راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

آیا انتخابات 92

ج. اسلامی را از سقوط نجات داد؟

 
 

 

در میان استدلال ها و توجیهاتی که تحریم کنندگان انتخابات ریاست جمهوری 92 می کنند، گاه به نکاتی بر میخوریم که بسیار پایه ای و ریشه دار است و قطعا باید به آنها پرداخت. اهمیت این مسئله در آنست که این نکات، همان محورهای انحرافی است که در ابتدای پیروزی انقلاب 57 بخش قابل توجهی از چپ مذهبی و غیر مذهبی و حتی ملیون ایران را به کام خود کشید، موجب چپ روی ها، جنگ و ترور، تغییر مسیر انقلاب و اعدام ها و محاصره آزادی ها توسط حکومت و ... شد.

این یکی از استدلال هائی است که در باره انتخابات و قرار گرفتن سکان ریاست جمهوری بدست حسن روحانی می شود:

«نظام در بحران بود و برای فرار از بحران حسن روحانی را سر کار آورد. به محض فرو نشستن بحران اقتصادی و سیاسی و کاهش فشارهای خارجی، وضع به قبل از انتخابات باز خواهد گشت و روحانی را هم اگر همسوئی نکند، یا محاصره می کنند – چنان که خاتمی را کردند- و یا حتی کنارش می گذارند.»

این استدلال می خواهد بگوید:

1- به مرحله سقوط و تغییر نظام رسیده بودیم. (البته به کمک تحریم ها و احتمال حمله نظامی و جنگ داخلی درایران) و حیف شد که انتخابات به این نتیجه رسید و این سقوط عقب افتاد!

2- هیچ تغییری در جمهوری اسلامی ممکن و عملی نیست و بنابراین در انتخاباتش هم نباید شرکت کرد. چنان که نکردیم!

3- آنچه روی داده یک شعبده بازی کنترل شده توسط حکومت است و نباید فریب آن را خورد و در بازی شرکت کرد.

4- آنچه هم در همین مدت کوتاه پس از انتخابات، بعنوان تغییر سیاست های داخلی و خارجی نظام انجام شده پایدار نیست.

5- دراین حاکمیت، هیچ دسته بندی و لایه بندی و تفاوت نظر و دیدگاهی وجود ندارد و همه مثل هم اند!

این تقریبا همان نگاهی است که پس از انقلاب، بر بخشی از نیروهای سیاسی چپ و ملی (مذهبی و غیر مذهبی) حاکم بود و یا حاکم شد. این نگاه منکر نکات مهم زیر است:

 

1- هر تغییری در حاکمیت و سیاست ها، ناشی از فشار جنبش مردم و رشد و تکامل تضادهای اجتماعی است، نه میل و خواست حکومت ها.

2- آنچه تعیین کننده و تضمین کننده هر تحولی است، آگاهی مردم و حضور آنها در صحنه است. به همین دلیل کوشش هر نیروی سیاسی جدی، نه انکار نقش مردم و دعوت آنها به خانه نشینی و بهره نگرفتنشان از کم هزینه ترین وسیله (انتخابات) برای تغییرات و از سوی دیگر تائید قدرت قهار حاکمیت، بلکه تائید و تشویق و تقویت جنبش مردم برای تحمیل عقب نشینی بیشتر به حاکمیت است.

3- هنر هر حزب و سازمان و هر فرد سیاسی و حتی روشنفکر غیر فعال سیاسی، نه انکار آن چیزی است که مردم بدست آورده و به دندان نگرفتن گوشتی است که از تن حاکمیت کنده اند، بلکه تلاش در جهت تثبیت آن و برداشتن گام بعدی برای تعمیق دستآوردهاست. یعنی همان کاری که در ابتدای پیروزی انقلاب اگر سیاستی همگانی در جنبش چپ و ملی ایران بود، ای بسا سرنوشت جمهوری اسلامی آن نمی شد که امروز هست و رهبران آن به آن سرنوشتی دچار نمی شدند که اغلب شدند: ترور و حذف و حاشیه نشین و یا منحرف از مسیر انقلاب و تبدیل شدن به ضد انقلاب.

4- حتی حاکمیت خود اعتراف به دوگانگی و چندگانگی در حاکمیت دارد. ما نمی توانیم درک کنیم که چگونه یک حزب و سازمان سیاسی و یا حتی فرد غیر تشکیلاتی اما آگاه سیاسی می تواند منکر این لایه بندی در حاکمیت شود و آن اصطلاح خنده دار "کاست روحانیت" را بعنوان تعریف از حاکمیت جمهوری اسلامی دنبال کند!

5- این که روحانی و دولتش بتوانند به آنچه وعده داده اند عمل کنند و حتی پا فراتر از آن بگذارند و یا برعکس، عقب نشینی کنند و نتوانند آنچه را گفته اند انجام دهند، تابع بسیاری از عوامل و حتی حوادث است. اما دراین میان، آنچه وظیفه ماست، تلاش برای تحقق آن شعارها، جلوگیری از عقب نشینی و کمک به برداشتن گام های بلندتر است. این همان سیاستی است که حزب توده ایران بعنوان سیاست "اتحاد و انتقاد" در برابر حاکمیت جمهوری اسلامی دنبال کرد و صرفنظر از آنچه که پیش آمد، امروز نیز یگانه سیاست علمی برای شرایط کنونی است که باید آن را پی گرفت.

 

 

 

                        راه توده  426     4 مهر ماه 1392

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت