باند احمدی نژاد و مصباح به خواب هم ندیده بودند ملت ایران در انتخابات 92 کاری کرد کارستان! |
دولت احمدی نژاد، سرانجام جای خود را به کابینه حسن روحانی سپرد. این انتقال در حالی انجام شد که در یکی دو ماه گذشته و در پی پیروزی حسن روحانی دولت احمدی نژاد به یک سلسله اقدامات و تصمیمات فوری دست زد. عزل و نصبهای در آخرین لحظه، تصمیمات اقتصادی مشکوک، خروج مبالغی نامعلوم به حساب اشخاص خصوصی، گرفتن 40 هزار سکه بهار آزادی بنام تقسیم میان مدیران دولت، تشکیل دانشگاه در آخرین لحظه، دادن پاداشهای میلیونی به مدیران در حال برکناری، استخدام نیروهای جدید در وزارتخانه ها، اخراج و استخدامهای جدید مانند دانشگاه علامه و بسیاری از اقدامات دیگر که هنوز از ابعاد و وسعت آن خبر نداریم. این تصمیمات سراسیمه و شتابزده ولی نشاندهنده یک چیز بود و هست: احمدی نژاد و باند او رفتن خود را باور نداشتند و برای آن برنامه ریزی و پیش بینی نکرده بودند. چندی پیش که از احمدی نژاد پرسیده بودند برنامه او پس از رفتن از ریاست جمهوری چیست. گفت : "مگر ما قرار است برویم؟". او اعتقاد داشت که خواهد ماند. احمدی نژاد حساب میکرد یا نامزدهای مورد نظر او پیروز انتخابات هستند و یا اگر هر کس دیگر از جناح راست پیروز شود جرات تسویه حساب با باند او را نخواهد داشت و او میتواند بین شصت تا هفتاد درصد برگماردگان خود را همچنان در مسند نگه دارد. شواهد نشان میدهد که او در این مورد اشتباه نمیکرد. برخورد مجلس با کابینه روحانی و ایستادن جبهه پایداری در پشت احمدی نژاد و ضعف و ترسی که علی خامنهای و مجموعه جناح راست دربرابر دولت او از خود نشان میداد بیانگر آن بود که احمدی نژاد برگهای برندهای در اختیار دارد که میتواند از طریق آن حکومت را وادار به تسلیم دربرابر خود کند. این برگهای برنده هم چیزی نبود و نیست جز پشتیبانی بخشی از سپاه و نیروهای امنیتی و نظامی، ارتباطها و بده بستانهای مالی و سیاسی با جناج راست و بالاخره اطلاعات مربوط به کودتای 22 خرداد 88 و شماری از اسناد و مدارکی که از فسادهای درون حکومتی در اختیار اوست. مداخله و رای مردم و انتخاب حسن روحانی حسابهای احمدی نژاد را بکلی برهم زد، هرچند او و حامیان او هنوز تصور میکردند که میتوانند از روحانی امتیاز بگیرند. بخش مهمی از فشارهایی که آنان بر روی کابینه روحانی میآوردند با این امید بود که بتوانند شماری از مهرههای خود را درون دولت روحانی حفظ کنند. آنان صرفنظر از وزارتخانههای نفت و کار، روی دانشگاه ها، آموزش و پرورش و ورزش حساب کرده بودند. یعنی سه وزارتخانهای که نتوانستند از مجلس راستگرا رای اعتماد کسب کنند. این امید نیز با انتشار اولین گمانه زنیها درباره وزرای کابینه از بین رفت. از این لحظه به بعد بود که باند احمدی نژاد سراسیمه دست به کار آخرین حرکات و تصمیمات و اقدامات شتابزده خود شد که پیشاپیش آنها را محکوم به شکست میکرد. نمونه بارز آن انتصاب سعید مرتضوی در اخرین لحظات در سازمان تامین اجتماعی و برکناری بلافاصله وی پس از روی کار آمدن ربیعی وزیرکار دولت روحانی بود. قیافه غمزده و حسرت بار احمدی نژاد در آخرین دیدارهای خود با نمایندگان کشورهای خارجی که برای شرکت در مراسم تحلیف روحانی به ایران آمده بودند، حتی نگاه پرافسوس او به در و دیوار اتاقهایی که باید با آن خداحافظی میکرد واقعا دیدنی بود و از سر درون وی خبر میداد. آشکار بود که او هنوز باور نمیکرد همه چیز تمام شده باشد. احمدی نژاد میخواست بماند و اگر میماند کار ناتمام خود را تکمیل میکرد. این کار جز کوبیدن آخرین میخ بر تابوت انقلاب 57، تسویه حساب با همه انقلابیون مذهبی و طرفداران خط امام و زندانیان سیاسی و تبدیل کردن ایران به کارگزار امریکا در منطقه چیزی دیگر نبود. او برای ماندن خود حاضر بود هر بهایی را به حساب ملت ایران بپردازد ولی ملت هوشمند ما و جنبش سبز آن این فرصت را به او نداد. پیروزی حسن روحانی بر احمدی نژاد کاری سترگ و کارستان بود که تنها در سایه آگاهی و درایت و تجربه طولانی و فشرده مردم ما و برجسته ترین نمایندگان سیاسی آن ممکن شد. مردم ایران احمدی نژاد را همانگونه که شایسته او بود با افسوس دوران و امکانهایی که از کف رفت و با شادمانی رها شدن از شر این بختک بدرقه کردند. ملت ما به حساب این جوجه دیکتاتور که تمرین بزرگ دیکتاتور شدن میکرد رسید و او را روانه خانه خود کرد. احمدی نژاد شاید بتواند با پول دولت و ملت دانشگاه تاسیس کند یا همچنان در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای خود یک صندلی حفظ کند ولی دوران احمدی نژاد و احمدی نژادها به پایان رسید و باید کاری کرد که برای همیشه به پایان رسیده باشد. |
راه توده 421 31 مرداد ماه 1392