شجره و پایگاه آنها که در مجلس گلو پار کردند! |
آیتالله محی الدین حائری شیرازی نیز از همان گروه روحانیونی نظیر آیت الله خوشوقت و آیت الله مصباح یزدی است. یکی در قم، دیگری در شیراز و سومی در بیت رهبری بود و حالا در بهشت زهرا. هفته نامه مثلث (22 خرداد 90) با ایشان هم مصاحبه کرده و آن را با آب و تاب منتشر کرده بود که باید آن را هم یکبار دیگر و برای شناخت دقیق تر آنچه این روزها در مجلس گذشت مرور کرد و متعجب هم نبود که چرا همه اینها از حزب توده ایران این همه وحشت دارند. زیرا حزب توده ایران در برابر این نوع روحانیون قرار دارد. از ابتدای انقلاب داشته و پیش از انقلاب نیز سیاستش همین بوده است. همچنین نباید تردید کرد که دست همه اینها در قتل عام 1367 آلوده است. ایشان در آن مصاحبه میگوید: "بسیاری از فتنههایی که در کشور ما واقع میشود و رهبری از آنها ناراحت هستند به حزب توده بازمیگردد. چون ما توده ای شناس هستیم و میدانیم اینها چه کار میکنند. اینها با ظاهر حزب اللهی میآیند در کنار آدم ها قرار میگیرند و بعد کار خودشان را شروع میکنند. در همه جا هم رخنه کردهاند. اینها همانهایی هستند که بیش از 500 افسرشان در جدول مثلثاتی ارتش شاهنشاهی لو رفت. طبیعتاً در جمهوری اسلامی هم هستند. اگر کسی فکر کند که حزب توده از بین رفته، بینش سیاسی ندارد. اینها اندیشه، برنامه و فکر دارند و در زمانهای مختلف تغییر شکل میدهند. حتی گاهی خودشان را به شکل ضد توده ای نشان میدهند. بسیاری از کتابهایی که علیه حزب توده منتشر میشود از طرف خودشان است. چنین راه هایی دارند. علیه رژیم صهیونیستی هم کتاب منتشر میکنند. برنامههای عجیبی دارند و یک جان و دو جان هم ندارند. من چون با تودهایها هم سلولی بودم، آنها را خوب میشناسم"
البته آقای حائری بدنبال اختلافاتش با "عبدالله شهبازی" که سرانجام نیز او را برای مدتی روانه زندان کرد این حرف ها را زده و اشاراتش هم به کتاب هائی است که وی پس از بریدن و جدا شدن از حزب توده ایران در زندان جمهوری اسلامی نوشته است.
هم حائری و هم خوشوقت به این دلیل از حزب توده ایران یاد کرده اند که هنوز از قتل عام رهبری حزب ما در زندان راضی نیستند و به خوبی هم میدانند که حزب توده ایران با قتل عام رهبرانش از بین نمی رود. این حزب یک مشی، یک روش اندیشه سیاسی، یک برنامه اقتصادی مطابق به زمان و نیاز جامعه و یک فرهنگ ملی و بومی است و به همین دلیل هم از بین رفتنی نیست. برای این آقایان هرکس که بخشی از حرف و نظرات حزب توده ایران را بزند و یا حرفی بزند که در ماهیت خود نزدیک به نظرات و پیشنهادهای حزب توده ایران باشد، آن فرد و آن جریان سیاسی توده ایست. مثلا برای آنها موسوی و کروبی و خاتمی و خوئینیها و نبوی و آقاجری و میردامادی و ... همه توده ای اند. حالا می خواهد بیرون از زندان و حصر باشند و یا درون زندان و حصر. از قول حجت السلام منتجب نیا قائم مقام شیخ مهدی کروبی در حزب اعتماد ملی بخوانید. او در خاطرات میگوید: در ابتدای انقلاب زمانی که از دولت عدهای رفتند برای مذاکره با رهبران بازاری حزب موتلفه، آنها گفتند «این کمونیستها (یعنی نمایندگان دولت) را از اینجا بیرون کنید !»
همین گروه از روحانیون، بعد از انقلاب در حوزه شایع کردند که خود آقای خمینی هم کمونیست است و زیر عمامه اش داس و چکش خال کوبی شده. بعدها هم که با همین شانتاژها موافقت با غیرقانونی کردن حزب توده ایران را که جدیترین مدافع انقلاب بود گرفتند و به حزب یورش برده و رهبران و کادرها و اعضای آن را به زندان بردند پرسشنامه ای جلوی توده ایها گذاشتند که مطابق سئوال آن باید پاسخ میداند: "جز امام خمینی و حضرت آیتالله منتظری هر تودهای را می شناسید معرفی کنید!" به عبارت دیگر همه کاربدستان دولت بعد از انقلاب و جمهوری اسلامی غیر از آقایان خمینی و منتظری مشکوک به توده ای بودن هستند. فشار به گونه ای شد که شماری از کاربدستان حکومت مجبور شدند یکی یکی بیایند در تلویزیون و از غیرقانونی شدن حزب توده ایران دفاع کنند. یعنی اعتراف کنند توده ای نیستند. این مصاحبههای تلویزیونی روی دیگر سکه مصاحبههای تلویزیونی در زندانها بود. یک بار نیروهای غیرمذهبی مدافع انقلاب را به عنوان "توده ای دشمن امام و سیدالشهدا" کشتار کردند، و بار دیگر تیغ را برای مدافعان مذهبی انقلاب برداشته و به عنوان "اصحاب فتنه" تیز کردند. تراژدی قتل عام 67 را نتوانستند اجرا کنند زیرا مردم ایران 33 سال تجربه خونین را پشت سر گذاشته اند. همین مردم توانستند دوران 8 سال حاکمیت نظامی و امنیتی را پشت سرگذاشته و حسن روحانی را از صندوق های رای در آورده و به حاکمیت تحمیل کنند. گلوئی که آنها در روزهای پیش از رای اعتماد به وزرای روحانی در مجلس پاره کردند، ریشه اش اینجاست! |
راه توده 420 24 مرداد ماه 1392