پشت تقابل با "علی یونسی" چفیه خمینی زدائی دور گردن آقای خامنه ایست! |
آقای خامنه ای در تازه ترین سخنرانی در برابر کسانی که بعنوان مسئولان نظام در برابر وی جمع شده بودند، برای نخستین بار طی چندین و چند سال گذشته گفت که مبنای عمل به اندیشه ها و توصیه های آیت الله خمینی وصیتنامه اوست و هرکس خلاف این وصیتنامه سخن بگوید در جهت مخالف امام حرکت کرده است! (نقل به مضمون) همه میدانند که در دو دهه گذشته خمینی زدائی بخش مهمی از استراتژی آقای خامنه ای بوده است. او علاوه بر نفی و طرد نظرات اقتصادی و سیاسی آیت الله خمینی، به زندان و حبس خانگی انداختن یاران آقای خمینی و منزوی کردن نزدیک ترین روحانیون به آیت الله خمینی و پیش کشیدن مخالفان نظرات مذهبی و سیاسی و اقتصادی آقای خمینی، حتی نظرات خود را به عنوان آرمان های انقلاب معرفی کرد. از جمله اهداف پنهان پشت بخشیدن سمت رهبری انقلاب به آقای خامنه ای نیز همین تحریف تاریخ و تحریف نظرات رهبر واقعی انقلاب 57 بوده است. چرا که انقلاب یک رهبر داشته و آن آیت الله خمینی بوده و رهبری انقلاب در هیچ کجای دنیا موروثی نبوده که پس از آقای خمینی، مجلس خبرگانی تشکیل شود و این رهبری که درعرصه عمل و انقلاب از سوی مردم پذیرفته شده را به فرد دیگری بدهد. واقعیت آنست که روند خمینی زدایی بلافاصله پس از درگذشت وی و به قدرت رسیدن علی خامنهای شروع شد، اما بسیار آهسته و زیرکانه. در این دوران جناح راست و مخالفان آیتالله خمینی تشکل های نوینی را با نام "امام" بوجود آوردند. از جمله جبهه "خط امام و رهبری" به رهبری حبیب الله عسگراولادی پدرخوانده موتلفه اسلامی. اما واقعیت اینست که در چارچوب جمهوری اسلامی هر قدر هم که خمینی حذف شود و یا تلویزیون و دستگاههای تبلیغاتی بنام دفاع از "حضرت امام" او را بی حیثیت کنند، خمینی زدایی نمیتواند تا پایان پیش برود و سخنان اخیر آقای خامنه ای اعتراف به همین مسئله است. حضور میرحسین موسوی بعنوان نخست وزیر برگزیده آقای خمینی در انتخابات 88 این واقعیت را با وضوح کامل نشان داد. موسوی در اولین سخنرانی انتخاباتی خود در نازی آباد تهران، حداقل 10 بار از آیتالله خمینی نام برد و مسئله اصلی کشور را بازگشت به آرمانهای انقلاب و اهداف بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرد. وی از جمله گفت: "امام در دو سال آخر عمرش بارها در سخنرانیها و اطلاعیههایش به اسلام ناب محمدی تاکید میکرد و اصل مسالهای که ایشان میخواستند به مردم منتقل کنند این بود که همه ادعاها درباره اسلام درست نیست" در واقع اشاره موسوی به تبلیغات دولتی در مورد امام زمان و نزدیکی ظهور او در دوران رهبری آقای خامنه ای بود. موسوی در این سخنرانی همچنین گفت: "امام اسلامی را معرفی کرد که در مقابل مقدس نماهای متحجر، سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بی درد موضع داشت و به شدت با مشکلات جامعه درگیر بود". در واقع موسوی با تکیه بر نظرات آیتالله خمینی جناح راست و حاکم بر کشور را مستقیما نشانه رفت. میتوان با بررسی دقیق نشان داد آن میزان که میرحسین موسوی در طی دوران کارزارهای انتخاباتی از آیتالله خمینی نام برد، مجموعه علی خامنهای و احمدی نژاد و اعضای دولت وی طی 8 سال نام نبردند، چرا که در خط او عمل نمی کردند و از بازگشت ذهن جامعه به آن دوران وحشت داشته و دارند. سابقه، سمتگیری و نحوه ورود میرحسین موسوی به کارزارهای انتخاباتی بخشی از گروه حاکم را وحشت زده کرد. در حالیکه بخشی دیگر به استقبال آن رفت. بخشی وحشت کرد، زیرا متوجه شد که موسوی به اتکای آیتالله خمینی و "خط امام" پیش میآید و نه خط رهبری و علی خامنه ای. بنابراین در صورت انتخاب وی، این دولت آینده موسوی نیست که باید خود را با خط رهبری علی خامنهای تطبیق دهد برعکس این علی خامنهای است که باید اول اثبات و روشن کند که اصلا در خط امام و انقلاب هست یا نه؟ بخشی از راست حاکم نیز که عمدتا در حول فرماندهان نظامی و تازه نفس ترین غارتگران اقتصادی و دار و دسته احمدی نژاد جمع شده بودند و مصمم به حفظ موقعیت و ثروت و قدرت خود بودند به استقبال کودتا علیه موسوی رفتند، با این تصور که ریشه موسوی و خط امام و خود خمینی را یکجا خواهند کند. ترکیبی از وحشت گروه نخست و تصمیم قاطعانه گروه دوم امکان کودتا را فراهم کرد. از این نظر کودتای 22 خرداد در درجه اول کودتا علیه خمینی و برای پایان دادن همیشگی به میراث خمینی بود. کودتائی که سکان هدایت آن در اختیار آقای خامنه ای بود که حالا یاد وصیتنامه آقای خمینی افتاده است! ما همین وحشت را یکبار دیگر، از فردای پیروزی حسن روحانی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری شاهدیم. بویژه اکنون که بحث انتخاب وزرا و کابینه وی مطرح است. بازندگان انتخابات که همانا جناح راست و خط امام زمانی است، همانگونه که در انتخابات 88 یاد قتل عام زندانیان سیاسی افتاده و موسوی را مقصر آن اعدام ها معرفی می کردند زیرا در زمان نخست وزیری وی انجام شده بود، حالا یاد نقش "علی یونسی" در سمت حاکم شرع سالهای اول دهه 60 افتاده اند! و باز می دانیم که این به یاد آوری "نه از حب علی، که از بغض معاویه است". آن منتقد آن دادگاه ها و آن احکام نیستند، نگران بازگشت فردی بر سر وزارت اطلاعات اند که نقش مهمی در افشای نقش محافل وابسته به وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای داشت. آنهائی که فتوای قتل ها را صادر کردند و کارگزاران آن قتل ها که دوباره به نهادهای امنیتی و از جمله وزارت اطلاعا بازگشته اند، حق دارند نگران وزیر اطلاعات شدن یونسی باشند. اطلاعات او از آن قتل ها و کسانی که فتوای آن قتل ها را صادر کردند بسیار است و همان ها این روزها یاد نقش یونسی در دادگاه انقلاب در دهه 60 افتاده اند. کسانی که رویدادهای انتخابات 88 را به یاد داشته باشند، قطعا فراموش نکرده اند مصاحبه شخص جعفری دولت آبادی دادستان جمهوری اسلامی را و این که او هم در انتخابات به مدعیان موسوی پیوسته و از او درباره "سالهایی که اعدامهایی بر اساس حکم حضرت امام " صورت میگرفت توضیح خواست! به این ترتیب خود رهبران جمهوری اسلامی "حضرت امام" را متهم به قتل و کشتار و صدور حکم اعدام کردند تا میرحسین موسوی دیگر نتواند به "نخست وزیر امام" بودن خود افتخار کند و آن را در برابر حکومت و رهبری علی خامنهای قرار دهد. بازی کهنه ای که برای نیفتادن وزارت اطلاعات و یا وزارت کشور به دست علی یونسی در کابینه حسن روحانی جریان دارد از طرف بیت رهبری و از قلب شورای نگهبان هدایت می شود و اگر نبود چنین حمایتی سردار قالیباف جرات نداشت آن را در روزنامه "تهران امروز" دنبال کند! سخنان حجت الاسلام طائب در این زمینه، در جریان همان انتخابات 88 کاملا روشن بود. او با اظهار تاسف از اینکه " ارادتمندان امام در داخل کشور متاسفانه هنوز موسوی را قبول دارند" گفت: "کافی است شما یکی از این عناصر ضد انقلاب را که هم کینه حضرت امام را به دل داشته باشد و هم جاهطلب باشد غیر مستقیم اجیر کنید، پول یک سایتی، چیزی را به او بدهید، تامینش کنید و شیرش کنید که هر روز از آن اعدامها بنویسد و از موسوی و سران فتنه بخواهد اظهارنظر کند، خوب ما این کار را کردیم و گرفت!" (1)
به عبارت دیگر برای بی حیثیت کردن موسوی لازم بود که خمینی بی حیثیت شود و حکومت از طریق اپوزیسیون خارج کشور و با تبلیغ بر روی اعدام های دهه 60 این کار را کرد. این بخشی از همان خمینی زدائی است که در بالا به آن اشاره شد و سندی در افشای آن ادعائی که آقای خامنه ای درباره وصیت نامه آقای خمینی دارد. با سخنان حجتالاسلام طائب مطلبی که از قبل هم روشن بود، مستند شد و معلوم شد که حاکمیت جمهوری اسلامی در روند خمینی زدایی و کودتا برعلیه انقلاب روی بخشی از اپوزیسیون خارج کشور هم حساب کرده و از آن حتی با تامین "پول سایت" برای تبلیغ ضدخمینی استفاده میکند. شک نداریم که در آینده "تق" جنجالی که علیه "علی یونسی" راه انداخته اند نیز در خواهد آمد. همچنان که درباره موسوی در آمد.
----------------- (1) "اعتراف به چنین جنایتی (اعدامهای سال 67) به عبارتی تمامی سخنان ومنشورها ورویکردهای موسوی و کروبی و خاتمی و … که همواره مشروعیت خود را با ارجاع به نقش خود درآن ایام و تقدیس سخنان “امام” به رخ مردم و هم چنین به رخ حریف خود میکشند، جملگی باد هواخواهند شد و “نخست وزیرمحبوب امام بودن” دیگر نه امتیاز که ضدامتیازمحسوب خواهد شد." سخنان بالا، البته از طائب نیست. دیدگاه یکی از رهبران سازمان "راه کارگر" است که همان استراتژی طائب و طائبها را به زبان چپ نمایی "اپوزیسیونی" بیان میکند. (متن کامل این مطلب را میتوانید در سایت کار - فداییان اکثریت - 7 مهرماه 1389 بخوانید) تبلیغات ضد خمینی در خارج کشور چیز جدیدی نیست، این که این تبلیغات آب به آسیاب چه کسی میریزد و همسو با منافع واپسگراترین نیروهای حاکم در جمهوری اسلامی است نیز چندان برای مبلغان آن اهمیت ندارد؛ ولی این تبلیغات ناگهان در دوران نامزدی میرحسین موسوی و در حول کشتار زندانیان سال 67 ابعاد عجیب و بی سابقهای به خود گرفت. از نویسنده و ادیب گرفته تا کاریکاتوریست و طنزنویس و سیاستمدار و ... برخی کسانی که در سال 67 هنوز بدنیا نیامده بودند، همه ناگهان مدعی میرحسین موسوی شدند. از هر 10 مطلب برخی سایتهای اپوزیسیون خارج کشور درباره انتخابات 9 تای آن علیه موسوی و 8 فقره آن بر محور اعدامهای سال 67 بود. پس از کودتا و بویژه اکنون که خیال هر دو طرف راحت شده و موسوی و کروبی در حصر خانگی هستند، این جو هم آرام شده است. تا چه زمانی کودتاچیان و خط خمینی زدایی دوباره نیاز پیدا کند به یاد موسوی و اعدامهای سال 67 بیفتد و خارج کشور دوباره فعال شود.
|
راه توده 417 3 مرداد ماه 1392