانی دولت های آمریکا و انگلستان برخوردار است، نام می بردند. به منظور مقابله با این موج افشاگری و رد گم کردن، جراید طرفدار رزم آرا هم مدعی شدند جبهه ملی می خواهد کودتا کند و اسنادی از «نقشه کودتا توسط جبهه ملی با کمک یک مقام انتظامی» کشف شده است.
از ابتدای خرداد تا 6 تیر 1329 روزنامه «به سوی آینده» اخبار و تفسیرها و تحلیل های مربوط به نقشه کودتا در ایران با پشتیبانی آمریکا و انگلیس و هدف های آن ها را منتشر می کرد، اما حزب توده ایران طرح و برنامه عملی برای جلوگیری از کودتا و به قدرت رسیدن رزم آرا ارائه نمی داد و صرفا، فراخوان تشکیل جبهه متحد و شعارهایی مانند «جبهه متحد ملت با دیکتاتوری مبارزه خواهد کرد»، چون مردم جهان برای استقلال و آزادی به پا خاسته اند، «در ایران نمی توان حکومت دیکتاتوری ایجاد کرد»، «همه قوای ملت بر ضد استعمار و دیکتاتوری تجهیز شود» و... در جراید علنی و مخفی حزب تکرار می شد. ناگفته نماند، با توجه به مقاله «تکلیف لوایح دولت چه می شود» که روز 28 خرداد 1329 در روزنامه «به سوی آینده» منتشر شد، به نظر می رسید رهبری یا جناحی در رهبری حزب توده ایران برای مقابله با روی کار آمدن دیکتاتور به این نتیجه رسید که در صورت تصویب چند لایحه دولت، با تغییرات مورد نظر حزب توده ایران در مجلس شورای ملی، از دولت منصور حمایت کند؛ موضعی که بیش از چند روز دوام نداشت. در حقیقت حمایت از دولت منصور، تاکتیکی بود که از اواسط خرداد، جبهه ملی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن رزم آرا در پیش گرفت و حتی پس از ملاقات رزم آرا با دکتر مصدق هم کنار گذاشته نشد. انگیزه حزب توده ایران برای اتخاذ چنین موضعی را می توان در تحلیل روزنامه «به سوی آینده» از علت حمایت جبهه ملی از دولت منصور دریافت. «به سوی آینده» نوشت: «بین دولت منصور و «شخصیت مقتدری» که می گویند قرار است جانشین او شود، رقابتی وجود دارد[...] منصور برای مقابله با او، خود را به جبهه ملی نزدیک کرده است و به آن ها گفته است اگر قرار باشد این عمل [تعیین تکلیف لایحه نفت] انجام شود، چه بهتر که به دست خودتان انجام گیرد و میدانی برای هنرنمایی آن شخصیت مقتدر ایجاد نگردد. «ملیون» هم به دو علت این پیشنهاد را پذیرفته اند: «یکی به علت اختلاف قدیمی با آن شخصیت مقتدر، دیگری به سبب آن که می دانند در همه حال دولت منصور برای موافقت یا مخالفت (اگر قرار باشد مخالفتی شود) بهتر از یک دیکتاتور نظامی است.» احتمالا اتخاذ این تاکتیک هر چند موقتی حزب توده ایران ناشی از مصاحبه هنری گریدی، سفیر کبیر جدید آمریکا در ایران و سفیر پیشین آن کشور در یونان بود. گریدی قبل از ورودش به ایران در مصاحبه ای، صراحتا اعلام کرد: «باید دولت مورد نظر ما در ایران روی کار بیاید و ایران مانند پایگاهی برضد مراکز حساس شوروی استفاده خواهد شد.» آن چه گریدی می گفت با گفته های دیگر سیاست مداران و حتی نظامیان آمریکایی که در جراید ایران منتشر می شد، متفاوت بود؛ زیرا در نقل قول هایی که از آن ها در جراید ایران منتشر می شد، چنین بر می آمد که آن ها می خواهند در صورت حمله شوروی و آغاز جنگ جهانی سوم، از ایران به عنوان سنگر دفاعی و سپس تهاجمی استفاده کنند: «سنگری که وظیفه ایستادگی در مقابل حمله شوروی بود. اما گریدی نوید تهاجم به شوروی از طریق ایران، حتی قبل از شروع جنگ را می داد. با توجه به سوابقی که گریدی در یونان و در سرکوبی کمونیست های یونانی داشت، گفته های او ممکن بود طنین خاصی نزد رهبران حزب توده ایران داشته باشد و قاعدتا، آن ها را به تامل بیشتر وادار کند. در هر حال تاکتیک حمایت از تداوم دولت منصور به نتیجه نرسید. به گفته دکتر مظفر بقایی، ظهر روز 5 تیر «از منصور در دربار به زور استعفا گرفتند» و عصر همان روز، شاه بدون اخذ تمایل مجلسین شورای ملی و سنا، سپهبد رزم آرا را به نخست وزیری تعیین و صبح روز 6 تیر، رزم آرا دولت خود را به مجلس شورای ملی معرفی کرد. همان طور که قابل پیش بینی بود، حزب توده ایران، جبهه ملی ایران، آیت الله کاشانی و... نسبت به نخست وزیری رزم آرا واکنش منفی نشان دادند و در مقابل آن موضع گرفتند. جبهه ملی، دولت رزم آرا را «شبه کودتای نظامی» نامید که هدفش برقراری دیکتاتوری نظامی و حل مسئله نفت، به نفع دولت انگلستان است. روز 6 تیر، نمایندگان جبهه ملی در مجلس شورای ملی به اشکال مختلف، با ایجاد سرو صدا و هیاهو و حتی فحاشی، تلاش کردند شرایطی را به وجود آورند که رزم آرا نتواند اعضای کابینه اش را به مجلس معرفی کند و برنامه دولتش را توضیح دهد. همچنین، روز 11 تیر، بازاریان و کسبه طرفدار جبهه ملی در بازار تهران، در میدان بهارستان علیه دولت رزم آرا تظاهرات کردند که به درگیری با پلیس و دستگیری و زخمی شدن گروهی از تظاهر کنندگان منجر شد. آیت الله کاشانی هم با انتشار اعلامیه ای، مخالفت خود را با دولت رزم آرا اعلام کرد. واکنش حزب توده ایران به تشکیل دولت رزم آرا محدود به انتشار اعلامیه ای مشروح و تحلیل و بررسی این واقعه در روزنامه «به سوی آینده» بود. «اعلامیه کمیته مرکزی حزب توده ایران» توضیح می داد: «نخست وزیری رزم آرا [...] توطئه دشمنان داخلی و خارجی ملت ایران بر ضد آزادی و استقلال کشور ماست [...] دو امپریالیسم جنایتکار انگلستان و آمریکا قصد دارند [...] قانون اساسی مشروطیت ایران را به کلی لگدمال کنند، منابع نفتی ما را بی دردسر به غارت برند، اسارت اقتصادی میهن ما را با اجرای نقشه های ضد ملی تکمیل نمایند [...] به طور خلاصه، میهن عزیز ما را به صورت مستعمره دربست خود در آورند.» و این که رزم آرا «رویای دیکتاتوری را درسر می پرورد و خیال می کند می تواند [...] رضاخان دوم ایران شود» در این اعلامیه، بار دیگر رهبری حزب توده ایران از «کلیه افراد شرافتمند از هر دسته و گروه و صاحب هر عقیده سیاسی که باشد، تمام کسانی که خطر برقراری حکومت دیکتاتوری نظامی را در جلوی چشم خود می بینند» خواست «قوای خود را برضد دیکتاتوری بسیج سازند»
از آغاز تا فرجام دولت رزم آرا حزب توده ایران موضع ثابت و یکسانی نسبت به آن داشت که کلیاتش در این علامیه مطرح شده است. حتی برنامه اصلاحی که رزم آرا برای نوسازی کشور اعلام کرد و موارد اصلی آن که جزو برنامه حزب توده ایران بود، تغییری در موضع حزب نسبت به آن دولت پدید نیاورد. برنامه اصلاحی رزم آرا شامل خودگردانی استان های کشور از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی، بهبود اوضاع اقتصادی کشور با اجرای برنامه هفت ساله، تضمین استقلال قوه قضائیه، تصفیه دستگاه اداری کشور، بهبود وضع معیشت و بهداشت و فرهنگ، کاهش هزینه های زندگی و بالا بردن سطح زندگی و... بود. این برنامه به علاوه اصلاحات ارضی همان برنامه اصلاحی بود که دولت آمریکا خواستار اجرای آن در ایران و جزو وظایف دولت رزم آرا بود. روزنامه «به سوی آینده» در 18 تیر 1329 با اطمینان نوشت که اصلاح اقتصادی اجتماعی و اداری وعده داده شده، شعار و وعده وعید است و هیچ یک نه تنها عملی نخواهد شد، بلکه اقدامات این دولت، مانند دولت های قبلی بر مشکلات کشور می افزاید. در 11 مهر همان سال، روزنامه «به سوی آینده»، «بیلان سه ماهه حکومت آقای رزم آرا» را چنین ارزیابی کرد: «هیچ یک از مشکلات موجود را از پیش پا برنداشته است، وضع اقتصادی مملکت همچنان دستخوش آشوب و بحران است. [...] آن چه عملا مشهود است، بحران بازار، خالی بودن خزانه دولت، ترقی هزینه زندگی و ایجاد مشکلات تازه اقتصادی است. دولت آقای رزم آرا طی سه ماه، به هیچ وجه نتوانسته است هزینه زندگی را تقلیل دهد.» نه تنها نتوانسته است، بلکه «در بسیاری موارد، بر وخامت اوضاع و بحران عمومی کشور نیز افزوده شده است. [...] در مورد استیفای حقوق ایران از شرکت نفت جنوب هم تاکنون، کوچک ترین اقدامی به عمل نیاورده است. [...] تنها اقدام مفید دولت آقای رزم آرا که انعقاد قرارداد بازرگانی با حکومت اتحاد شوروی است متاسفانه بر اثر مداخلات سفیر کبیر آمریکا هنوز در دست تعویق است.» «به سوی آینده» تاکید می کرد: «ما مطمئنیم اگر دولت ایشان دوام کند، در ماه های آینده نیز از حدود اقدامات سابق تجاوز نخواهد کرد.»
به نظر حزب توده ایران، به نتیجه نرسیدن اقدامات اصلاحی دولت رزم آرا، دو علت داخلی و خارجی داشت. مهم ترین مانع داخلی را ساختار حکومت ایران می دانست و در این باره توضیح داد: «هر تصمیم که گرفته می شود، با تمایلات و منافع خصوصی عده ای از متنفذین داخلی ارتباط دارد. چون منافع متنفذین باهم توافق ندارد، اغلب تصمیمات دولت در امور داخلی، پس از مدت کوتاهی لغو می شود و یا تصمیات متناقض با تصمیمات سابق اتخاذ می کردد» نمونه بارز این وضع «مسئله تصفیه دستگاه اداری دولت» است که «همان طور که پیش بینی می شد، معوق مانده» علاوه بر این، اراده لازم هم از سوی دولت برای انجام اصلاحات وجود ندارد، به همین علت است که «در مورد رفرم های اجتماعی که آقای رزم آرا وعده می دادند، در این چهار ماه کوچک ترین قدمی برداشته نشده است.» در باره عامل بازدارنده خارجی هم می نوشت: «سفیر کبیر و مامورین سیاسی و نظامی [آمریکا] با کمال بی شرمی در کوچک ترین امور داخلی ایران مداخله می کنند. مامورین انگلستان نیز همان نقش مامورین آمریکایی را، ولی با زیرکی و مهارت بیشتر بازی می کنند. و آقای رزم آرا در برابر آن ها هم چنان خاضع و خاشع است.»
حزب توده ایران با برنامه اصلاح اقتصادی اجتماعی و اداری رزم آرا مخالفتی نداشت، بلکه بر این نظر بود که این دولت نمی تواند آن را اجرا کند و جناح های گوناگون و ساختار این حکومت هم نمی تواند اجرا شدن آن را به پذیرد. اما حزب توده ایران با «واگذاری اختیارات به شهرستان ها» یعنی خودگرانی استان های کشور از طریق تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی که مهم ترین بخش از برنامه رزم آرا بود، به شدت مخالفت کرد. البته در این زمینه بیشتر جناح های سیاسی کشور متفق القول بودند. مثلا، دکتر مصدق هنگام ارائه لایحه واگذاری اختیارات به شهرستان ها از سوی دولت به مجلس شورای ملی در باره آن گفت: «طرحی که آقای سپهبد رزم آرا به مجلس آورده اند، طرح تجزیه ایران است.» آیت الله کاشانی هم آن را طرحی برای تجزیه ایران دانست که به میل بیگانگان تهیه شده است. حزب توده ایران در حالی با این لایحه مخالفت می کرد که قبلا، از دی 1323 به بعد و به خصوص در ماجرای خودمختاری آذربایجان، پیگیرانه خواستار تشکیل دوباره انجمن های ایالتی و ولایتی در ایران شده بود. دلایل مخالفت حزب توده ایران با این لایحه، متعدد بود که اهم آن دلایل چنین است: «با این که علی الاصول، دادن اختیارات به شهرستان ها پسندیده و لازم است؛ اما در شرایط فعلی، چنین اقدامی عملا گامی است «در تقویت فئودالیزم و افزودن بر اختیارات و قدرت ملاکین بزرگ و سرمایه داران محل و با توجه به سابقه نفوذ استعمار در ایران، کسانی وارد انجمن های ایالتی و ولایتی خواهند شد که به دولت های بیگانه وابسته اند و آن دولت ها در موقع لزوم، از آن ها استفاده می کنند. دولت های بیگانه «می خواهند در ایالات ایران، قدرت های محلی به وجود آورند و در برابر خطرات احتمالی آینده، وطن عزیز ما را به تجزیه به کشند». «عوامل نظامی آمریکا [...] تصور می کنند که در جنگ آینده، هسته های عشایری ایران در برابر دشمنان خیالی خواهند جنگید و به همین مناسبت، با کلیه قوای خود مشغول رخنه در میان ایلات و عشایر و تشویق دولت به تسلیح و تمرکز آن ها هستند. تقسیم کشور و دادن اختیار به شهرستان ها از نظر آن ها این سود را دارد که در انجام مقصود خود آزادتر شوند و می توانند زمینه های آماده تری فراهم سازند.» تهران منبع اشاعه افکار آزادی خواهی در ایران است و در پی کاهش ارتباط تهران و شهرستان ها، تاثیر تهران هم کاهش می یابد و «سیاست های خارجی، بهتر می توانند مردم را در حال رکود و انجماد نگه دارند.» در نبود سرمایه، کادر فنی و محیط مساعد، اقدام اصلاحی در شهرستان ها نمی تواند انجام شود؛ بنابراین تصویب «این لایحه به سود و صلاح ملت ایران نیست.»
موضوع دیگری که موجب شد حزب توده ایران به شدت بر رزم آرا بتازد، موضوع نفت و قرارداد الحاقی گس گلشائیان بود. این لایحه که دولت ساعد در 28 تیر 1328 به مجلس تقدیم کرده بود، در نتیجه مخالفت نمایندگان جبهه ملی و همکاری عده ای از نمایندگان با آن ها، به تصویب نرسید و در کمیسیون نفت در حال بررسی بود. همان طور که گفته شد، یکی از دلایل به نخست وزیری رسیدن رزم آرا، گذراندن این لایحه از تصویب مجلس بود. با توجه به مخالفت جناح اقلیت مجلس و حساس شدن افکار عمومی نسبت به این لایحه دولت رزم آرا از سویی روش مسامحه و دفع الوقت را در پیش گرفت و از سوی دیگر، در مذاکره با شرکت نفت تلاش می کرد توافق بهتری نسبت به آن لایحه به دست آورد و از این طریق، بتواند بر مخالفت ها غلبه کند و «غائله» نفت را خاتمه دهد. در مورد موضوع نفت و لایحه الحاقی، حزب توده ایران خواستار لغو امتیاز نفت جنوب بود و هر گونه «دفاع از لایحه، تغییر و تبدیل و اصلاح آن را عمل ضد ملی و استعماری» می دانست، به دولت رزم آرا می تاخت که «تظاهر و عوام فریبی» می کند و «نقشی که در جریان مذاکرات نفت به عهده گرفته، بسیار نفرت انگیز است.» زیرا، به جای آن که «به پیروی از خواست های ملت، قرارداد غیر قانونی 1933 را لغو کند.» در مجلس شورا و مجلس سنا از آن دفاع می کند. با رد قرارداد الحاقی در مجلس شورای ملی (26 آذر 1329 و واکنش های رزم آرا به آن و مخالفتش با ملی شدن صنعت نفت موضع گیری های حزب توده ایران علیه دولت تندتر شد. مثلا، روز 5 دی، روزنامه «دژ» در باره سخنرانی رزم آرا در جلسه خصوصی مجلس شورای ملی نوشت: «در این جلسه دیگر قیافه نخست وزیر را بدون ماسک، بدون کم ترین پرده پوشی، عریان و آشکار می توان مشاهده نمود. او دیگر جامه عاریتی زمامدار یک کشور «مستقل» را از تن به در کرده و درست، آن گونه که واقع حال اوست، به عنوان یک دلال شرکت نفت، یک ژاندارم محافظ سرمایه یغماگران، کنار رود تایمز، وارد معرکه شده است.» روزنامه «به سوی آینده» و جایگزین های آن تا 16 اسفند 1329 که رزم آرا ترور شد، تندترین حمله ها را به رزم آرا می کردند و القابی مانند «حافظ منافع امپریالیست های انگلیس»، سخن گوی شرکت نفت»، «وکیل کمپانی نفت جنوب» و... به او می دادند و از مجلس شورای ملی می خواستند صنعت نفت را ملی اعلام کند. علاوه بر مبارزه مطبوعاتی، در 30 آذر همان سال، به ابتکار بابک امیر خسروی و دانشجویان توده ای، در دانشگاه تهران اولین تظاهرات و میتینگ حزب توده ایران پس از 15 بهمن 1327 با شعار «نفت ایران باید ملی شود» برگزار شد و سخنرانان از ضرورت ابطال قرارداد 1933 و استیفای حقوق ملت از «نفت جنوب» سخن گفتند. این آغاز دو باره میتینگ ها و تظاهرات این حزب بود.
ترور رزم آراء ترور رزم آرا در صحنه سیاسی ایران، تاسف کسی را برنیانگیخت و حزب توده ایران هم ضمن تاکید بر این موضع که «ما ترور افراد را به هر ترتیب و از هر قبیل، به شدت تقبیح می کنیم و عاملین و مباشرین آن را عاری از فهم صحیح سیاسی می شمریم»، در باره کارنامه سیاسی رزم آرا نوشت: «رزم آرا در دوران ریاست ستاد ارتش و در مدت زمامداری خود، قدم های بزرگی به نفع سیاست های امپریالیستی و به ضرر ملت ایران برداشت. اقدامات اخیر او، مخصوصا در مورد نفت، بسیار ناشایست بود. او علنا، به نفع امپریالیسم انگلستان اقدام کرد و مبارزه مردم ایران را برای اعلام بطلان قرارداد 1933 و ملی کردن صنت نفت جنوب تخطئه کرد.» این ترور «نباید موجب انحراف افکار عمومی از مبارزه با کمپانی نفت جنوب شود.» |
راه توده 426 4 مهر ماه 1392